شناسه خبر : 21674 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بررسی تصویر کاندیداها در مناظره‌های انتخاباتی در گفت‌وگو با حسینعلی افخمی

رای را وضعیت زندگی تعیین می‌کند نه مناظره‌ها

به گفته حسینعلی افخمی آنچه رای ما را تعیین می‌کند وضعیت واقعی زندگی اجتماعی‌مان است. نه آنچه در مناظره‌ها می‌بینیم.

رای را وضعیت زندگی تعیین می‌کند نه مناظره‌ها

آیا مناظره‌های انتخاباتی توانست یک تصویر جدید از کاندیداهای ریاست‌جمهوری ارائه دهد و این تصاویر آیا بر رای نهایی مخاطبان تاثیر گذاشته است؟ این سوالی است که حسینعلی افخمی، استاد علوم ارتباطات اجتماعی به آن پاسخ می‌دهد. او می‌گوید مخاطب در جریان مناظره به شخصیت‌ها نمره می‌دهد. نگاه می‌کند که ارتباط غیرکلامی نامزدها چگونه است. چه کسی تپق می‌زند. چه کسی داستان تعریف می‌کند و چه کسی شعر دوران کودکی‌اش را می‌خواند. اما این تصاویر بر رفتار انتخاباتی آن دسته از مخاطبانی که تصمیم‌شان را گرفته‌اند هیچ تاثیری ندارد. افخمی می‌گوید من اگر هوادار نامزد الف باشم از ابتدا تا انتهای مناظره دوست دارم از نامزد خودم حمایت کنم. همان‌طور که از یک تیم ورزشی هواداری می‌کنیم. به گفته افخمی آنچه رای ما را تعیین می‌کند وضعیت واقعی زندگی اجتماعی‌مان است. نه آنچه در مناظره‌ها می‌بینیم. او می‌گوید افرادی که تصمیمشان را گرفته‌اند فقط به رفتار کاندیداها در جریان مناظره نمره می‌دهند. اما این رفتارها فقط ممکن است روی نگاه رای‌اولی‌ها یا افرادی که در امور سیاسی فعال نیستند تاثیر بگذارد. اما اینکه آیا این تاثیر تعیین‌کننده رفتار رای‌دهی آنها هم هست یا نه، اصلاً مشخص نیست. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

♦♦♦

 در سه هفته قبل از انتخابات شاهد برگزاری سه مناظره تلویزیونی بودیم. مناظره‌هایی که بسیاری از کارشناسان و کاربران شبکه‌های اجتماعی پس از آن اعلام می‌کردند که این مناظره‌ها تصویر جدیدی از کاندیداها ارائه کرده است. آیا می‌توان گفت این مناظره‌ها افکار عمومی را تحت تاثیر قرار می‌دهد و تصویر جدیدی از کاندیداها خلق می‌کند؟

پیش از پاسخ به پرسش شما باید توضیحات کلی در خصوص مساله انتخابات در ایران اعلام کنم تا بتوان بر اساس آن اعلام کرد که چقدر ارزیابی‌های ما می‌تواند علمی یا غیرعلمی باشد. ما کشوری 80‌میلیونی هستیم که 100 سالی است دموکراسی را به کشورمان آورده‌ایم. اما خلأهایی در کشور ما وجود دارد. مانند اینکه ما هیچ حزب قدرتمند و قوی در ایران نداریم. یا اینکه تعداد رای‌دهندگان ما در شهرها و استان‌های مختلف مشخص نیست یا مطبوعات ما تیراژ خود را منتشر نمی‌کنند که بر اساس خوانندگان روزنامه‌ها بتوان گفت که به طور حدودی چه تعداد افراد حامی چه تفکر سیاسی هستند. ما از رسانه‌ها و وسایل ارتباط‌جمعی فقط استفاده تبلیغاتی می‌کنیم. مثلاً دوربین را می‌بریم به حسینیه ارشاد یا مسجد لرزاده و به بینندگان می‌گوییم ببینید چه جمعیت عظیمی برای رای‌دادن آمده‌اند! اما این تعداد چند نفرند؟ مشکل اینجاست که همین تصاویر و اعداد می‌شوند مبنای تجزیه و تحلیل‌های ما. یا مثلاً تیراژ روزنامه‌های ما هم مشخص نیست که ما بتوانیم از تیراژ روزنامه‌ها و مشی سیاسی آنها بفهمیم که حدوداً چه تعداد طرفدار چه تفکر و نامزدی هستند. حال در صورتی که نه رفتار حزبی وجود دارد و نه تخمینی از رفتار انتخاباتی افراد، نمی‌توان به سادگی بررسی کرد که مثلاً مناظره‌های انتخاباتی آیا توانسته در تصویر چهره جدیدی از مخاطبان موثر باشد یا نه. آیا توانسته رفتار رای‌دهی افراد را تغییر دهد یا نه. از طرفی این را هم باید بگویم که مناظره‌ها مانند یک بازی فوتبال است. افرادی که فوتبال نگاه می‌کنند، تیم خود را انتخاب کرده‌اند و این تیم چه گل بزند و چه گل بخورد، آنها تیم محبوب‌شان را که تغییر نمی‌دهند. در خصوص مناظره‌ها هم همین‌گونه است. نامزدها اگرچه برنامه‌های خود را ارائه می‌دهند، اگرچه ممکن است متهم شوند اما نمی‌توان گفت که الزاماً این مناظره‌ها نظر افراد را تغییر دهند. آنها همچنان به کاندیدای مورد علاقه خود وفادار می‌مانند. از طرفی در انتخابات خوانش‌ها دقیق‌تر می‌شود؛‌ چرا که مخاطبان در این دوره فعال می‌شوند؛ یعنی برای گذران وقت از رسانه استفاده نمی‌کنند. می‌خواهند تصمیم بگیرند پس برای‌شان عدد و رقم و برنامه مهم می‌شود. این امر برای رای‌اولی‌ها سخت‌تر است و برای بقیه کمی ساده‌تر؛ چون در ذهن‌شان الگویی وجود دارد. فقط کمی این الگو را جابه‌جا می‌کنند.

 فقدان رقابت حزبی چقدر در نوع نگاه مخاطبان به مناظره‌ها موثر است؟

این خلأ اتفاقاً اهمیت زیادی در تحلیل مناظره‌ها دارد. وزن نامزدهایی که در مبارزه‌های رسانه‌ای انتخابات شرکت می‌کنند، مشخص نیست و ما نمی‌توانیم آن را تعیین کنیم یعنی نمی‌توانیم ببینیم که هر کدام چه تعداد هوادار دارند. در کشورهای دیگر که رقابت‌ها حزبی است رقابت میان دو حزب قدرتمند در جریان است و ممکن است نمایندگان دو حزب رقیب 90 درصد رای‌دهندگان را همراه خود داشته باشند. در مناظره تلویزیونی هم این هواداران دو حزب هستند که آن برنامه را تماشا می‌کنند. یعنی افرادی که از قبل کاندیدای خود را انتخاب کرده‌اند. اما در ایران در نبود احزاب قوی، ما با تعدد نامزدها مواجهیم. مثلاً در این دوره ما شش نامزد داشتیم. در این شرایط وزن نامزدها مشخص نیست اما تلویزیون تلاش می‌کند که نشان دهد این شش نفر یکسان هستند. اما برای مخاطب چنین نیست. برای همین پس از پنج دقیقه که از مناظره می‌گذرد مخاطبش تصمیمش را می‌گیرد. هنوز برنامه تمام نشده مخاطب این افراد را تقسیم‌بندی و قطب‌بندی می‌کند.

 با این وضعیت نقش تلویزیون این وسط چیست؟

تلویزیون باید به مخاطبان در انتخاب بهتر و آسان‌تر کمک کند. ولی همه رسانه‌ها موضعی سیاسی و ایدئولوژیک دارند. اینجاست که رسانه سعی می‌کند خودش را بی‌طرف نشان دهد اما در مناظره‌های این دوره، تلویزیون به جای بی‌طرفی کاملاً نقش خنثی داشت. این در حالی است که در مناظره‌های مشابه مجریان باید از نظر حرفه‌ای اصولی را رعایت کنند. باید توازن را رعایت کنند و خودشان را نماینده مردم بدانند. آنها باید جریان مناظره را به یک مسیر درست هدایت کنند که افراد در آن برنامه‌های خود را ارائه و به سوالات جواب دهند. لازم است که مجریان به برنامه‌های نامزدها مسلط باشند و جریان مناظره را به مسیر درست حرکت کنند. اما چنین حالتی در مناظر‌ه‌های ما دیده نشد. من باز هم به مساله احزاب برمی‌گردم. در وجود حزب‌های سیاسی قوی بیانیه نامزدها وجود دارد. اما در اینجا به دلیل خلأ احزاب سیاسی هیچ‌گونه بیانیه مشخصی دیده نمی‌شود.

 البته خود نامزدها هم به برنامه‌های‌شان مسلط نبودند چه برسد به مجری.

بیشتر دوره‌ها چنین بوده. بزرگ‌ترین مشکل مناظره در تلویزیون از همین‌جا شروع می‌شود. چون هویت حزبی وجود ندارد، مخاطب به شخصیت‌ها نمره می‌دهد. ارتباط غیرکلامی نامزدها چگونه است. چه کسی تپق می‌زند. چه کسی داستان تعریف می‌کند. چه کسی شعر دوران کودکی‌اش را می‌خواند. چه کسی داد نمی‌زند. مساله این است که برای رئیس‌جمهور شدن این ویژگی‌های مثبت شخصیتی لازم است اما کافی نیست. ما باید با برنامه کاندیداها مواجه باشیم و به برنامه آنها رای بدهیم نه شخصیتی که در مناظره تصویر می‌شود. ببینید مشکل اینجاست که در کشور ما تلویزیون هر چهار سال یک‌بار چند ساعت را به معرفی نامزدها و برنامه آنها اختصاص می‌دهد. چطور می‌توان امیدوار بود که این مناظره‌ها در شکل دادن به رای یا ایجاد یک تصویر درست از افراد موفق باشد؟ این در حالی است که این روند طی چهار سال باید انجام شود. یعنی اگر ما احزاب قوی داشتیم و یک رسانه بی‌طرف اما حرفه‌ای، آن وقت احزاب چهار سال فرصت داشتند برنامه‌هایشان را اعلام کنند. اما در ایران چنین چیزی نداریم. فرض بر این است که برنده انتخابات همه کارهایش درست است و آن‌که بازنده انتخابات است همه حرف‌هایش خطا بوده پس مردم به او رای نداده‌اند.

 شما می‌گویید چون رقابت‌های حزبی وجود ندارد، مخاطب به شخصیت‌ها نمره می‌دهد. پس این حرف شما را که می‌گویید مناظره‌ها بی‌تاثیر است رد می‌کند. بالاخره می‌توان گفت مناظره‌ها در انتخابات چه تاثیری داشته یا نه؟

نه نمی‌توانیم. چون ما هیچ وزنه‌ای نداریم که بخواهیم بر اساس آن بسنجیم. حسن روحانی در انتخابات پیشین 51 درصد آرا را آورده. حالا اگر در این دوره تعداد آرای او بیشتر یا کمتر شود، می‌توان دید که حرف‌ها و اقداماتش چه تاثیری داشته است. اما نمی‌توانیم بگوییم این افزایش رای ناشی از مناظره‌ها بود یا نه. بنابراین سنجش این مناظره‌ها با توجه به ابزاری که در عرصه افکار عمومی داریم کار ساده‌ای نیست و بیشتر برداشت‌های ماست. من اگر هوادار نامزد الف باشم از ابتدا تا انتهای مناظره دوست دارم از نامزد خودم حمایت کنم. همان‌طور که از یک تیم ورزشی هواداری می‌کنیم. یادمان باشد که تلویزیون یک رسانه است، ولی آنچه رای ما را تعیین می‌کند وضعیت واقعی زندگی اجتماعی‌مان است. ما نگاه می‌کنیم که طی این چهار سال چه تغییری در زندگی ما ایجاد شده؟ اینها در تعیین رای دخالت دارد نه آنچه در مناظره‌ها می‌بینیم. ما فقط به عملکرد افراد در مناظره نمره می‌دهیم که خوب بود یا بد. اما درصدی از رای‌دهندگان هستند که یا رای‌اولی‌ها هستند یا در امور سیاسی خیلی فعال نیستند و فقط در زمان انتخابات تصمیم می‌گیرند اثرگذار باشند. ما یک جمعیت خیلی خاص را می‌توانیم پیدا کنیم که تحت تاثیر برنامه رسانه نظرشان تغییر کند. اما اینکه این تغییر نظر منجر به تغییر رفتار رای‌دهی افراد هم خواهد شد یا نه، باز هم این مشخص نیست. چون نگرش ما الزاماً رای ما نیست. رای ما در آخرین دقیقه‌ای که می‌نویسیم و داخل صندوق می‌اندازیم می‌شود رای ما. می‌خواهم بگویم شاید مناظره‌ها نگرش عده‌ای را تغییر دهد اما الزاماً روی رفتار رای‌دهی آنها تاثیر نمی‌گذارد.

 اما تنش‌هایی که در مناظره‌های انتخاباتی‌ این دوره رخ داد و شدت و حجم اتهامات کاندیداها به هم به‌گونه‌ای بود که برخی اعلام می‌کردند که تمایل‌شان را برای شرکت در انتخابات از دست داده‌اند.

مناظره‌ها هم می‌تواند آرای برخی از کاندیداها یا احتمال مشارکت برخی دیگر در انتخابات را کاهش دهد. در کشورهای دیگر این هویت حزبی است که رای را جهت می‌دهد. اگر بتوانیم هویت حزبی را در جامعه تعریف کنیم تلویزیون می‌تواند نقش تقویت‌کننده داشته باشد. به این مفهوم که تلویزیون می‌تواند دیدگاه‌های ما را نسبت به نامزدها تقویت کند. اما کم پیش می‌آید که رای را از یک نامزد بگیرد و به نامزد دیگری بدهد. چون ما بدون تصمیم و دیدگاه سیاسی پای تلویزیون نمی‌نشینیم. مگر گروه‌هایی همچون رای‌اولی‌ها.

 در مناظره اول بیشتر اظهارنظرها در فضای مجازی راجع به نامزدهای بیشتر شناخته‌شده مثل روحانی و رئیسی و قالیباف بود. اما از مناظره دوم به بعد دیدیم اظهارنظرها در شبکه‌ها و پیام‌رسان‌های مجازی به سمت میرسلیم و هاشمی‌طبا هم رفت.

دو نکته هست. آیا وسایل ارتباط‌جمعی باعث افزایش دانش ما می‌شوند؟ بله. ولی آیا این افزایش دانش به رفتار رای‌دهی ما ختم می‌شود؟ این سوالی است که جای بررسی دارد. سوالات دیگری هم وجود دارد. آیا همه کسانی که تلویزیون نگاه می‌کنند رای‌دهنده‌اند؟ نه. آیا همه آنهایی که رای می‌دهند بر اساس القائات تلویزیون رای می‌دهند؟ باز هم نه. بر فرض محال اگر در زمان انتخابات تلویزیون را تعطیل کنیم، به نظر من فقط 20 درصد از میزان رای‌دهنده‌ها کاسته می‌شود. بخش عمده‌ای از رای‌دهنده‌های ما به‌صورت رفتاری و سنتی و بر اساس هویت‌هایی که در ذهن‌شان هست رای می‌دهند. عده‌ای فقط به نامزد برنده رای می‌دهند. یعنی می‌پرسند به نظر شما چه کسی برنده است که من به او رای دهم. عده‌ای بر اساس باورها و اصول خود رای می‌دهند. ما به بیننده تلویزیون این امکان را می‌دهیم و می‌گوییم هر مخاطبی یک رای‌دهنده بالقوه است. ما قضاوت‌مان درباره اینکه این مناظره‌ها چقدر تاثیر داشته، بیشتر برخاسته از این است که ما کدام نامزد را دوست داریم. بیشتر کسانی که از عملکرد نامزد خاصی تعریف می‌کنند خودشان پشت‌صحنه مناظره‌ها بوده‌اند و در روزنامه‌های‌شان هم می‌نویسند که شیوه مناظره نامزد ما چقدر خوب بود. ما نمی‌دانیم این برنامه را چه کسانی نگاه می‌کنند. هویت این افراد مشخص نیست. 

 آیا نامزدها می‌توانند از میدان رسانه چهره‌ای خاص از خودشان بسازند؟ چرا منِ هوادار نامزد الف تپق‌ها و اشتباه‌های او را نمی‌بینم و در عوض مدام بر اشتباه‌های نامزد رقیب تاکید می‌کنم؟

ضرب‌المثلی هست که می‌گوید عاشق عیب‌های معشوقش را نمی‌بیند. ما می‌خواهیم نماینده خودمان را انتخاب کنیم. او را دوست داریم و دوست داریم که بهترین باشد. کسی که تصمیمش را گرفته نقطه‌ضعف‌هایش را نمی‌بیند. تلویزیون به ما آگاهی می‌دهد و گاهی اوقات دانش هم می‌دهد، اما اینکه تفسیرهایی که در تلویزیون درباره نامزدها می‌شود آیا مورد پذیرش ما هست یا نه، جای بحث دارد. بازتاب این مناظره‌ها در رسانه‌ها چند روز طول می‌کشد. در اینجا هویت فردی ما با هویت جمعی گره می‌خورد و تکنیک‌های دیگر تبلیغات سر و کله‌اش پیدا می‌شود و ما برای انتخاب تحت تاثیر جمع قرار می‌گیریم. یکی از تکنیک‌ها در اینجا، تکنیک عدد بزرگ است. بخشی از افکار عمومی می‌چرخد به سمت اکثریت. چون ما به طور ناخودآگاه دنبال این هستیم که هویت فردی خود را به هویت گروهی بزرگ‌تر گره بزنیم. این پدیده بعد از مناظره اتفاق می‌افتد. هیچ وسیله ارتباط‌جمعی را نمی‌توان نادیده گرفت ولی اگر بپرسیم که مناظره‌ها مهم‌ترین عامل در تغییر رفتار رای‌دهی است؟ می‌گویم قطعاً نیست.

 وقتی که مناظره‌ها تمام می‌شود، کارشناسان رسانه‌ای مدام نقدهای فنی مطرح می‌کنند که فلان نامزد پوزخند اشتباهی زد، سرش را اشتباه تکان داد یا مثلاً به دوربین نگاه نکرد و... سوالم این است که چنین نکته‌هایی را مردم عادی درک می‌کنند؟

این امر از بعد زیبایی‌شناسانه به طبقه اجتماعی ما برمی‌گردد. تعریفی که ما از انسان مطلوب داریم. نامزدهای ریاست‌جمهوری فن بیان خیلی خوبی دارند. ولی برخی دیگر چنین مهارتی ندارند. اینها هم نمره دارد باید ببینیم الگوی رای‌دهی افراد چیست. مثلاً سال 1358 ما نگاه می‌کردیم که کدام نامزد قدرت بیان بهتری دارد و کدام‌یک مبارزه سیاسی داشته. به همین خاطر نامزدها عکس‌شان را با شماره زندان‌شان روی سینه منتشر می‌کردند. این عکس برنده‌تر بود تا عکس کراوات داشتن و مدرن بودن. در دوره اول انتخابات الگوی انتخاب این بود که طرف مدرن و تحصیل‌کرده باشد و علم اقتصاد بداند. ولی بلافاصله الگوی دیگری کنارش هست. آدمی که شبیه مردم عادی خاکی و دردآشنا باشد. الگوی دیگری هوادار خطیبان و چهره مذهبی است. در انتخابات اخیر تصور عمومی این است که روحانیون شانس بیشتر دارند؛ چون بهتر حرف می‌زنند و می‌توانند از حقوق مردم دفاع کنند. ولی ملاک‌هایی چون برنامه، پیشینه سیاسی و کارنامه مشخص نامزدها، چندان مورد نظر نیست. امروزه اقتصاددان‌ها یا هنرمندان از نامزدی مشخص حمایت می‌کنند. ولی سه دهه پیش رهبران افکار عمومی کسان دیگری بودند. مثلاً انجمن مهندسین کشور، انجمن پزشکان کشور. ولی در این انتخابات از این فهرست‌ها نمی‌بینیم. چون فرهنگ‌عامه تحت تاثیر تلویزیون طی 20 سال گذشته، جای گروه‌های پیشرو را عوض کرده است. اما امروز می‌بینیم اقتصاددان‌ها مطرح می‌شوند. در حالی که در دنیا آنچه تعیین‌کننده رفتار سیاسی در رای‌دهی است، اقتصاددان‌ها نیستند، بلکه حزب سیاسی است. این حزب پاسخگویی را نیز بر عهده می‌گیرد. ما به رئیس‌جمهوری مسوولیت می‌دهیم ولی مکانیسمی نداریم که بخواهیم از او توضیح بخواهیم. رسانه‌ها نباید سیاستمدار را تنبیه کند، بلکه حزب باید چنین کاری بکند.

 با این همه برای مناظره‌ها می‌توانیم وجوه مثبتی هم قائل باشیم.

تنها ارزش مناظره این است که رقبا به هم ایراد می‌گیرند. اما اگر این ایراد در چارچوب برنامه‌ها نباشد به درد نمی‌خورد. شما این‌جوری زندگی می‌کنید آن یکی جور دیگر. خب این چه فایده‌ای دارد؟ اگر کسی خلافی انجام داده باید مراجع قضایی رسیدگی کنند. اگر این کار بر عهده روزنامه‌نگارانی است که مچ‌گیری می‌کنند. بله این امر معنادار است. گاهی می‌بینیم که روزنامه‌نگار یا مردم در مقابل نامزد قرار می‌گیرند. خیلی طبیعی است که نامزدها برنامه‌های خود را نقد کنند. ولی دعواهایی که در همه دنیا در مناظره‌ها وجود دارد این است که ما در برنامه‌های‌مان می‌خواهیم چه کنیم و چه نکنیم.

 دوباره برگردیم به خود مناظره‌ها. در این برنامه نامزدها به کلیات بسنده کردند و برنامه‌ای ارائه ندادند. این امر چقدر به ساختار برنامه مناظره برمی‌گردد؟

یکی از اشکال‌های مناظره‌ها تک‌موضوعی بودن آن است. در حالی که اگر نظام حزبی حاکم باشد، نامزدها تک‌موضوعی صحبت نمی‌کنند بلکه سیستمی صحبت می‌کنند. می‌گوید من این شش تا کار را انجام می‌دهم که هر چند به حقوق‌بگیران ثابت فشار می‌آید ولی در عوض من فلان خدمات را ارائه می‌کنم. ما این‌جوری نمی‌توانیم تصمیم‌گیری کنیم. فقط منجر به هیجان‌هایی خاص می‌شود. هیجانی که هواداران الف و ب را هم به همین شکل و با همین لحن کلام مقابل هم قرار می‌دهد. 

 

دراین پرونده بخوانید ...