شناسه خبر : 22252 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

حضور مردم در غیاب دولت

مشارکت مردم چگونه پایدار و هدفمند خواهد شد؟

محیط زیست ایران از یک طرف، از ویژگی‌های منحصربه‌فرد و کم‌نظیر منطقه‌ای و بعضاً جهانی برخوردار است که البته موجب غرور و دلبستگی بیشتر طبیعی و ملی است و از طرف دیگر، انواع و اقسام ناملایماتی دارد که قابل قبول و پذیرفتنی نیست.

محیط زیست ایران از یک طرف، از ویژگی‌های منحصربه‌فرد و کم‌نظیر منطقه‌ای و بعضاً جهانی برخوردار است که البته موجب غرور و دلبستگی بیشتر طبیعی و ملی است و از طرف دیگر، انواع و اقسام ناملایماتی دارد که قابل قبول و پذیرفتنی نیست. همان‌طور که برخورداری از این ویژگی‌های طبیعی در یک قلمرو سرزمینی چندان عادی یا همان طبیعی نیست، مواجهه با این همه مشکلات و مسائل محیط زیستی در نتیجه مداخلات جدی انسان و سکوت یا خرامان‌خرامان به سمت حل این مشکلات رفتن هم چندان عادی و طبیعی به نظر نمی‌رسد.

چرایی اهمیت محیط زیست

جمهوری اسلامی ایران دلایل بسیار متعدد و بسیار زیادی را می‌تواند برای توجه به محیط زیست مطرح کند و معمولاً هم مبانی نظری و اندیشه‌ای و نیز پایه‌های سیاستگذاری‌اش را بر این اساس توجیه می‌کند. اولاً، اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حفظ و نگهداری محیط زیست را یک وظیفه همگانی دانسته و هر نوع آسیب را نوعی تخلف اساسی تلقی کرده است. 

جالب توجه است که در آن زمان که قانون اساسی جمهوری اسلامی نوشته می‌شد، برجسته شدن صبغه‌های ایدئولوژیک بسیار مرسوم بود اما نویسندگان این قانون تردید نداشتند که حفظ محیط زیست جزو اساس و پایه‌های نظام جمهوری اسلامی خواهد بود و محیط زیست از چنان اهمیتی در مبانی نظری و اندیشه‌ای اسلام برخوردار است که بایسته و شایسته است اصلی از اصول قانون اساسی را به آن اختصاص بدهند. ثانیاً، در قالب دولت‌های جمهوری اسلامی ایران، حفظ محیط زیست و کیفیت آن به انحا و الفاظ مختلف و به ویژه در قالب برنامه‌های پنج‌ساله دولت‌ها مطرح شده است. 

در برخی دولت‌ها، ملاحظات محیط زیستی بیشتر بوده و در برخی کمتر. برخی از دولت‌ها ادعای چندانی در این زمینه نداشتند و برخی دولت‌ها از جمله دولت فعلی ادعای آن را دارد که محیط زیستی است. 

همین امر تا حدودی در ارتباط با دیگر ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران نظیر مجلس شورای اسلامی نیز صادق است. بررسی مصوبات و به ویژه مشروح مذاکرات مجلس در ادوار مختلف، نشان از فراز و فرود توجه قانونگذاران نسبت به مساله محیط زیست دارد. ثالثاً، جمهوری اسلامی ایران بسیاری از پروتکل‌ها و تعهدنامه‌های بین‌المللی را برای دفاع از محیط زیست پذیرفته است و البته هر چند دولت‌ها به خاطر حضور و برخورد ملموس‌تر با مجامع جهانی، تمایل آغازین نسبت به این تعهدات نشان دادند اما این تعهدات در مجلس با تعهد کافی بررسی و تصویب شد و حتی شورای محترم نگهبان، این تعهدات جهانی از جمله تعهد بسیار مهم تغییرات آب و هوا را مغایر با قانون اساسی تشخیص نداد.

بدین ترتیب، در سطح نظری و نیز سیاستگذاری، زمینه‌ها و فرصت‌های بی‌شماری برای حفظ محیط زیست در ایران مهیاست. بی‌تردید، فقدان هریک از فرصت‌ها می‌توانست اوضاع را از اینکه هست بدتر کند و بارقه امیدی را که علاقه‌مندان برای حفظ و دفاع از محیط زیست در دل دارند به یأس و ناامیدی تبدیل کند. هر‌چند این‌طور نشد، ولی آن‌طور هم نشد که طرفداران محیط زیست در همه جای دنیا از جمله ایران انتظار دارند.

در شرایطی که همه اسباب و زمینه‌ها برای ارتقای کیفیت محیط زیست فراهم است، روند فزاینده تخریب محیط زیست به گونه‌ای شد که کمتر زمینه‌ای را می‌توان بدون این آسیب‌ها دید.گری لوئیس، نماینده برنامه محیط زیست سازمان ملل در ایران، در سال ۲۰۱۴، پنج تهدید زیست‌محیطی را که ایران با آن مواجه است برشمرد. اولین و مهم‌ترین تهدید زیست‌محیطی در ایران آب است. ایران به عنوان کشوری خشک و نیمه‌خشک طبقه‌بندی می‌شود. بیش از یک‌چهارم همه خاک ایران را دو بیابان خشک و بی‌حاصل آن تشکیل می‌دهند. 

تهدید دوم آسیب‌دیدگی و فرسایش خاک است که دارای دو منبع است؛ جنگل‌زدایی و بیابان‌زایی. روندهای تغییر آب و هوا عامل بیابان‌زایی هستند. اما فشار جمعیت (با استفاده بیش از حد از آب) و چرای بی‌رویه نیز بیابان‌زایی را تشدید می‌کند. به گونه‌ای که از روند بیابان‌زدایی پیشی گرفته است. سومین مشکل مساله انرژی است. 

در حال حاضر مصرف انرژی و میزان سرانه تولید کربن ایران از جمله بالاترین‌ها در جهان است. یکی از عوامل اصلی تخریب محیط زیست ایران اتکای بیش از حد بر منابع زیرزمینی مانند نفت، زغال‌سنگ و گاز و نیز مصرف نامطلوب انرژی در کشور است که بالطبع تخریب منابع زیرزمینی و ایجاد آلودگی‌های محیط زیستی را به دنبال دارد که می‌تواند جزو مهم‌ترین مسائل مرتبط با رفتارهای محیط زیستی افراد محسوب شود. 

مشکل چهارم آلودگی هوای شهرهاست. در میان همه مسائل مربوط به محیط زیست ایران تاثیر آلودگی هوا بر کیفیت زندگی احتمالاً آنی‌ترین و ملموس‌ترین و مشهودترین تهدید است. آمارها حاکی از آن هستند که شهرهای ایران از جمله آلوده‌ترین شهرهای جهان هستند. پنجمین مشکل به‌زعم لوئیس، مساله تنوع زیستی است.

به‌رغم تلاش‌های انجام‌شده برای حفاظت و مدیریت تالاب‌ها تهدیدهایی مانند محدودیت شدید منابع آب، رقابت تالاب‌ها برای کاربری‌های مختلف بهره‌برداری از منابع آبی، تغییرات کاربری اراضی در سطح حوضه آبریز، حاشیه و درون تالاب‌ها، تخلیه فاضلاب‌های شهری، صنعتی و کشاورزی بدون تصفیه مناسب، بالا بودن میزان رسوبات جریانات آب‌های سطحی، خشکسالی‌های پی‌درپی، عدم برنامه‌ریزی و مدیریت مناسب تالاب‌ها این زیست‌بوم‌ها را در سطوح ملی و بین‌المللی با تهدیدهای جدی مواجه ساخته است. نهایتاً، مشکل پسماند را هم باید به موارد پیش‌گفته اضافه کرد. خوب که دقت کنیم، می‌بینیم این مشکلات در واقع همه مشکلات محیط‌زیستی را دربر می‌گیرد. به عبارت دیگر، زمینه‌ای از محیط زیست ایران باقی نمانده که دچار مشکل نشده باشد.

چه باید کرد؟

دغدغه همه این است که چه باید کرد. البته بهتر است بگوییم ادعای همه این است که دغدغه دارند و البته سعی دارند تا محیط زیست را که در نتیجه اقدامات دیگران- و نه من و ما- تخریب شده التیام ببخشند یا اگر تاکنون آسیب ندیده، همچنان حفظ کنند. جامعه‌شناسی محیط زیست ادعای تحلیل این وضعیت‌ها را دارد و نظریه‌پردازانی چون جان هانیگن توضیح می‌دهند که چگونه چنین امری محقق خواهد شد. اما سوال اینجا ناظر بر مشارکت اجتماعی مردم است و اینکه آیا مشاهدات تجربی و نیز برخی نظرسنجی‌ها که حاکی از افزایش تمایل مردم به مشارکت در حفظ محیط زیست است، بیانگر پیمودن مسیری است که به محیط کمک می‌کند یا خیر؟ 

آنچه این روزها در ایران شاهد آن هستیم، تاریخ محیط زیست مدت‌ها پیش از این شاهد آن بوده است. به طور کلی کشورها در مسیر مواجهه با محیط زیست از دو مسیر عبور کرده‌اند. دسته‌ای از کشورها با تغییر جهان‌بینی و به قول اینگلهارت با تغییر مسیر از ایدئولوژی مادی‌گرایانه به سمت جامعه فرامادی به اموراتی نظیر محیط زیست توجه کردند. دسته دوم تجربه تلخ روزمره و مواجهه عینی با مشکلات، توجه به محیط زیست را الزامی کرد. مکزیک و آلودگی شدید در مکزیکوسیتی یا پکن مسیر دوم را طی کردند. از این منظر، اگر برخی معتقد باشند دسته‌ای از حامیان محیط زیست از شرایط فرامادی برخوردارند، تردیدی نیست که بخش قابل توجهی از دغدغه‌های مردم ناشی از شرایط عینی و زیسته روزمره است. 

توجه به آلودگی تهران نیاز به شرایط فرامادی ندارد. هر شهروند تهرانی که شب به منزل برمی‌گردد هنگام شستن دست و صورت خود، متوجه مشکل محیط زیست، آلودگی و تنفس می‌شود. به نظر می‌رسد علاقه‌مندی‌های نوظهور نسبت به محیط زیست در ایران، تحت تاثیر هر دو پدیده و عامل است. ضمن اینکه موضوع محیط زیست همانند همه نقاط جهان امری پسندیده و مطلوب است و این مطلوبیت و جذابیت، سبب شده تا بسیاری از افراد با طرفداری از آن خود را نیز مطلوب و «با‌شخصیت» جلوه دهند.

تا اینجای کار فقط روی‌آوری و تمایل به محیط زیست است، اما داستان مشارکت، داستان دیگری است. مشارکت عمومی در محیط زیست یعنی هر نوع فرآیندی که به مردم اجازه درگیر شدن در تصمیم‌گیری را داده و کاملاً مداخله مردم را مورد توجه قرار می‌دهد، پروسه و فرآیند است و نه یک اقدام موردی. در حال حاضر، عرصه‌های فعالیت در زمینه محیط زیست را ملاحظه کنید، غالباً موردی است و به قول معروف از این شاخه به آن شاخه است. 

برخی از حوزه‌های اساسی که برای حفظ محیط زیست و سلامت مردم مهم است، هیچ متقاضی مشارکت ندارد، مثل توالت‌های عمومی. حتی نام بردن از آن ممکن است از نظر برخی از افراد، نوعی توهین و بی‌نزاکتی محسوب شود، در حالی که در دنیا، انجمن‌ها و سازمان‌ها و نهادهای محیط زیستی بسیار زیاد برای این پدیده وجود دارد و حتی روز جهانی و همگانی برای توالت وجود دارد. سخت است که از این نوع مثال‌های نامطلوب طرح شود، اما این نوع مثال‌ها نشان می‌دهد که در فضایی که خلأ سیاستگذاری قابل سنجش وجود دارد، مشارکت‌ها متوجه حوزه‌های جذاب و پرطمطراق می‌شود و کثرت مشارکت‌کنندگان در آنجا بیش از حد نیاز است.

مشارکتی در کار نیست

اگر مشارکت محیط زیستی را طی کردن فرآیند در تصمیم‌گیری و رسیدن به نتیجه مبتنی بر آن تصمیماتی که خود افراد گرفتند بدانیم، در آن صورت به سختی می‌توان وضعیت فعلی را افرایش مشارکت عمومی مردم در حفظ محیط زیست دانست. البته به عنوان یک جامعه‌شناس محیط زیست، بسیار مطلوب است که شاهد افزایش این مشارکت باشم، اما اشتباه برداشت نکنیم، چون واقعاً مشارکتی در کار نیست. 

مشارکت عمومی قطعاً به حل مشکلات محیط زیست کمک می‌کند ولی اینکه می‌بینیم مشکلات محیط زیست در ایران، به موازات ادعاهای مختلف در زمینه مشارکت مردم حل نمی‌شود، علتش این است که با تعریف فوق سازگار نیست. در غیر این صورت، حتماً فرجی حاصل می‌شد. تعریف فوق، لازم می‌دارد تا در هر جامعه‌ای، نمایندگان خواست و اراده عمومی، یعنی دولت‌ها، نقش و وظیفه خودشان را ایفا کنند و به قولی طفره نروند. دولت یعنی آن بخشی از جامعه که دغدغه عمومی برای حل مشکلات محیط زیستی را نمایندگی کند. بدیهی است که چون اکثریت را نمایندگی می‌کند، در واقع می‌توان گفت خواست و تمایل همه افراد جامعه را نشان خواهد داد. 

برای نیل به این مقصود، دولت‌ها قبل از روی کار آمدن ادعاها را مطرح می‌کنند ولی پس از استقرار و به دست آوردن قدرت، سعی می‌کنند در چارچوب همان قدرتی که دارند برنامه‌های قابل سنجش را در چارچوب سیاست‌های اعلامی قبل از انتخابات ارائه دهند. در این مسیر، برحسب مورد از مردم برای مشارکت در فرآیند تصمیم‌گیری کمک می‌گیرند و بعد اجرا می‌شود. به این حالت می‌گویند مشارکت مردمی در حفظ محیط زیست. به نظر می‌رسد در شرایط حاضر در ایران شاهد چنین وضعیتی نباشیم. 

در حال حاضر، خوب یا بد، ظاهراً دولت در نقش نظریه‌پرداز و ایدئولوگ در عرصه‌های مختلف محیط زیست عرض‌اندام می‌کند. به نظر گیدنز دولت تضمین‌گر دولتی است که مثلاً حفظ و پایداری کیفیت محیط زیست را تضمین کند یا درصدد تضمین آن باشد. نه اینکه همانند روز قبل از انتخابات، داعیه داشته باشد. این نظریه‌پردازی‌ها و ایده دادن‌ها برای قبل از انتخابات است و دولت مستقر، متعهد به اقدام و عمل است. 

به نظرم دولت این دو جایگاه را توامان حفظ کرده و البته به خاطر حضور صاحب‌منصبان با پیشینه دانشگاهی، جایگاه اول بیشتر، برجسته است. دولت عزیز باید به این فکر باشد که بیش از سایرین دغدغه محیط زیست داشته و حالا با قدرتی که در اختیار دارد چه کاری می‌خواهد کند. اینکه دولتمردان به خاطر دسترسی به اطلاعات بیشتر، مرتب بر طبل طرح مسائل محیط زیست بکوبند، سوال این است که پس کی قرار است مشکلات را مرتفع کنند. برخی می‌گویند مردم باید خودشان مشکلات محیط زیستی را حل کنند و دولت هم کمک کند. 

پاسخ ساده این است که خب اگر قرار باشد خود مردم مشکلات را حل کنند، پس دولت چه کاره است؟ مساله بعدی این است که مردم که ابزارها، قدرت و ساز و کارهای دولت را در اختیار ندارند. این مباحث، 

مجموعه‌ای از مغلطه‌ها را به دنبال خواهد داشت و همه را از آن هدف اصلی که حفظ محیط زیست بوده است دور می‌کند.

مشارکت ناپایدار

آنچه از مشارکت مردمی در بحث محیط زیست شاهد هستیم چندان پایدار نیست. سخنی که مرحوم اقبال لاهوری پس از قطع امید از بیگانگان در زمینه کمک به راه‌حل مشکلات داخلی مطرح کرد و گفت «رفقا، بیایید راه خود را پیش گیریم»، تشبیه چندان بی‌ربطی به وضعیت حاضر ما نیست. 

ظاهراً، مردم در غیاب اقدامات جدی دولت در حفظ و توسعه محیط زیست، راه خود را پیش گرفتند. این ادعا که مردم ناامید از اقدامات دولت، خود دست به کار شدند چندان بی‌ربط نیست. مطالعات اجتماعی پیرامون مسائل محیط زیست در ایران اندک است و از این‌رو تحلیل تجربی از برقراری نسبت میان سرمایه اجتماعی و محیط زیست در سطح کلان امکان‌پذیر نیست. با این اوصاف، در یکی از جدیدترین تحقیقات ملی تحت عنوان «سنجش سرمایه اجتماعی کشور»، یکی از سوالاتی که مطرح شد، در ارتباط با سرمایه اجتماعی محیط زیستی بوده است. در این پیمایش ملی، از پاسخگویان در مورد میزان پنداشت آنها از موفقیت نظام در حل مشکلات محیط زیستی سوال شد. بررسی و تحلیل پاسخ‌های ارائه‌شده به این سوال و نیز با بهره‌مندی از سوالات زمینه‌ای، شرایط اولیه و محدودی را برای بررسی فراهم کرده است. آنچه در طرح ملی «سنجش سرمایه اجتماعی کشور» مدنظر بوده پنداشت و طرز تلقی مردم از موفقیت نظام در حل مشکلات محیط زیستی است. تقسیم‌بندی‌های مختلفی از ابعاد سرمایه اجتماعی صورت گرفته است. 

در این طرح پنداشت‌ها و طرز تلقی‌ها بُعدی از سرمایه اجتماعی در سطح کلان در نظر گرفته شده است. در این ارتباط، به نظر می‌رسد که سطح بالای طرز تلقی‌های مثبت از موفقیت نظام در حل مشکلات محیط زیستی می‌تواند سطح بالای سرمایه اجتماعی را به همراه داشته باشد و برعکس. برای بررسی بیشتر این فرضیه، ابتدا لازم است توصیفی از وضعیت این بُعد خاص از سرمایه اجتماعی داشته باشیم. با توجه به داده‌های موجود در تحقیق فوق‌الذکر، جدول یک میزان پنداشت مردم از موفقیت نظام در حل مشکلات محیط زیستی را نشان می‌دهد.

نتایج جدول یک نشان می‌دهد که بیشترین درصد فراوانی موفقیت نظام در حل مشکلات محیط زیستی مربوط به گزینه تا حدودی و کمترین درصد فراوانی مربوط به گزینه خیلی 

زیاد است. نتایج درصد فراوانی نشان می‌دهد تنها 22 درصد از افراد در حد زیاد و خیلی زیاد معتقدند که نظام در حل مشکلات محیط زیست دارای عملکرد موفقی بوده است. در نهایت، نسبت ارزیابی مثبت به منفی در تراز عدد 100 حاکی از وضع منفی و نامطلوب شاخص ارزیابی موفقیت نظام در حل مشکلات محیط زیست است.

دولت به فکر تضمین سیاست‌ها باشد

تردیدی نیست که در هر صورت حفظ محیط زیست خوب است، اما زمانی می‌توان آن را پایدار نامید و به حساب مشارکت در یک جامعه مدنی و مدرن گذاشت که این مشارکت‌های مردمی در راستای تعهدات و برنامه‌های دولت و کلیت 

تعهدات آن باشد. به عنوان مثال، دولت اقدام خوبی در زمینه پذیرش تعهدات تغییرات آب و هوایی انجام داده و مجلس شورای اسلامی آن را تصویب و شورای محترم نگهبان هم آن را تایید کرده است. 

بنابراین هیچ فرصتی برای مشارکت در سطح رسمی و سیاستگذاری فروگذار نشده است. اما بعد از تصویب آن، کار بعدی که همه دولت‌ها برای اجرای این تعهد و نیز سایر تعهدات در زمینه محیط زیست انجام دادند و می‌دهند این است که اقدامات عملی لازم را در سطوح مختلف تعریف و تعیین می‌کنند. نقش دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی، افزایش آگاهی، توانمندسازی و ترغیب مردم به اجرای این برنامه است. 

از این مرحله به بعد، دولت دنبال تریبون نیست تا به مردم آگاهی و دانش بدهد. دولت محترم قبلاً زحمات را متقبل شده و بقیه کارها برای سایر عوامل و کارگزاران جامعه است. دولت باید از اینجا به بعد به فکر تضمین این سیاست‌ها باشد. اگر اعلام کرد در پایان پنج سال، شهرهای بزرگ زباله‌های شهری‌شان به 80 درصد تفکیک خواهد رسید، از الان باید به دنبال ساز و کارهایی باشد که به آن هدف برسد. 

ولی اگر به جای این کار هرساله بگوید مشکلات محیط زیستی بیشتر شده، تفکیک زباله وضع خوبی ندارد و... در آن صورت مردم راه خود را پیش می‌گیرند و البته ممکن است برخی بخواهند نام آن را مشارکت اجتماعی مردم بگذارند. اما واقعاً، این مشارکت به معنی علمی نیست و نتیجه لازم را نخواهد داد. عقلا باید از این عبارت با‌مسما چنین بفهمند که بله، دولت مشارکت اجتماعی مردم را فراهم کرده است.

 اقدامات صادقانه و خیرخواهانه مردم، بدون قرار گرفتن در یک چارچوب سیاستگذاری که از پشتوانه دولتی برخوردار باشد، برای حمایت از محیط زیست کافی نیست. ضمن اینکه در برخی از حوزه‌ها، مردم با این تمایلات هدایت‌نشده و غیر‌منسجم کاری از دستشان بر‌نمی‌آید. مثال قابل توجه آن، عرض پیاده‌رو است. در راستای تعهدات تغییرات آب و هوا، حفظ سلامت و محیط زیست و... در کشورهای مختلف، دوچرخه‌سواری توصیه و تشویق می‌شود. تمام تلاش‌های دولت‌ها حمایت از شهرداری‌ها برای توسعه پیاده‌روها و ایجاد یک خط مستقل برای دوچرخه‌سواری است. 

در شرایط فعلی، فضای پیاده‌رو‌فروشی در اکثر شهرهای ایران کار را به جایی رسانده که در یک شهر دانشگاهی و کوچک مثل بابلسر، جزو محالات است که شما یک مسیر منزل تا دانشگاه را طی کنید، مگر اینکه بارها مجبور شوید وارد جاده اصلی بشوید. ایجاد جاده مناسب برای دوچرخه‌سواری اگر حرف و حدیث داشته باشد، دارا بودن عرض مناسب برای پیاده‌رو را که همه قبول دارند. 

اگر این‌گونه است پس چرا همه‌ساله، عرض پیاده‌روها به نفع ماشین و وسایل نقلیه خصوصی کمتر می‌شود. حتماً می‌دانیم که تعهدات کیوتو و... در جهت کاهش استفاده از وسیله نقلیه شخصی موتوری است.

مشارکت بسترسازی‌می‌خواهد

سخنرانی و ادعای مشارکت ساده است اما در عمل بسیار نیازمند بسترسازی است. وقتی می‌گوییم مشارکت فرآیند دخالت در تصمیم‌گیری است، لازم است ابتدا دانش و آگاهی لازم برای افراد جامعه فراهم شود تا بدانند هنگام دعوت به مداخله در تصمیم‌گیری چه بکنند. هر چند ایجاد مشوق‌های مختلف از جمله به قول گیدنز وجود مشوق اقتصادی برای مشارکت افراد در حمایت از محیط زیست هم لازم است. در بخش آگاهی و فرهنگ‌سازی، آموزش و پرورش و آموزش عالی باید نقش مهمی ایفا کنند. 

فعلاً همه توجه‌شان به ابررسانه ملی و مطبوعات است. البته این دو عامل هم در سطح خودشان نقش ایفا می‌کنند. اما بنیان‌های اصلی را باید آن دو عامل اول فراهم کنند. اگر برداشت خوانندگان محترم این است که آنها چنین نکردند، چگونه می‌توان انتظار مشارکت داشت. مگر اینکه به ناصواب از این اصطلاحات بازارپسند استفاده کنیم. البته این نیمه‌خالی لیوان، نشان‌دهنده بستری است که جای کار دارد. آموزش عالی می‌تواند سرفصل‌های درسی را تغییر و افزایش بدهد. دروسی مثل جامعه‌شناسی محیط زیست- که مقدمات آن برای نهایی شدن از طریق شورای انقلاب فرهنگی فراهم‌شده- یا درس «جامعه و انرژی» یا درس «جامعه و تغییرات آب و هوا» می‌تواند نقش بسیار مهمی در پرورش 

نسل آینده داشته باشد. این اقدامات هرچند دیرهنگام است ولی ضروری است تا مشارکت عمومی برای حفظ محیط زیست نهادینه شود. 

آموزش عالی باید در این عرصه‌ها مسوولیت قبول کند. اعتراضات دانشجویی برای غلبه بر مشکلات محیط زیست لازم است اما مهم‌تر این است که این سرمایه‌های فکری، آموزش ببینند که چگونه این مشکلات را برطرف کنند. این مسیری است که کشورهای محیط زیستی، تجربه کردند و البته ثمره این تجربه برای هر ناظر خارجی کاملاً ملموس است. دولت تضمین‌گر می‌تواند این مطالبات را از آموزش عالی داشته باشد تا مبانی نظری، علمی و سیاستگذاری را برای حفظ محیط زیست مطالبه کند و اگر انجام نداد اعتراض کند. 

شرایط مهیا شدن زمینه‌های مشارکت

مردم بیچاره چه گناهی کرده‌اند که در همه عرصه‌ها از شکار حیوانات تا تخریب جنگل مخاطب قرار می‌گیرند. هیچ‌کس مدافع این نوع اقدامات نیست، اما نه دولت، باید مسیر را اشتباه طی کند و نه سایر کارگزاران. 

اشتباه همان است که دولت یا همه ارکان سیاستگذاری و اجرا، در نقش دانشگاهی و پژوهشی، اظهارنظرهای خوب تحویل جامعه بدهند و پیگیر ارائه برنامه قابل سنجش و نیز ارزیابی میزان تحقق آن نباشند. 

این کار البته سخت است، چون دولت را تحت نظارت قرار می‌دهد و ممکن است ارزیابی‌ها نتایج خوبی را به دست ندهند. به ویژه اگر قرار باشد این ارزیابی از سوی عاملانی غیر از دولت صورت پذیرد و علی‌القاعده دانشگاه‌ها. اما باید قدر این نوع دولت را دانست چون تنها با این اقدامات بنیانی و اصولی است که مردم مشارکت هدفمند خواهند داشت. تا آنجا که تاریخچه جامعه‌شناسی محیط زیست می‌گوید، مردم بدون مهیا شدن زمینه‌های مشارکت یعنی برخورداری از سواد محیط زیستی، داشتن اطلاعات شفاف و روشن محیط زیستی و نهایتاً، انگیزه تا حدودی اقتصادی مشارکت نمی‌کنند. 

بدین ترتیب، آنچه در جامعه شاهد آن هستیم تمایل و علاقه‌مندی به محیط زیست و اندکی فعل‌وانفعال اجتماعی برای حفظ محیط زیست است. مشارکت اجتماعی مردم برای حفظ محیط زیست، نیازمند توسعه علوم بین‌رشته‌ای، افزایش سواد محیط زیستی، افزایش تعلقات محیط زیستی و... است.

جمع‌بندی

در نهایت، ظرفیت‌های بسیار خوبی در جامعه وجود دارد که علاقه‌مندی و تمایلات فردی دوستداران محیط زیست در ایران به سمت پایداری سوق یابد. اگر سیاست‌ها و برنامه‌های متعهدانه دولت علنی شود و دانشگاهیان و نیز آموزش و پرورش و صدا و سیما، در مسیر آگاهی‌رسانی حرکت کنند، اطلاع همگانی از برنامه‌های قابل ارزیابی جامعه را ملزم به اقدامات هدفمند برای حفظ محیط زیست خواهد کرد. در آن صورت مشارکت اجتماعی مردم برای حفظ محیط زیست، نه نقطه‌ای و نه موضعی، بلکه پایدار خواهد بود.  

95

96

 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها