شناسه خبر : 35796 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازی‌ساز ایرانی

چرا اعطای بورسیه آلفرد اسلون به محمد اکبرپور مهم است؟

 

 

محمدعلی سرابیان‌مقدم /نویسنده نشریه

بنیاد آلفرد اسلون، محمد اکبرپور، استادیار اقتصاد دانشگاه استنفورد را به عنوان دریافت‌کننده بورس تحقیقاتی اسلون 2020 در رشته اقتصاد انتخاب کرد. این بنیاد هرسال به 126 محقق جوان بورسیه تحصیلی دوساله به ارزش 75 هزار دلار اعطا می‌کند. این بورسیه‌ها با هماهنگی جامعه دانشگاهی و از میان هزار محقق دانشگاهی به نفرات برتر اعطا می‌شود.

بر ‌اساس اطلاعیه بنیاد آلفرد اسلون، این بورسیه‌ها از محققان تازه شروع به کار‌کرده که «خلاقیت، رهبری و دستاوردهای تحقیقاتی مستقل‌شان، آنها را به برخی از نوید‌بخش‌ترین محققان امروزه تبدیل می‌کند» قدردانی می‌کند. برندگان این جایزه در سال‌های گذشته، تبدیل به پیشروان رشته‌های خود شده‌اند: 50 نفر جایزه نوبل دریافت کرده‌اند، 17 نفر در رشته ریاضیات مدال فیلدز دریافت کرده‌اند، 69 نفر مدال ملی علوم دریافت کرده و 19 نفر نیز در رشته اقتصاد، مدال جان بیتس کلارک را کسب کرده‌اند. مشخصاً در رشته اقتصاد، بنرجی، دوفلو، پل رومر، ژان تیرول، لارس هانسن، الوین راث، اریک ماسکین، جان نش و راجر میرسون برندگان این جایزه بوده‌اند که در سال‌های بعد، موفق به کسب جایزه نوبل در اقتصاد شده‌اند. مسعود نیلی که استاد و یکی از مشوق‌های اصلی محمد اکبرپور در گرایش او به علم اقتصاد بوده در واکنش به این موفقیت گفته است: «این خبر من را حسابی خوشحال کرده. محمد عزیز آینده‌ساز است و باعث می‌شود همه ما از داشتن چنین جوانانی احساس غرور کنیم.» جاناتان لوین، استاد و رئیس دانشکده کسب‌وکار استنفورد نیز گفته: «ما از انتخاب محمد به عنوان محقق اسلون ۲۰۲۰، بسیار خرسندیم. افزوده و آورده وی به دانشکده کسب‌وکار استنفورد و همچنین رشته اقتصاد، بسیار مهم و برجسته است و من منتظر پیشرفت بیشتر او هستم.»82-1

اکبرپور یکی از تنها هشت محققی است که امسال در رشته اقتصاد، این بورسیه را دریافت می‌کند. وی در میان 10 دریافت‌کننده از دانشگاه استنفورد و 126 محقق آمریکایی و کانادایی در سال 2020 برای ادامه تحقیقات خود، یک بورسیه تحصیلی دو‌ساله و 75 هزاردلاری دریافت می‌کند. بورسیه‌های پژوهشی اسلون در هشت زمینه علمی و فنی، از جمله اقتصاد و با هماهنگی جامعه دانشگاهی، اعطا می‌شوند. سالانه تقریباً هزار محقق از سوی همکاران خود معرفی و نامزد کسب این جایزه می‌شوند. دریافت‌کنندگان این جایزه از طریق یک هیات مستقل از محققان ارشد هر رشته، بر اساس دستاوردهای پژوهشی، خلاقیت و همچنین توانایی بالقوه فرد برای پیشرو بودن در رشته خود، انتخاب می‌شوند.

 

آلفرد اسلون، بنیانگذار بنیاد اسلون

آلفرد پریچارد اسلون جونیور، اولین فرزند از پنج فرزند آلفرد پریچارد اسلون و کاترینمید اسلون در سال 1875 در نیوهون کنتیکت متولد شد. این خانواده در سال 1885 به بروکلین نقل مکان کردند. آلفرد جونیور به عنوان یک دانش‌آموز در مدارس دولتی و موسسه پلی تکنیک بروکلین که در آن دوره مقدماتی کالج را به پایان رساند، بسیار موفق بود. پس از مدتی تاخیر در پذیرفته شدن در دانشگاه ام‌آی‌تی، (دانشگاه معتقد بود که آلفرد، بار اولی که برای پذیرش اقدام کرد، بسیار کم‌سن‌و‌سال بود)، در سال 1892 تحصیلات خود را به پایان رساند. او مدرک مهندسی برق را طی سه سال اخذ کرد، به طوری‌که عنوان جوان‌ترین فارغ‌التحصیل دوره خود را کسب کرد.

وی برای سال‌های طولانی، رئیس و مدیرعامل شرکت جنرال‌موتورز بود. اسلون، ابتدا به عنوان مدیر ارشد و بعداً به عنوان رئیس سازمان، به جنرال‌موتورز کمک کرد تا در بازه زمانی ۱۹۲۰ تا 1950 رشد کند. سال‌هایی که مفاهیمی مانند تغییر مدل سالانه، معماری نام تجاری، مهندسی صنایع و طراحی خودرو (سبک‌سازی)، صنعت خودرو را متحول کرد.

اسلون مانند هنری فورد، دیگر «فرد اصلی» صنعت اتومبیل، امروزه با ترکیبی از تحسین نسبت به دستاوردهای خود، قدردانی از انسان‌دوستی او و سرزنش به خاطر نگرش‌هایش قبل از جنگ جهانی دوم، یاد می‌شود. اسلون در دهه 1950، کتاب خاطرات خود را با عنوان «سال‌های من با جنرال‌موتورز» نوشت. برای سال‌های طولانی، اسلون بیشتر وقت و انرژی خود را صرف فعالیت‌های خیرخواهانه کرده بود. هم به عنوان یک اهداکننده خصوصی به بسیاری از جنبش‌ها و سازمان‌های خیریه و هم از طریق بنیاد آلفرد اسلون، که در سال 1934 تاسیس کرد. اسلون یک واقعگرا و در عین حال، یک انسان‌دوست و علاقه‌مند به امور خیرخواهانه بود و به بنیاد، به عنوان امتداد زندگی و کار خود نگاه می‌کرد. اسلون در طول زندگی خود به بالاترین درجات موفقیت رسید. از طریق بنیادی که اسلون تاسیس کرد، دستاوردهای وی تداوم و گسترش یافته است. اکنون و در ادامه، نگاهی به زندگی حرفه‌ای محمد اکبرپور، استادیار اقتصاد دانشکده کسب‌وکار استنفورد  می‌اندازیم.

83-1

از طرشت تا پالو آلتو

محمد اکبرپور استادیار اقتصاد در دانشکده کسب‌وکار استنفورد است. وی درس اقتصاد بازار برای دوره MBA و طراحی بازار را برای دوره دکترا تدریس می‌کند. تحقیقات محمد، پل ارتباطی بین علوم رایانه و تئوری اقتصادی است و بر طراحی بازار، شبکه‌های اجتماعی و اقتصادی، و اقتصاد اعضای بدن متمرکز است.

محمد در سال 2015 دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه استنفورد دریافت کرد؛ همان سالی که به عنوان یکی از آینده‌دارترین دانشجویان دکترا در اقتصاد انتخاب شد. او همچنین لیسانس خود را در رشته مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف دریافت کرده است. او سمت‌های تحقیقاتی در اوتونامیکس و مرکز تحقیقاتی مایکروسافت داشته است، جایی که در زمینه طراحی بازارهای حراج برای صنعت مخابرات و تبلیغات آنلاین کار کرده است. محمد همچنین مدرس خان آکادمی فارسی بوده است و صدها ویدئوی آموزشی در زمینه‌های تئوری بازی، فیزیک، ریاضیات و اقتصاد کلان ارائه کرده است. محمد اکبرپور در عین حال که ریاضیات مهندسی برق را دوست داشت، متوجه شد که رشته مهندسی برق، او را راضی نمی‌کند. معادلات بر اساس مدارها بود. آنها هیچ ارتباطی با مردم نداشتند. او می‌گوید: «من می‌خواستم ریاضیاتی را انجام دهم که رفتار انسان را مدل‌سازی کند.»

اکبرپور گزینه‌های دیگری را در دانشگاه صنعتی شریف بررسی کرد. در کلاس‌های منطق و فلسفه ثبت‌نام و همچنین زیست‌شناسی محاسباتی را مطالعه کرد. اما در نهایت، چند اقتصاددان کاریزماتیک بودند که وی را جذب اقتصاد کردند و پس از آن، اکبرپور دکترای خود را در رشته اقتصاد دانشگاه استنفورد دنبال کرد. پس از اتمام دکترا و تجربه یک سال بورسیه تحقیقاتی در دانشگاه شیکاگو، محمد به عنوان استادیار دانشکده کسب‌وکار استنفورد به پالو آلتو بازگشت. کارهای امروز اکبرپور به طور گسترده از طریق سوالات مربوط به طراحی بازار و نظریه شبکه تعریف می‌شوند، اما او در این زمینه‌ها، موضوعات مختلف و متفاوتی را بررسی می‌کند؛ از انتشار اطلاعات تا دسترسی به کلیه. او می‌گوید: «هر چیزی که من را در شب بیدار کند. هر آنچه مطالعه می‌کنید، باید چیزی باشد که هر روز از آن لذت می‌برید، زیرا شما سال‌ها روی آن کار خواهید کرد.»

 

کلیه بیشتر، نابرابری کمتر

اکبرپور در سال دوم تحصیلات تکمیلی خود در کلاس الوین راث ثبت‌نام کرد. آقای راث، برنده جایزه نوبل، در زمینه تبادل کلیه، بازارهای غیر‌پولی‌ای که پیوندها بین چندین اهداکننده و گیرنده هماهنگ می‌شود، کار کرده است. اکبرپور با ریاضیات مسحور می‌شد. هنگامی که او و همکلاسی‌هایش شنگوو لی و شایان اویس، به مساله بازار کلیه نگاه می‌کردند، متوجه یک نقص بزرگ شدند: الگوریتمی که اهداکنندگان و گیرندگان را جفت می‌کرد، تمایل داشت این جفت‌ها را به عنوان یک ایستا در نظر بگیرد. اکبرپور می‌گوید: «اما آنها با گذشت زمان تکامل می‌یابند. این واقعیت که مجموعه زوج بیمار-اهدا‌کننده تغییر می‌کند، عامل مهمی است که الگوریتم‌ها باید آن را در نظر بگیرند.» او پایان‌نامه خود را بر روی طراحی چنین الگوریتمی متمرکز کرد تا باعث بهبود کارایی این جفت‌ها شود. اکبرپور پس از دریافت دکترای خود از استنفورد، 15 ماه را در موسسه تحقیقاتی بکر فریدمن وابسته به دانشکده اقتصاد شیکاگو، گذراند. در آنجا شروع به فکر کردن بر روی ایده‌های جدید کرد، حرکتی ورای تمرکز نسبتاً سطحی بر پایان‌نامه خود. به جای آن، به مطالعه مشکلات بزرگ‌تر و همیشگی اقتصادی و مساله نابرابری ثروت پرداخت. تا حدی این نتیجه حضور در چندین کنفرانس درباره نابرابری بود که دانشگاه شیکاگو میزبان آن در آن سال بود. اما تجربیات شخصی اکبرپور نیز، محرک و انگیزه این تصمیم بود. وی که در یکی از فقیرترین شهرهای ایران بزرگ شده بود، از نزدیک فرصت‌هایی را می‌دید که با توجه به شرایط اقتصادی ممکن بود محقق شوند یا از بین بروند. در عین حال، بیشتر تئوری‌های استاندارد اقتصاد خرد، این تمایز در شرایط اقتصادی را مدنظر قرار نمی‌دهند: در بیشتر مدل‌ها، 10 دلار برای همه معنی یکسانی دارد، اگرچه در واقع 10 دلار برای شخصی مانند وارن بافت و یک آمریکایی عادی دو چیز کاملاً متفاوت است. اکبرپور نکات ظریف نابرابری را در تعدادی از کارهای تحقیقاتی خود گنجانده است. یکی از مقالات اخیر وی که با همکاری وینی ون دایک نوشته است، سیستم‌هایی را بررسی می‌کند که از طریق آن، مناطقی با سیستم مدرسه واحد، دانش‌آموزان را به مطلوب‌ترین مدارس دولتی اختصاص می‌دهند. محمد می‌گوید: «اکثر قریب به اتفاق مقالاتی که روی انتخاب مدرسه تمرکز دارند، این واقعیت را که برخی از بچه‌ها به مدارس خصوصی دسترسی دارند و برخی دیگر از آنها دسترسی ندارند نادیده می‌گیرند.» به گفته این دو محقق، عدم توجه به این مساله می‌تواند منجر به شرایطی شود که در قرعه‌کشی صندلی‌های مدارس دولتی، دانش‌آموزانی با دسترسی به مدارس خصوصی، به طور سهوی شانس بیشتری داشته باشند. به‌تازگی در مقاله دیگری، اکبرپور، اسکات کومینرز از هاروارد و دورچاک از نورث وسترن بررسی کرده‌اند که چگونه وارد کردن نابرابری در مدل‌های اقتصاد خرد، برخی از بینش‌های اقتصاد کلاسیک را وارونه می‌کند. اکبرپور توضیح می‌دهد که بازارها آنهایی را انتخاب می‌کنند که بیشترین تمایل پرداخت برای یک کالا را دارند، نه کسانی که ممکن است بیشترین نیاز را به آن داشته باشند. بر این اساس، اکبرپور و همکارانش استدلال می‌کنند که وقتی نابرابری زیاد است، ممکن است قیمت‌گذاری در بازار بهترین روش برای تخصیص منابع کمیاب نباشد. «ما نیاز به بازنگری در طراحی بازار داریم تا با دنیایی که همواره در آن نابرابری وجود دارد، سازگار باشد.»

 

تئوری ترکیب و کاربرد آن

این فشار برای شکستن مشکلات عملی، بسیاری از کارهای او را شکل می‌دهد، واقعیتی که محمد به افرادی که زیر نظر آنها تحصیل کرده و با آنها وقت گذرانده است، نسبت می‌دهد. به گفته وی، اقتصاددانان در استنفورد و شیکاگو به طور کلی به راه‌هایی برای متناسب شدن کار آنها با دنیای واقعی، توجه می‌کنند. کومینرز استاد دانشگاه هاروارد و همکار محمد می‌گوید: «او یک آینده پرداز فوق‌العاده است. او بسیاری از زمینه‌های مختلف این رشته را مجبور کرده است تا اساس و پایه کارها و نحوه ترجمه آنها به دنیای واقعی را مورد بازبینی قرار دهند.»

تعهد وی به مشکلات واقعی، یک مولفه اخلاقی نیز دارد. به عنوان مثال، هنگامی که اکبرپور برای اولین‌بار کار خود را در زمینه مبادله کلیه آغاز کرد، از یک واقعیت ساده متاثر شد: گرچه خود این چالش به عنوان یک مساله جفت‌وجورسازی لزوماً سخت‌تر از مشکلات شرکت‌هایی مانند اوبر نیست، اما سازمان متولی تبادل کلیه توان مالی برای استخدام چندین اقتصاددان به منظور کمک به حل مساله آنها را ندارد. دانشگاه‌ها می‌توانند و شاید ‌باید، در وصل کردن این جدایی‌ها نقش داشته باشند. «دانشگاه می‌تواند به موسسات خیریه و دولتی کمک کند تا در الگوریتم‌های جفت‌وجور‌سازی خود، به اندازه اوبر خوب باشند.»

 

تدریس به میلیون‌ها نفر

در سال 2012، این بعد اخلاقی در زندگی اکبرپور، به عنوان دانشجوی جدید دکترا غایب بود. او و چهار نفر از دوستان نزدیکش، که همه با هم در دبیرستان، دانشگاه و تحصیلات تکمیلی تحصیل کرده بودند، از تاثیرگذاری خود فراتر از محوطه آراسته دانشگاه استنفورد ناراضی بودند. تا وقتی که سلمان خان، بنیانگذار خان آکادمی، در GSB استنفورد سخنرانی کرد. اکبرپور و دوستانش پس از تماشای صحبت‌های سلمان خان، «کلاس درس» را ساختند که به آن خان آکادمی فارسی نیز گفته می‌شود. اکبرپور اکنون بیش از 280 فیلم در مورد موضوعات مختلف از فیزیک نیوتنی دبیرستان تا تئوری بازی در سطح دانشگاه ارائه داده است. در کل این وب‌سایت بیش از پنج میلیون درس رایگان به فارسی‌زبانان ارائه داده است که در غیر این صورت، به آموزش با کیفیت بالا دسترسی نداشتند. بسیاری از آنها در افغانستان و ایران زندگی می‌کنند. توسعه این پروژه، کاری عاشقانه، نیمه‌وقت و بدون پرداخت برای شش ماه اول، و تمام‌وقت و بدون پرداخت برای شش ماه بعدی بود. دوستان دیگر برای کمک به طراحی و میزبانی سایت، شروع به همکاری کردند. اکبرپور می‌گوید، این یک کار بدون توقف و سخت بود، «اما یک تجربه زیبا با یک تیم باشکوه بود». «کلاس درس پرمعناترین کاری است که در زندگی‌ام انجام داده‌ام.»

 

اهمیت تغییر ذهن

اگرچه کار او طیف وسیعی از موضوعات را شامل می‌شود، اما به گفته اکبرپور، انتخاب مقاله مورد علاقه مانند انتخاب بین فرزندان است: «در نهایت، والدین ممکن است یکی از فرزندان را بیشتر از بقیه دوست داشته باشند، اما آنها نباید این را به صورت عمومی بیان کنند.» این پاسخ او به این سوال بود که آیا فکر می‌کنی یکی از کارهایت به لحاظ کیفیت و اثرگذاری از بقیه بالاتر بوده است؟ پاسخ محمد، یک طفره دیپلماتیک بود! با این حال، او با خوشحالی در مورد مقاله‌ای که با دو همکارش، سوراج ملادی و امین صابری، در مورد نحوه انتشار اطلاعات از طریق شبکه‌ها نوشته است، گفت‌وگو می‌کند. خرد متعارف بر این عقیده است که گسترش ایده یا محصول به سرعت و به طور گسترده، نیازمند معرفی آن به گره‌های مرکزی یا افراد تاثیرگذار در شبکه است. اکبرپور می‌گوید: «این بیشتر شبیه یک چیز بدیهی به نظر می‌رسد.»

آنها در عوض دریافتند که برای یک فرآیند انتشار که در تعداد دفعات بالا مورد بررسی قرار می‌گیرد، معرفی اطلاعات به صورت تصادفی و همچنین به تعداد کمی از افراد دیگر، به طور کلی منجر به نتایج بهتر می‌شود. «من به آن مقاله افتخار می‌کنم، از این رو که قبل و بعد از نوشتن آن، دیدگاه‌های بسیار متفاوتی در مورد پدیده‌های اقتصادی و ریاضی داشتم.» به گفته محمد، این معیاری است که دوست دارد هنگام فکر کردن درباره کار خود، از آن استفاده کند: آیا این مساله طرز تفکر او درباره یک موضوع را تغییر داده است؟ از برخی جهات، تمام فضای آکادمیک میل به پذیرا بودن این تغییر تفکر را دارد، خواه از طریق افرادی که با آنها صحبت می‌کنید، مقالاتی که می‌خوانید یا دانشجویانی که به آنها تدریس می‌کنید و با آنها همکاری می‌کنید.

اکبرپور می‌گوید، این ترکیب ایده‌ها هر روز او را هیجان‌زده می‌کند. «همواره ناشناخته‌هایی در کهکشان وجود دارد. تحقیق و پژوهش به شما در بعضی موارد این امکان را می‌دهد که اولین کسی باشید که آنها را کشف می‌کنید. ممکن است به ندرت اتفاق بیفتد، اما وقتی اتفاق می‌افتد، یک احساس شگفت‌انگیز است.»

منابع:

1-https: / /www.gsb.stanford.edu /faculty-research /faculty /voices /mohammad-akbarpour

2-https: / /www.gsb.stanford.edu /newsroom /school-news /mohammad-akbarpour-named-2020-sloan-research-fellow

3- https: / /sloan.org /about

4-https: / /en.wikipedia.org /wiki /Alfred_P._Sloan

5- https: / /teias.institute /credible-mechanisms /

دراین پرونده بخوانید ...