شناسه خبر : 22060 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تکرار شهرهای عبوس

پیروز حناچی از دلایل شبیه شدن شهرها به یکدیگر و مزایای داشتن شهرهایی با معماری متنوع می‌گوید

سیاست‌های مدیریت شهری کشور در دهه‌های اخیر به گونه‌ای بوده که باعث شده هر روز شاهد از بین رفتن باغات و فضاهای سبز شهری، ابنیه‌ و بافت‌های تاریخی، سربرآوردن توده‌های ساختمانی یکسان، آلودگی هوا، ترافیک و بارگذاری بیش از ظرفیت در برخی از مناطق شهری باشیم. به‌گونه‌ای که هم نارضایتی شهروندان و هم کارشناسان حوزه مسائل شهری را در پی داشته است.

تکرار شهرهای عبوس

 سیاست‌های مدیریت شهری کشور در دهه‌های اخیر به گونه‌ای بوده که باعث شده هر روز شاهد از بین رفتن باغات و فضاهای سبز شهری، ابنیه‌ و بافت‌های تاریخی، سربرآوردن توده‌های ساختمانی یکسان، آلودگی هوا، ترافیک و بارگذاری بیش از ظرفیت در برخی از مناطق شهری باشیم. به‌گونه‌ای که هم نارضایتی شهروندان و هم کارشناسان حوزه مسائل شهری را در پی داشته است. سخنان پیروز حناچی معاون شهرسازی و معماری وزارت راه ‌و‌ شهرسازی و دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در نقد شبیه شدن شهرها به یکدیگر در پنجمین جلسه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، بهانه‌ای شد تا از او درباره دلایل شبیه شدن شهرها به یکدیگر و نادیده گرفتن معماری سنتی در ایران بپرسیم و به واکاوی آثار نامطلوب این همگونی بر ساکنان شهرها و همچنین محیط‌زیست بپردازیم. حناچی، شیوه توده‌گذاری شصت-‌چهل، قوانین ثبت و حدنصاب تفکیک اراضی شهری را از مهم‌ترین عوامل اثرگذار بر شبیه شدن الگوهای شهرسازی در کشور می‌داند. ضمن آنکه معتقد است انگیزه‌های سوداگرانه سال‌های اخیر در بارگذاری حداکثری پلاک‌های عمومی شهری، موجب شده از معدود کشورهایی باشیم که حجم تخریب و بازسازی در کشورمان بسیار بالا باشد و هر روز بیشتر از قبل از معماری اصیل و شناسنامه‌دار خود دور شویم. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

* * *

از چه زمانی شهرهای ایران که هر کدام زمانی بافت شهری و معماری متمایز و متناسب با اقلیم و زیست‌بوم هر منطقه داشتند به هم شبیه شدند و علت این شباهت چه بود؟ چگونه تلاش برای مدرن‌سازی چهره شهرها باعث به حاشیه رانده شدن هویت استثنایی شهرها و معماری سنتی آنها شد؟

دقت و بررسی در تاریخچه بروز این پدیده نشان می‌دهد روش اداره شهرها و معماری بناهای شهری از اواسط دوره پهلوی دوم کم‌کم تغییر جدی کرده هرچند آغاز این تغییرات به‌صورت آرام و محدود از اواخر دوره قاجاریه آغاز شده بود، ولی هنوز اصلی‌ترین عامل تفاوت این دوره با دوره‌های پیش از خود، تغییر نظام برنامه‌ریزی شهری و مدرن شدن شیوه اداره شهرها بوده است. بدین معنا که تا قبل از آن برنامه جامعی وجود نداشت و شیوه بارگذاری بر روی پلاک‌های مالکیتی مردم، از طریق خود آنها و بر اساس تقاضای آنها انجام می‌شد. یعنی افراد با مراجعه به بلدیه و شهرداری‌ها بر اساس وضعیت ملک خود میزان مساحت بارگذاری ساختمان را مشخص و مجوزهای لازم را دریافت می‌کردند. ولی از اواسط دوره پهلوی دوم همزمان با تصویب قانون عمران و نوسازی شهری، مقرر شد شهرها بر اساس طرح جامع توسعه پیدا کنند. در اولین طرح جامعی که برای تهران در سال 1345 از سوی مهندسان مشاور عبدالعزیز فرمانفرمائیان و موسسه ویکتور گروئن تهیه شد، نحوه تفکیک اراضی شهری بر اساس شیوه توده‌گذاری و سطح اشغال (ضابطه شصت-‌چهل) قید شد. به این معنی که هر پلاک مسکونی می‌تواند در زمین خود بین 40 تا 60 درصد سطح اشغال داشته باشد. هرچند در این طرح به جزئیات بیشتر پرداخته نشد، اما به‌صورت یک قانون نانوشته در 60 درصد شمال ملک یا 60 درصد جنوب ملک به اجرا درمی‌آمد. این روند تا قبل از انقلاب ادامه یافت تا آنکه پس از انقلاب در دستورالعمل‌های صادرشده قید می‌شود که این 60 درصد باید در شمال یا در جنوب ملک باشد. ضمن آنکه حدنصاب تفکیک هم تعیین شد. به این معنی که در تفکیک اراضی شهری قطعات زمین نباید به خردتر از حدنصاب مصوب در جامع تفکیک شوند. مورد دیگری که در شبیه شدن معماری شهرها به یکدیگر تاثیرگذار بوده قانون ثبت است. ضمن این قانون پلاک مالکیت‌ها که قبلاً به تناسب یک‌به‌یک یعنی به مربع نزدیک‌تر بوده است به نسبت یک‌به‌دو یا یک‌به‌سه تبدیل می‌شود یعنی پلاک‌ها به قطعات 10×20 یا 10×‌30 تفکیک می‌شوند. این مورد در کنار سطح اشغال شصت –‌چهل، الگوی شهرهای نوین را در کشور ما بنا نهادند. بنابراین شیوه توده‌گذاری شصت-‌چهل در کنار قوانین ثبت و حدنصاب تفکیک که خیلی سریع‌تر از شهرسازی حرکت می‌کرد، تاثیر زیادی در شکل‌گیری الگویی که به سرعت تمام مناطق شهری و روستایی را به هم شبیه می‌کرد داشت و به مرور بعد از چند دهه باعث شبیه شدن شهرها به یکدیگر شده است. واحدهای مسکونی در شهرهای کشور از چابهار تا جلفا، از سرخس تا خرمشهر و حتی در مناطق روستایی عملاً با این ضوابط هر روز بیشتر از قبل به یکدیگر شبیه شدند. حال آنکه تا پیش از آن ما شاهد تنوع بی‌نظیری در معماری شهرها و مناطق مختلف کشور بوده‌ایم و این از مشخصه‌های معماری ایران بوده است.

با این حساب می‌توان گفت دخالت دولت‌ها در حوزه شهرسازی به منظور مدرن کردن چهره شهرها عامل اصلی به حاشیه رانده شدن معماری سنتی و بومی شده است، به‌طوری‌که شهرها کم‌کم از بافت تاریخی خود فاصله گرفتند. حالا اگر دولت بخواهد جبران مافات کرده این رویه را تغییر دهد باید چه اقداماتی انجام دهد؟

همان‌طور که اشاره کردم ضوابط، قوانین و طرح‌های ذکرشده به شهرهای ما شکل می‌دهند. حال اگر نخواهیم این اتفاق بیفتد باید تغییری در روند اجرای این برنامه‌ها و قوانین ایجاد کنیم. انجام این کار در شهرهای موجود که شکل گرفته‌اند کار بسیار دشواری است. اما در طراحی شهرها و شهرک‌های جدیدی که در حال ظهور هستند این امکان عملاً وجود دارد.

ولی همین اتفاق هم در حال حاضر رخ نمی‌دهد به‌طوری‌که اتفاقاً شهرک‌های جدیدی که در اطراف شهرهای بزرگ مانند تهران شکل می‌گیرند نمودی از معماری با هویت و سازگار با محیط ندارند!

منظور بنده مناطقی با تراکم کم و متوسط است؛ مناطقی با تراکم بالا و آپارتمان‌ها و برج‌های مرتفع مانند طرح مسکن‌های مهر قاعده متفاوتی دارند.

آیا در کشورهای پیشرفته که دارای پیشینه معماری فاخر هستند هم معضل شبیه شدن شهرها به یکدیگر وجود دارد؟

سوال شما را به نوع دیگری هم می‌توان مطرح کرد، در واقع می‌توان گفت آیا کشورهای دیگر توانسته‌اند معماری دیروز خود را به شکل مدرن ترجمه کنند. یا به عبارتی هویت معماری گذشته خود را در عین مدرن‌سازی حفظ کنند، به شکلی که معماری شهرها در گذر زمان در امتداد هم و بدون انقطاع باشد؟ واقعیت این است که کشورهایی که در این زمینه به موفقیت رسیده‌اند، معدودند. مثلاً می‌توان به انگلستان به عنوان یکی از موفق‌ترین کشورها در این زمینه اشاره کرد. انگلیسی‌ها توانسته‌اند در شهرسازی‌هایشان به تداوم قابل قبولی دست یابند. دلیل این تداوم را باید در خصیصه‌های اجتماعی مردم انگلستان جست‌وجو کرد. در اغلب سیاست‌های انگلیسی‌ها نگاه محافظه‌کارانه وجود دارد و در اقدامات آنها نگاه آوانگارد نمود چندانی ندارد و این قاعده در همه زمینه‌ها ساری و جاری است. به‌طوری‌که آنها نسبت به تغییرات جدی عکس‌العمل‌های عقلایی و طبیعی از خود بروز می‌دهند. اما نکته دیگری که لازم است به آن اشاره کنم این است که برای اتخاذ تصمیم‌های درست در زمینه‌های مختلف باید کسانی را انتخاب کرد که اهمیت آن موضوع را دریافته، راهکار تاثیرگذار تخصصی آن را بشناسند و به آن اعتقاد جدی داشته باشند. در غیر این صورت رسیدن به هدف موردنظر امکان‌پذیر نخواهد بود.

در شرایط کنونی که همه معترف و منتقد به وضعیت و سیمای نامناسب شهرها هستند چه موانعی برای رفع مشکلات وجود دارد؟

بله، یکی از این موانع بسیار مهم نوع نگاهی است که فکر می‌کند باید حداکثر تراکم ممکن را برای پلاک‌های مسکونی شهری دیکته کرد. این مساله خود را به شکل ضابطه دیگری به سیستم تحمیل کرده است و شبیه همان ضابطه شصت-چهل عمل می‌کند و خود یکی از عوامل به وجود آوردن چنین وضعیتی است. در حالی که در گذشته این‌گونه نبوده است.

چرا این نگاه به وجود آمده است؟

چرایی این ماجرا را باید در شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و سهم‌خواهی و زیاده‌خواهی‌ها و سوداگری و نحوه مدیریت شهرها و دست‌اندازی برخی از افراد و گروه‌ها جست‌وجو کرد. درواقع نوعی سوداگری در فروش تراکم‌ها و واگذاری زمین‌ها وجود دارد. اینکه می‌گویم سوداگری یک فرضیه است که قابلیت اثبات شدن دارد. اخیراً مرکز آمار اعلام کرد دو میلیون و 600 هزار واحد مسکونی خالی در کشور وجود دارد، حال آنکه سازندگان این واحدها قاعدتاً آنها را برای استفاده بنا کرده‌اند. اما وقتی به ازای این واحدها تقاضایی وجود ندارد، مشخص است که نوعی سوداگری در پس این ماجرا وجود دارد. شرایط اقتصادی جامعه ما به گونه‌ای است که به زمین‌های شهری به عنوان ابزاری برای ایجاد ارزش افزوده نگاه می‌شود. این نگاه تبعات ناگوار دیگری را در پی دارد که البته در حوصله این بحث نمی‌گنجد.

ادامه وضعیت موجود و فاصله گرفتن از بافت اقلیمی شهرها چه آسیبی به ساکنان شهرها و محیط‌زیست منطقه وارد می‌کند؟

معماری شهرهای ما مانند برگه‌های شناسنامه همین افراد است. نمی‌توان در اثر بی‌توجهی و ساده‌انگاری برگه‌های آن را جدا کرد. معماری ما جزئی از هویت ماست و دنیا ما را با این مشخصه‌ها می‌شناسد. مثلاً شما حتماً اصطلاح معماری ایرانی-اسلامی را بسیار شنیده‌اید. تقاضای زیادی هم برای دستیابی به این نوع از معماری مشاهده می‌شود. قدم اول برای رسیدن به این هدف جلوگیری از تخریب چیزی است که به این نام شناخته می‌شود. بقایای معماری پیش از اسلام در ایران بسیار ناچیز است. اغلب بناهای تاریخی موجود در شهرهای ایران در بخش مسکن مربوط به دوره ایلخانی به بعد است و پس از آن اغلب بناهای به جا مانده مربوط به دوره‌های صفویه و قاجاریه است که در دوره‌بندی معماری عمومی ایران مربوط به دوره معماری اسلامی ایران است. بنابراین اگر خواهان معماری ایرانی اسلامی هستیم قدم اول آن است که در حفظ و مرمت این آثار بکوشیم و از تخریب آنها جلوگیری کنیم. اما متاسفانه زیاده‌خواهی‌ها و بارگذاری حداکثری در پلاک‌های موجود مانعی جدی در مسیر رسیدن به این هدف است. همین زیاده‌خواهی‌ها و سوداگری‌هاست که ما را به جای بهسازی و نوسازی به سمت تخریب و بازسازی سوق می‌دهد. متاسفانه ما از معدود کشورهایی هستیم که حجم تخریب و بازسازی در کشورمان بسیار بالاست. تخریب ساختمان‌هایی که برای ساختشان انرژی و مصالح بسیاری به‌ کار رفته، هم هدر‌رفت انرژی و منابع را در‌ پی دارد و هم حجم عظیمی از نخاله را بر جای می‌گذارد که دفن نخاله‌های حاصل از این تخریب هزینه گزافی را به محیط‌زیست تحمیل می‌کند. بنابراین اگر هزینه تخریب را بالا ببریم و تخریب‌کننده مجبور باشد حداقل عارضه را در طبیعت ایجاد کند و هزینه‌های واقعی این تخریب را بپردازد دیگر تخریبی صورت نخواهد گرفت. فرض کنید هزینه تخریب از سوی تخریب‌کنندگان و متقاضیان به صورت واقعی محاسبه و اخذ شود آنگاه تقاضای این شکل کمتر خواهد شد. از طرفی وقتی بهره‌وری و بازده سازه شما پایین باشد و موارد مربوط به توجه به طبیعت در آن لحاظ نشده باشد حداقل ضرر، از بین رفتن محیط‌زیست منطقه و منابع آن می‌شود. هزینه بازیافت این حجم از نخاله‌ها در طبیعت آنقدر بالاست که در صورت اجبار افراد به پرداخت این هزینه‌ها کسی توان پرداخت آن را ندارد. ژاپنی‌ها سیستمی طراحی کرده‌اند به نام 3r(reuse,reduce,recycle) که هر اتفاقی در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه شهرسازی باید با این سه محک قابل ارزیابی باشد. برای مثال اگر شما حتی یک گوشی همراه یا یک کامپیوتر خریداری می‌کنید همان ابتدا هزینه امحای آن را از شما دریافت می‌کنند. در چنین شرایطی افراد با احتیاط بیشتری برای محیط‌زیست هزینه درست می‌کنند.

سوال دیگری که در اینجا مطرح می‌شود این است که در گذشته به‌جز شرایط اقلیمی متفاوت چه عوامل دیگری باعث تمایز معماری و شهرسازی در مناطق مختلف و تفاوت در چهره شهرها می‌شده است؟ مزایای این تنوع در شهرسازی‌ها چه بوده و با وجود رشد تکنولوژی آیا لازم است که همچنان این تنوع وجود داشته باشد؟

در پیدایش تنوع معماری در شهرهای مختلف ایران آنچه دلیل اصلی محسوب می‌شود تفاوت در شرایط اقلیمی است، اما این تمام موضوع نبوده، به طوری که شرایط اقتصادی حاکم بر جوامع مختلف نقش پررنگی در این زمینه داشته است. ضمن آنکه محدودیت‌های موجود در ایران قدیم برای انتقال تکنولوژی و استفاده از مصالح مختلف، نقش مهمی در این زمینه داشته است. مردم هر منطقه تلاش می‌کردند از مصالح بوم‌آورد همان منطقه استفاده کنند، چون جایگزین‌های دیگر به‌راحتی در دسترس نبوده‌اند. در نبود شبکه حمل‌ونقل راحت و ارزان و همچنین گران بودن تکنولوژی‌های موجود، بهترین راه استفاده از امکانات بومی بوده است. به همین دلیل هم می‌توان گفت واحدهای مسکونی قدیمی در ایران از میزان بهره‌وری و کارایی بیشتری نسبت به امروز برخوردار بوده‌اند. مثلاً در شهرهای حاشیه کویر مانند یزد وضعیت خانه‌ها بسیار منطبق با شرایط اقلیمی بوده است و امروز در دنیا از آن به‌عنوان یک ایده کاملاً منطبق با طبیعت و پایدار در مقابل پدیده‌های آب‌و‌هوایی و صرفه‌جویی در مصرف انرژی‌های فسیلی و غیره یاد می‌کنند. البته از مصادیق این نوع معماری در کشور ما زیاد است. جالب است بدانید معماری گیلان که جزو معماری مناطق معتدل و مرطوب است، بسته به سطح آب‌های زیرزمینی منطقه، زلزله‌خیزی یا سیل‌خیزی، همچنین کوهستانی بودن یا در دشت واقع بودن منطقه، ضمن تبعیت از کلیت معماری مناطق معتدل و مرطوب دارای تنوع بسیاری در استفاده از مصالح و جزئیات معماری است. در خاطرم هست که وقتی در کنفرانسی در تونس با موضوع جهانی‌سازی و معماری بومی شرکت کرده بودم یکی از استادان لبنانی حاضر در کنفرانس عنوان کرد: «ما همه از شهرها و کشورهایی آمده‌ایم که یک نوع معماری خاص و تقریباً بومی و منحصربه‌فرد دارد و به آن علاقه‌مندیم و تلاشمان برای بسط و توسعه آن است. اما دوستان ایرانی ما از کشوری آمده‌اند که هر استانش معماری قوی و تنوعی بی‌نظیر دارد.» البته این عین واقعیت است. مثلاً معماری شهرهای جنوبی استان چهارمحال و بختیاری بیشتر به معماری جنوب ایران شبیه است حال آنکه شمال این استان کوهستانی است و معماری آن منطقه از معماری مناطق کوهستانی تبعیت می‌کند. حتی در تهران هم همین‌گونه بوده است مثلاً معماری شمال شهر و منطقه شمیرانات که کوهستانی است با معماری جنوب و جنوب‌شرق آن که به دل کویر می‌زند و از قواعد معماری مناطق گرم و خشک تبعیت می‌کند تفاوت بسیاری دارد و البته این تفاوت محدود به بناهای مسکونی نمی‌شده است و در سایر ابنیه‌ شهری مانند مساجد هم به چشم می‌خورده است. این نشان می‌دهد که در جوامع پیشین نوعی نگرش و تفکر به جهان پیرامون وجود داشته است که این تفاوت‌ها را رقم می‌زده است. بنابراین می‌توان گفت تنوع منطقه‌ای معماری در ایران سوای ایجاد زیبایی بصری و تفاوت در چهره شهرها، جنبه کاملاً عقلانی داشته و بسیار هوشمندانه بوده است و در عین انطباق با مقتضیات طبیعی و امکانات منطقه‌ای کم‌هزینه و پربازده بوده است و این نگاه حتی از اعتقادات مردم نسبت به محیط اطراف خود ناشی بوده و حتی شرعی هم بوده است، چراکه می‌گویند «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و نیز کل ما حکم به الشرع حکم به العقل».

در پاسخ به قسمت دوم سوالتان هم همان‌طور که گفتم معماری سنتی ایران به گونه‌ای بوده که کارایی و بهره‌وری بالایی در استفاده از انرژی‌ها داشته است. اتخاذ سیاست‌های هوشمندانه و اجرای طرح‌های مناسب در کنار تکنولوژی این کارایی را افزایش می‌دهد. محک بهره‌وری در دنیا یکی از محک‌های ارزیابی تصمیمات است. بنابراین توجه به این موارد و قدر دانستن داشته‌هایمان می‌تواند جلوه ظاهری و کالبدی شهرهای ما را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل لازم است تجدیدنظر جدی در تدوین قوانین و تصویب طرح‌های جامع انجام شود. ما اخیراً یک طرح تحقیقاتی را از سال 92 به بعد شروع کردیم که نتایج آن را دو هفته پیش در شورای عالی ارائه کردیم و امیدواریم بتوانیم به الگوهای جدیدی در این زمینه برسیم. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها