شناسه خبر : 22938 لینک کوتاه

ضرورت بازنگری در خدمت نظام وظیفه

چرا دوران خدمت سربازی یک دوره پرفشار روحی و روانی است؟

اینکه یک سرباز در طول دوران خدمتش، دست به اسلحه می‌برد و به سوی افراد پیرامونش شلیک می‌کند، چند نفر از آنها را می‌کشد و در ادامه اقدام به خودکشی می‌کند، لزوماً به معنای وجود فشار روانی بیشتر در پادگان‌ها در مقایسه با میانگین کشوری آن نیست.

اینکه یک سرباز در طول دوران خدمتش، دست به اسلحه می‌برد و به سوی افراد پیرامونش شلیک می‌کند، چند نفر از آنها را می‌کشد و در ادامه اقدام به خودکشی می‌کند، لزوماً به معنای وجود فشار روانی بیشتر در پادگان‌ها در مقایسه با میانگین کشوری آن نیست. با این همه، رسانه‌ای شدن حوادث مشابه در چند ماه اخیر این شائبه را ایجاد کرده که بروز این خشونت‌ها، به صورتی غیرطبیعی در حال افزایش است؛ فرضیه‌ای که با بررسی وضعیت سلامت روان جامعه و در کنار هم قرار دادن آمار و ارقام موجود تایید نمی‌شود و به ما گوشزد می‌کند که تغییر چندانی در تعداد بروز اتفاقات این‌چنینی به وجود نیامده است و تنها، دسترسی افراد جامعه به رسانه‌های جمعی و محیط‌های مجازی و بازنشر اخبار باعث ایجاد این تلقی شده است.

جامعه در آینه حوادث تلخ دوران سربازی

همان‌طور که گفته شد، با نگاهی به دور از جنجال‌آفرینی‌های رسانه‌ای و با تاکید بر مستندات علمی و آماری، مشخص می‌شود که واقعیت میزان بروز خشونت در دوران سربازی در هماهنگی با فراوانی رفتارهای خشونت‌آمیز در دیگر بخش‌های جامعه قرار دارد. شیوع سه‌درصدی اختلال شخصیت ضداجتماعی در مردان و یک‌درصدی در زنان که تشخیص آن در افراد به معنای قانون‌گریزی آنها و دست زدن به رفتارها و اعمال پرخطر و بدون فکر کردن به عواقب آن است، از ابتلای 2 تا 5 /2 میلیون نفر در کشور به این اختلال حکایت دارد که در میان جمعیت یک‌میلیون‌نفره سربازان، یافتن 30 هزار نفر با علائم مذکور، عددی منطقی است و از آنجا که پیش از اعزام به خدمت این افراد به صورت کامل شناسایی نمی‌شوند، رخ دادن اتفاقاتی نظیر حادثه کهریزک یا آبیک که در دوماهه اخیر خبرساز شدند چندان دور از ذهن و به معنای تغییری ناگهانی یا عجیب و غریب در فضای نظامی کشور نیست. 

در همین حال، توجه به شیوع یک‌درصدی جمعیت مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، شیوع 15 تا 20‌درصدی افسردگی در کشور که در رده سنی جوانان می‌تواند با رفتارهایی نظیر سوءمصرف مواد و نیز پرخاشگری نمود یابد و نیز آمار رسمی یک تا دومیلیون‌نفری افراد مبتلا به اعتیاد، با یک حساب و کتاب ساده به ما می‌گوید که تا چه اندازه بروز اتفاقاتی از این دست در همه محیط‌ها و مکان‌ها می‌تواند قریب‌الوقوع باشد با این تفاوت که در پادگان‌ها، به دلیل دسترسی افراد به سلاح، این رفتارهای خارج از عرف جنبه خشونت‌بارتری به خود می‌گیرد. 

همچنین در بازه سنی‌ای که به صورت معمول سربازان در آن قرار دارند، تجربه استرس بسیار معمول‌تر بوده که این عامل در تجمیع با دیگر شرایطی که قرار گرفتن در محیط‌های نظامی به جوانان تحمیل می‌کند، احتمال واکنش پرخاشگرانه در افرادی را که زمینه آسیب‌پذیری روانی‌شان بیشتر است، تقویت می‌کند. 

در یک بیان کلی، باید تاکید کنم اتفاقات دوران سربازی به عنوان نمونه‌ای از جامعه، و آمار مربوط به حوادث آن نیز در انطباق کامل با آمار موجود در خصوص حوادث، تصادفات و رفتارهای خشونت‌آمیز در اجتماعات دیگر است. 

در تایید دوباره این سخن، اشاره به آمار خودکشی در کشور نیز می‌تواند به کمک بیاید. شیوع شش‌درصدی خودکشی‌هایی که به خاتمه زندگی افراد می‌انجامد، با ثبت پنج هزار مرگ در سال، در جامعه سربازان، رقمی 50 نفری به دست می‌دهد که با معافیت افراد با اختلالات حاد، اتفاقات پیش‌آمده اخیر را توجیه‌پذیر می‌کند. بنابراین درباره چنین مسائلی باید توجه کنیم که وسوسه برداشت‌های سیاسی، می‌تواند راه را بر درک صحیح ما از واقعیت ببندد و به همان میزان، واکنش‌ها و تصمیمات ما را از مسیر علمی منحرف کند. 

در همین رابطه، ارائه فرضیه‌هایی از این دست که شخص با نقشه قبلی دست به اقدام زده است نیز نمی‌تواند چندان عقلانی به نظر رسد که البته در حوزه اظهار نظر متخصصان روانشناسی و روانپزشکان هم قرار نمی‌گیرد. با این‌همه، در چنین مواردی، اختلال کنترل تکانه نیز می‌تواند به عنوان عامل بروز چنین رفتارهایی شناسایی شود که در هر حال این تشخیص‌ها، نیازمند بررسی‌های بالینی بیشتر است. از این‌رو، کشته شدن تقریباً 20 نفر در کمتر از دو سال، اگرچه دردناک است اما خوانش تعابیر دراماتیک از آن، ما را از اصل ماجرا دور می‌کند. اما با همه این تفاسیر، اتخاذ یکسری تدابیر، می‌تواند از بروز اتفاقاتی این‌چنینی طی دوران سربازی جلوگیری کند و آمار آن را تا حد قابل توجهی کاهش دهد. از جمله اینکه با انجام غربالگری در جمعیت مشمولان خدمت، افراد مبتلا به اختلالات روانی را تشخیص دهیم و با توجه به درجه شدت علائم، آنها را از رفتن به خدمت معاف کنیم؛ اتفاقی که در حال حاضر، تنها با خوداظهاری افراد و خانواده‌های آنها قابل پیگیری است. در این میان، عده‌ای از ترس برچسب خوردن و محروم شدن از امتیازات اجتماعی در آینده و عده‌ای دیگر نیز به دلیل عدم دریافت تشخیصی مبنی بر ابتلا به اختلالات روانی تا پیش از آن زمان، برای گذراندن خدمت سربازی وارد پادگان‌ها می‌شوند. 

به همین خاطر، اجباری کردن معاینات روانپزشکی و سنجش روانی افراد پیش از اعزام آنها، به غیر از آنکه می‌تواند از ورود افراد با رفتارهای پرخطر به محیط پرفشار سربازی جلوگیری کند، راهنمای خوبی برای استفاده بجا از افراد در پست‌های خاص است. جز این، در حال حاضر که چنین سازوکاری مهیا نیست، بهتر است که مراجع نظامی، به تشخیص پزشکان و روانشناسان اعتماد کنند و با ظن تبانی پزشک با سرباز که احتمالش بسیار کم و نزدیک به صفر است، از مخاطرات احتمالی پس از آن که می‌تواند تبعات گسترده‌ای داشته باشد، پیشگیری کنند. علاوه بر این، باید فهرست بیماری‌ها و اختلالاتی که شخص را از خدمت معاف می‌کند مورد بازبینی قرار گیرد و با بررسی حوادث اخیر، این عناوین با حذف و اضافات بجا بازنویسی شود.

بازنگری در سربازی به‌جای حذف آن

گذشته از تمامی این بحث‌ها، در دیگر سو، افرادی هستند که با استناد به این اتفاقات، از لزوم تشکیل ارتش حرفه‌ای و متوقف کردن رویه کنونی در طرح اجباری خدمت سربازی سخن می‌گویند. در پاسخ به این افراد باید گفت، گرچه حرکت به این سو، باید به عنوان یک هدف مورد توجه دست‌اندرکاران نظام قرار گیرد، اما واقعیتی که کشور در حال حاضر با آن روبه‌روست، مجال چنین تغییری را نمی‌دهد. باید بپذیریم که در کشوری جهان‌سومی زندگی می‌کنیم؛ کشوری با بودجه محدود و تهدید فزاینده تمام شدن منابع آبی‌اش. بنابراین، نگارنده بر این باور است که بیش از آنکه در حال حاضر کشور نیازمند حذف سربازی اجباری باشد، به تغییر رویه‌های کنونی در این مقوله نیازمند است. به بیان دیگر، علاوه بر موارد مذکور در سطور پیشین، استفاده از توان نیروی جوان و تحصیل‌کرده در موقعیت‌هایی که بتواند به مدیریت و کنترل بحران‌های کشور در برهه کنونی کمک کند، موضوعی حائز اهمیت در طرح مساله سربازی و خدمت نظام‌وظیفه است. برای مثال، تعریف پستی با عنوان سرباز آب، با توجه به بحران آبی کشور که تهدیدی جدی است، می‌تواند نیروهای فعال و توانمند کشور را نسبت به این موضوع حساس کرده و به برداشته شدن گام‌های جدی در کنترل این خطر کمک کند. 

علاوه بر این، تعاریف چنین فعالیت‌هایی، این امکان را فراهم می‌کند که از نیروی زنان کشور هم در این راستا استفاده شود که با توجه به سطح بالای تحصیلات در جمعیت قابل توجهی از آنها، پتانسیل عظیمی است که در اختیار رشد و آبادانی کشور قرار خواهد گرفت. 

دراین پرونده بخوانید ...