شناسه خبر : 30338 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

امضای نحس

مروری بر مهم‌ترین رخدادهای سال 1397

حتی اگر مخاطبان این متن، خوانندگان حرفه‌ای‌ترین رسانه اقتصادی ایران نبودند نیز باز در مرور رخدادهای سالی که کهنه می‌شود اقتصاد، دست بالا را داشت.

مهرداد خدیر/ روزنامه‌نگار

حتی اگر مخاطبان این متن، خوانندگان حرفه‌ای‌ترین رسانه اقتصادی ایران نبودند نیز باز در مرور رخدادهای سالی که کهنه می‌شود اقتصاد، دست بالا را داشت.

چه، به هر گوشه سال 1397 خورشیدی که سرک می‌کشی یک رخداد اقتصادی یا مرتبط با مباحث مالی پررنگ‌تر است.

سالی که با فرمان دلار 4200تومانی آغاز شد و هرچند اسب ارز سرکشی‌ها کرده و می‌کند اما در پایان، ثباتی نسبی ولو به بهای افزایش بی‌سابقه را به خود می‌بیند. با این حال دلهره‌ها باقی است که اگر روند کاهشی صادرات نفت ادامه یابد و انتقال درآمدها به داخل چنان با مشکل روبه‌رو باشد که تحقق وعده پاداش قهرمانان «ووشو» هم به بعد از «جنگ اقتصادی» موکول شود، چه خواهد شد؟

سایه اقتصاد و مباحث مالی و بانکی چنان سنگین بود که اعدام‌های سال 97 هم اقتصادی بودند و سودای قیر و سکه، جان «حمید باقری‌درمنی» و «وحید مظلومین» و «محمداسماعیل قاسمی» را گرفت و در پایان سال حسین هدایتی‌دولابی هم پای میز محاکمه رفته است و دریافت‌کنندگان هدیه از او بیمناک آن‌اند که سراغشان بیایند و بازپس بگیرند آنچه را که آقای عابر بانک، دست و دلبازانه بخشیده بود.

از سلطان‌های سر به دار می‌توان گفت و از بانک‌هایی که بلعیده شدند و از صف‌های گوشت و از ابوالفضل میرعلی که از سبزوار به پاخاست و موسسه مالی اعتباری ثامن‌الحجج را راه انداخت و بخت با او یار بود که سر به دار نشد تا بگوییم و بنویسیم سربداران خراسان و باشتین در پی چه بودند و اینها با سپرده‌ها چه می‌کردند.

هر برگ تقویم 1397 خورشیدی را که ورق بزنیم اما هیچ روزی مانند 18 اردیبهشت آن نیست که دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری ایالات متحده آن قلم ضخیم را در دست گرفت و امضای نحس خود را پای فرمانی گذاشت تا تلاش‌های فرساینده ظریف را بر باد دهد و اروپا و دیگر اضلاع توافق هسته‌ای وین را تحقیر کند.

به تحریم بسنده نکرد و از «تصفیر» هم گفت. این اصطلاح را البته رسانه‌های عربی به کار بردند به معنی صفر کردن و منظور صفر کردن صادرات نفت ایران بود تا مقامات جمهوری اسلامی را وادارد یک‌بار دیگر پای میز مذاکره بنشینند و این‌بار با او گفت‌وگو کنند و حاصل کار، نه کاهش میزان غنی‌سازی اورانیوم که کاهش نفوذ منطقه‌ای و کاهش بُرد موشکی باشد و او بتواند به سَلَف خود بگوید توافق واقعی این است.

پاسخ ایران اما آشکارا منفی بوده و رهبری عالی نظام نیز در بیانیه راهبردی به مناسبت طلوع خورشید چهل و یکمین سال انقلاب اسلامی هرگونه مذاکره با آمریکا را منتفی دانستند.

با این همه اقتصاد ایران چنان به درآمدهای نفتی خو کرده که تاثیر کاهش صادرات و درآمدهای نفتی انکارناپذیر است و روشن نیست با پایان معافیت کشورهای عمده خریدار نفت ایران (چین، ژاپن و هند) منابع بودجه 98 چگونه تامین خواهد شد.

مهم‌ترین چالش سیاسی که لحن رئیس‌جمهوری را نیز به شکل بی‌سابقه‌ای صریح کرده و واکنش برانگیخته بر سر قبول یا نپذیرفتن کنوانسیون‌های مورد نظر «گروه ویژه اقدام مالی» است و مهم‌ترین اتفاق در آغاز سال تازه موضع مجمع تشخیص مصلحت نظام خواهد بود که سرانجام درباره FATF چه تصمیمی می‌گیرد و نظر دولت و مجلس شورای اسلامی را تامین می‌کند یا نه.

اگر تایید نکنند ادامه حضور ایران در برجام نیز بی‌فایده به نظر می‌رسد و چه‌بسا رئیس‌جمهوری به صرافت استفاده از ظرفیت قانونی «همه‌پرسی» بیفتد و اگر تایید کنند با آنچه از موضع انقلابی‌گری از تریبون‌های مختلف گفته و به سبب آن مخاطبان را تهییج کرده‌اند، سازگار نیست.

تحریم، تصفیر، FATF و CFT همه مفاهیمی مرتبط با اقتصاد و دانش‌های مالی‌اند و اکنون سیاست در ایران با آنها پیوند خورده است.

سال 97 را با یک اتفاق دیگر هم می‌توان معرفی کرد و آن همانا خبر ادغام بانک‌های نظامی در بانک سپه است تا دیوان‌سالاری ایرانی در دهه‌های اخیر یک ناکامی دیگر را نیز تجربه کند.

همان‌گونه که وزارتخانه‌هایی چون صنایع سنگین، معادن و فلزات، تعاون، جهاد سازندگی و مانند آن دوام نیاوردند و با ادغام عملاً برچیده شده‌اند بانک‌های جدیدالتاسیس نیز به دامان بانک مادر بازمی‌گردند تا شائبه خلق پول و نقش آنان در بالا رفتن قیمت املاک و مانورهای مالی زدوده شود و فعالیت آنان تحت نظارت بانک مرکزی و دولت قرار گیرد.

 اگر جواد ظریف وزیر امور خارجه استعفا نکرده و بازنگشته بود جنس استعفای وزیران شاخص دولت روحانی نیز در نسبت با اقتصاد، جُستنی بود.

چندان که عباس‌احمد آخوندی وزیر راه و شهرسازی در استعفانامه خود به آنچه «نقض احترام به حقوق مالکیت و اقتصاد بازار رقابتی» خواند اعتراض کرد و حسن قاضی‌زاده‌هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز در استعفای خود تعریضی به سازمان برنامه و بودجه داشت و به خاطر آنچه «ناهماهنگی و خُلف وعده مدیریت سازمان برنامه و بودجه» توصیف کرد، کناره گرفت. رئیس‌جمهوری اما جانب سازمان برنامه را گرفت و برنده این ماجرا محمدباقر نوبخت بود که معاون خود را به وزارت بهداشت رساند.

فرشته مرگ اما در انتخاب‌های خود کاری به این نداشت و اتفاقاً کمتر سراغ مردان اقتصاد و تجارت رفت و فهرستی از رفتگان 97 نشان می‌دهد بیشتر اهل سیاست، ورزش، فرهنگ، هنر و رسانه بودند تا اقتصاد و تجارت.

چندان که از مردان سیاست نام‌هایی چون آیت‌الله سیدمحمود هاشمی‌شاهرودی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، عباس امیر انتظام (پرسابقه‌ترین زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی)، محمد بسته‌نگار (فعال ملی مذهبی)، عباس دوزدوزانی وزیر ارشاد در دهه 60 و عضو شورای اول شهر و در نسبتی دورتر همسران مهندس بازرگان و دکتر شریعتی در زمره کوچندگان‌اند.

شاخص‌ترین چهره هنری که در این سال خاموش شد نیز بی‌گمان عزت‌الله انتظامی است و در پایان سال نویسنده سریال‌های طنز (خشایار الوند) در میانسالی درگذشت.

مرگ اما از فوتبال و ورزش هم غافل نبود و سراغ بهرام شفیع و ایرج دانایی‌فرد نیز رفت. اولی برای ماندن در تلویزیون در تکاپو بود و تحت فشار که ناگهان نه از جام‌جم که از عرصه زندگی رفت و دومی چمدان‌ها را بسته بود تا به آمریکا بازگردد و در خاک وطن درگذشت.

وقتی قرار نیست به اهل اقتصاد و بازرگانی بسنده کنیم که کمتر به فرشته مرگ لبخند زدند چرا از «احسان یارشاطر» نگوییم تا نپندارند دهه‌ها نام نبردن از او در تریبون‌های رسمی و اقامت در خارج از این سرزمین از یاد او فروکاسته که گفته بود «وطن من، زبان پارسی است» و به این اعتبار در آغوش وطن، جان سپرد.

به این سیاهه البته می‌توان نام‌هایی چون سیدعلی‌اکبر حسینی مشهور به اخلاق در خانواده را نیز افزود که برای به زیر کشیدن وزیر ارشاد دولت اصلاحات در جلسه استیضاح کوشید و ناکام ماند و از حجت‌الاسلام حسنی امام جمعه ارومیه گفت که او نیز در همین سال درگذشت.

در حال و هوایی دیگر ناصر چشم‌آذر با «باران عشق» رخت برمی‌بندد و ناصر ملک‌مطیعی که در نیمی از حیات هم خاطره بود به خاطره‌ها می‌پیوندد.

چاره چیست؟ سال که کهنه می‌شود یاد مردگان تازه‌تر است تا باشندگان و زندگان.

اگر بخواهیم بر رخدادهای سال 1397 بیشتر درنگ کنیم و از دایره اقتصاد و تجارت فراتر برویم نام‌ها و موضوعات مختلف را می‌توان از این قرار برشمرد:

 دلار جهانگیری؛ اعلام نرخ 4200تومانی برای هر دلار مخاطره‌آمیزترین کاری بوده که اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهوری در تمام سال‌های مدیریت خود انجام داده است.

هرچند اندک زمانی بعدتر روشن شد که عامل اصلی افزایش قیمت ارز مشکلات انتقال و افزایش تقاضا به قصد تبدیل نقدینگی و احیاناً تحرکات صاحبان نقدینگی‌های کلان با مقاصد سیاسی است و دلار در 4200 تومان متوقف نماند اما هنوز در توجیه این اقدام گفته می‌شود که در آن مقطع شوکی لازم به حساب می‌آمد و منظور تامین اقلام اساسی بود نه هر تقاضا.

 محیط زیست؛ هنوز فروردین 97 به پایان نرسیده بود که بازداشت و سپس کناره‌گیری کاوه مدنی از معاونت سازمان حفاظت محیط زیست خبرساز شد. جوان 36ساله پس از سال‌ها اقامت در خارج از کشور بازگشته و در یک منصب مدیریتی قرار گرفته بود اما نام او به پرونده فعالان بازداشتی محیط زیست گره خورد و ترجیح داد بازگردد و این‌بار نه به ایران که به سرزمینی که سال‌ها در آن زیسته بود. بسیاری از ایرانیان اول‌بار نام او را در سال 2012 شنیده بودند. هنگامی که از جانب انجمن مهندسان عمران آمریکا به خاطر «دستاوردهای حرفه‌ای و فردی نشان‌دهنده آینده بااهمیت و بشردوستانه مهندسی عمران» به عنوان یکی از 10 چهره جدید مهندسی عمران انتخاب شد و بعدتر دو جایزه را به سبب تلاش در حوزه مدیریت آب کسب کرد و همین دو جایزه هم انگیزه اصلی عیسی کلانتری رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در دعوت او بود.

 خیاط در کوزه؛ سعید مرتضوی هم از نام‌های خبرساز در سال 97 است. هم در آغاز سال و هم در پایان و بی‌آنکه حکمی صادر کرده باشد که حالا خیاط خود در کوزه افتاده و محکوم است. در آغاز سال به سبب شناسایی در ویلایی در شمال و تحویل به مقامات قضایی و زندان و در پایان سال بخشودگی حکم شلاق در پرونده سازمان تامین اجتماعی. نام قاضی سابق و دادستان پیشین یک جای دیگر هم به چشم خورد. در میانه مصاحبه خبرگزاری فارس با محمود احمدی‌نژاد و جایی که خبرنگار خبرگزاری اصولگرا نیز برای به چالش کشیدن آزادیخواه شدن رئیس‌جمهوری پیشین به حکم انتصاب سعید مرتضوی اشاره می‌کند و آقای احمدی‌نژاد مدعی می‌شود تصمیم او نبوده است. دفتر رئیس‌جمهوری سابق البته روایت خبرگزاری فارس را دقیق ندانسته اما جدای پاسخ همین که از همکاری با او به مثابه نقض ادعای آزادیخواهی یاد شد قابل توجه بود.

 استعفای شهردار؛ سال 97 در حالی آغاز شد که محمدعلی نجفی در پایان سال قبل به صورت ناگهانی از شهرداری تهران کناره گرفت و بعدها روشن شد به انتخاب او در حوزه روابط شخصی مربوط بوده است. با استعفای شهردار تهران بحث بر سر گزینه‌های شهرداری بالا گرفت و شورا یکپارچگی قبلی خود را که با انتخاب محمدعلی نجفی نمایان شده بود از دست داد و فراکسیون‌های کارگزاران، اعتماد ملی و اتحاد ملت و نیز منفردها هر یک ساز جدایی زدند و در این میان کارگزاران سازندگی به لطف نفوذ رسانه‌ای تمایل خود به انتخاب محسن هاشمی رئیس شورا را پنهان نکردند. در مقابل اما مخالفت می‌شد چون از یک طرف باب استعفاهای دیگر را باز می‌کرد و با خالی شدن یک صندلی مهدی چمران باید جایگزین می‌شد و لابد بلافاصله دوربین صدا و سیما سراغ او می‌رفت و این ذهنیت به رای‌دهندگان منتقل می‌شد که حتی رای یکپارچه به اصلاح‌طلبان نیز مانع از دیدار دوباره با مهدی چمران به عنوان نماد شوراهای اصولگرا نشده است.

 معمای مومیایی؛ کشف یک جسد مومیایی‌شده در حرم حضرت عبدالعظیم و شباهت آن به تصاویر رضاشاه این شایعه را درانداخت که متعلق به پهلوی اول است و تا مدت‌ها سوژه رسانه‌های ماهواره‌ای و سلطنت‌طلب بود. روایت‌ها مختلف بود و با دفن مجدد شایعات فرونشست.

 تلگرام؛ دهم اردیبهشت 97 حکم قضایی توقف فعالیت پرطرفدارترین نرم‌افزار پیام‌رسان صادر شد و همزمان پیام‌رسان‌های دیگر تبلیغ و معرفی شدند. به مرور اما با استفاده از فیلترشکن‌ها استفاده از تلگرام ادامه یافت و اینجا و آنجا وزیر جوان ارتباطات متهم شد که همکاری لازم را انجام نداده و حتی برخی امکانات دور زدن در ایران مهیا شده است.

  جوان‌گرایی به سبک شبکه3؛ انتصاب علی فروغی به عنوان رئیس جدید شبکه3 سیما ابتدا به خاطر نسبت خانوادگی سببی با غلامعلی حدادعادل مورد توجه قرار گرفت اما چالش او با عادل فردوسی‌پور و تلاش برای محدود کردن مجری محبوب و غیبت «نود» شایعاتی را دامن زد و فروغی جوان را واداشت توضیح دهد. در پایان سال وزیر ارتباطات فاش و تایید کرد آمار برتری برنامه «برنده باش» بر «نود» دستکاری شده است. آذری‌جهرمی روز 14 اسفند به صراحت گفت: نظام رای‌گیری صدا و سیما مخدوش است نه اینکه سیستم هک شده باشد. چالش دو مدیر جوان با دو نوع نگاه.

 ♦ امضای ترامپ؛ مهم‌ترین خبر اردیبهشت‌ماه اما چنان که در صدر گفتار هم آمد و سایه نامیمون خود را بر اقتصاد و زندگی مردمان انداخته خروج آمریکا از برجام در پی امضای فرمان دونالد ترامپ است.

نه نشانه‌ای از بازگشت ایالات متحده به برجام دیده می‌شود و نه تمایل ایران به گفت‌وگوی مجدد. سیاست ایران فعلاً گذار از این دو سال است اما اگر قرار باشد ترامپ چهار سال دیگر در کاخ سفید ماندگار شود به تدوین استراتژی‌های تازه نیاز است.

با خروج آمریکا از برجام سرمایه‌گذاری خارجی در ایران متوقف شد و خرید نفت کاهش یافت. کارشناسان یک شرکت خودروساز فرانسوی فردای 13 آبان 1397 و در شروع دور جدید تحریم‌ها ایران را ترک کردند در حالی که قرارداد بسته بودند. مدیر یک شرکت مشهور دیگر از بیم اینکه امکان سفر به آمریکا را از دست بدهد یا اموال او را توقیف کنند خسارت را پذیرفت و از ادامه کار کنار کشید.

هرچند برای تشفی خاطر افکار عمومی گفته می‌شود تحریم‌های جدید چندان با گذشته تفاوت ندارد اما واقعیت این است که این حجم از فشار تاکنون سابقه نداشته و در پاسخ به منتقدان برجام هم می‌توان گفت اگر برجام نبود امید کمرنگ به روسیه و چین و اروپا نیز رنگ می‌باخت و دستگاه دیپلماسی نیز که در حال حاضر با اتکا به قطعنامه 2231 علیه آمریکا موضع می‌گیرد خلع سلاح می‌شد.

  مذاکره با کره شمالی؛ دونالد ترامپ سرمست از فرمان خروج از برجام برای اینکه روی دیگر سکه سیاست خود را که «سازش» بود نشان دهد برای گفت‌وگوی مستقیم با کیم جونگ اون رهبر جوان کره شمالی اعلام آمادگی کرد تا بر این انگاره مُهر بطلان بزند که تنها به روی «ستیز» این سکه توجه و علاقه دارد.

او می‌خواست از توافق مطلوب هسته‌ای در پاسخ به منتقدان رونمایی کند. این‌گونه بود که صبح سه‌شنبه 22 خرداد 1397 در هتل کاپلا در جزیره سنتوزای سنگاپور دیداری رخ داد که تا پیش از آن غیرممکن می‌نمود. با این حال روند حوادث بعد از آن باب میل آمریکا نبود و مذاکرات اسفندماه در ویتنام هم نتیجه مشخصی به بار نداشت. هنوز مشخص نیست که کیم سوم چه در سر دارد. واقعاً بر آن است که زرادخانه‌های هسته‌ای را در مقابل امتیازات اقتصادی از بین ببرد یا ترامپ را می‌خواهد بازی دهد تا این دو سال باقی‌مانده سربه‌سر کره‌شمالی نگذارد. برخی معتقدند سناریوی بازی کره شمالی را چینی‌ها نوشته‌اند اگر خود کیم سوم در رویای چین نباشد.

مجال برای پرداختن به همه رخدادهای سالی که کهنه می‌شود فراخ نیست اما برای اینکه بدانیم اتفاقات مختلف چگونه به هم ارتباط دارند این اشارت در پایان روایت، خالی از لطف نیست:

44 سال پیش و در همین روزها در اسفند 1353 خورشیدی محمدرضا پهلوی شاه ایران و صدام حسین مرد شماره دو عراق در آن روزگار در الجزیره به توافق رسیدند تا اختلافات دو کشور بر سر مرز آبی پایان یابد و پس از آن بود که شاه از حمایت از کردها دست کشید. هواری بومدین رئیس‌جمهوری الجزایر بود و واسطه توافق عبدالعزیز بوتفلیقه وزیر خارجه این کشور. وقتی توافق انجام شد و شاه و صدام دست دادند بوتفلیقه نزد شاه رفت و گفت: اعلیحضرت، شیرینی می‌دهند؟ شاه پاسخ داد: بله، حتماً. بوتفلیقه گفت: هرچه باشد؟ شاه با غرور گفت: بله، هرچه باشد و می‌پنداشت انتظاری مادی دارد. وزیر خارجه الجزایر گفت: آزادی دوستم علی شریعتی را می‌خواهم. شاه کمی مکث کرد و گفت: به‌محض اینکه به ایران برگشتم دستور آزادی او را صادر می‌کنم.

شاه برگشت و دستور آزادی دکتر شریعتی را صادر کرد، و 29 اسفند 1353 علی شریعتی صدای زنگ خانه خیابان جمال‌زاده را در تهران به صدا درآورد و همسرش پوران شریعت‌رضوی ساعتی مانده به تحویل سال در را گشود و علی را در آغوش کشید.

پوران شریعت‌رضوی در زمره درگذشتگان امسال است و همان عبدالعزیز بوتفلیقه پس از چهار دوره ریاست‌جمهوری و در حالی که روی ویلچر نشسته و تنها جسمی از او باقی‌مانده برای پنجمین بار کاندیدای ریاست‌جمهوری شده و اعتراضاتی را برانگیخته چندان که شاید الجزایر دوباره دستخوش بحران شود...