شناسه خبر : 25010 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مردی که مانند هیچ‌کس نبود

به بهانه درگذشت رضا نیازمند، صنعتگر و موسس سازمان گسترش و نوسازی ایران

در آغاز این نوشتار باید تاسف و تاثر عمیق خودم را بابت از دست دادن مرحوم رضا نیازمند ابراز کنم. تاسف برای از دست دادن کسی که جای خالی‌اش پر شدنی نبوده و نیست. در طول دوران کاری و داشتن مسوولیت‌های متعدد، هیچ‌گاه نشد که به طور مستقیم با رضا نیازمند همکاری داشته باشم، از این‌رو شاید نتوانم حق مطلب را در مورد او به درستی ادا کنم. آنچه می‌نویسم نیز درکی است که به دلیل شهرت بالا و شخصیت متنفد نیازمند و چند دیداری که در آن دوران با هم داشتیم، برایم حاصل شده است.

حسنعلی مهران / رئیس ‌کل اسبق بانک مرکزی (در سال‌های 54 تا 56) 

در آغاز این نوشتار باید تاسف و تاثر عمیق خودم را بابت از دست دادن مرحوم رضا نیازمند ابراز کنم. تاسف برای از دست دادن کسی که جای خالی‌اش پر شدنی نبوده و نیست. در طول دوران کاری و داشتن مسوولیت‌های متعدد، هیچ‌گاه نشد که به طور مستقیم با رضا نیازمند همکاری داشته باشم، از این‌رو شاید نتوانم حق مطلب را در مورد او به درستی ادا کنم. آنچه می‌نویسم نیز درکی است که به دلیل شهرت بالا و شخصیت متنفد نیازمند و چند دیداری که در آن دوران با هم داشتیم، برایم حاصل شده است.

رضا نیازمند شخصیتی قوی و محکم داشت. در دیداری خودش این‌طور می‌گفت که «از همان زمان که وارد یک اتاق می‌شوم نصف مساله‌ام حل شده است». اگرچه اشاره خودش به قامت بلندش بود اما دلیلش این بود که به خاطر وقار و صلابتی که داشت و با شیوایی خاصی که سخن می‌گفت بلافاصله احترام همه را به خود جلب می‌کرد و بقیه را تحت تاثیر قرار می‌داد. می‌گفت: «فقط باید مراقب باشم که خودم کار را خراب نکنم.»

بسترسازی برای ایجاد و تقویت بخش خصوصی

نیازمند در زمانی در مسندهای مهم قرار گرفت که همه امور اقتصادی در ید دولت بود. از همان زمان مشروطه به بعد اقتصاد دولتی شده بود و تمام فعالیت‌های عمده صنعتی از سوی دولت ایجاد و اداره می‌شد. با این حال نقش نیازمند در این سیستم توسعه صنعتی کشور با توجه به شکل گرفتن بخش خصوصی و کمک به تقویت آن بود. نیازمند در تمام تلاش‌ها و برنامه‌هایی که داشت به دنبال دولتی کردن اقتصاد نبود. او سازمان گسترش و نوسازی صنایع را هم برای خدمت به بخش خصوصی و خصوصی‌سازی راه‌اندازی کرد. چون از ابتدا نیتش همین بود و نمی‌خواست این سازمان را بهانه‌ای برای دولتی کردن صنعت و اقتصاد قرار دهد. شاید لازم باشد به این نکته اشاره کنم که در آن دوره بخش خصوصی بسیار راحت‌تر و شفاف‌تر نسبت به حال حاضر قابل تعریف بود و فعالان بخش خصوصی هم کاملاً قابل شناسایی بودند. از آنجا که تعریف دولت هم به پیچیدگی امروز نبود، افرادی را که فعالیت اقتصادی‌شان ارتباطی به دولت نداشت و با کار و تفکر شخصی خود کار را پیش می‌بردند راحت‌تر می‌شد تشخیص داد. 

در آن دوره قصد و نیت افرادی چون نیازمند این بود که به ایجاد و تقویت بخش خصوصی کمک کنند. سیستم حاکم مهم و افرادی که در درون این سیستم فعالیت می‌کنند بسیار مهم‌تر هستند. نیازمند در درون سیستم دولتی، با اعتقاد به فعالیت بخش خصوصی کار می‌کرد.

نیازمند، الگوی سخت

برای پیروی و دنباله‌روی، نیازمند الگویی خوب اما بسیار سخت است. فردی که همه برایش احترام قائل بودند و متفکری که می‌توانست در حوزه‌ها و رشته‌های مختلف کار کند. هم در دوران مسوولیتش و هم در دوره بعد از انقلاب ثابت شد که فکرهایش درست بود و به نتیجه بهینه منجر شد.

نیازمند در زمان خودش هم شخصیت برجسته و مستقلی بود. زمانی که از پذیرش مدیریت مس سرچشمه سر باز می‌زد دلیلش را این‌طور عنوان کرد که شخصی را که به عنوان رئیس هیات مدیره منصوب شده بود، قبول نداشت. نیازمند در دوره خودش هم استثنایی بود. به همین دلیل هم در شرایط فعلی نمی‌توان گفت چرا افرادی چون نیازمند پا به عرصه مدیریتی نمی‌گذارند. یا اینکه چرا سیستم چنین مدیرانی تربیت نمی‌کند.

نیازمند فردی کاردان بود. او در یکی از گفت‌وگوهایش با هفته‌نامه تجارت فردا در پاسخ به این سوال که چرا مدیریت مس سرچشمه را به شما پیشنهاد کردند پاسخ داد چون من مهندسی معدن خوانده بودم. یعنی او سراغ کارهایی می‌رفت که در آن تخصص و تحصیلات داشت. با سابقه تحصیلات دانشگاهی خوب و جامعی که داشت می‌توانست در مناصب مختلفی کار کند و بقیه هم می‌فهمیدند که نیازمند کاربلد است. تحصیلات بالایی داشت و به سرعت دارای هویتی ملی شد. به پشتوانه همین تخصص، کاردانی و اثرگذاری ملی بود که توانست قدم‌های بزرگی بردارد. او در عین اینکه به خاطر تحصیلاتش تئوری بسیار می‌دانست آدمی عملگرا بود. در مذاکراتی که با طرف‌های خارجی، مثلاً برای راه‌اندازی کارخانه آلومینیوم داشت همه احساس می‌کردند که او کار خودش را به خوبی می‌داند و با صنعت دنیا هم کاملاً آشناست.

پول نفت و وداع با مدیران توانمند

این گزاره همواره مطرح می‌شود که وفور درآمدهای نفتی باعث شد تا مدیران توانمندی که در دهه‌های 1340 و 1350 در حوزه اقتصاد سرکار آمده بودند با بی‌مهری مواجه و از دور خارج شوند. قبل از اینکه به توضیح این مساله بپردازم باید اشاره کنم که قاعدتاً بخشی از این ماجرا هم مربوط به سن و سال و تغییر بود. بزرگانی مانند آقای ابتهاج یا آقای مهدی سمیعی با تغییر شرایط و بالا رفتن سن از دولت به بخش خصوصی رفتند. مثلاً آقای ابتهاج از سازمان برنامه و دولت بیرون رفت اما مدیریت بانک ایرانیان را بر عهده گرفت. آنها به این اعتقاد داشتد که تغییرات زمانه زیاد و سریع است. اما همان‌طور که گفته شده است به طور کلی یک دلیل عمده افزایش دفعتی قیمت نفت خام بود که درآمدهای کشور را بسیار افزایش داد. در آن دوران بارها عبارت زشت و زننده‌ای شنیده می‌شد به این مضمون که «هیچ مساله‌ای نداریم که پول نتواند آن را حل کند». درآمدهای بالای نفتی در کشوری که خودش هنوز در ابتدای راه بود و زیرساختی برای سرمایه‌گذاری نداشت، مقامات را به فکر سرمایه‌گذاری در کشورهای خارجی انداخت. اگر به زبان کارشناسی مساله‌ای را مطرح می‌کردیم عنوان می‌شد که اگر با یکی دو میلیون دلار حل می‌شود از آن بگذریم. این عبارت و این حالات صرفاً مربوط به افراد نبود؛ فضا عوض شده بود. افزایش شدید درآمدهای نفتی آنقدر سریع اتفاق افتاد که مقامات نمی‌دانستند با آن چه بکنند. نتیجه اینکه این درآمد، در بطن خودش موجب ایجاد تنگناهای زیادی شد که از نظر اقتصادی جنبه‌های حاد سیاسی بسیاری هم پیدا کرد. در یک دوره کوتاه چندساله کمبودهای زیادی در زمینه آب و برق و کالاهای مورد نیاز مردم حتی در کتاب درسی دانش‌آموزان ایجاد شد. سیاست‌ها به قدری غلط بود که همان کشوری که نمی‌دانست با درآمد نفتش چه بکند و به کشورهای خارجی کمک می‌کرد و پول قرض می‌داد به کشوری تبدیل شد که نمی‌دانست مخارجش را چگونه تامین و این همه کمبود را چطور حل کند. 

موخره

در خلاصه تمام حرف‌هایم در چند جمله می‌توانم بگویم رضا نیازمند مردی استثنایی چه در دوره خود و در دوران بعد بود. او به معنای کامل کلمه انسانی وارسته و بزرگوار با شخصیتی پرنفوذ و صمیمی بود. او با درستی غیرقابل انکارش، دانش فنی بی‌نقص و توانایی منحصربه‌فردش در برقراری ارتباط با دیگران، قادر بود کارهای خارق‌العاده‌ای انجام دهد؛ حتی در شرایطی که دیگر افراد توانمند نمی‌توانستند کاری از پیش ببرند. ترکیب هوش سرشار و فیزیک باوقار او باعث می‌شد هر جمعی را به محض ورود تحت تاثیر قرار دهد. او فردی دارای اصول و عملگرا بود، نیازمند اگرچه هرگز چشم از قله‌ای که در مسیر آن حرکت می‌کرد برنداشت اما همواره با چشمان تیزبینش مراقب و محتاط بود که کجا قدم می‌گذارد. او نقش پیشرویی در صنعتی کردن ایران در دهه‌های 1340 و 1350 ایفا کرد. بنیان‌هایی که او در اراک، تبریز، سازمان گسترش و نوسازی و شرکت ملی مس گذاشت، نشانه‌ای از سهم بسیار بزرگ و مهم او در توسعه اقتصادی ایران است. 

او در سال‌های اخیر وقت‌اش را به آموزش و نگارش تاریخ اختصاص داد و ثابت کرد که چه ذهن درخشانی دارد. مثل او بودن دشوار بوده و هست؛ مردی برای تمام فصول با میراثی ماندگار. روحش شاد و یادش گرامی. 

دراین پرونده بخوانید ...