شناسه خبر : 12866 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گفت‌وگو با بروس کالدول درمورد تاثیر ایده‌های گذشته بر بحثو جدل‌های جدید

زباله‌دان نظریه‌های منسوخ

جرج سانتایانا، فیلسوف و منتقد، هشدار داده که: «آنها که نتوانند گذشته را به خاطر بیاورند، محکوم به تکرار آن هستند.» در حالی که طی چندین سال گذشته جهان در گیر و دار دست و پنجه نرم کردن با اقتصادی شلاق‌خورده بوده است، بسیاری از مردم برای یافتن چراغ راه، دست به دامان نگریستن به گذشته شده‌اند.

بروس کالدول/ استاد پژوهشگر و رئیس مرکز تاریخ اقتصاد سیاسی‌ در دانشگاه دوک
جرج سانتایانا، فیلسوف و منتقد، هشدار داده که: «آنها که نتوانند گذشته را به خاطر بیاورند، محکوم به تکرار آن هستند.» در حالی که طی چندین سال گذشته جهان در گیر و دار دست و پنجه نرم کردن با اقتصادی شلاق‌خورده بوده است، بسیاری از مردم برای یافتن چراغ راه، دست به دامان نگریستن به گذشته شده‌اند. بروس کالدول، استاد پژوهشگر و رئیس مرکز تاریخ اقتصاد سیاسی‌1 در دانشگاه دوک، به بحث و بررسی در مورد اهمیت تاریخ اقتصاد پرداخته است. او این کار را در خلال جلسه سخنرانی و ارائه خود در «جامعه شافتسبری بنیاد جان لاک»‌2 انجام داد. او همچنین در مورد موضوع مورد اشاره با میچ کوکای به بحث و بررسی پرداخت. این گفت‌وگو برای موسسه «کارولینا ژورنال رادیو»‌3 انجام شده است که ترجمه آن را در زیر می‌خوانید.
کوکای: از گذشته چه چیزهایی را می‌توانیم بیاموزیم که به ما در برخورد با مشکلاتی که در حال حاضر با آنها مواجهیم، کمک کند؟ چقدر مهم است که در مورد تاریخ علم اقتصاد بدانیم؟
کالدول: با این که ممکن است کمی جانبدارانه باشد، ولی من در پاسخ به شما می‌گویم که این کار بی‌نهایت مهم است. مرکز تاریخ اقتصاد سیاسی نیز برای ارتقای پژوهش در زمینه آموزش تاریخ عقاید اقتصادی - یا تاریخ اقتصاد سیاسی‌- ایجاد شده است. پس، البته که ما مدافع چنین چیزی هستیم. اما در واقع، به ویژه در زمان‌های وقوع بحران، مردم به گذشته نگاه می‌کنند. آنها می‌گویند: «خب، در زمان‌های دیگر چه اتفاقی افتاد؟ مردم به این موضوع چه واکنشی نشان دادند؟ چه شد که ما به اینجا رسیدیم؟ ما احتمالاً چه چیزهایی را فراموش کرده‌ایم؟» و مرکز تاریخ اقتصاد سیاسی نیز به طور قطع در جست‌وجوی مکتوباتی است که اقتصاددانان طی اعصار گوناگون بر جای گذاشته‌اند. ما سعی می‌کنیم ببینیم از دوره آدام اسمیت -یا حتی از پیش از دوره آدام اسمیت- به بعد چه نسخه‌های علمی‌ای بر جای مانده است. به عنوان مثال، ما دوره‌ای را برگزار کردیم که در آن چهار تن از اقتصاددانان اندیشه در دانشگاه دوک در مورد اقتصاددان انگلیسی جان مینارد کینز یا جنبه‌های گوناگون کینز، به سخنرانی پرداختند. یکی از آنها در مورد کینز و رابطه او با گروه بلومزبری‌4 صحبت کرد. دیگری در مورد کینز به عنوان مشاور سیاستی صحبت کرد. نفر سوم نظری بر ایده‌های کلان اقتصادی کینز افکند و من نیز به تشریح این جمله پرداختم که: «خب، یک ثانیه صبر کنید. این تنها کینز نبود.» در توسعه نظریات کینز، فردریش هایک نیز، به عنوان مخالف بزرگ او، نقش داشت. بنابراین، اگر شما به این بیندیشید که چه کسی احتمالاً ایده‌های متفاوتی را نسبت به کینز مطرح کرد، آن شخص فردریش هایک بوده است.
 در اینجا برخی از مردم می‌گویند: «خب، یک دقیقه صبر کنید. مردم هزاران سال است که زندگی می‌کنند. اقتصاد صنعتی‌شده نیز برای چند‌صد سال است که به وجود آمده. آیا کشفیات علم اقتصاد هنوز کامل نشده است؟ آیا ما نمی‌دانیم که چه چیزی موثر است و جواب می‌دهد و چه چیزی موثر نیست و جواب نمی‌دهد یا چه فرمول‌هایی مناسب هستند و چه فرمول‌هایی مناسب نیستند؟» آیا این راه مناسبی برای تبیین وضعیت است؟
این نوع از نگاه که شما آن را تشریح کردید، ممکن است به عنوان همان چیزی در نظر گرفته شود که هایک آن را «دیدگاه علمی» نامید. در این دیدگاه دانش به طور پیوسته در حال پیشرفت است و نظریه‌های بد، به زیر کشیده شده و نظریه‌های خوب و درست جایگزین آنها می‌شوند. در نتیجه متاخرترین کارها، شامل همه نظریه‌های درست هستند. کارهای مربوط به گذشته نیز به عنوان نظریه‌های منسوخ و پس‌زده‌شده به سمت زباله‌دان هدایت می‌شوند. در برخی از رشته‌ها شاید این همان راهی باشد که موجب پیشرفت علم در آنها می‌شود. اما در واقع، توماس کوهن -کسی که در مورد تغییر همیشگی پارادایم‌ها در داخل علم صحبت کرده بود‌- از علوم فیزیکی به عنوان مدل خود استفاده می‌کند. من حتی مطمئن نیستم که نظریه کوهن برای علوم فیزیکی نیز صادق باشد. قطعاً اینکه نظریه مورد اشاره کوهن برای علمی همچون اقتصاد موضوعیت دارد یا خیر، قابل بحث است. در علم اقتصاد شما با نظریه‌های رقیب سر و کار دارید و معمولاً معین کردن یکی نسبت به دیگری، به قدر کافی سخت است. در واقع، یک راه نگریستن به علم اقتصاد این است که در این علم به طور مرتب و ثابتی این نوسان‌های گسترده را در یک مسیر یا مسیری دیگر داریم. پس از رکود بزرگ، کینز وارد صحنه شد. پس از رکود تورمی دهه 1970 و اوایل دهه 80 میلادی، تفکر بازار آزاد وارد صحنه شد. اکنون ما با بازگشت دیگری از سوی برخی از افراد به سمت نظریه‌های کینز مواجهیم. این موضوع نسبتاً ناراحت‌کننده‌ای است، اما به نظر می‌رسد که توضیح نسبتاً خوبی برای این باشد که چرا نظریه‌ها در نقطه‌های ثابتی طی زمان، به مفاهیمی خاص می‌رسند. ممکن است تلاش بسیار کمی برای تایید یک نظریه شده باشد.
 آیا شما اینکه علت رشد و افول نظریه‌ها را عدم دانش تاریخی کافی پژوهشگران می‌دانند، مورد شک و تردید قرار می‌دهید؟ اینکه آنها نمی‌دانند اگرچه یک ایده ممکن است خوب به نظر برسد، اما در گذشته مورد استفاده قرار گرفته و جواب نداده است؟
نزدیک‌ترین دیدگاه و نقل قولی که شما برنامه‌تان را با آن آغاز کردید، به نظر من همانی است که بیشتر تاریخدانان اندیشه با آن موافق هستند. اگر شما در مورد تاریخ گذشته ندانید، به سادگی می‌توانید مرتکب اشتباه شوید. آن دسته از اظهارنظرهایی که در مورد بحران اخیر صورت گرفته و به نظر من به قدر کافی معقول هستند، این‌گونه هستند که «خب می‌دونی، ما سابقه پشت سر گذاشتن دوره اعتدال بزرگ‌5 را داشته‌ایم». مردم فکر می‌کردند که ادوار تجاری از بین رفته‌اند.
اکنون، اگر شما به کارها یا ایده‌های هایک یا کینز نظری دوباره بیفکنید، در خواهید یافت که هردو فکر می‌کردند ادوار تجاری جزو دائمی اقتصاد به حساب می‌آیند. اما پس از آنکه دوره‌ای طولانی بدون ادوار تجاری سپری شد، بسیاری از مردمی که تجربه مواجهه با آنها را داشتند، مردند؛ و اگر شما تاریخ را مطالعه نکرده باشید، در مورد ادوار تجاری نیز آگاهی پیدا نخواهید کرد. بنابراین همیشه چیزی برای گفتن وجود دارد؛ حتی در دوره کوتاه‌مدت. فقدان دانش تاریخی کوتاه‌مدت، همان‌طور که اتفاقات اخیر نیز نشان داد، می‌تواند به قدر کافی ویرانگر باشد.
 شما رئیس مرکز تاریخ اقتصاد سیاسی هستید و برای آنهایی که کارهای این مرکز را از نزدیک دنبال نمی‌کنند، کارهایی که در آن در حال انجام است، به نوعی منحصربه‌فرد محسوب می‌شود. چه اهمیتی وجود دارد که مراکزی از این دست وجود داشته و فعال باشند؟
تاریخ اندیشه‌های اقتصادی که مدام در حال گسترده‌تر شدن است، در دانشکده‌های اقتصاد تدریس نمی‌شود. بنابراین شما با اقتصاددانانی روبه‌رو می‌شوید که برای علم اقتصاد تعلیم دیده‌اند ولی در مورد تاریخ و سرگذشت رشته خود هیچ ایده‌ای ندارند. همچنین تاریخ اندیشه افراد را مجبور به مطالعه گسترده‌تر و نوعی از تحصیلات آزادانه‌تر می‌کند. آدام اسمیت علاوه بر نگارش کتاب «ثروت ملل»‌6، کتاب «نظریه احساسات اخلاقی» 7 را نیز نوشته است. جان استوارت میل در کنار نگارش کتاب «اصول اندیشه‌های اقتصادی»‌8، کتاب «در مورد آزادی»‌9 را نیز نوشته است. مطالعه علم اقتصاد به شما ایده‌هایی در مورد علوم اجتماعی‌ای که در امر آموزش مورد غفلت قرار گرفته‌اند، می‌دهد. علوم اجتماعی‌ای که شما اگر از آنها بهره‌مند نیستید، باید آنها را در اختیار داشته باشید. بنابراین بخشی از ماموریت ما ارتقای جایگاه مطالعه تاریخ اندیشه‌ها میان اقتصاددانان است. ما فکر می‌کنیم این چیزی است که به شدت مغفول مانده و این در واقع بن‌مایه و اساس وجود مراکزی نظیر مرکز ماست.
منبع:
http://www.carolinajournal.com/exclusives/display_exclusive.html?id=6595
پی‌نوشت‌ها:
1-Center for the History of Politica Economy/2- John Locke Foundation's Shaftesbury Society/3- Carolina Journal Radio/4- Bloomsbury Group
5- Great Moderation:
به فاصله سال‌های میانی دهه 1980 میلادی تا سال 2008 میلادی دوره «اعتدال بزرگ» گفته می‌شود. در این دوره نوسانات و ادوار تجاری ملایم‌تری نسبت به گذشته رخ دادند.(مترجم)
6- The Wealth of Nations/7- The Theory of Moral Sentiments
8- On Liberty/9- Principles of Economic Thoughts

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها