شناسه خبر : 37523 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرخه بازاریابی خدماتِ سیاسی

اقتصاد چگونه از تبلیغات انتخاباتی اثر می‌پذیرد؟

 
 
نریمان عبدی گلباغی/ تحلیلگر اقتصاد

سیاست، روند منازعه بی‌پایان برای کسب، اعمال و حفظ قدرت است. منازعه‌ای که می‌تواند به آسانی تعادل در یک جامعه را برهم بزند. از این جهت، همواره کنترل فرآیند منازعه و مسالمت‌آمیز چرخه سیاست؛ چالشی مهم و محوری برای جوامع بوده است. انتخابات یکی از استراتژی‌های طراحی‌شده برای نهادمند شدن منازعه‌های سیاسی در بین طیف‌های مختلف محسوب می‌شود (خسروی، ۱۳۹۹). اما سوال اینجاست فرآیند انتخابات برمبنای چه مکانیسمی می‌تواند از تاثیرگذاری بیشتری برای مشارکت مردم برخوردار باشد تا بتواند در آینده به پیاده‌سازی برنامه‌های کاندیداهای انتخاباتی منجر شود؟ وجود این دست از سوالات همواره از دوران معاصر و روند انقلاب‌های دموکراتیک در قرن ۱۷ وجود داشته و به تدریج به اسلوب مطلوب و مشروع کسب قدرت سیاسی بدل شده است. در واقع سازوکار انتخابات چیزی جز ایجاد قالبی برای قاعده‌مندتر کردن منازعه سیاسی، خشونت‌زدایی و قابل پیش‌بینی ساختن آن نیست و توسعه آن در قالب ایجاد تحرک در شهروندان یک جامعه یکی از مهم‌ترین رویکردهای دموکراتیک محسوب می‌شود (هوگ و استیرز، ۲۰۱۶). به عبارت دیگر شناخت مولفه‌ها و گزاره‌های تاثیرگذار بر سیستم‌های انتخاباتی علاوه بر این مزیت‌های کلیدی، همچنین از ایستایی سیاسی جلوگیری می‌کند و سبب شکل‌دادن به فرآیند نهادینه‌ای از گردش نخبگان می‌شود و زمینه را برای تقاضاهای نیروهای اجتماعی و انطباق با الزامات و مفاهیم کلان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مهیا می‌کند (کاظمی، ۱۳۹۸).  تبلیغات یکی از کارکردهای محرک در انتخابات محسوب می‌شود که می‌تواند سبب ایجاد شور و اشتیاق در برگزاری انتخابات شود و زمینه را برای انتخاب یک کاندیدای اصلح محقق کند. اما تبلیغات امروز به دلیل توسعه شبکه‌های اجتماعی با سرعت و قابلیت دیده‌شدن بیشتر در دسترس شهروندان قرار گرفته است و زمینه را برای شناخت بیشتر آنان ایجاد می‌کند. پیام‌ها در این فضا با هدف اقناع نیازهایی مطرح می‌شود که ممکن است با نیات حزبی و گاهی تخصصی از جانب تیم انتخاباتی یک کاندیدا طراحی و به عنوان یک پیام اقناع‌گرایانه تبلیغاتی در شبکه‌های اجتماعی پخش شود. بر این اساس می‌توان بیان کرد، اشتراک پیام‌های تبلیغاتی، یک فرآیند و کانال جهت ارائه ایده‌های انتخاباتی محسوب می‌شود که از آن  به عنوان تریبونی برای بیان اهداف و مقاصد شخصی و تبلیغات سیاسی یاد می‌شود. نکته قابل‌توجه این است، در کارزار سیاسی هر کاندیدا برای تصدی سمت موردنظر، تلاش می‌کند از طرق مختلف محتوای مورد انتظار شهروندان را به آنها عرضه کند تا از این طریق بتواند آرای بالاتری برای خود کسب کند. به عبارت دیگر، این نامزدها به دنبال ایجاد اقناع در شهروندان هستند تا با اتکا به حمایت آنها به موفقیت دست یابند. مخاطبان، چنانچه به اقناع برسند، انگیزه‌های درونی می‌یابند و خود رسولان اندیشه یا هر پیام ارتباطی دیگر خواهند شد. در این صورت اقناع فرآیندی است که در آن یک منبع اقناع‌کننده از یک پیام استفاده می‌کند تا با خلق، تغییر یا تقویت نگرش‌های دیگران /مخاطبان، به هدف مشخصی دست یابد (آدرینا، 2008). اقناع‌گری در تبلیغات انتخاباتی هرچه که باشد، پیامد آن افزایش تقویت تعلق ملی و شهروندی و اجتناب از رادیکال‌شدن تقاضاهای اجتماعی می‌شود (کاظمی، ۱۳۹۸). بر این مبنا سیستم انتخابات زمانی اثربخشی لازم را خواهد داشت که در قالب یک الگوی کم‌هزینه، مطلوبیت و مشروعیت بالایی برای توسعه کلان و خرد یک کشور در حوزه‌های مختلفی همچون حیطه‌های اقتصادی داشته باشد. رشد به عنوان یکی از مولفه‌های مهم هر نظام اقتصادی، موضوعی است که به واسطه پژوهش‌هایی همچون کاتو و فوکومی (۲۰۲۰) و دائوگبجرگ و اسوینبانک (۲۰۱۲) تحت تاثیر مستقیم و غیرمستقیم انتخاب در جوامع مختلف بوده است. چراکه سیستم‌های انتخاباتی است که مجال پرورش تفکراتی را می‌دهد که به دنبال توسعه از زوایای مختلف هستند. مثلاً سیستم انتخابات در سطح مجلس به دلیل نظارت یا تغییر ساختارهای قانونی می‌تواند به ایجاد پویایی یا انحطاط عملکردی در حوزه توسعه رشد اقتصادی منجر شود (ابراهیمی، ۱۳۹۷). لذا اثربخشی سیستم‌های انتخاباتی به خصوص فرآیند یکپارچه‌سازی تبلیغات کارزار انتخاباتی، با ایجاد محدودیت‌های حقوقی و نظارتی، زمینه‌ساز توسعه برنامه‌ها و راهبردهای انتخاباتی می‌شود که همسو با بیان شعارهای تبلیغاتی؛ عملکردهای اثربخشی پس از انتخاب‌شدن از خود به نمایش بگذارند و سبب توسعه اقتصاد شوند (ایچلِر و پلیج، ۲۰۲۰). نکته قابل‌توجه این است که تعیین رابطه علی و معلولی میان رشد اقتصادی و توسعه سیاسی در سال‌های اخیر یکی از مباحث قابل اتکا در زمینه‌های توسعه پایدار کشورها بوده است. باتوجه به اهمیت بررسی این ارتباط، برخی از اقتصاددانان معتقدند توسعه سیاسی مقدم بر رشد اقتصادی است، چراکه وجود احزاب قوی، انتخابات آزاد و سالم به عنوان مبنای اولیه توسعه سیاسی، قادر است تا با آزادسازی جریان اطلاعات مبتنی بر بازار، زمینه را برای افزایش اثربخشی در کارکردهای متوازن در یک اقتصاد پایدار ایجاد کند. این گروه از اقتصاددانان معتقدند اگرچه توسعه سیاسی زمینه را برای توسعه اقتصادی در قالب یک اولویت محقق می‌کند، اما توسعه سیاسی بدون هماهنگی با توسعه اقتصادی نه‌تنها موفق نخواهد بود، بلکه باعث وابستگی مالی افراد سیاسی به احزاب و گروه‌هایی می‌شود که اهداف آنها الزاماً، در راستای منافع ملی نیست. این تناقض باعث می‌شود نه‌تنها انتخابات اثربخشی لازم را در توسعه اقتصادی نداشته باشد، بلکه زمینه را برای فساد و ایجاد شعارهای انتخاباتی در یک فضای مسموم سیاسی ایجاد می‌کند. در این شرایط رشد اقتصادی براساس درآمدهای سرانه و برابری قیمت‌های عوامل تولید و انتقال فناوری به‌دلیل فقدان جریان آزاد اطلاعات در چنین فضای سیاسی محقق نخواهد شد. درحالی‌که در طرف مقابل عده‌ای دیگر از نظریه‌پردازان اقتصادی معتقدند رشد اقتصادی منجر به توسعه سیاسی می‌شود و براین اساس اولویت اقتصادی را مقدم بر اولویت سیاسی تلقی می‌کنند و آن را لازمه سیاستگذاری‌های آتی کشور قلمداد می‌کنند. زیرا وجود رشد اقتصادی پویا در یک کشور، براساس شفافیت در کارکردهای زیرساختی تولید و سرمایه‌گذاری جهت توسعه بخش خصوصی، از گستردگی دولت می‌کاهد و زمینه را برای توسعه سیاسی پایدارتر محقق می‌کند. در چنین فضایی بازار اجازه دخالت سیاست و دولت را در تصمیم‌گیری‌های خرد بازار نمی‌دهد و سیاست در جهت تحکیم اقتصاد شکل منسجم‌تری از خود به نمایش می‌گذارد. به هرحال تناسب و ایجاد هماهنگی بین سیاست با اقتصاد، موضوعی است که به دلیل گستردگی و دو‌وجهی بودن، باعث عدم شناخت یک رویکرد مشخص در ایجاد تناسب بین توسعه سیاسی با توسعه اقتصادی شده است. لذا این پژوهش با درک این موضوع از طریق تمرکز بر اثربخشی فضای انتخابات به دنبال بررسی نقش آن در توسعه اقتصادی است. براین اساس هدف پژوهش بررسی تاثیر مضامین اقناعی اشتراک‌گذاری پیام‌های تبلیغاتی در انتخابات بر رشد اقتصادی است.

 

مبانی نظری اقناع

اقناع از مصدر قناعت به معنای بسندگی، سیری، اشباع، بی‌نیازی، به ثمر نشستن و کامل شدن است. در واقع اقناع عبارت است از تلاش‌های صادقانه برای مجاب کردن مخاطب به پذیرش ایده، تقاضا یا خواسته‌ای به وسیله ارائه مناسب اطلاعات مربوط و نه نامربوط. اقناع فراگردی ارتباطی با هدف نفوذ و تاثیرگذاری است که شامل دیدگاه یا رفتار مطلوبانه (پریئر و زئو، ۲۰۱۸: ۶۵) اما داوطلبانه فرستنده برای گیرنده است. آگهی‌دهندگان از طریق اقناع قصد دارند مصرف‌کنندگان به این باور برسند که محصولات یا خدمات تبلیغ‌شده خواص جادویی دارند و زندگی آنها در نتیجه استفاده از آن تغییر مثبتی خواهد کرد. هدف اقناع تغییر نگرش و گرایش مخاطبان است و می‌خواهد رفتاری را تغییر دهد یا رفتاری جدید را به وجود آورد. اما معمولاً مردم در برابر تغییر مقاوم هستند (گونداد و اریجیت، ۲۰۱۵: ۱۹).

 

انواع شیوه‌های اقناع در یک پیام

اقناع فرآیندی ارتباطاتی است که در آن یک منبع شواهد و نتایجی را بیان می‌کند و هدفش تاثیر بر احساسات مخاطبان و ایجاد تغییر در رفتار آنان است. پیام‌های اقناعی دلیل نمی‌آورند، بلکه با دستکاری نمادها و عواطف انسانی به اقناع مخاطبان خود می‌پردازند. عصر نوین تبلیغات درس‌هایی مانند مبانی تبلیغات و فروشندگی را به برنامه درس‌های دانشگاه‌ها در اوایل دهه 1890 وارد کرد و اقتصاد از شیوه‌های اقناعی به‌صورت آکادمیک استفاده کرد. تاکتیک‌های اقناعی در جنگ جهانی اول و دوم و دوران جنگ سرد کاربرد گسترده‌ای یافت. در این زمان منتقدان از اقناع تحت عنوان شست‌و‌شوی مغزی و کنترل فکر یاد می‌کردند و اثرات مخرب تبلیغات سیاسی را بیان می‌کردند. تبلیغات یا پروپاگاندا امروزه در پی آن است که فرد تصور کند دیدگاهی که به او منتقل شده دیدگاه خودش است و نه یک دیدگاه اقناعی. عصر اقناع عصر پیام‌های کوتاه و تصویری است که در آن شعارها و تصاویر جایگزین پیام‌ها می‌شوند و نمادها جایگزین استدلال می‌شوند و موضوعات پیچیده با منطق سیاه و سفید، ساده‌سازی می‌شوند (معنوی‌راد و فاطمی، 1394: ۱۰۲). اقناع سه مکتب شناخته‌شده دارد: نخست، مکاتب روانشناسی روانکاوی؛ در این سبک تبلیغات با استفاده مخفیانه از اصول روانکاوی و یافتن معنای پنهان وسایل روزمره به خلق آگهی می‌پردازند. دوم، تئوری یادگیری؛ بر اساس تئوری یادگیری پیامی اقناع‌کننده است که توسط گیرنده آموخته و پذیرفته شود. تبلیغ باید در معرض دید قرار گیرد و آموخته شود، به یاد بماند و موجب عمل شود. گیرنده پیام باید استدلال پیام را به‌عنوان حقیقت بپذیرد. و سوم، واکنش ادراکی؛ در پاسخ به انتقادات وارد بر تئوری یادگیری واکنش ادراکی پدید آمد. هدف این رهیافت جذب شرکت‌کننده فعال در فرآیند اقناع است. اقناع پر از ابزارهای گوناگون است؛ از زمینه‌چینی گرفته تا کلمات اثر‌بخش (اورمایر، 2015: ۳۵). اقناع‌گران با آگاهی از قدرت نام‌گذاری شخصیت‌هایی که در جامعه چهره مثبتی دارند مصادره به مطلوب می‌کنند. از دیگر شیوه‌های اقناع پرسیدن سوالات جهت‌دار است. یکی دیگر از این ابزارها تضادهای تصنعی است. به عنوان مثال، در عرصه سیاست هم اگر فرضاً سیاستمداری معاونی کوتاه‌‌قامت برای خود انتخاب کند به این شیوه خود را بلند به نظر می‌رساند.

 

پیشینه تجربی

کیم و همکاران (۲۰۱۹) پژوهشی تحت عنوان «فرآیندهای ارتباطی تلاش برای اقناع سیاسی در محیط رسانه‌های اجتماعی: نقش تعدیل‌کننده شناخت شناختی و جهت‌گیری‌های سیاسی» انجام دادند. این مطالعه متکی به داده‌های جمع‌آوری‌شده از یک نظرسنجی آنلاین قبل از انتخابات ریاست جمهوری 2016 ایالات متحده آمریکا، است. نتایج پژوهش نشان داد، تاثیرات غیرمستقیم قابل‌توجهی در استفاده از اخبار رسانه‌های اجتماعی بر اقناع سیاسی از طریق توسعه شناختی، دانش سیاسی، کارایی سیاسی و علایق سیاسی وجود دارد. این یافته‌ها حاکی از آن است که استفاده از اخبار رسانه‌های اجتماعی به یک فضای بالقوه گفتمانی کمک می‌کند که در آن دیدگاه‌های مقطعی ممکن است به ایجاد تحریک و اشتیاق در انتخابات منجر شود. هیل (201۹) پژوهشی تحت عنوان «تغییر شیوه‌های رای‌گیری و رای‌دهی؛ رویکردی نسبت به تغییر رفتار رای‌دهی مردم و جمع‌آوری آرای کاندیدا» انجام داد. در این پژوهش سه نامزد برنده انتخابات شهری کشور شیلی و سه نامزد ناکام در انتخابات در کشور شیلی مشارکت داشتند. این پژوهش به صورت کیفی و مبتنی بر روش‌شناسی گرند تئوری یا تحلیل داده‌بنیاد بررسی شد و نتایج نشان داد، با رشد علم و تکنولوژی و توسعه ابعاد سیاسی و فرهنگی مردم نسبت به انتخابات، تغییرات اساسی در رویکردهای بازاریابی خدماتی برای نامزدهای انتخاباتی و مردم حادث شده است به طوری‌که کمتر در هیجانات قبل از انتخابات تحت تاثیر برنامه‌های شعاری قرار می‌گیرند و بیشتر عملکرد و رزومه ‌کاری نامزدهای انتخاباتی را بررسی می‌کنند. این نتیجه نشان داد، هر چند ممکن است شبکه‌های اجتماعی در موفقیت یک کاندیدا موثر باشد، اما با توسعه ابعاد دانشی و شناخت اجتماعی مردم، بیشتر عملکردهای جمعی و دلسوزی برای مردم مهم است. اسپِنکوچ و تونیاتِتی (۲۰۱۸) پژوهشی تحت عنوان تبلیغات سیاسی و نتیجه انتخابات انجام دادند. در این پژوهش تبلیغات سیاسی براساس سطح اقناع پیام‌ها در شبکه‌های ارتباط جمعی مدنظر بود که برمبنای نظرسنجی از تعداد ۲۱۵ نفر از شرکت‌کنندگان یکی از ایالت‌های آمریکا جمع‌آوری شد. همچنین نتیجه انتخابات بر اساس دو معیار برتری حزب و توسعه مشارکت در قالب پرسشنامه‌ای مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد، اقناع در فرآیندهای تبلیغات بر نتیجه انتخابات تاثیر مثبت و مستقیمی دارد. در پژوهش‌های داخلی نیز علوی و همکاران (۱۳۹۷) پژوهشی تحت عنوان بررسی شیوه‌های ارتباط اقناعی (استنباط از متون اسلامی و متون ادبیات پایداری) انجام دادند. در این پژوهش گزیده‌ای از روش‌ها و اصول اقناع از متون اسلامی و همچنین متون ادبیات پایداری به شیوه توصیفی-تحلیلی استخراج شد. اصل زمینه‌یابی یا توجه به گفتمان، اصل بی‌طرفی، اصل تدرج و اصل همگامی به عنوان چهار اصل مهم اقناع ذکر شده‌اند. روش‌های استدلالی، مقایسه‌ای، سوالی، تمثیلی و تشبیهی، طنز، شِکوه، تقدیس و استفاده از اسطوره‌ها ازجمله شیوه‌های پیشنهادی در این پژوهش بوده که باتوجه به گفتمان غالب در حوزه فردی و اجتماعی به استفاده از آنها توصیه شده است. در نتیجه اقناع موثر، شیوه‌ای برآمده از گفتمان و در عین حال موثر بر گفتمان خواهد بود. علاوه بر آن در مواردی که استفاده از روش‌های مذکور ثمربخش نبود، برای جلوگیری از پیشروی گفتمان رقیب، روش‌هایی چون تقبیح و مجادله پیشنهاد می‌شود؛ این روش‌ها متمم و تکمله‌ای برای شیوه‌های اقناعی، محسوب می‌شوند. شاه‌آبادی و همکاران (۱۳۹۶) پژوهشی تحت عنوان تاثیر چرخه‌های انتخاباتی بر نرخ تورم در کشورهای منتخب توسعه‌یافته و درحال‌توسعه انجام دادند. از جمله متغیرهای مورد بررسی، اثر انتخابات به عنوان یک پدیده سیاسی بر متغیرهای اقتصادی است که در ادبیات اقتصادی از آن به ادوار انتخاباتی تعبیر شده است. طبق این دیدگاه سیاستگذاران با هدف جلب نظر رای‌دهندگان، رفتارهای اقتصادی خود را در دوره‌های نزدیک به انتخابات به گونه‌ای تنظیم می‌کنند که برای رای‌دهندگان خوشایند باشد و در نهایت به انتخاب مجدد آنان منجر شود. ازاین‌رو، هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر زیر اجزای چرخه‌های انتخاباتی (شاخص سال انتخابات، ایدئولوژی دولت، دولت اقلیت و ائتلاف) بر نرخ تورم در کشورهای برگزیده درحال توسعه و توسعه‌یافته با استفاده از روش پنل پویا طی دوره زمانی 2012- 1994 است. نتایج مطالعه بیانگر آن است که سیاستمداران در کشورهای مورد بررسی با هر درجه‌ای از توسعه‌یافتگی و فارغ از ایدئولوژی خود (راستگرا یا چپگرا بودن) سعی می‌کنند در سال انتخابات نرخ تورم را کاهش دهند.

 

بحث و نتیجه‌گیری

برگزاری انتخابات به عنوان یک فرآیند سیاسی، شاخه‌ای از تئوری انتخاب عمومی است که از ادبیات چرخه‌های بازاریابی خدمات سیاسی و هزینه‌های عمومی شکل ‌گرفته و توسعه ‌یافته است. براین اساس نامزدهای انتخاباتی باهدف افزایش ظرفیت‌های سیاسی جهت پیروزی در یک انتخابات، ضمن اینکه باید از پیام‌های تبلیغاتی اقناع‌گرایانه برای تحریک شهروندان به مشارکت در رای دادن استفاده کنند در عین حال باید قابلیت‌ها و توانمندی‌های خود، جهت پیاده‌سازی پیام‌های انعکاس‌یافته به شهروندان را نشان دهند تا قادر باشند آرای آنها را به سمت خود جذب کنند. بنابراین نامزدهای انتخابات که غالباً طیفی از احزاب سیاسی غالب در یک کشور هستند، با هدف جلب نظر رای‌دهندگان، برنامه‌های اقتصادی مطبوع خود به عنوان یک کارکرد تبلیغاتی را به گونه‌ای تنظیم می‌کنند که برای رای‌دهندگان خوشایند باشد. با درک این رویکرد، پژوهش حاضر به دنبال بررسی تاثیر مضامین اقناعی اشتراک‌گذاری پیام‌های تبلیغاتی در انتخابات بر رشد اقتصادی بود. این پژوهش به طور ویژه نشان می‌دهد، استفاده از کارکردهای اقناعی برای اشتراک پیام‌های تبلیغاتی نامزدها با شهروندان، بیشتر در چارچوب تهییج و استفاده ابزاری از آن برای پیشبرد مقاصد فردی و حزبی نمایندگان است که این موضوع سبب می‌شود تا کارکردهای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی، چندان به رشد اقتصادی به عنوان یک مبنای مهم در اقتصاد مقاومتی منجر نشود. این نتیجه گویای این واقعیت است که عدم نظارت در زمان برگزاری انتخابات در انعکاس و اشتراک پیام‌های تبلیغاتی هر یک از نامزدهای انتخاباتی باعث می‌شود تا شهروندان در دوره‌های بعدی، اعتماد خود را از دست بدهند، چراکه این نتیجه مشخص ساخت، توسعه برنامه‌های اقتصادی کشور به خوبی محقق نشده است که یا بستر برای وجود چنین شرایطی مهیا نبوده یا قابلیت‌های لازم در شناخت شرایط اقتصادی کشور برای نمایندگان انتخاب‌شده از ابتدا محقق نبوده و ورود به این عرصه باعث شده به دلیل گستردگی نظام اقتصادی و دولتی بودن بیشتر بخش‌های اقتصاد، عملاً نتوانند زمینه را برای توسعه شرایط اقتصادی مهیا کنند. هرچند شرایط کشور به دلیل تحریم‌های بین‌المللی بسیار سخت است، اما فقدان حمایت از بخش تولید داخلی یا عدم تحقق شرایط برای جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی نشان‌دهنده این موضوع است که بیشتر شعارهای ارائه‌شده در زمان انتخابات با اهداف حزبی و برمبنای عدم درک شرایط اقتصادی حاکم بوده است. نتیجه این بخش با پژوهش‌های کاستِل (۲۰۱۲)؛ باستانی و همکاران (۱۳۹۷) و دانگ و همکاران (2017) مطابقت دارد. براساس نتایج کسب‌شده پیشنهاد می‌شود، نهادهای نظارتی از طریق الزامات و دستورالعمل‌های مشخصی سعی بر جلوگیری از هرگونه انحراف در تبلیغات و شیوه‌های اقناع در آن در زمان انتخابات کنند تا از این طریق کارکردهای اقناع به طور اثربخش‌تری ارائه‌کننده واقعیت‌های عملکردی نامزدهای انتخاباتی برای شهروندان و پیروان آنها باشد. از طرف دیگر با توجه به حجم گسترده‌ای از محتوای تولید‌شده از جانب نامزدهای انتخاباتی چه در بخش فضای مجازی و چه در بخش تبلیغات شهری، لازم است از طریق مراوده با نمایندگان هر نامزد انتخاباتی، از تولید محتوا و پیام‌های فریبنده جلوگیری به عمل آید و از این فضا اخبار و اهداف هر نماینده در اختیار مخاطبانش قرار گیرد. در نهایت پیشنهاد می‌شود، قبل از شروع انتخابات در هر دوره، رسانه‌های عمومی و مجازی با نشر و توزیع برنامه‌های آموزشی تلاش کنند ضمن ایجاد مشارکت در انتخابات، رفتار صحیح انتخاباتی را به مردم و به‌خصوص رای‌اولی‌ها آموزش دهند تا از رفتارهای ایجاد‌کننده انحراف و ناعادلانه در زمان انتخابات جلوگیری شود.

دراین پرونده بخوانید ...