شناسه خبر : 9623 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

درباره سرقت و رونویسی در ترجمه

دست و بال باز سارقان ادبی

داستان‌ها و فیلم‌های زیادی نوشته و ساخته شده‌اند از کسانی که آثار هنری دیگران را می‌دزدند. در این آثار سارق به سزای عملش می‌رسد و مجبور می‌شود تاوان سرقت خود را پس دهد.

داستان‌ها و فیلم‌های زیادی نوشته و ساخته شده‌اند از کسانی که آثار هنری دیگران را می‌دزدند. در این آثار سارق به سزای عملش می‌رسد و مجبور می‌شود تاوان سرقت خود را پس دهد. اما کافی است نگاهی به بازار کتاب بیندازیم تا ببینیم واقعیت چیز دیگری است و حوزه نشر آنقدرها هم حواسش به دزدی‌های کوچک و بزرگ ادبی نیست. نمونه‌اش همه آثاری که با دزدی ایده و طرح و قلم دیگران منتشر می‌شوند، نمونه‌اش ترجمه‌هایی که شبیه به هم اما هر کدام با نامی متفاوت و در نشری متفاوت به چاپ می‌رسند. گاهی خبر یکی از این دزدی‌ها می‌پیچد و به گوش بقیه می‌رسد، گاهی شبکه‌های اجتماعی پر می‌شوند از کتاب‌هایی که کارشناسان به آنها برچسب «نخرید» زده‌اند، گاهی یک کتاب قدیمی دوباره به چاپ می‌رسد، این بار در نشری دیگر و با نام مترجمی دیگر که ناشر حتی زحمت اینکه مقدمه کتاب را تغییر دهد هم به خود نداده است. اینجا آن کسانی بیشتر خون‌دل می‌خورند که با زحمت و تلاش سالیان توانسته‌اند کیفیت آثار ترجمه را به حد مطلوبی برسانند تا احترام مخاطب حفظ شود. این ماجرایی است که حالا بیشتر از همه یقه ترجمه را گرفته است.
کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم آثار نویسندگان مشهوری چون کارلوس فوئنتس، ماریو بارگاس یوسا و خورخه لوئیس بورخس، ماجرای کپی‌رایت را به میان می‌آورد و آن را به عنوان یکی از دلایل اتفاقات این‌چنینی در ترجمه می‌داند: «ما تابع کپی‌رایت نیستیم و ترجمه‌های مکرر از یک اثر با مانع روبه‌رو نیست، کافی است یک عده فرصت‌طلب و سودجو پیدا شوند و در ترجمه‌های موجود تغییرات جزیی بدهند و مثلاً یکسری کلمات را با مترادف‌ها جایگزین کنند. به این ترتیب ترجمه‌شان را منتشر کنند. گاهی شباهت به قدری زیاد است که وقتی یک نفر در ترجمه‌اش یک اشتباه دارد، در ترجمه‌های دیگر هم آن اشتباه دیده می‌شود در حالی که اگر به متن اصلی رجوع می‌کردند آن اشتباه تکرار نمی‌شد. اما این کار وقت و هزینه می‌برد و کسی این زحمت را به خود نمی‌دهد. در گونه‌های ادبی مختلف این مساله‌ به شکل دیگری دیده می‌شود. مثلاً گاهی ترجمه یک رمان را با تغییرات فرمی تبدیل به یک نمایشنامه می‌کنند و توصیف‌ها را با دیالوگ می‌آورند. که این هم نوعی از سرقت ترجمه است. در مورد متن‌هایی که سال‌ها پیش منتشر شده‌اند هم این اتفاق زیاد می‌افتد. شاید ناشر با خود فکر می‌کند کسی به اثر اصلی دسترسی ندارد و بی‌احتیاطی می‌کند.»
او سپس به مساله‌ مهمی اشاره می‌کند که مانع خیلی از کسانی است که از آثارشان سرقت شده تا به دنبال احقاق حق خود بروند: «شنیده‌ام که برخی از ناشران درصدد پیگیری ترجمه‌هایی هستند که معتقدند از آثار آنها کپی شده‌اند اما ثابت کردن این مساله‌ وقت‌گیر است. این مساله‌ به وجدان کاری مترجم و ناشر برمی‌گردد. یک مقدار زیادی هم به این برمی‌گردد که اگر هم کسی تلاشی برای احقاق حق انجام دهد، می‌بیند چیز زیادی گیرش نیامده است. مثل جاهای دیگر دنیا نیست که پول زیادی در میان باشد و مترجم و ناشر وکیل بگیرند تا حق‌شان را بگیرند. موثرترین راه این است که تابع قانون کپی‌رایت شویم. آن زمان دیگر بحث ترجمه‌های مکرر و حواشی آن پیش نمی‌آید. البته کپی‌رایت هم در کنار فوایدش ضررهایی دارد. مثل اینکه کپی‌رایت کتاب را ناشر نااهلی بگیرد و مردم تا ابد مجبور شوند ترجمه بد بخوانند.»
وقتی اثری از یک نویسنده مطرح در دنیا پرفروش می‌شود، بلافاصله ناشران دست به کار سفارش ترجمه آن آثار می‌شوند. آثاری که هر چه ترجمه از آنها در بازار پیدا شود، به دلیل شهرت نویسنده و کتاب، به فروش می‌رسند. بسیاری از این ترجمه‌ها به اصطلاح مترجمان از روی دست دیگران شاید با بعضی تغییرات نگارشی ساده منتشر شده‌اند. روندی که گاهی باعث ظهور مترجمانی می‌شود که تا پیش از این مثلاً شاعر بودند و حالا از تمام زبان‌ها به فارسی ترجمه می‌کنند.
مهدی غبرایی که بیش از 30 سال است به‌طور حرفه‌ای کار ترجمه می‌کند، دلیل اصلی ترجمه‌های رونویسی یا سرقت ترجمه را مسائل اقتصادی می‌داند و می‌گوید: «وقتی بیکاری فراوان می‌شود بعضی‌ها به فکر کار آسان‌تر و پول‌درآورتری می‌افتند و وقتی همه خیال می‌کنند زبان فارسی ملک پدری‌شان است، چند کلمه هم از این طرف و آن طرف یاد می‌گیرند و سراغ ترجمه می‌روند. شرایط کلی جامعه را هم باید دید، در این سال‌ها برعکس شعارهایی که داده می‌شد، فساد رواج بیشتری پیدا کرده است. این مساله‌ دامنگیر شده و در حوزه کتاب هم آمده و نتیجه این است که می‌بینیم.»
این مترجم برای پیشگیری از سرقت ادبی به خصوص در بخش ترجمه نهادهای مدنی را موثر می‌داند و می‌گوید: «نهادهای مدنی خیلی می‌توانند در پیشگیری از این مسائل نقش داشته باشند. یعنی همان قولی که رئیس‌جمهور، آقای روحانی دادند که نهادهای صنفی و غیردولتی را تقویت کنند. تقویت این نهادها چند حسن دارد، اول اینکه در همه دنیا این مساله‌ باعث می‌شود بار دولت سبک‌تر شود و دولت می‌تواند به مسائل اساسی‌تر بپردازد. نهادهای صنفی که فعال شوند تمرین همکاری جمعی و دموکراسی است و در کل به نفع همه است. متاسفانه الان دامنه فعالیت دولت وسیع و عظیم شده است به‌طوری که به قول متفکران بزرگ قرن 18 تا 19 می‌توان آن را تشبیه به هیولای دریایی به اسم لویاتان کرد. به نفع خود دولت است که هر‌چه محدودتر شود و بتواند به مسائل اساسی بپردازد، و نهادهای صنفی را به رسمیت بشناسد. حالا این نهاد صنفی می‌تواند اتحادیه ناشران یا کانون نویسندگان باشد. متاسفانه سال‌هاست دولت با این قبیل نهادها مشکل دارد و فکر می‌کند اگر چند روشنفکر دور هم جمع شوند، توطئه می‌کنند. در حالی که اگر صنف به معنای واقعی کلمه به وجود بیاید- حالا اسمش می‌تواند مثلاً انجمن مترجمان باشد و تعدادی مترجم دور هم جمع شوند و نهادی را ایجاد کنند که فعالیت صنفی رسمی داشته باشند- بسیاری از مشکلات این‌چنینی قابل حل است.»
اما مساله‌ای که غبرایی دوباره روی آن تاکید می‌کند مساله‌ اقتصادی در کنار پایبند نبودن به اخلاق حرفه‌ای است. او که خودش آثاری از نویسندگان مطرحی چون تامس هاردی، ماریو بارگاس یوسا و ژوزه ساراماگو ترجمه کرده است، یکی از ترجمه‌های کتاب بینایی از ساراماگو را به عنوان مثال ترجمه‌های رونویسی می‌آورد و می‌گوید: «ساراماگو سبک خاص خودش را دارد و در کل متن انگلیسی 300 صفحه‌ای که من دیده‌ام، غیر از ویرگول هیچ علامت سجاوندی را به کار نمی‌برد. این کتاب را یک خانم و آقا ترجمه کردند و در سال 88 منتشر شده و به چاپ پنجم هم رسیده است. اما در ترجمه‌شان هرچه فهمیدند نوشته‌اند و نه‌تنها نثر نویسنده را قربانی کردند بلکه کتابی که تحویل دادند در فارسی زیر 300 صفحه است در حالی که باید حدود 400 صفحه می‌شد. من در این موارد غیر از مترجم، ناشر را مسوول می‌دانم. ناشری که اولین بار است اسمش را شنیده‌ام، آمده این کتاب را با درصد پایین‌تری حق ترجمه منتشر کرده است، هزینه ویرایش و نمونه‌خوانی نداده و کسی هم متن را اصلاح و مقابله نکرده است.»
یکی از راه‌های پیشگیری از رواج ترجمه‌های دزدی و رونویسی مطرح کردن آنها در فضاهای فرهنگی است. افشاگری‌های کارشناسان در مورد آثاری که برخی از آنها پرفروش هم می‌شوند، می‌تواند دل آنهایی را که این شیوه را برای ادامه فعالیت فرهنگی‌شان انتخاب کرده‌اند، بلرزاند و در ادامه راه مرددشان کند. کاری که ویدا سامعی در شبکه‌های اجتماعی در مورد سرقت از آخرین کتابش انجام داد. وقتی پاتریک مودیانو برگزیده جایزه نوبل ادبیات شد هنوز در ایران شناخته‌شده نبود، همان زمان بود که کم‌کم مترجمان سراغ آثار این نویسنده فرانسوی رفتند. ویدا سامعی نیز اثری از مودیانو ترجمه کرد و به ناشر سپرد بی‌خبر از آنکه مدتی بعد، قلم خود را با نام دیگری روی جلد خواهد دید. سامعی ماجرای خود را در فضای مجازی مطرح کرد و همین مساله‌ باعث شد آنها که اهل کنکاش بودند سراغ آثار دیگر آن ناشر بروند و سرقت‌های دیگر او را هم منتشر کنند. همین مساله‌ فضایی را در ترجمه ایجاد کرد که حساسیت نسبت به ترجمه‌های رونویسی و دزدی و بازترجمه‌های قدیمی بدون اجازه مترجم و ناشر بیشتر شود. این مترجم از تجربه خود مثال می‌آورد و می‌گوید پروسه رسیدگی طولانی است و به این جهت تنبیه مدنی بیشتر جواب می‌دهد: «نمی‌دانم نهادهای دولتی مثل ارشاد یا هیات نظارت بر تخلفات ناشران چه کمک مستقیمی می‌توانند بکنند چون این نهادها بعد از شکایت فرد دزد‌زده وارد ماجرا می‌شوند و با توجه به نمونه‌های دیده‌شده، از جمله خودم می‌بینم که پروسه رسیدگی طولانی است. الان چند ماهی است که وکیل من این پرونده شکایت را پیش می‌برد اما هنوز جوابی صادر نشده است. فکر می‌کنم تا زمانی که قانون درباره این نوع سرقت‌ها چه در زمینه هنرهای تجسمی چه در زمینه کتاب و هر چیز دیگری به فکر یک کپی‌رایت محکم نیفتاده یا کارش را درست انجام نداده، تنبیه مدنی بیشتر جواب خواهد داد. کافی است که آن ناشر یا نویسنده یا مترجم سارق تحریم بشود، مثل یک قهر اجتماعی یا صنفی با آن فرد، در اینجا طرد شدن از هر مجازاتی بهتر است.» ترجمه دوباره به همان گذر همیشگی می‌رسد، کپی‌رایت. موضوعی که فعلاً مشکلات این حوزه را به نبود آن نسبت می‌دهیم. همچنین موضوعی که موافقان و مخالفان هنوز به توافق نرسیده‌اند. اما هر چه باشد، سامانی برای وضعیت ترجمه لازم است، شاید خانه‌ای که مترجمان پیشکسوت در آن دور هم جمع شوند، برای ترجمه مادری کنند و آن را از دست سارقان نجات دهند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید