شناسه خبر : 22047 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

حفره مهیب

پیکر کورش اسدی تشییع شد

کورش اسدی درگذشت؛ داستان‌نویس توانمندی که سال‌ها منتظر دریافت مجوز انتشار داستان‌هایش بود و به‌تازگی در دولت یازدهم توانسته بود پس از مدت‌ها دوباره انتشار آثارش را تجربه کند.

حفره مهیب

کورش اسدی درگذشت؛ داستان‌نویس توانمندی که سال‌ها منتظر دریافت مجوز انتشار داستان‌هایش بود و به‌تازگی در دولت یازدهم توانسته بود پس از مدت‌ها دوباره انتشار آثارش را تجربه کند. کورش اسدی مردادماه سال 1343 در آبادان به دنیا آمد، داستان‌نویسی را از دوران نوجوانی آغاز کرد و در جوانی از اعضای «جلسات پنجشنبه» هوشنگ گلشیری بود. «پوکه‌باز»، «باغ ملی»، «گنبد کبود» و رمان «کوچه ابرهای گمشده» آثار منتشرشده کورش اسدی هستند. او منتقد ادبی و ویراستار هم بود و کار نوشتن را با وسواس و تسلط بر زبان انجام می‌داد. مجموعه داستان «باغ ملی» در سال ۱۳۸۳ برنده چهارمین دوره جایزه گلشیری در بخش مجموعه داستان شده بود. زنده‌یاد کورش اسدی شامگاه دوم تیرماه در 53‌سالگی در خانه‌اش در تهران از دنیا رفت. درگذشت این نویسنده برای جامعه ادبی و دوستانش نابهنگام و تاثربرانگیز بود. محمود دولت‌آبادی در مراسم تشییع پیکر کورش اسدی گفت:‌ «مرگ ناگهان از راه می‌رسد و انسان را غافلگیر می‌کند. سوال من این است انسانی که در موقعیت پختگی خود به عنوان یک نویسنده که از نوجوانی و جوانی در تلاش مشقت نوشتن بود، چرا ناگهان غافلگیرانه از میان ما می‌رود... عمیقاً متاسفم که آدم خوب و نویسنده‌ای که می‌رفت تا درخشش‌اش از چهاردیواری‌هایش به بیرون ساطع شود، از دست ما و از دست جامعه نه‌چندان ثروتمند ادبی ما رفت.»

فرزانه طاهری و حسین سناپور نیز در سخنانی تاثربرانگیز از زنده‌یاد اسدی گفتند و به‌ویژه از سال‌ها مواجهه تلخ آثار این نویسنده با سانسور انتقاد کردند. آن‌طور که ایسنا گزارش داده، در بخش دیگری از این مراسم یونس تراکمه گفت: «دو سال پیش که برای وداع آخر با ابوالحسن نجفی به بهشت زهرا رفتم به این باور رسیدم که جلو رویم دارد آرام‌آرام خالی می‌شود و من هم در صف انتظار هستم. حالا کمی زودتر یا دیرتر، اما ما در صف قرارگرفته‌ها تنها دلخوشی‌مان به پشت سرمان است؛ به جوانان و میانسالانی که قرار است عرصه حیات را با وجودشان، با تخیل‌شان و با خلاقیت‌شان پر از نشاط کنند. آنچنان که جهان قابل زیست‌تر از آنچه هست باشد. به آخر خط رسیده‌ها فقط وقتی با رضایت چشم بر جهان می‌بندند که از پشت سرشان مطمئن باشند، اما غم‌انگیز زمانی است که برگردی و پشت سرت را خالی ببینی. ببینی کسی یا کسانی که قرار بود باشند تا تو آسوده‌خاطر خداحافظی کنی، زودتر از تو رفته‌اند و تو مانده‌ای با حفره‌ای در مقابلت که گریزی از آن نیست و حفره‌ای مهیب‌تر پشت سرت. جهان بدون این پشتوانه‌ها چه بیهوده و مهمل است...» 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها