شناسه خبر : 27675 لینک کوتاه

جدایی علم از سیاست

سخنان بی‌پایه برخی مسوولان ناشی از چیست؟

در جامعه ما بین سیاستگذاران و اصحاب علم و حتی سیاست‌پژوهان فاصله زیادی ایجاد شده است. نتیجه این فاصله این است که بخش زیادی از آنچه سیاستگذاران یا مسوولان در سخنانشان مطرح می‌کنند با آنچه اصحاب علم می‌خوانند و می‌نویسند و همچنین با نوع برداشت‌ها و مواجهه‌های مردم از وضعیت کسب‌وکار و زندگی‌شان اختلافی شدید دارد.

 سمیه توحیدلو/ پژوهشگر جامعه‌شناسی اقتصادی

در جامعه ما بین سیاستگذاران و اصحاب علم و حتی سیاست‌پژوهان فاصله زیادی ایجاد شده است. نتیجه این فاصله این است که بخش زیادی از آنچه سیاستگذاران یا مسوولان در سخنانشان مطرح می‌کنند با آنچه اصحاب علم می‌خوانند و می‌نویسند و همچنین با نوع برداشت‌ها و مواجهه‌های مردم از وضعیت کسب‌وکار و زندگی‌شان اختلافی شدید دارد. بسیاری اوقات شاهد هستیم که مسوولی صحبتی می‌کند اما اختلاف نسل و عدم درک خواسته‌های نسلی به نوعی باعث می‌شود بخش زیادی از مخاطبان آن صحبت را درک نکنند. گاهی اوقات فاصله اجتماعی و عدم درک مسوولان از وضعیت اجتماعی باعث می‌شود حرفشان از جانب مردم شنیده نشود یا خوب فهمیده نشود یا حتی با آنچه در فضای اجتماعی هست مغایر باشد. گاهی اوقات فاصله طبقاتی کسی که صحبت می‌کند با وضعیت مردم، باعث می‌شود این مسوول درک درستی از وضعیت زندگی اکثریتی که تقریباً در طبقات پایین اقتصادی هستند، نداشته باشد و همین فاصله باعث می‌شود صحبت‌هایش نتیجه مثبتی نداشته باشد. گاهی اوقات نیز بین سیاستگذاران و افراد فاصله‌ای مبتنی بر اختلاف در تشخیص مصالح مملکتی هست و عدم درک دغدغه‌های دوسویه باعث می‌شود سیاستگذار حرفی بزند که مردم طور دیگری برداشت کنند و حتی جامعه علمی طور دیگری در آن مورد نظر داشته باشد. بعضی اوقات فاصله‌ای مبنی بر اختلاف چشم‌اندازها و ایده‌آل‌هاست که باعث می‌شود افراد متفاوت و متمایز از آن چیزی که در فضای اجتماعی هست، نظر بدهند. خیلی اوقات ایدئولوژی‌ها خودبه‌خود فضا را به سمت دوقطبی شدن می‌برد و عدم درک ایدئولوژی‌های رقیب باعث می‌شود که گفته‌ها هرقدر هم درست باشد، تبدیل شوند به اموری که بعضاً شایعه‌ساز هستند یا مردم با آنها مواجهه‌های خاصی دارند. گاهی اوقات نیز شاهد هستیم که اختلاف شناخت افراد از فضاهای عمومی باعث می‌شود مواضع آنها جاافتاده و شناخته‌شده نباشد.

تبعات نادیده گرفتن رسانه‌های عام

 اگر بخشی از فضای عمومی را رسانه‌ها در نظر بگیریم یعنی رسانه‌ها را به نوعی بازنمایاننده فضای عمومی ببینیم، باید توجه کنیم که ما رسانه‌های خاص و رسانه‌های عام داریم. بخش زیادی از سیاستگذاران ما صرفاً معطوف به رسانه‌های خاص صحبت می‌کنند. به عنوان مثال اگر صداوسیما و رسانه‌های رسمی را جزو دسته رسانه‌های خاص ببینیم، برای بسیاری از سیاستگذاران مهم است که صحبت و سخنشان در این رسانه‌های خاص مورد توجه قرار بگیرد. از همین رو چنین سیاستگذارانی صرفاً برای مخاطبان آن رسانه‌ها حرف می‌زنند و رسانه‌های عام را با مختصات و ویژگی‌هایی که دارند در نظر نمی‌گیرند. رسانه‌های عام رسانه‌هایی هستند که شبکه‌های اجتماعی را هم می‌پوشانند و بخش زیادی از فضای مجازی در این دسته قرار دارند؛ رسانه‌هایی که دارای ویژگی‌هایی مثل نقادی، ارزیابی حتی از نوع بی‌رحمانه، تخطئه و گفت‌وگو هستند. کسانی که از رسانه‌های خاص استفاده می‌کنند و فضای عمومی را نمی‌شناسند و هنوز نتوانسته‌اند از مشاوران خوبی استفاده کنند، معمولاً رسانه‌های عام یا شبکه‌های اجتماعی را یک تریبون می‌بینند و فقط می‌خواهند مثل همان صداوسیما در آن حرفشان را بزنند و حتی نگاه گفت‌وگویی ندارند. نداشتن نگاه گفت‌وگویی یکی از عوامل عدم درک و ایجاد همان فاصله‌هایی است که در سطرهای پیشین به آنها اشاره شد.

نکته اینجاست که افراد برای فهم این موضوع و انتخاب یک راه برای اینکه حرفی بزنند که درست، واقعی، به مصلحت، علمی و مستند باشد و مورد پذیرش افواه عمومی قرار بگیرد، نیاز به دریافت کمک از مشاوران دارند. این مشاوران باید ویژگی‌های متعددی داشته باشند. همین شناخت فضا، شناخت مصلحت، جوانگرایی، علمی بودن و مرتبط بودن با نهادهای علمی می‌تواند برای مشاوران مهم باشد. اما واقع اینجاست که به نظر می‌رسد در حال حاضر این مشاوران چندان کارکردی در جامعه ما ندارند و سیاستگذار حرفش را بدون کمک چنین مشاورانی می‌زند. شاید علت این باشد که بخش زیادی از این مشاوران صرفاً از نظر خودشان مشاوران سالیان و باتجربه هستند، ولی می‌توان از منظری دیگر آنها را مشاورانی سالمند و دور از فضا دانست؛ یعنی مشاورانی که نمی‌دانند فضای جوان افکار عمومی به چه سمت و سویی می‌رود. این مشاوران دور از فضا عمدتاً افرادی هستند که همیشه مدیر بوده‌اند، همیشه مسوول بوده‌اند و از مسوولیتی به مسوولیت دیگر پرش می‌کنند. این افراد همیشه مدیر بوده‌اند و به همین دلیل هیچ‌وقت فرصت با مردم بودن نداشته‌اند. همین افراد همیشه به مشاوران حرفه‌ای تبدیل می‌شوند که چون انبانی از رزومه‌های اداری و مسوولیتی دارند، بیشتر مورد توجه سیاستگذار قرار می‌گیرند؛ رزومه‌هایی که می‌تواند خیلی مفید باشد برای اینکه این مشاوران مورد توجه قرار بگیرند و حرفشان شنیده شود. برعکس، کسانی که افکار عمومی را می‌شناسند و نگاه نقادانه دارند چون احتمالاً رزومه‌هایشان از آن منظر پر و پیمان نیست، هیچ‌وقت به صورت جدی به عنوان مشاور در نظر گرفته نمی‌شوند. البته درباره توجه به مشاوران جوان یا مشاوران علمی همیشه در همه دولت‌ها یکسری شعار داده می‌شود ولی در نهایت همان افراد همیشه مدیر نقش مشاور را پر می‌کنند. 

اگر مشاوران باسواد و علمی واقعاً مورد توجه سیاستگذار قرار گیرند، خیلی اوقات سیاستگذار می‌تواند بفهمد چگونه حرف بزند، چه حرفی بزند، چه حرفی نزند و چه کند که درباره سخنش شایعه ساخته نشود.

در موارد بسیاری که کلام افراد دست‌به‌دست می‌شود و مورد نقد یا تمسخر قرار می‌گیرد، اگر به اصل ماجرا مراجعه کنیم، می‌بینیم آن صحبت این‌طور هم نبوده است؛ به عنوان مثال آنچه در واقع درباره قیمت پراید گفته شد یا صحبتی که درباره اینکه مردم دیگر کشورها طلا و ارز خود را برای حل مشکلات آورده‌اند، مطرح شد، با برداشت عموم مردم از این گفته‌ها متفاوت است. درواقع نشناختن فضای رسانه و عدم توانایی تشریح مطالب در فضای رسانه‌ای به علت جدی نگرفتن رسانه‌های عام هم باعث شکل‌گیری شایعات است و هم عاملی است برای اینکه این شایعات هیچ‌گاه اصلاح نشود. وقتی چیزی قابلیت تبدیل شدن به شایعه اختلاف‌آمیز را دارد به‌سرعت تبدیل به شایعه می‌شود و وقتی شایعه پخش شد، دیگر اصلاح آن دشوار است و اصلاح شایعه نیز به اندازه خود شایعه دیده نمی‌شود.

سیاستگذار و مسوول ما نیاز دارد از نتایج تحقیقات علمی و مشاوره‌های علمی استفاده کند. سال‌هاست که گفته می‌شود رابطه بین نهاد علم و نهاد اجرا ازهم‌گسیخته شده و کسانی که به صورت علمی و از نزدیک درگیر مسائل اجتماعی هستند نمی‌توانند بر سیاستگذاری و اجرا تاثیر بگذارند. سیاستگذاران ما اغلب مهندسان و افرادی صرفاً تجربی، عمل‌گرا و نتیجه‌گرا هستند که فرآیندها را نمی‌شناسند، برای فهم فرآیندها از متخصصان استفاده نمی‌کنند و آنچه در ظاهر مطرح می‌شود برایشان مهم است. درحالی‌که سیاستگذار برای سیاستگذاری و تصمیم‌گیری و صحبت کردن درباره مسائلی که به ‌شدت حاد و حساس است نیاز به سیاست‌پژوهی دارد و این سیاست‌پژوهی‌ها باید از دل نگاه‌های اندیشمندانه و علمی بیرون بیاید. مساله امروز ما این است که حدفاصل کار علمی تا سیاستگذاری پر نمی‌شود و نتیجه این شده که ما قوانینی داریم که سالیان سال است اجرا می‌شوند بدون اینکه یک ساعت مطالعه و کار علمی درباره آنها انجام شده باشد. از طرف دیگر مطالعات بسیاری داریم که به‌رغم محتوای بسیار مناسب صرفاً برای کتابخانه‌هاست و در کتابخانه‌ها در حال خاک خوردن است. البته این مساله یک مساله دوسویه است. یعنی این‌طور نیست که سیاستگذار به‌تنهایی مشکلاتی داشته باشد. علمی‌ها و نهاد علم هم مشکل دارند. یکی از مهم‌ترین نقدهایی که می‌توان به نهاد علم وارد کرد برای اینکه نمی‌تواند به سیاستگذار نزدیک شود، این است که نهاد علم کار خود را صرفاً نقادی و انتقاد در نظر می‌گیرد. در واقع نهاد علم پیوند وثیقی با روشنفکری ایجاد می‌کند و این پیوند اصحاب علم را بر آن می‌دارد که فقط نقد کنند درحالی‌که نقد صرف به‌تنهایی نمی‌تواند به بحث‌های سیاستی منجر شود. از سوی دیگر بخش زیادی از کارهای پژوهشی و علمی ما نگاه کاربردی ندارند یا اساساً مساله‌محور نیستند. ما همیشه درباره بحث‌های پرابلماتیک صحبت کرده‌ایم؛ اینکه علم مبتنی بر مساله است و اگر شناخت مساله صورت نگیرد، اساساً علم چه در توصیف و چه در تبیین دچار مشکل می‌شود. اما واقع اینجاست که ما فقط مشکلات را بازگو می‌کنیم ولی مسائل را نمی‌شناسیم به همین دلیل علم ما کمتر مساله‌مند است. از سوی دیگر برخلاف روال و روندی که در گذشته بوده، علم امروز با مردم غریبه است و ما بیشتر اندیشمندان پشت میزنشین و عافیت‌طلبی داریم که توصیه‌هایشان برآمده از میدان و فهم درست نیست و در نتیجه توصیه‌های ایجابی در میدان علم نداریم، در حالی ‌که سیاستگذار به توصیه‌های ایجابی نیاز دارد و نفی را اغلب ممکن است از منابع دیگر بشنود. بعضاً حتی آنقدر نقد می‌شود که گفته‌ها به تمسخر گرفته می‌شود. سیاستگذار اغلب در بخش ایجاب و عملکردهای رو به جلو دچار مشکل است.

گذشته از مسائل نهاد علم، سیاستگذار ما نیز علاوه بر فاصله‌ها و نوع چینش اطرافیان که در سطرهای پیشین ذکر شد، در رابطه با مشاوران خود و نهاد علم دچار اشکالاتی است. به نظر می‌رسد برای خود سیاستگذار ما مساله شفاف نیست؛ سیاستگذار صورت‌مساله را نمی‌شناسد. وقتی سیاستگذار نتواند تبیین درستی از موضوعی کند که می‌خواهد درباره آن سیاستی بچیند و تصمیمی بگیرد، نهاد علم، سیاست‌پژوه و مشاوران هم نمی‌توانند به او کمک کنند که حرف درست و مطلوب را بر زبان بیاورد. یکی از دلایل فاصله گرفتن سیاستگذار از نهاد علم همین اعوجاج و ندانستن‌ها به دلایل مختلف است که یکی از آنها همین نخواستن برای دانستن است.

افتخار فاصله از قدرت

این فاصله از قدرت در نهاد علم به یک افتخار و یک ایده‌آل تبدیل شده است. به این معنی که وقتی شما وارد نهاد علم می‌شوید هرچه افراد را دورتر از سیاستگذار ببینید بیشتر آنها را مورد تحسین و تشویق قرار می‌دهید. به نظر می‌رسد به دلیل درهم‌تنیدگی فضای کار سیاستگذار با قدرت، اگر آکادمیسین یا فرد علمی به آن سیاستگذار نزدیک شود به نظر می‌رسد با قدرت آلوده شده است چون برداشت عمومی این است که قدرت مثل ثروت و امثال آن آلوده‌کننده است. یکی از پنداشته‌های عامه این است که هرچه از قدرت بیشتر فاصله بگیری توان درک مردمان زیردست در تو بیشتر می‌شود و امکان حرف زدن برای مردم و حرف زدن با مردم را بیشتر داری. البته من نمی‌خواهم این باور را به کلی غلط بنامم، اما اگر همه در نهاد علم این‌طور فکر کنند فاصله بین نهاد علم و قدرت آنقدر زیاد می‌شود که از دل نهاد علم سیاست‌پژوه و سیاستگذار به دست نمی‌آید. 

در حال حاضر افرادی داریم که در حال کار کردن روی بحث‌های سیاستگذاری هستند و این رشته‌ها آرام‌آرام در حال شکل‌گیری است، اما نوع مواجهه نهاد علم با این افراد را هم می‌توانیم ببینیم؛ نوع مواجهه نهاد علم با این افراد با تمسخر است و نگاه به این افراد نگاه کوته‌بینانه است. فرض بر این است که این افراد به خاطر قدرت تن به سیاست داده‌اند و این تن دادن به معنای از دست رفتن بخش زیادی از آرمان‌ها و ایده‌آل‌هایی است که در نهاد علم وجود دارد.

اینها همه مسائلی است که ارتباط وثیق بین سیاستگذار و نهاد علم را به نوعی دچار مشکل و خدشه می‌کند. این خدشه و مشکل در شرایط عادی هم خود را نشان می‌دهد اما در شرایط بحرانی با شدت بیشتری دیده می‌شود. در شرایطی که ما دچار مسائل حاد و پررنگی هستیم که به صورت ساعتی تغییر می‌کنند و روند تغییر آنها تدریجی نیست، نبودن نهاد علم در کنار سیاستگذار، نبودن بحث‌های جایگزین، نبودن تصمیم‌های جایگزین و نبودن شناخت درست باعث می‌شود افراد مسوول و سیاستگذار که بسیار مورد پرسش واقع می‌شوند، از سر اضطرار حرف‌هایی بزنند که به نوعی بازتاب منفی دارد؛ حرف‌هایی که نه‌تنها علمی و دقیق نیست، بلکه گاهی به مصلحت هم نیست. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها