شناسه خبر : 26857 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

غم فقدان

واکاوی خسارت‌های رفتاریِ فیلترینگ تلگرام

به نظر شما فیلترینگ تلگرام فقط از نظر مالی برای افراد آزاردهنده است؟ چرا برخی از عموم مردم که به صورت عمومی از تلگرام استفاده می‌کردند نیز نسبت به تغییر این سرویس پیام‌رسان موضع گرفته‌اند؟

حامد زرندی/ پژوهشگر اقتصاد رفتاری – دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی 

 به نظر شما فیلترینگ تلگرام فقط از نظر مالی برای افراد آزاردهنده است؟ چرا برخی از عموم مردم که به صورت عمومی از تلگرام استفاده می‌کردند نیز نسبت به تغییر این سرویس پیام‌رسان موضع گرفته‌اند؟

اگر تحلیل رسانه‌ها و افراد مختلف را نسبت به فیلترینگ تلگرام دنبال کرده باشید، احتمالاً بیشتر با پیش‌بینی ضررهای مالی کسب‌وکارهای شخصی و خانگی روبه‌رو می‌شوید. اما اگر از دیدگاه اقتصاد رفتاری به موضوع فیلترینگ تلگرام نگاه کنیم، ابعاد و پیچیدگی‌های رفتاری زیادی را از موضع مردم نسبت به فیلترینگ متوجه خواهیم شد.

 شاید مهم‌ترین موضوعی که در فیلترینگ تلگرام مشهود است، بحث «از دست دادن» است. دنیل کانمن، اقتصاددان رفتاری که در سال 2002 برای همین نظریه نوبل اقتصاد را برنده شده است، عنوان می‌کند «درد از دست دادن» هر چیزی، حدود دو برابر نسبت به به دست آوردن همان مورد ایجاد احساسات منفی می‌کند. یعنی میزان احساسات منفی که به دلیل از دست دادن 50 هزار تومان پول داشته باشیم، دو برابر احساسات مثبتی است که به دلیل به دست آوردن 50 هزار تومان کسب خواهیم کرد. به همین ترتیب می‌توانیم نتیجه بگیریم که درد از دست دادن یک شبکه اجتماعی، حدوداً دو برابر، ایجاد احساسات منفی نسبت به شروع و به دست آوردن یک شبکه اجتماعی  می‌کند.

 با توجه به این نظریه حتی اگر مسوولان در قبال فیلترینگ تلگرام، یک پیام‌رسان کاملاً یکسان مانند تلگرام را برای ما بستر‌سازی کنند، هنوز از نظر احساسات منفی که در ما ایجاد کرده‌اند به ما بدهکار هستند و باید با ارائه خدماتی بیشتر این درد از دست دادن را جبران کنند.

 مساله از دست دادن فقط به خطاهای ذهنی انسان‌ها نیز ارتباطی ندارد. در بین دیگر جانداران نیز «درد از دست دادن» وجود دارد. در پژوهشی تعدادی میمون را به دو دسته تقسیم کردند. به دسته اول یک عدد سیب داده شد و به دسته دیگر دو عدد سیب داده شد. اما بعد از مدتی یک عدد سیب را از آنها گرفتند. سپس به هر دو دسته میمون‌ها توجه کردند، در حالی که هر دو گروه یک عدد سیب در دست داشتند، اما احساس ناراحتی را در چهره گروهی که یک سیب از دست داده بودند مشاهده می‌کردند. این آزمایش نشان می‌دهد که مغز موجودات نسبت به از دست دادن واکنش بیشتری در مقایسه با به دست آوردن نشان می‌دهد.

 مساله از دست دادن به همین‌جا ختم نمی‌شود. مطالعات نشان می‌دهد انسان‌هایی که با از دست دادن روبه‌رو می‌شوند بیشتر در تصمیم‌گیری‌هایشان ریسک می‌کنند. برای اینکه این قضیه را کامل بررسی کنیم به مثال زیر دقت کنید.

مساله اول: کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟ دریافت قطعی 900 هزار تومان یا احتمال دریافت یک میلیون تومان؟

مساله دوم: کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟ از دست دادن قطعی 900 هزار تومان یا احتمال از دست دادن یک میلیون تومان؟

شما در هر مثال کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟ این مثال که از کتاب «تفکر سریع و کند» نوشته دنیل کانمن گرفته شده است، نشان می‌دهد اغلب افراد در مساله اول گزینه قطعی یعنی به دست آوردن 900 هزار تومان را انتخاب می‌کنند. اما در مساله دوم، انتخاب افراد تغییر پیدا می‌کند. به طرز چشمگیری افراد در مساله دوم ریسک‌پذیرتر می‌شوند و احتمال از دست دادن یک میلیون تومان را نسبت به از دست دادن قطعی 900 هزار تومان انتخاب می‌کنند.

این مطالعه مسائل زیادی را نسبت به تصمیم‌گیری مردم در شرایط سخت و دردناک روشن می‌کند. آیا این روزها شنیده‌اید که افراد به راحتی فیلترشکن و سرویس‌های مختلفی از این قبیل را روی گوشی‌های خود نصب می‌کنند؟ خیلی از افرادی که تا امروز به دلیل اطلاعات پایینی که در استفاده از اپلیکیشن‌های گوشی داشتند و سراغ نرم‌افزارهای متنوع نرفته‌اند، مشاهده می‌کنید که روی گوشی‌هایشان فیلترشکن نصب کرده‌اند. همه ما می‌دانیم که اکثر فیلترشکن‌ها از نظر امنیتی مناسب نیستند و اکثر مردم حاضر نیستند با فیلترشکن وارد اپلیکیشن‌های مهمی مانند اپلیکیشن حساب بانکی‌شان شوند. اما همین افراد به دلیل احساس منفی از دست دادن و همچنین نیاز به اطلاعاتی که در تلگرام دارند، ریسک استفاده از فیلترشکن را می‌کنند.

 به نظر شما از نظر سیاستگذاری عمومی، تصمیمی که مردم را به سمت استفاده از فیلترشکن یا نرم‌افزاری که امکان آسیب رساندن به مردم را دارد می‌برد چه عواقبی می‌تواند داشته باشد؟

 همان‌طور که گفتیم، بررسی فیلترینگ تلگرام از نظر رفتاری پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. قانون اینرسی در اقتصاد رفتاری بیان می‌کند که مردم ترجیح می‌دهند با انجام ندادن کاری یا پافشاری بر تصمیمی که قبلاً گرفته‌اند در اوضاع و حالت کنونی‌شان باقی بمانند. این یکی از دلایلی است که برخی از مردم حتی تصمیم‌های اصلی زندگی‌شان را تغییر نمی‌دهند. خیلی از اوقات می‌بینیم فردی وارد دانشگاه می‌شود و به رشته مورد نظرش علاقه پیدا نمی‌کند، اما سال‌ها همان رشته را ادامه می‌دهد و در همان رشته‌ای که دوست ندارد مدرک تحصیلی اخذ می‌کند. یکی از دلایل اینکه ما تصمیم‌هایمان را تغییر نمی‌دهیم بحث اینرسی است. اینکه دوست نداریم از شرایط فعلی‌مان خارج شویم. همان‌طور که مشاهده کردید افراد حتی در مسائل ضروری زندگی‌شان، به سختی تصمیم می‌گیرند. پس چطور انتظار داریم افراد زمانی که از سرویسی رایگان به مدت طولانی و معمولاً به صورت روزانه استفاده کرده‌اند، دست بکشند و به سمت پیام‌رسان داخلی روی بیاورند؟ آیا ساختار مغز ما هم به راحتی تصویب یک قانون و اجرای یک‌مرتبه آن تنظیم شده است؟ مطالعات نشان می‌دهد که مردم نه‌تنها وضعیت کنونی‌شان را به سختی تغییر می‌دهند بلکه اگر عمل یا رفتاری با عادت‌های افراد عجین شده باشد، تغییر آن خیلی سخت اتفاق می‌افتد.

 مطالعات شناختی در حوزه عادت به ما نشان می‌دهد که اگر افراد نتوانند به عادت‌های همیشگی‌شان برسند، احساس عصبانیت و ناراحتی می‌کنند. احتمالاً به راحتی می‌توانید افراد زیادی را نام ببرید که چک کردن تلگرام برای آنها تبدیل به یک عادت رفتاری شده است. افرادی که به محض بیدار شدن از خواب، در اولین اقدام‌شان تلگرام را چک می‌کرده‌اند در همین دسته قرار می‌گیرند. اگر مطالعات بررسی‌شده در حوزه عادت‌های رفتاری را به مساله عادت‌های رفتاری مردم در چک کردن تلگرام تعمیم بدهیم، می‌توانیم تصور کنیم که در روزهای اخیر، برخی از افراد را، با اندکی عصبانیت و ناراحتی راهی کسب‌وکارشان کرده‌ایم. همین ناراحتی و عصبانیت، هرچند برای هر فرد کم باشد، می‌تواند در جمعیت زیاد باعث هم‌افزایی شود. اتفاقاً ما در اقتصاد رفتاری به دنبال همین اشکالات به ظاهر کوچکی هستیم که می‌تواند مشکلات زیادی را به جامعه وارد کند.

 موضوعاتی که بحث کردیم تنها بخشی از علت احساسات منفی ما نسبت به فیلترینگ تلگرام است. دو نظریه دیگر اقتصاد رفتاری که می‌تواند بخشی از موج احساسات منفی ایجادشده نسبت به فیلترینگ تلگرام را روشن کند، بحث «حس مالکیت» و «اثر ایکیا» است. مطالعات زیادی نشان می‌دهد که افراد داشته‌های خودشان را نسبت به داشته‌های مشابه، بیشتر ارزش‌گذاری می‌کنند. اگر دقت کرده باشید فردی که قصد دارد ماشینش را به فروش برساند، در اکثر مواقع نسبت به قیمت کارشناسی‌شده، قیمت بالاتری را پیش‌بینی می‌کند. این احساسات ناشی از احساس مالکیت افراد است. همچنین در نظریه دوم که دن آریلی، پروفسور و اقتصاددان رفتاری در دانشگاه دوک آن را اثر ایکیا نام‌گذاری کرده است، بررسی انجام‌شده نشان داده است که افراد زمانی که برای مساله‌ای زمان صرف می‌کنند و برای انجام دادن آن تلاش می‌کنند، آن مورد را بیشتر دوست دارند و همچنین ارزش‌گذاری بالاتری می‌کنند. دن آریلی در یکی از کتاب‌های خود به نام انگیزش مطالعه‌ای را بیان می‌کند که در آن از افراد خواسته شده است با کاغذ، اوریگامی درست کنند. زمانی که افراد اوریگامی را ساخته‌اند، از آنها درخواست شده که ساخته خود را قیمت‌گذاری کنند. سپس گروه دومی را وارد آزمایش می‌کنند و از آنها نیز خواسته‌اند که فقط اوریگامی دیگران را قیمت‌گذاری کنند. دن آریلی در نتایج خود بیان می‌کند، گروه اول که خودشان اوریگامی را ساخته بودند، پنج برابر بیشتر نسبت به گروه قیمت‌گذار، اوریگامی‌هایشان را ارزش‌گذاری کرده‌اند.

 این مطالعه نشان می‌دهد که افراد ساخته خودشان را دوست دارند و برای آن ارزش‌گذاری بیشتری نسبت به قیمت کارشناسی انجام می‌دهند. این همان دلیلی است که کارشناسان مسوول نمی‌توانند قیمت اکانت‌ها و کانال‌های موجود در تلگرام را ارزیابی کنند. شاید پیش‌بینی آنها از نظر منطقی صحیح باشد، اما بنابر اصل «اثر ایکیا»، افرادی که زمان زیادی روی یک کانال وقت گذاشته‌اند، به صورت احساساتی و شاید حدود پنج برابر بیشتر ارزش‌گذاری ریالی بکنند. این یکی دیگر از دلایلی است که نمی‌توانیم به راحتی بگوییم مردم همان‌طور که از تلگرام استفاده می‌کردند، بروند و وارد یک پیام‌رسان دیگر شوند و همان فعالیت‌ها را در یک پیام‌رسان داخلی انجام دهند. اگر از دید رفتاری به این مساله نگاه کنیم، باید بدانیم که هر فرد نسبت به اکانتش در تلگرام، احساس مالکیت می‌کند و همین احساس به‌تنهایی کافی است تا نسبت به تغییر آن احساس منفی پیدا کند.

 برخی از نظریات دیگری که از منظر اقتصاد رفتاری نسبت به مساله فیلترینگ می‌توانیم نگاه کنیم، راحت‌تر قابل شناسایی هستند. یکی از آن مسائل، بحث محدودیت و ممنوعیت است. همان‌طور که اغلب مردم این نظریه را می‌دانند، ممنوعیت و محدودیت در هر مساله‌ای باعث شوق بیشتری نسبت به آن می‌شود. این مساله را تا به حال به دفعات در مسائل مختلف دیده‌ایم. زمانی که ممنوعیت واردات خودروهایی که حجم موتور آنها بیشتر از دو هزار سی‌سی است مطرح شد، به طرز چشمگیری خرید این خودروها رونق پیدا کرد. برخی از افراد به دلیل محدودیت این خودروها در آینده و سود مالی به سراغ این خودروها رفتند، در حالی که برخی فقط به این دلیل این خودروها را تهیه کردند، چون قرار بود دیگر این خودروها در دسترس نباشد. همچنین مطالعات دیگر نشان می‌دهد زمانی که افراد به خرید یا تصمیم‌گیری در ارتباط با مساله‌ای محدود می‌شوند، شوق و ولع بیشتری نسبت به آن پیدا می‌کنند. به حراج‌هایی که فقط به مدت دو روز برگزار می‌شود نگاه کنید. چقدر کالای اضافی خریداری می‌شود، فقط به دلیل اینکه این طرح به همین دو روز محدود است و بعد از این مدت دیگر در دسترس نیست.

 اینکه تلگرام را در ابتدا محدود می‌کنیم به صورتی که با اینترنت خط‌های گوشی در دسترس نیست ولی با اینترنت پرسرعت ADSL قابلیت استفاده دارد، موجب شوق بیشتر و یادآوری میزان نیاز ما به تلگرام می‌شود. از طرف دیگر ممنوعیت استفاده کامل از آن در آینده نزدیک، باعث شده است که افراد دست به تصمیم‌های غیرمنطقی بزنند. کانال‌ها و افراد به دلیل ترس از دست دادن مخاطب، به راحتی اطلاعات اضافی به مخاطبان می‌دهند و به همین نحو گروه‌های زیادی، اطلاعات افراد را به بهانه تشکیل همین گروه در پیام‌رسان بعدی گرفته‌اند. باید خیلی خوش‌بین باشیم که فرض کنیم هیچ سوءاستفاده‌ای از این اطلاعات نمی‌شود. در این مورد نهادهای مسوول حداقل باید آموزش‌های لازم و هشدارهای لازم را به افراد می‌دادند.

 بحث محدودیت و ممنوعیت استفاده از تلگرام تاثیرهای دیگری در زندگی روزانه خواهد گذاشت. افراد برای اینکه بر محدودیت استفاده از تلگرام یا ممنوعیت و جبران استفاده از آن که امروزه به یک نیاز تبدیل شده است غلبه کنند باید وقت و انرژی بیشتری را صرف کنند. مطالعات عصب‌شناختی نشان می‌دهد که مغز انسان‌ها انرژی ارادی محدودی در هر روز دارد، و هر چقدر که از آن انرژی استفاده کنیم، تنزل ارادی بیشتری را تجربه خواهیم کرد. تحقیقات نشان می‌دهد زمانی که افراد به مرحله تنزل اراده می‌رسند و انرژی اراده‌شان کاهش پیدا می‌کند، تصمیمات بدتری می‌گیرند و معمولاً بیشتر پول خرج می‌کنند.

 اتفاق‌هایی که بر مسائل کلان اجتماعی تاثیر می‌گذارد، همان‌قدر می‌تواند تاثیرات منفی بزرگی هم در پی داشته باشد. برای واکاوی برخی از این جریانات برخی از اتفاقات و بررسی‌هایی را که طی سال‌های گذشته در آمریکا انجام شده است مرور می‌کنیم. یک بررسی در سال 2010 در آمریکا نشان می‌دهد که 75 درصد مردم آمریکا سطح بالایی از استرس را تجربه می‌کنند. همچنین محققان دانشگاه ییل بررسی کردند که بعد از حادثه 11 سپتامبر، نوسان ضربان قلب بیماران کاهش یافته است و در نتیجه میزان مصرف مشروبات الکلی و مصرف سیگار افزایش پیدا کرده است. استرس در سطح کلان اجتماعی باعث می‌شود مردم به اصطلاح اراده جمعی‌شان را از دست بدهند، که این مساله برای هر جامعه‌ای تهدید بزرگی به شمار می‌آید.

 حال که می‌دانیم کوچک‌ترین تغییری در مسائل کلان، می‌تواند تاثیر بسیاری در زندگی روزمره مردم بگذارد، چطور در این وضعیت آشفته اقتصادی حاضر می‌شویم دغدغه‌ای دیگر هرچند کوچک مانند فیلترینگ تلگرام را به مشکلات مردم اضافه کنیم؟ شاید خوب باشد گروه‌های تحقیقاتی در کشور تغییرات رفتاری مردم مانند میزان خرج کردن، استرس و خواب را بعد از گذشت این روزها بررسی کنند.

 ایرادهای جدی دیگری را می‌توانیم به فیلترینگ بدون زمینه‌چینی تلگرام وارد کنیم. یکی از نظریه‌های دیگر اقتصاد رفتاری که سوگیری به زمان حال دارد، بیان می‌کند که افراد حاضر هستند تصمیم بهتر در آینده را، فدای تصمیم کم‌سود امروزشان کنند. دن گیلبرت روانشناس مشهور آمریکایی در سخنرانی خود در گروه تد، مطالعه‌ای را در این زمینه نام می‌برد. به گروهی دو پیشنهاد مالی شده است. پیشنهاد اول دریافت 50 دلار همین امروز است و افراد در پیشنهاد دوم 60 دلار را در پایان ماه دریافت می‌کنند. همان‌طور که احتمالاً حدس می‌زنید بیشتر افراد گزینه اول، یعنی دریافت 50 دلار همین امروز را انتخاب کرده‌اند. این مساله یکی از نابخردی‌های جدی مغز انسان است. اینکه انسان نمی‌تواند برای دریافت سودی که خیلی زیاد نیست، زمان بیشتری را صبر کند.

 به همین ترتیب ما به افراد می‌گوییم امروز تلگرام را فیلتر می‌کنیم و شما می‌توانید با مراجعه به پیام‌رسان‌های دیگر به خواسته‌هایتان در چند ماه آینده برسید. در این بین از لزوم ذخیره اطلاعات در سرورهای داخلی سخن می‌گوییم، همان‌طور که در مطالعه مشاهده کردیم، مغز انسان ترجیح می‌دهد سودی را دریافت نکند، اما همین امروز به خواسته‌اش یعنی استفاده کامل از تلگرام برسد.

 بری شوارتز روانشناس آمریکایی در ارتباط با دلایل انجام یک کار عنوان می‌کند، گاهی اوقات برای اینکه مردم را ترغیب به انجام یک کار کنیم، نیاز نداریم دلایل زیادی بیاوریم. همچنین توضیح می‌دهد که اضافه کردن دلایل مادی به یک دلیل اجتماعی، می‌تواند انگیزه افراد برای انجام آن کار را از بین ببرد. در سوئیس از مردم خواسته شد که زباله‌های هسته‌ای را در خانه‌هایشان دفن کنند. در ابتدا 50 درصد افراد با این اقدام موافقت کردند. سپس به گروه دیگری گفتند اگر اجازه دهید زباله‌ها را در خانه‌هایتان دفن کنیم درآمد شش هفته‌تان را به شما می‌دهیم. این گروه 25 درصد با دفن زباله‌ها موافقت کردند. بری شوارتز معتقد است در این مطالعه دلایل افراد تغییر می‌کند. گروه اول معتقد هستند دفن زباله‌ها برای آنها یک وظیفه است، در حالی که گروه دوم سوالشان از اینکه وظیفه‌شان چیست به سوال چه نفعی می‌تواند برای من داشته باشد تغییر می‌کند.

 حال شما ببینید که در ابتدا عنوان می‌کنیم کوچ کردن از تلگرام به پیام‌رسان‌های دیگر یک وظیفه اجتماعی است و از مردم درخواست می‌کنیم تغییر پیام‌رسان را انجام دهند. سپس یکی از شرکت‌های اینترنت همراه با یک پیام‌رسان داخلی طی یک طرح تشویقی به مردم، از دریافت اینترنت یک‌ساله رایگان در صورت استفاده از آن پیام‌رسان داخلی خبر می‌دهد. در این شرایط ذهن مردم به سمت سود شخصی و سازمانی که از تغییر یک پیام‌رسان خارجی به پیام‌رسان داخلی اتفاق می‌افتد، می‌رود. برای اینکه مردم را متقاعد به تغییر پیام‌رسان کنیم، به جای طرح‌های تشویقی و استفاده از سیاست هویج و چماق که علوم رفتاری ثابت کرده است تاثیر زیادی ندارد، می‌توانستیم از راه‌حل‌های رفتاری استفاده کنیم. یکی از مواردی که عموم مردم راحت‌تر حاضر به تصمیم‌گیری هستند بحث تایید اجتماعی است. ما رفتارهای اجتماعی و همچنین رفتار برخی افراد را راحت‌تر قبول می‌کنیم. فرض کنید قبل از اجرای طرح فیلترینگ، طی جلساتی با افراد تاثیرگذار در شبکه‌های اجتماعی که امروزه نقش موثری در ایجاد موج‌های اجتماعی دارند، لزوم جابه‌جایی از تلگرام به یک پیام‌رسان داخلی را عنوان می‌کردیم. با ارائه شواهد و مدارک موجود، خطرات استفاده از تلگرام را برای آنها شرح می‌دادیم و از خودشان درخواست می‌کردیم که با ایجاد یک کمپین فرهنگی‌‌-‌اجتماعی تغییر از تلگرام به پیام‌رسان داخلی را یک وظیفه ملی بیان کنند. در این حالت به دلیل احساس نزدیکی و راحتی که مردم با دیگر افراد جامعه دارند، راحت‌تر جابه‌جایی را انجام می‌دادند.

 در این مقاله سعی شده است که بدون هیچ سوگیری نسبت به مساله جابه‌جایی افراد از یک پیام‌رسان خارجی به نام تلگرام، به پیام‌رسان‌های داخلی نگاه شود. حتی شاید به راحتی بتوانیم از مزایای کوچ کردن مردم از تلگرام به یک پیام‌رسان داخلی صحبت کنیم. خلاصه حرف ما در این مقاله این است که قطعاً فیلترینگ راه‌حل مناسبی برای تغییر رفتار مردم نیست و با بیان مطالعات و آزمایش‌های انجام‌شده، از اتفاقاتی که به صورت معمول در شرایط مشابه رفتاری افتاده است صحبت کردیم و همچنین هشدار دادیم که فیلترینگ در نهایت هزینه زیاد اجتماعی را روی دست دولت و نهادها خواهد گذاشت. 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها