شناسه خبر : 26129 لینک کوتاه

فاسد یا خادم؛ مساله این است

ابوالحسن ابتهاج که بود و چه کرد؟

ابوالحسن ابتهاج آذرماه 1278 در رشت به دنیا آمد. او ششم اسفندماه 1377، در حالی که 21 سال پیش ایران را ترک کرده بود در لندن درگذشت.

فاسد یا خادم؛ مساله این است

حسن همایون: ابوالحسن ابتهاج آذرماه 1278 در رشت به دنیا آمد. او ششم اسفندماه 1377، در حالی که 21 سال پیش ایران را ترک کرده بود در لندن درگذشت.

ابوالحسن ابتهاج تا 12سالگی در رشت درس و مشق خواند، ابتهاج‌الملک پدرش مسوول گمرک بندر انزلی و پیشکار فتح‌الله‌خان اکبر‌ سردار‌منصور، سپهدار اعظم رشت بود. در ایام نوجوانی برای ادامه تحصیل به پاریس رفت، دو سال بعد با تصمیم پدر به بیروت رفت و در کالج پروتستان تحصیل‌اش را پی‌گرفت. همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۲۹۳ خورشیدی به ایران بازگشت و تحصیل‌اش را در مدرسه آمریکایی رشت ادامه داد. خیلی جوان بود که همکاری‌اش را با نشریه‌ای انگلیسی‌زبان در لندن آغاز کرد و گاه برای آنها درباره ایران گزارش می‌نوشت. سال‌های نوجوانی او مقارن با جنبش جنگل و مبارزات میرزا کوچک‌خان‌‌جنگلی بود. مخالفت خانواده‌اش با میرزا کوچک‌خان‌جنگلی حبسی کوتاه برای او و اعدام پدرش را رقم زد. از طرفی با انقلاب اکتبر 1917 در روسیه و قدرت گرفتن بلشویک‌ها، قوای انگلیس در مناطق شمالی ایران مستقر شده بودند و ابتهاج جوان چندی هم به عنوان دیلماج افسران انگلیسی خدمت کرد. رویدادهای بزرگ سیاسی و اجتماعی در زادگاهش، ایران، همسایه شمالی ایران و معاشرت با انگلیس‌ها و مهاجرت‌هایی که به کشورهای دیگر داشت ابوالحسن ابتهاج را خیلی زود پخت و ساخت و او را وارد کارزار کسب قدرت سیاسی و اقتصادی کرد.

سال‌های جوانی و نخستین مسوولیت‌ها

ابوالحسن ابتهاج در تهران پس از انجام مصاحبه و شرکت در آزمون ورودی به استخدام بانک شاهی درآمد و مدارج ترقی را به سرعت پیمود. او از کارمندی جزء شروع کرد و به مقام‌های عالی در اقتصاد و بانکداری ایران رسید. نخستین مسوولیت او در 31سالگی بود؛ به سال 1309 عهده‌دار مسوولیت معاونت بازرس کل در بانک شاهی (تجارت کنونی) شد. او تا 16 سال بعد در بانک شاهی فعالیت کرد، در همین ایام است که بحث‌هایی پیرامون «برنامه‌ریزی اقتصادی» در سطوح مختلف در ایران درمی‌گیرد. محسن کریمی به گزارشگر تجارت فردا در این‌باره می‌گوید: «سال 1303 وقتی کمیسیون اقتصادیات در مجلس شورای ملی تشکیل می‌شود دنبال آن هستند که نشست‌هایی را برای برنامه‌ریزی دولت و مجلس در حوزه اقتصاد برگزار کنند. بیشتر گعده‌هایی بوده است و افراد صاحب‌نظر دور هم جمع می‌شدند و از این مسائل حرف می‌زدند اما وجه قانونی پیدا نمی‌کند، ولی خب 13 سال پیش از پیگیری ابوالحسن ابتهاج انگار یک تقاضایی در حاکمیت بوده است که چنین اتفاقی رخ بدهد و در سال 1310 علی زاهدی کتابی می‌نویسد به عنوان «پروگرام صنعتی در ایران» و از لزوم برنامه‌ریزی صنعتی در ایران سخن می‌گوید و این هم باز شش سال قبل از 1316 است. اما آنچه روشن است با این اتفاق‌ها یک ضرورت و گفتمانی در این‌باره شکل گرفته است. ابوالحسن ابتهاج از سال 1316 با اینکه جایگاهی هم در عرصه سیاستگذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی نداشته است این بحث را به طور جدی پیگیری می‌کند و پیگیری‌هایش به نتیجه‌های خوبی هم می‌رسد.» او سال 1315 به وزارت مالیه می‌رود و یک سال بعد هم به عنوان معاون بانک ملی منصوب می‌شود. همزمان با فعالیت در زمینه بانکداری مباحث برنامه‌ریزی اقتصادی را پیگیری می‌کند. ابتهاج زمستان سال ۱۳۲۱ ریاست بانک ملی را بر عهده گرفت.

ابوالحسن ابتهاج و سازمان برنامه‌ریزی

ابوالحسن ابتهاج در سال 1316 رئیس اداره نظارت بر شرکت‌های دولتی بود، و با انتقال این اداره از وزارت مالیه به اداره کل تجارت با حسین علا رئیس وقت اداره همکار شد. به پیشنهاد ابوالحسن ابتهاج حسین علا لزوم برنامه‌ریزی در ایران را با رضاشاه مطرح کرد که با آن موافقت شد. به دنبال آن، اساسنامه شورای اقتصاد با نامه رئیس اداره کل تجارت مبنی بر نیاز اقتصاد کشور به برنامه با موافقت علی‌اکبر داور، وزیر مالیه تهیه و برای تصویب به هیات دولت ارائه شد و در بهار سال 1316 به تصویب هیات دولت رسید. نخستین برنامه اقتصادی پیشنهادی سال 1318 از سوی ابوالحسن ابتهاج تدوین می‌شود، او که در آن زمان در بانک ملی مشغول بوده است در نامه‌ای به احمد متین‌دفتری وزیر دارایی کابینه نخست‌وزیر، محمود جم، ضمن تشریح وضعیت بد اقتصادی کشور بر ضرورت برنامه‌ریزی تاکید می‌کند و برنامه‌ای را پیشنهاد می‌کند که مورد موافقت رضاشاه قرار نمی‌گیرد و نخستین پیشنهاد جدی و رسمی برای برنامه‌ریزی اقتصادی و احداث سازمان برنامه عملاً به شکست می‌انجامد. این چهره اقتصادی تا سال 1329 ریاست بانک ملی را بر عهده داشت. از آنجا در کسوت دیپلمات فعالیتش را ادامه داد و به عنوان سفیر ایران فعالیتش را پی گرفت. سال 1331 از طرف صندوق بین‌المللی پول دعوت به کار شد و ابتدا به عنوان مشاور رئیس صندوق و سپس به عنوان مدیر بخش خاورمیانه این نهاد بین‌المللی مشغول به کار شد. ارتباطاتش در دوران حضور او در صندوق بین‌المللی پول بعدها که سکان برنامه‌ریزی کشور را به دست گرفت به کمکش آمد. در همین دوران است که با حضور در نشست‌ها و مجامع اقتصاد جهانی به اهمیت برنامه‌ریزی اقتصادی پی می‌برد و ایده ناتمام سال‌های پیشین را این بار پی می‌گیرد. سال ۱۳۳۳ با پایان یافتن قراردادش با صندوق بین‌المللی پول به ایران بازگشت و به ریاست سازمان برنامه منصوب شد. ابتهاج در شرایطی به سازمان برنامه رفت که برنامه عمرانی اول در سال پایانی خود بود. او به محض ورود به سازمان، به کمک کارشناسان و نخبگان کشور تدوین برنامه عمرانی دوم را آغاز کرد و از یک سال بعد تا سال ۱۳۳۷ اجرای آن را بر عهده گرفت. عمده اهمیت فعالیت‌ها و اقدام‌های ابوالحسن ابتهاج به‌کارگیری جوان‌های تحصیل‌کرده در غرب است که آنها را به کار در سازمان برنامه دعوت می‌کند. موضوعی که محسن کریمی استاد دانشگاه صنعتی شریف بر آن تاکید می‌کند. برخلاف تصور رایج کاری بیشتر و مهم‌تر از این در دوره خدمت او در سازمان برنامه رقم نمی‌خورد. او در خاطره‌هایش در توضیح نخستین روزهای فعالیت‌اش در سازمان برنامه می‌گوید: «در اثر مطالعاتی که در اولین روزهای شروع به کارم در سازمان برنامه کرده بودم به این نتیجه رسیدم که باید برای حسن جریان کارها دو دستگاه مختلف داشته باشم. یک دفتر اقتصادی و یک دفتر فنی. تامین اعتبار برای تشکیل دفتر فنی اشکالی نداشت... اما برای ایجاد دفتر اقتصادی با مشکل مواجه بودم. می‌بایست اعضای کمیسیون برنامه مجلس را قانع کنم که کارهای اقتصادی اقتصاددان لازم دارد. من اطمینان دارم که اگر موضوع استخدام اقتصاددان را با کمیسیون مطرح می‌کردم آنها می‌گفتند که اقتصاددان برای چه می‌خواهید؟ ما در وزارت دارایی تعداد زیادی اشخاص مجرب داریم. اشخاصی که 30 سال در وزارت مالیه بوده‌اند و هر چه دلتان از اقتصاد می‌خواهد به شما خواهند گفت... به این جهت دنبال این فکر رفتم که اعتبار ایجاد دفتر اقتصادی را از محل دیگری فراهم کنم.» بر این اساس ابوالحسن ابتهاج برای تامین مالی مشاوران اقتصادی سازمان برنامه با بنیاد فورد وارد مذاکره شد و به توافق رسید. چندی بعد اعضای علمی دفتر اقتصادی سازمان برنامه با نظر پروفسور میسون از دانشگاه هاروارد انتخاب و در سازمان برنامه مشغول به کار شدند. این عده که به گروه مشاوران هاروارد معروف شدند به همراه تنی چند از اقتصاددانان ایرانی که ابتهاج آنها را گرد آورده بود تدوین برنامه عمرانی سوم را آغاز کردند. آنچنان‌که ابتهاج خود و دیگرانی روایت کردند، او فردی خودرای بوده است و معمولاً به هر دستوری تمکین نمی‌کند و همین مساله بارها مایه دردسرش می‌شود و نقل است که در دوران نخست‌وزیری منوچهر اقبال، لایحه‌ای جهت تصویب به مجلس رفت که بر اساس آن ریاست سازمان برنامه به نخست‌وزیر واگذار می‌شد و او می‌توانست از طرف خود قائم‌مقامی برای سازمان تعیین کند. هنگامی که این لایحه در جلسه علنی مجلس شورای ملی مطرح شد، ابتهاج با اطلاع از طرح این لایحه، بلافاصله ساختمان سازمان برنامه را ترک کرد. او از سازمان برنامه می‌رود اما جوان‌هایی که با خود به سازمان برنامه آورده بود می‌مانند و کار را دست می‌گیرند و همان‌ها هستند که با ایده‌هایشان تحول برنامه‌ریزی و بودجه‌نویسی را در ایران رقم می‌زنند و زمینه‌های رشد اقتصادی ایران را فراهم می‌آورند. مشروح این گزارش را می‌توانید در گفت‌وگو با محسن کریمی استاد دانشگاه صنعتی شریف به تفصیل بخوانید. در این گفت‌و‌گو مفصلاً به نقش و فعالیت‌های ابوالحسن ابتهاج در شکل‌گیری و پی‌ریزی سازمان برنامه پرداخته شده است و برای پرهیز از تکرار مکررات شما را به آن ارجاع می‌دهم.

 اتهام فساد

 ابوالحسن ابتهاج دو دهه در سطوح مختلف مدیریت اقتصادی فعالیت کرد و با فارغ شدن از فعالیت‌های دولتی پی کسب‌و‌کار خودش رفت و بانکی را بنیان گذاشت و در حالی که روزهای خوشی را سپری می‌کرد در مظان اتهام قرار گرفت. سال ۱۳۳۹ احمد آرامش قائم‌مقام نخست‌وزیر، جعفر شریف‌امامی، در سازمان برنامه اتهام فساد مالی را متوجه ابوالحسن ابتهاج کرد. احمد آرامش که پیشتر عضو هیات نظارت سازمان برنامه بود مدعی شد ابتهاج در دوران ریاست سازمان برنامه سابقه سوءاستفاده مالی داشته و پول‌های کلانی به مقاطعه‌کاران داده است. ادعاهایی که با پاسخ ابتهاج مواجه شد که در مقام دفاع، ادعاهای آرامش را رد کرد. هرچند آن زمان سخنان آرامش جز جنجالی مطبوعاتی فرجامی نیافت اما زمینه‌ای را فراهم کرد تا حدود هشت ماه بعد همزمان با نخست‌وزیری علی امینی دوست صمیمی ابوالحسن ابتهاج، وی به اتهام فساد مالی بازداشت شود. روزنامه‌ها عصر 20 آبان ۱۳۴۰ اعلام کردند: «ساعت 8:45 صبح امروز ابوالحسن ابتهاج مدیرعامل بانک ایرانیان، به دادسرای دیوان کیفری رفت و در ساعت 1:30 بعدازظهر، قرار بازداشتش صادر شد.» ابتهاج همان روزی که قرار بازداشتش صادر شد، خطاب به خبرنگاران گفت: «چون مجالی برای تکمیل تحقیقات من وجود نداشت، مرا بازداشت کردند. در مملکتی که دزدها آزادانه راه می‌روند، من باید به زندان بروم. اتهام من آبادانی‌های خوزستان است.» آبادانی‌های خوزستان که ابتهاج به آن اشاره می‌کند پروژه‌ای بود با عنوان «عمران خوزستان» که عبدالرضا انصاری از مدیران وزارت کار در سال‌های پیش از انقلاب هدایت آن را بر عهده داشت و به دستاویزی برای اتهام‌زنی به وی تبدیل شد.

ابوالحسن ابتهاج در کتاب خاطره‌هایش در روایت بازداشت نوشته است: «بازپرس آدم مفلوک و بیچاره‌ای بود به اسم عبدالله نصیری که معلوم شد برادرزاده نعمت‌الله نصیری، رئیس شهربانی وقت و رئیس بعدی سازمان امنیت است... بعدازظهر ۲۰ آبان مرا به زندان موقت شهربانی بردند که نزدیک ساختمان اصلی شهربانی کشور بود و در اصل برای زندان ساخته نشده بود. زندان موقت متصل به زندان زنان بود و پنجره‌های آهنی زندان زنان از آن به خوبی دیده می‌شد. جیغ‌وداد و سروصدای زن‌های زندان مانع از یک لحظه استراحت می‌شد. پس از اینکه مرا به زندان بردند، دیدم عده دیگری هم آنجا هستند، من‌جمله نصرت‌الله منتصر شهردار سابق تهران و سرتیپ روح‌الله نویسی، رئیس هیات‌مدیره شیلات شمال. زندانیان جمعاً 15 نفر بودند و همه به اتهام اختلاس و سوءاستفاده بازداشت شده بودند.» ابتهاج تا هشت ماه در زندان ماند و پس از ماه‌ها با قرار وثیقه آزاد شد. با سقوط کابینه علی امینی، پرونده ابتهاج مختومه شد. او پس از آزادی، ابتدا ۲۵ درصد سهام بانک ایرانیان را به سیتی‌بانک آمریکا فروخت و سپس در سال ۱۳۵۶ با واگذاری کامل باقیمانده سهام به هژبر یزدانی، ایران را برای همیشه ترک کرد. 

منابع:
- «شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران»، باقر عاقلی، انتشارات گفتار
- «خاطرات ابوالحسن ابتهاج»، به کوشش علیرضا عروضی، انتشارات علمی
- «برنامه‌ریزی ایران 1356-1316؛ تحلیل تاریخی با تمرکز بر تحولات نقش و جایگاه سازمان برنامه و بودجه» مسعود نیلی و محسن کریمی، نشر نی، 1396
- پایگاه تاریخ ایرانی به نشانی https: / /goo.gl /Gqn2BY

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها