شناسه خبر : 29124 لینک کوتاه

فقدان عرصه عمومی

بررسی نقش و تقابل سلبریتی‌ها و دولت در بازسازی مناطق حادثه‌دیده در گفت‌وگو با سمیه توحیدلو

سمیه توحیدلو می‌گوید: مردم می‌دانند که نهاد دولت خود را با مردم رقیب می‌داند. سلبریتی‌ها اینجا رقیب دولت شدند. تبلیغات زیادی نیز صورت گرفت که نشان می‌داد مردم به دلیل بی‌اعتمادی به نهادهای دولتی به سلبریتی‌ها روی آوردند چون آنها را از خود می‌دانند و دولت را نه!

فقدان عرصه عمومی

ایران کشور حادثه‌خیزی است. جغرافیای طبیعی ما به طور مستمر در معرض انواع بلایای طبیعی است، اما در طول تاریخ مدرن ایران هیچ‌گاه مدیریت بحران دقیقی در مواجهه با حوادث نداشته‌ایم. از زلزله بوئین‌زهرا در دهه 40 و نقش جهان پهلوان تختی تا زلزله بم که سال 82 نزدیک به 40 هزار نفر را در چند ثانیه کشت، تجربه باورنکردنی و هولناک هم از منظر حادثه طبیعی داشته‌ایم و هم از منظر نقش مردم و چهره‌های محبوب! میلیاردها تومان کمک مردمی روانه مراکز جمع‌آوری هدایای مردمی شد. محمدرضا طالقانی رئیس وقت فدراسیون کشتی درباره جمع‌آوری هدایای مردم برای آسیب‌دیدگان بم می‌گوید؛ به دلیل نبود فرهنگ و ضعف در مدیریت، میلیاردها تومان کالا و کمک مردم گندید و دور ریخته شد! سال 96 نیز ازگله کرمانشاه در مرز عراق لرزید و نزدیک به دو هزار روستا خسارت بسیار دیدند. بیش از 500 نفر کشته شدند و انسان‌های زیادی بی‌سرپناه بودند. زمستان از راه رسید و دولت طبق معمول عملکرد ضعیفی داشت. مردم به خواست چهره‌های محبوب هنری، ورزشی، سیاسی و اجتماعی لبیک گفتند و در نمایشی زیبا هدایای خود را به‌جای دولت به آنها سپردند. اما آیا در طول یک‌سال گذشته آنها توانستند نیازهای مردم را پاسخ دهند. در گفت‌وگو با سمیه توحیدلو جامعه‌شناس به بررسی نقش سلبریتی‌ها در حوادث غیرمترقبه و البته مساله اعتماد میان مردم و نهاد دولت و همین‌طور دولت و چهره‌های محبوب مردمی پرداخته‌ایم.

♦♦♦

نقش چهره‌های محبوب و مشهور در حوادث غیرمترقبه مثل زلزله و اتفاقات بعد از آن مثل نیاز مردم به سرپناه، چیست؟ آیا می‌توان مسوولیتی اجتماعی برای این افراد قائل بود؟

وقتی اتفاق غیرمترقبه‌ای رخ می‌دهد، همه افراد جامعه نقش و مسوولیت دارند. البته طبیعی است که بعضی نقش مهم‌تری دارند و بعضی مسوولیت کمتری متوجه آنهاست. چهره‌های شاخص و مشهور که به نوعی سلبریتی و صاحب نفوذ هستند و از فضای رسانه‌ها آمده‌اند، آنها به نوعی نقش پررنگ‌تری دارند. این افراد به دلیل فضایی که دارند می‌توانند شاخص شوند و کمک کنند. به طور طبیعی این افراد مسوولیت اجتماعی بالاتری دارند و می‌توانند به تهییج بیشتر مردم بپردازند. اما واقعیت قضیه این است که ماجرای سلبریتی‌ها یعنی کسانی که صاحب شهرت و نفوذ هستند و می‌توانند اثرگذار باشند، در یک فضای رسانه‌ای کالایی‌شده و حتی شخصی‌شده اتفاق می‌افتد. در یک فضای مصرف‌زده سرمایه‌داری، رسانه می‌تواند برای شما برندسازی کند و این برندها عملاً در ارتباط با مقوله‌هایی مثل ثروت‌آفرینی است. البته این بستگی به این دارد که شما چه تیپ سلبریتی و شاخص را در نظر دارید. رسانه گاهی وقت‌ها فردی را به سلبریتی تبدیل می‌کند و گاهی سلبریتی‌ها از رسانه کمک می‌گیرند. مثلاً کسانی که متخصص هستند و در یک حوزه کاری درجه یک هستند با کمک گرفتن از ظرفیت تبلیغاتی و برندسازی رسانه به جامعه بیشتر شناسانده می‌شوند.

 این مسوولیتی را که چهره‌های شاخص و مشهور بر عهده دارند دولت بر دوش آنها می‌گذارد یا جامعه و مردم؟ چه کسی چنین مسوولیتی را به یک چهره شناخته‌شده می‌دهد که برای مثال برود برای زلزله‌زدگان خانه بسازد؟

دولت از مردم کمک می‌طلبد. در یک دوران خاص مخصوصاً در بحران‌ها دولت نیاز دارد یا انتظار دارد که مردم به کمک او بیایند. اما واقعیت قضیه این است که سلبریتی خودش اقدام می‌کند. سلبریتی فقط متعلق به زمان تهییج نیست. سلبریتی‌ها متعلق به همه زمان‌ها هستند و در زمان تهییج کارکردشان بروز و ظهور بیشتری پیدا می‌کند. در این زمان‌ها آدم‌ها نسبت به کارکردها حساس می‌شوند. ما هر وقت که بررسی کنیم موضوعی وجود دارد که یکسری افراد مسوولیتی بر دوش خودشان احساس می‌کنند که حرفی بزنند و کاری بکنند. سلبریتی‌ها در زمان‌های ویژه خودشان را نشان می‌دهند چراکه کارشان معناسازی و برندسازی و ایجاد یک فضای سازگار برای یک زمان و مکان خاص است. سلبریتی‌ها کار خاصی نمی‌کنند بلکه یک کاتالیزور برای شرایط اجتماعی هستند. جامعه شرایطی دارد و ویژگی‌هایی در این جامعه وجود دارد که این ویژگی‌ها سلبریتی‌ها را به آدم‌هایی تبدیل می‌کند که بتوانند نقش بازی کنند. اما این به این معنی نیست که دولت از کسی می‌خواهد وارد عرصه شود و کاری کند. مثلاً در ماجرای زلزله همه آدم‌ها تا حد توانشان برای کمک به همنوعان خود تلاش کردند. اینجا فقط سلبریتی‌ها نیستند. مثلاً در زلزله کرمانشاه انواع حرکت‌های مردمی را شاهد بودیم. از حضور سلبریتی‌ها گرفته تا حضور مردم عادی با امکانات شخصی.

 با اینکه همه مردم در این شرایط ورود و به نوعی همکاری می‌کنند، اما آن اتفاقی که پرسش‌برانگیز می‌شود و ابهاماتی پیرامونش شکل می‌گیرد و نسبت به آن حساسیت به وجود می‌آید، حضور سلبریتی‌هاست.

بله، همین‌طور است. به همین خاطر معتقدم رسانه مهم است. این‌طور نیست که مسوولیت اجتماعی تقسیم نشود. مسوولیت اجتماعی مساله مهمی است و همه درگیر آن می‌شوند، آن چیزی که برجسته می‌شود و همگان از آن مطلع می‌شود چیزی است که رسانه به کمک  می‌آید. رسانه مشتریانی دارد که می‌بینند. آنچه فرد را سلبریتی می‌کند همین اثر و توجه رسانه‌ای اوست. وگرنه معنی آن این نیست که بقیه مسوولیت اجتماعی ندارند یا دولت‌ها از بقیه خواسته یا نخواسته است. این دو ماهیتاً از همدیگر جدا هستند. درست است که سلبریتی‌ها در فضای لرزان، بدون اعتماد و بحران‌زا می‌توانند اثرگذاری بیشتری داشته باشند اما ماهیت آنها ماهیت ویژه‌ای است که در تمامی دنیا نیز وجود دارد و از قضا در جوامعی که رسانه نقش بیشتری دارد، سلبریتی‌ها نقش مهم‌تر و اثرگذاری بیشتری دارند. جامعه‌شناسان زیادی در دنیا روی موضوع شهرت و سلبریتی‌ها کار کرده‌اند. حتی آدم‌ها، رفتارها و کارکردهای افراد زیر ذره‌بین جامعه‌شناسی قرار می‌گیرد و این سوژه روز جامعه‌شناسی در دنیاست. به این دلیل که ماهیت جدیدی در جامعه مصرف‌گرا و جامعه سرمایه‌داری و فضای رسانه‌ای و گسترش شبکه‌های اجتماعی به وجود آورده است. نمی‌توان گفت تقابل میان دولت‌ها و سلبریتی‌ها پدید آمده است. نکته‌ای که به وجود آمده است اینکه بدانیم در همه جای دنیا چه ایدئولوژی‌ها و چه کالاهایی وجود دارند! هر مدل کالایی را بخواهیم بفروشیم یا هر عقیده و مرام و مسلک فکری را بخواهیم عرضه کنیم، مخاطب و مشتری خاص خودش را دارد. بنابراین در هر حوزه ظرفیت پرورش سلبریتی وجود دارد. مثلاً یک مداح هم می‌تواند سلبریتی باشد و لزوماً سلبریتی‌ها هنرپیشه‌ها نیستند. سلبریتی‌ها مراجع و راهبران فکری جامعه هستند.

 سه کیس مشخص از چهره‌های مشهور که در زلزله کرمانشاه مورد اقبال مردم واقع شدند، علی دایی، صادق زیباکلام و نرگس کلباسی بودند. چهره‌هایی از قشرهای مختلف که به نوعی اکنون حاشیه‌ساز شده‌اند. آیا تفاوتی میان شیوه فعالیت آنها و نحوه مواجهه مردم و دولت با آنها وجود دارد؟

طبیعتاً این سه نفر برآمده از گروه‌های مختلف جامعه هستند. کسی به واسطه ورزش آمده، کسی از دانشگاه، کسی از جریان‌های خیریه و حتی در میان سلبریتی‌های فعال در کرمانشاه هنرپیشه‌ها و دیگر هنرمندان نیز بودند. مجموعه‌ای از چهره‌ها بعد از زلزله اعلام کردند که می‌توانند هدایای مردم برای بازسازی و کمک به مردم زلزله‌زده را تقبل کنند. واقعیت این است که عدد و رقم هدایای مردم که در اختیار این چهره‌ها قرار گرفت لزوماً عدد قابل توجهی نیست. من ارزیابی از کلیت کار این افراد نمی‌کنم اما هر کدام در نوع خود ویژگی‌هایی دارند و نحوه قضاوت و تفکر مردم و دولت نسبت به آنها بسته به این ویژگی‌هاست. ماهیت و کارکرد سلبریتی که مورد بررسی قرار بگیرد مشخص می‌کند نقش این افراد چه بوده است. شما در ایران با یک جامعه توده‌ای طرف هستید. حوزه عمومی در ایران شکل نگرفته است. خیریه‌ها کم‌فروغ هستند. این جامعه توده‌ای به نوعی اعتماد خودش را به نهادهای دولتی از دست داده است. سلبریتی‌ها چه زمانی شکل می‌گیرند؟ این پرسش مهمی است. ما می‌گوییم سلبریتی‌ها زمانی شکل می‌گیرند که فردگرایی احترام پیدا می‌کند و نهادها اعتبار خود را از دست می‌دهند. یعنی مردم انتخاب‌هایی بر پایه یک الگوی ویژه تمرین‌شده و پاسخگو در اختیار ندارند و... جامعه ایران جامعه متکثر و توده‌ای است و سپهر عمومی که مدام بر آن تاکید می‌شود ضعیف شده است. این ویژگی خیلی مهمی است که دولتی داریم که در راس و آن بالا نشسته و مردمی که این پایین قرار گرفته‌اند. وقتی همه چیز توده‌ای است رسانه به مردم تک‌چهره‌هایی را معرفی می‌کند که نقش‌هایی را بازی می‌کنند. متاسفانه در این شرایط است که این تک‌چهره‌ها در مواقع لزوم نمی‌توانند خیریه‌ای را ایجاد کنند که بتواند فعالیت عمومی و جمعی داشته باشد. بنابراین افراد برجسته می‌شوند و جامعه نمی‌تواند اعتماد عمومی را برگرداند. وقتی آدم‌ها برجسته می‌شوند به نوعی کارکرد سلبریتی برجسته می‌شود. به نوعی عملکردشان خواسته یا ناخواسته تمرکز را از روی مفاهیم درخشان که به نوعی در زمانی وجود داشته به سمتی می‌برد که نمایش درخشانی را ایجاد کنند. یعنی شما را از مفهوم به سمت نمایش می‌برند. بنابراین اگر قرار باشد یک سلبریتی، در ذهن افکار عمومی سلبریتی خوبی باشد، باید نمایش بهتری از خود نشان دهد. یعنی همه چیز جنبه شکلی و سطحی پیدا می‌کند. وقتی یک حادثه غیرمترقبه‌ رخ می‌دهد و 1900 روستا تخریب کامل می‌شود و مردم در آستانه فصل سرما بی‌سرپناه می‌شوند، خود به خود فضا، فضای تهییج عمومی می‌شود و فارغ از اینکه جایگاه دولت کجاست، ما با نوعی از دولت تضعیف‌شده نیز مواجه هستیم. یعنی دولت به‌جای اینکه گزارش کند که چه کارهایی انجام داده و چه نیازهایی دارد که افراد و گروه‌ها آنجا به کمکش بیایند به نوعی با عدم تبلیغات مواجه است و خود نهادهای دولتی در رقابتی شروع به اعلام شماره‌حساب‌های خود می‌کنند تا کمک‌های مردمی را جمع‌آوری کنند.

 در کشورهایی مثل ما نوعی بی‌اعتمادی به نهاد دولت و جامعه مدنی وجود دارد. در ماجرای زلزله کرمانشاه این بی‌اعتمادی میان حاکمیت و سلبریتی‌ها خود را نشان داد. مثلاً دستگاه قضایی و امنیتی از علی دایی و صادق زیباکلام خواست که به آنها پاسخ دهند. اما مقاومت صورت گرفت و مثلاً دایی گفت فقط به مردم گزارش می‌دهد. این تقابل و بی‌اعتمادی نشانه چیست و نتیجه آن چه اتفاق‌هایی است؟

وقتی محدودیت‌هایی برای اشخاص و چهره‌های شاخص به وجود می‌آید یعنی سرمایه‌های محدود اجتماعی را هم می‌توانیم از دست دهیم. جامعه ما اکنون نزدیک به 17 درصد نسبت به نهادهای دولتی اعتماد دارد و این رقم اعتماد بسیار کم است. این سیر نزولی در فرآیند پنلی یا روندی به شدت رو به پایین است. درست یا غلط را کاری ندارم اما سلبریتی در چنین فضای عدم اعتمادی شکل می‌گیرد و متاسفانه نبود اعتماد، نبود اعتماد می‌آفریند. وقتی قرار است نمایش‌های درخشان آفریده و نمایش داده شود، نیاز است که کارهای زودبازده و کوتاه‌مدت انجام گیرد و به‌جای آنکه کارهای زیرساختی و توسعه‌ای صورت گیرد روند به سمت کارهای نمایشی و فوری می‌رود. بنابراین حضور افراد به صورت مداوم به نمایش کشیده می‌شود. در این شرایط دولت و حکومت نیست که موفق است بلکه این چهره‌های سلبریتی هستند که نزد افکار عمومی محبوب می‌شوند. سلبریتی‌ها پول زیادی را به دست نیاوردند اما همین تبلیغات پیرامون چنین افرادی سبب شد افرادی که درگیر این مسائل هستند، رویایی در سرشان پرورانده شود که این رویا باعث افزایش توقعات فزاینده شد و نیاز این مردم اساساً به‌تنهایی با سلبریتی‌ها برآورده نمی‌شود. نهایتاً چه خانم کلباسی، چه آقای زیباکلام و چه آقای دایی، تنها روی دو یا سه روستا می‌توانستند تمرکز کنند. ماهیت قضیه و تبلیغاتی که رسانه از افراد ارائه داد سبب شد مردم بومی و افکار عمومی این تلقی را داشته باشند که این افراد می‌خواهند برای تمامی زلزله‌زدگان خانه بسازند. من مصاحبه‌ای از یکی از مسوولان خوانده‌ام که می‌گفت مردم منطقه مشارکتی برای بازسازی مناطق آسیب‌دیده و خانه‌های خود ندارند. چراکه مردم تحت تاثیر تبلیغات رسانه‌ای فکر می‌کنند سلبریتی‌ها باید برایشان خانه بسازند. با وجود اینکه واقعیت این است که سلبریتی‌ها حتی در حد خرید کانکس برای همه مردم آسیب‌دیده امکانات و پول در اختیار ندارند. اما تبلیغات در این حوزه اینقدر زیاد بود که مردم بعد از اینکه متوجه شدند این کار توسط این افراد شدنی نیست، دچار نوعی سرخوردگی و ناامیدی شدند.

 برداشت من این است که نهاد دولت حالا که سلبریتی‌ها را بازخواست می‌کند در تلاش است به مردم ناامید پاسخ بدهد؟ نقش خود دولت در این فرآیند چیست؟

من فکر می‌کنم مردم می‌دانند که نهاد دولت خود را با مردم رقیب می‌داند. سلبریتی‌ها اینجا رقیب دولت شدند. تبلیغات زیادی نیز صورت گرفت که نشان می‌داد مردم به دلیل بی‌اعتمادی به نهادهای دولتی به سلبریتی‌ها روی آوردند چون آنها را از خود می‌دانند و دولت را نه! بنابراین حالا دستگاه‌های نهاد دولت در تلاش است این فاصله را پر کند. البته این نمی‌تواند واقعیت مطلقی باشد اما یک درصد قابل اعتنایی از تحلیل‌ها را به خود اختصاص داده است. مردم نیز در این مورد سوالاتی دارند که چه اتفاقی افتاده است؟ آیا واقعاً این چهره‌ها با هدایای دریافتی و برای مردم زلزله‌زده کاری نکردند؟ بررسی‌ها از قضا نشان می‌دهد این افراد گزارش‌های خیلی خوبی از فعالیت خود ارائه داده‌اند. اما یک واقعیت وجود دارد. وقتی شما پولی را در اختیار کسی قرار می‌دهید توقع شما این است که در اختیار نهادها قرار بگیرد تا در ساخت‌وساز مشارکت داده شود. البته باید در نظر گرفت که پول ناچیزی در اختیار افراد بوده. برای مثال دکتر زیباکلام کلاً چهار میلیارد تومان کمک دریافت کرده است. او دنبال یک کار ماندگار در یک روستا برای امیدبخشی بودند که اهداف چندگانه مثل مدرن بودن، توانایی جذب توریست و... را داشته باشد. این کار به لحاظ ماهیت خیلی خوب است اما باوری برای مردم وجود داشت که ما هنوز امکانات اولیه در اختیار نداریم و توقع داریم خانه‌هایمان را بسازند نه اینکه شهری را برایمان بسازند. یعنی دنبال کیفیت زندگی نبودند. این تقابل خواسته‌ها باعث ایجاد تصور اشتباهی شده است. خواسته مردم که داشتن خانه بوده با عملکرد چهره‌هایی مثل زیباکلام در کنار هم قرار نگرفته است. ضمن اینکه مردم ‌دوست داشته‌اند افراد کنارشان باشند و زیاد آنها را ببینند. مثلاً خانم کلباسی به طور دائم در منطقه بوده است و این تصور هم وجود دارد که او بهتر از دیگران عمل کرده است در حالی که او کاملاً توده‌ای و فردگرایانه کار کرده است در حالی که ما معتقد هستیم که حتی اگر افراد و چهره‌ها مورد اعتماد مردم هستند، آنها برای اینکه نهاد مدنی را تضعیف نکنند، بهتر است کار را جمعی انجام دهند و به سمت ایجاد خیریه بروند یا کمک را به نهادهای خیریه‌ای واگذار کنند چراکه در آن صورت فعالیت هم قابل نظارت است و هم قابل کنترل. ولی آن کس که نمایش بهتری دارد و به خاطر حضورش در میان مردم کار زودبازده‌ای انجام می‌دهد و نیازهای روزمره مردم را رفع می‌کند، بیشتر دیده می‌شود و به نظر می‌رسد عملکرد بهتری دارد.

 جامعه ما ویژگی خاصی دارد و مثلاً نوعی همگرایی در مواقع اضطراری نسبت به هم دارند. مردم همیشه حضور ویژه‌ای دارند و از طرفی عملکرد دولت‌ها ضعیف بوده است. آیا در کشورهای دیگر دنیا چنین تقابلی میان نهاد دولت و مردم در نحوه مواجهه با بحران‌ها وجود دارد؟

تفاوت‌ها در میان کشورها و جوامع مختلف وجود دارد. در آمریکا سلبریتی‌ها کاملاً فعال هستند. سلبریتی مبتنی بر کالا و ایدئولوژی است. این طبیعت جامعه جدید است. در جامعه‌ای که مصرف‌گرایی بیشتر است این مسائل بیشتر است. عروسی یک شاهزاده یا یک بازیگر برای میلیون‌ها انسان مساله است. این یعنی سلبریتی‌سازی رسانه‌ها هنوز کارکرد خودش را دارد. این‌طور نیست که ما با بقیه دنیا فرق داشته باشیم. در جامعه ما به دلیل نداشتن نهادهای مدنی و نهادهای واسط میان مرد و دولت و عدم برنامه‌ریزی ساختاری از سوی دولت‌ها برای بحران‌هایی از این دست با مشکلات مکرری مواجه می‌شویم. ما اگر مجموعه‌ای داشتیم که می‌دانست نیاز این تعداد زلزله‌زده به این میزان کانکس است همان روزهای اول مشکل سرپناه اولیه مردم حل می‌شد ولی ما عملاً مدیریت بحران نداریم و با وجود تکرار حوادث و تجربه‌های تلخ همچنان در بر همان پاشنه می‌چرخد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها