شناسه خبر : 36177 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ناسیونال‌سوسیالیسم ایرانی

جبهه ملی تحت تاثیر کدام اندیشه‌های اقتصادی بود؟

 

 

شادی معرفتی/ نویسنده نشریه

در روز ۲۱ آبان ۱۳۲۸ جبهه ملی ایران تاسیس شد. جبهه ملی ایران نخستین و مهم‌ترین گروهی بود که در تاریخ سیاسی ایران بر مبنای ملی‌گرایی تشکیل شد. نطفه شکل‌گیری این گروه به وقایع مربوط به انتخابات شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی بازمی‌گردد. دخالت هژیر، وزیر دربار در جریان برگزاری انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی اعتراضات بسیاری را از سوی گروه‌ها و چهره‌های سیاسی موجب شد. از آن جمله گروهی نوزده‌نفره از نخبگان و روزنامه‌نگاران بودند که با محوریت دکتر محمد مصدق در اعتراض به دخالت‌های دولت وقت در ۲۲ مهرماه ۱۳۲۸ در کاخ مرمر متحصن شدند. متحصنین خواسته خود را لغو انتخابات تا تعیین دولتی بی‌طرف برای برگزاری و نظارت بر برگزاری انتخابات آزاد اعلام کردند. هرچند این تحصن به سرانجامی نرسید، ولی مقدمات تاسیس جبهه ملی را فراهم کرد. چندی پس از پایان تحصن، متحصنین در منزل مصدق جمع شدند و به این ترتیب جبهه ملی ایران به رهبری محمد مصدق تشکیل شد. در اساسنامه جبهه ملی آمده بود: «جبهه ملی از هیات موسسین و دستجات مختلف ملی که طرفدار تامین عدالت اجتماعی و حفظ قانون اساسی هستند تشکیل می‌شود و هدف جبهه ملی، ایجاد حکومت به وسیله تامین آزادی انتخابات و آزادی افکار است و در شورای جبهه ملی مسائل مربوط به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مورد بحث است و هیچ فردی نمی‌تواند مستقیماً عضو جبهه ملی شود و عضویت افراد در جبهه مشروط به این است که عضو جمعیتی باشند که آن جمعیت سمت وابستگی به جبهه ملی را تحصیل کرده باشد.» در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، جبهه ملی ایران نقشی محوری داشت. در همین دوران بود که با پیوستن حزب ایران و سازمان پان‌ایرانیسم، حزب پان‌ایرانیست به رهبری پزشکپور، نهضت خداپرستان سوسیالیست به رهبری حسین راضی و محمد نخشب، حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر، حزب جامعه مسلمانان مجاهد، نیروی سوم و بعدها برخی از هواداران خلیل ملکی، جبهه ملی به مهم‌ترین سازمان سیاسی ملی‌گرای ایران آن دوران تبدیل شد. در 70 سالی که از تشکیل جبهه ملی بر ما گذشته است، ایرانیان اغلب یا مرعوب رهبر بزرگ آن بوده‌اند یا مجذوب؛ آنچه مسلم است اینکه جبهه ملی و رهبر آن دکتر محمد مصدق نقشی بی‌بدیل در تاریخ معاصر ایران و به خصوص شکل‌گیری اندیشه‌های اقتصادی دهه‌های پسین ایفا کرده، اما جبهه ملی متشکل از چه احزابی بود و عقاید اقتصادی آنها تحت تاثیر کدام اندیشه‌ها بود؟84-1

 

ناسیونال‌سوسیالیسم ایرانی

آنچه در آغاز کار، طرفداران نهضت ملی در محاسن ملی کردن صنعت نفت می‌گفتند و برای مردمان عادی کوچه و بازار هم بسیار جالب می‌نمود تاکید روی دو نکته بود: یکی منافع اقتصادی بسیار زیاد و دیگری استقلال سیاسی کشور و مصون ماندن از نفوذ سیاسی بیگانگان.

مصدق رهبر کاریزماتیک جبهه ملی، خود از خاندان قاجار بود و عمده درآمدش از املاکش حاصل می‌شد، از همین‌رو بود که مخالفانش گاه او را به نام مصدق‌السلطنه و فئودال و مرتجع می‌نامیدند. اما اندیشه غالب میان گروه‌های متکثر جبهه ملی، اندیشه چپ بود. نهضت ملی در دهه 1320 که اوج آن تشکیل جبهه ملی و جریان ملی کردن صنعت نفت در اواخر این دهه بود، به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر جریان‌های فکری چپ قرار داشت؛ جریان‌هایی که پس از اشغال ایران از سوی نیروهای متفقین و برافتادن دیکتاتوری رضاشاه، سر بر آورده و رشد کرده بودند. حزب ایران که یکی از اعضای موسس و مهم جبهه ملی را تشکیل می‌داد مرام سوسیالیستی با مضمون غیرمارکسیستی داشت. از سوی دیگر حزب توده ایران که بزرگ‌ترین، متشکل‌ترین و پرنفوذترین تشکیلات سیاسی ایران در دهه 1320 بود مرام مارکسیست لنینیستی داشت و در نخستین سال قدرت گرفتن دکتر مصدق به‌شدت از او و دولتش انتقاد می‌کرد و نهضت ملی را یک جریان وابسته به امپریالیسم آمریکا می‌دانست. گروه سومی هم از جریان چپ وجود داشت که از حزب توده انشعاب کرده بودند و به‌رغم اینکه مرام مارکسیستی داشتند اما خود را همانند رهبری حزب توده تابع سیاست‌های اتحاد شوروی نمی‌دانستند. این گروه در زمان اوج‌گیری نهضت ملی کردن نفت به «حزب زحمتکشان» دکتر بقایی پیوستند و بعداً با انشعاب از این حزب جریان «نیروی سوم» را تشکیل دادند. این گروه سوم که خود را «سوسیالیست‌های ایرانی» می‌نامیدند، برخلاف حزب توده از همان آغاز به قدرت رسیدن دکتر مصدق به حمایت همه‌جانبه از وی برخاستند گرچه به «لیبرالیسم» و فقدان تشکیلات متمرکز در جبهه ملی انتقاد داشتند. این جریان سوم در واقع تبلور نوعی تفکر سیاسی در جامعه ماست که در دهه 1320 به وجود آمد و تاثیری ماندگار و تعیین‌کننده بر کل تحولات سیاسی-‌اقتصادی کشور ما از آن زمان به بعد نهاد. این پدیده نوظهور را شاید بتوان مسامحتاً ناسیونال‌سوسیالیسم ایرانی نامید (موسی غنی‌نژاد، اقتصاد و دولت در ایران، صص 218-217). نگاهی اجمالی به شکل‌گیری نهضت ملی نشان می‌دهد که گرایش‌های سوسیالیستی در درون آن از ابتدا وجود داشتند و با گذر زمان این گرایش‌ها تقویت شدند. دو ایدئولوژی مدرن ناسیونالیسم و سوسیالیسم وجوه مشترک بسیاری دارند. به لحاظ نظری ناسیونالیسم برای تحقق بخشیدن به اهداف خود در نهایت مستلزم روی آوردن به نوعی جمعی کردن وسایل تولید و منابع اقتصادی است. باید خاطرنشان کرد که ناسیونالیسم میراث عصر مشروطیت بود و پدیده نوظهوری در ایران آن روز نبود، اما سکه‌ای بود که دو رو داشت؛ نخست ناسیونالیسم غالب ضدحاکمیت بود که میراث روشنفکری عصر قاجار و دوران مشروطه بود، و دیگری ناسیونالیسم به عنوان چهره غالب حاکمیتی که به خصوص در عصر رضاشاه نضج گرفت و رشد کرد. میل به اقتصاد سوسیالیستی یا اقتصاد دولتی از الزامات ایدئولوژی ناسیونالیستی است، از این‌رو، مشاهده می‌شود که هرجا ناسیونالیسم تبدیل به ایدئولوژی رسمی دولت مستقر ‌شده مانند آلمان و ایتالیای پیش از جنگ جهانی دوم، اقتصاد این کشورها به سمت سوسیالیسم یا دولت‌مداری سیر کرده است. جبهه ملی مهم‌ترین تشکل سیاسی بود که در آن همه ناسیونالیست‌های ایرانی اعم از مذهبی و غیرمذهبی، و چپ و محافظه‌کار، گرد آمدند و نهضت ملی را در اواخر دهه 1320 به اوج محبوبیت و قدرت رساندند. البته با به بن‌بست رسیدن تلاش‌های دولت دکتر مصدق برای سروسامان دادن به اوضاع آشفته سیاسی و اقتصادی کشور، جبهه ملی در عرصه قدرت شکست خورد و متلاشی شد اما اندیشه‌ها و آرمان‌های آن به اشکال مختلف تداوم یافت. طبق ماده اول اساس‌نامه جبهه ملی که در واقع بیانگر هویت و اهداف آن است: «جبهه ملی از هیات موسس و دستجات مختلف ملی که طرفدار تامین عدالت اجتماعی و حفظ قانون اساسی هستند تشکیل می‌شود» (حزب ایران: مجموعه‌ای از اسناد و بیانیه‌ها (1332-1323)، ص 19) تاکید بر موضوع عدالت اجتماعی در اساس‌نامه جبهه ملی حاکی از حضور پررنگ اندیشه‌ها و آرمان‌های سوسیالیستی در میان موسسان این تشکل سیاسی است.

 

حزب ایران

«حزب ایران» که نقش بسیار مهمی در کادر رهبری جبهه ملی و بعداً در دولت دکتر مصدق و جریان ملی کردن صنعت نفت داشت، اساساً حزبی با گرایش‌های سوسیالیستی، البته غیرمارکسیستی بود. این حزب ظاهراً پس از انتخابات چهاردهمین مجلس شورای ملی در تهران، در پاییز 1322 به ابتکار تحصیل‌کردگان جوان ایرانی و فعالان ستاد انتخاباتی مهندس فریور و دکتر مصدق بنیان گذاشته شد. در میان موسسان حزب ایران به نام کسانی برمی‌خوریم مانند مهندس زیرک‌زاده، مهندس حسیبی، دکتر عبدالله معظمی و حسین مکی که بعداً مسوولیت‌های مهمی در جبهه ملی و دوران ملی کردن صنعت نفت بر عهده گرفتند. آرمان‌ها و اهداف حزب ایران در این مرام‌نامه در سه بخش سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بیان شده است:

 1- از لحاظ سیاسی: حفظ استقلال کامل و پشتیبانی از دموکراسی.

2- از لحاظ اقتصادی: استقرار عدالت اجتماعی و کوشش در بهبود مادی ملت از راه توجه به کشاورزی و صنعت و بهره‌برداری از جمیع منابع ثروت مملکت.

3- از لحاظ اجتماعی: تهذیب اخلاق و تعمیم فرهنگ و تامین بهداشت عمومی (حزب ایران: مجموعه‌ای از اسناد و بیانیه‌ها، ص 64).

در توضیح «لحاظ اقتصادی» آمده: «استقرار عدالت اجتماعی و کوشش در بهبود وضع مادی ملت از راه توسعه کشاورزی و صنعت و بهره‌برداری از جمیع منابع ثروت مملکت. توزیع ثروت و تقسیم درآمد در ایران به طرز عادلانه نیست. برای این وضع سهمی را که برای کار نسبت به سرمایه فعلاً معمول و رایج است باید ترقی داد تا به این ترتیب از استثمار جلوگیری شود و در افزایش قدرت تولید مملکت سعی وافی مبذول داشت (حزب ایران: مجموعه‌ای از اسناد و بیانیه‌ها، ص 65). کمتر از یک سال بعد یعنی در تیرماه 1325 حزب ایران با حزب توده جبهه موتلف احزاب آزادیخواه را تشکیل داد و پس از چندی به اتفاق این حزب در کابینه قوام‌السلطنه مشارکت کرد. این ائتلاف تنش‌هایی در داخل حزب ایران ایجاد کرد و موجب خروج تعدادی از کادرهای مهم از حزب شد و لطمه بزرگی به حیثیت و محبوبیت آن وارد آورد. در تلاش برای بازسازی حزب، نخستین کنگره آن در فروردین 1327 برگزار شد. در این کنگره احمد زیرک‌زاده، دبیر حزب، در گزارشی درباره تاریخچه حزب گفت: «باری حزب ایران مطابق مرامی که آقایان می‌دانند و اساس‌نامه‌ای که در میان است تشکیل شد. نامش را ایران نهادند و مرامش را سوسیالیست خواندند» (حزب ایران: مجموعه‌ای از اسناد و بیانیه‌ها، صص 197-195).  این تاکید بر استقلال و ایرانیت، در واقع برای مرزبندی با حزب توده و پررنگ کردن گرایش استقلال‌طلبانه و ناسیونالیستی صورت می‌گرفت. به همین لحاظ است که اللهیار صالح، رهبر حزب، در همان کنگره با اشاره به اشتباه بودن ائتلاف با حزب توده که خود او پیشگام آن بوده، می‌گوید، «من همیشه سوسیالیست واقعی بوده و خواهم بود ولی کمونیست نیستم و وطن خود را شرافتمندانه می‌پرستم» (حزب ایران: مجموعه‌ای از اسناد و بیانیه‌ها، ص 203).  حزب ایران پس از بازسازی موقعیت و نفوذ خود همچنان روابط نزدیکش را با دکتر مصدق حفظ کرده و در انتخابات مجلس شانزدهم او را در صدر کاندیداهای خود قرار داد. با آغاز به کار دولت دکتر مصدق، حزب ایران موقعیت سیاسی برجسته‌ای پیدا کرد و تقریباً همه سران آن در دولت حضور یافتند، اما زمانی که این حزب در اوج فعالیت و محبوبیت بود باز تنش و دودستگی در درون حزب بروز کرد و در نهایت به انشعابی دیگر انجامید. نارضایتی منشعبین، که «جمعیت آزادی مردم ایران» را بنا نهادند، ظاهراً ناشی از بی‌توجهی رهبری حزب به «طبقات محروم» بوده چراکه در اعلامیه افراد مستعفی می‌خوانیم، «جدایی ما از حزب ایران فقط به خاطر آن است که فعالیت اجتماعی ما به نفع طبقات محروم ملت ایران موثرتر و ثمربخش‌تر شود...» دلایل انشعاب در پیام «هیات تحریریه و کارکنان روزنامه جوانان ایران ارگان سابق سازمان جوانان حزب ایران» با عبارت‌های روشن‌تر و صریح‌تری آمده است: «ادامه فعالیت در دسته‌ای که جنبه سوسیالیستی و حزبی خود را کاملاً از دست داده و رهبران آن از معیارهای حزبی فاصله زیادی گرفته‌اند، برای ما مقدور نیست...» (هفته‌نامه مردم ایران، 27 بهمن 1331).  این انشعاب در حقیقت نشانه‌ای بود از فشاری که گرایش‌های رادیکال به رهبری حزب و فراتر از آن به کل نهضت ملی وارد می‌کردند. واقعیت این است که حزب ایران در چهارمین کنگره خود در آذرماه 1330 یعنی بیش از یک سال قبل از انشعاب، خط‌مشی خود را این‌گونه تعیین کرده بود: «آزادی کامل سیاسی و اقتصادی ایران و مبارزه قطعی و شدید با عمال استعمار و فئودالیسم و سرمایه‌داری و هرگونه استعمار و استثمار و امپریالیسم» (روزنامه جوانان ایران، 23 آذر 1330). پیش از این، نخشب از کادرهای جوان و فعال حزب، در همان کنگره خواستار مبارزه جدی‌تر و بی‌رحمانه‌تر علیه رژیم سرمایه‌داری بود. نخشب از ایدئولوژی سوسیالیستی رادیکال‌تر و نزدیک به مارکسیسم دفاع می‌کرد و هنگام انشعاب یک سال بعد، از سران آن بود. همین فشارهای جریان‌های رادیکال چپ در درون حزب ایران و جبهه ملی، از یک‌سو، و از سوی دیگر، فشار هواداران بیرونی مانند نیروی سوم که در رقابت با تبلیغات پرهیاهوی حزب توده برای تعمیق جنبه‌های ضدامپریالیستی و ضدسرمایه‌داری نهضت ملی می‌کوشیدند، در نهایت مانع رسیدن به راه‌حلی معقول و مسالمت‌آمیز بر سر مساله نفت با دولت‌های انگلیس و آمریکا شد. در فضای پرهیاهو و متشنجی که به وجود آمده بود هرگونه مصالحه و عقب‌نشینی جزئی نسبت به شعارهای پیشین به سازش با امپریالیسم و خیانت به منافع ملی تعبیر می‌شد. از این‌رو دکتر مصدق ترجیح داد تا پای سقوط دولت خود برود اما امضای خود را پای هیچ توافقی با امپریالیست‌ها نگذارد و به قول دکتر محمدعلی موحد «خسرانِ دموکراسی و لطمه‌ای که در نتیجه کودتا به فرآیند جامعه مدنی ایران وارد آمد، از زیان مالی و اقتصادی به مراتب بیشتر بود» (گفته‌ها و ناگفته‌ها، ص 53).85-1

 

نیروی سوم

علاوه بر حزب ایران، جریان سوسیالیستی دیگری به رهبری خلیل ملکی، یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های گروه منشعبین از حزب توده، نقش بسیار مهمی در سوق دادن نهضت ملی به سوی سوسیالیسم داشت. این جریان سیاسی و فکری به‌رغم اینکه ریشه در درون خود جبهه ملی نداشت اما به‌تدریج و به‌ویژه پس از به قدرت رسیدن جبهه ملی و نخست‌وزیری دکتر مصدق، تبدیل به ستون اصلی پایگاه نظری نهضت ملی شد. ملکی و دیگر یاران وی به‌رغم جدا شدن از حزب توده، به اصول مارکسیسم در مجموع وفادار ماندند. این گروه در حزب زحمتکشان به رهبری دکتر بقایی گرد آمدند و آن را از لحاظ عملی و نظری سازماندهی کردند. اما در پی تحولات سیاسی پس از وقایع 30 تیر 1331 که به بروز اختلاف‌نظر میان رهبران حزب زحمتکشان انجامید، ملکی و طرفدارانش از دکتر بقایی جدا شدند و اسم با‌مسمای «نیروی سوم» را برای خود انتخاب کردند تا نشان دهند از جریان‌های سیاسی یک‌جانبه‌گرای طرفدار غرب (انگلیس و آمریکا) و شرق (اتحاد شوروی) متمایز و مستقل هستند و از این‌رو بر ایرانی بودن یا ملی بودن سوسیالیسم خود تاکید می‌ورزیدند. ایدئولوژی «نیروی سوم» را می‌توان بارزترین نمونه و نماد «ناسیونال‌سوسیالیسم ایرانی» دانست که به‌رغم شکست سیاسی جبهه ملی و سقوط دولت دکتر مصدق، تبدیل به تفکر سیاسی غالب در جامعه ایرانی شد و تحولات فکری، سیاسی و اقتصادی آن را از اصلاحات ارضی و انقلاب سفید گرفته تا تشکیل حزب رستاخیز و نهایتاً انقلاب اسلامی رقم زد. خلیل ملکی، یکی از پیشگامان ملی شدن‌ها در ایران بوده و معتقد بود: «ملی شدن وسایل تولید که درباره نفت مورد پشتیبانی آن‌جناب نیز واقع شده است، اصلی است که برای اولین بار کارل مارکس آن را به طور دقیق و روشنی بیان کرده است. اینجانب مانند تمام روشنفکران مترقی جهان حاضر، از ملی شدن کلیه وسایل تولید و توزیع جداً پشتیبانی می‌کنم و کوچک‌ترین تباینی بین این عقیده و مذهب اسلام نمی‌بینم» (خلیل ملکی، نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی، ص 491). از نظر ملکی، دکتر مصدق «در مبارزه با نفوذ اجنبیان و برای راندن آن و در مقابله با فشار آنان قاطع و جدی و یکدنده است» و «این وظیفه تاریخی را تا آستانه پیروزی نهایی پیش برده است» اما در «مقابل فئودالیته و سرمایه‌داران متنفذ که اغلب همدست همان قدرت‌های خارجی هستند، معتدل، سست و عاری از قاطعیت است» (خلیل ملکی، نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی، صص 7 و 8) و نهضت ملی باید در پی تحولات عمیق در خود روابط مالکیت باشد (خلیل ملکی، نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی، ص 35). برخی از اندیشه‌های اقتصادی ملکی در جهت محدود کردن «سرمایه‌داری» و گستردن «دخالت دولت در تنظیم امور اقتصادی» در همان زمان حکومت دکتر مصدق، به‌ویژه در مدت یک سال پس از 30 تیر 1331 به اجرا گذاشته شد و بسیاری دیگر نیز در سال‌های اقتدار پهلوی دوم در سال‌های 1340 و 1350 عملی شد. در 16 آبان 1331 شرکت تلفن در اختیار دولت قرار گرفت. در 27 آذر 1331 لایحه تاسیس شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به قید دو فوریت به مجلس داده شد. به علاوه، شرکت شیلات، بانک شاهی، جنگل‌های سراسر کشور، و شرکت برق تهران نیز در زمان دولت دکتر مصدق ملی شدند. نزدیک به ده سال پس از سقوط دولت دکتر مصدق، شاه در ملاقات با خلیل ملکی پیامی به سران جبهه ملی می‌دهد و با گذاشتن سه شرط آنها را به همکاری در دولت دعوت می‌کند. شرط اول احترام به قانون اساسی، یا به‌زعم ملکی احترام به مقام سلطنت، دوم موضع‌گیری نسبت به حزب توده و سوم رشد اقتصادی که لازمه استقلال کشور است، اما جبهه ملی دوم به این پیشنهاد پاسخ منفی می‌دهد. اگرچه جبهه ملی با سقوط دولت دکتر مصدق در مرداد 1332 از لحاظ سیاسی شکست خورد و تلاش‌های طرفداران آن برای بازسازی و کسب دوباره قدرت هیچ‌گاه به نتیجه نرسید، اما ایدئولوژی ناسیونالیستی و بیگانه‌ستیزی که همه مشکلات کشور را به بیگانگان نسبت می‌داد نه تنها تضعیف نشد، بلکه به ایدئولوژی غالب در سپهر سیاسی و اقتصادی جامعه ایرانی تبدیل شد و در گفتمان مذهبی و اندیشه‌های بازگشت به خویشتن، غرب‌زدگی و خودکفایی در دهه‌های بعد تبلور یافت.

دراین پرونده بخوانید ...