شناسه خبر : 9519 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گفت‌وگو با محمد طبیبیان درباره مفهوم دلالی و تلاش دوباره برای برخورد با دلالان ارز

تکرار مکرر تجربه‌های شکست‌خورده

نگاه منفی رایج به مفهوم «دلالی» در ایران را قبول ندارد و می‌گوید: «حتی تیپ افرادی همچون کوپن‌فروشان نقشی مفید در اقتصاد دارند»؛ هرچند نوع خاصی از دلالی را که توسط صاحبان «رانت‌های دولتی» انجام می‌شود «فسادآلود و ناپسند» و «یک اقدام اقتصادی زیانبار» برمی‌شمرد.

نگاه منفی رایج به مفهوم «دلالی» در ایران را قبول ندارد و می‌گوید: «حتی تیپ افرادی همچون کوپن‌فروشان نقشی مفید در اقتصاد دارند»؛ هرچند نوع خاصی از دلالی را که توسط صاحبان «رانت‌های دولتی» انجام می‌شود «فسادآلود و ناپسند» و «یک اقدام اقتصادی زیانبار» برمی‌شمرد. با دکتر محمد طبیبیان که به عنوان یکی از اقتصاددانان مدافع بازار آزاد شناخته می‌شود و سالیان دراز در دانشگاه‌های ایران و آمریکا به بسط این ایده پرداخته است، درباره نقش دلالان در بازار ارز و تلاش دوباره بانک مرکزی برای خارج کردن آنها از این بازار گفت‌وگو کرده‌ایم. طبیبیان از تکرار مکرر تجربه‌های ناموفق در اقتصاد ایران ابراز تاسف می‌کند و با یادآوری وقایع سال 91 بازار ارز می‌گوید: «این اقدامات نه‌تنها هیچ‌گاه موثر نبوده و باز هم نخواهد بود؛ بلکه از جنبه‌های مختلف، از جمله از لحاظ سیاسی زیانبار هم هست.» دکتر طبیبیان تنها اثر این نوع بگیروببند در بازار ارز را این می‌داند که «مدتی بازار را مغشوش یا راکد می‌کند؛ اما پس از چند روز ارزفروشی دوباره برقرار می‌شود؛ در جای دیگر و به شکل دیگر». در نسخه متنی این گفتگو آقای دکتر طبیبیان را استاد مدعو دانشگاه «استنفورد» آمریکا عنوان کرده بودیم که این عنوان به اشتباه از سوی هفته نامه مطرح شده بود و از آقای دکتر طبیبیان پوزش می خواهیم.



معنی متعارف دلال یا واسطه در کشور ما یک بار منفی دارد. آیا این امر با توجه به منطق اقتصادی قابل توجیه است؟
رایج‌ترین مفهومی که برای واسطه و دلال در افواه عمومی به کار می‌رود، در واقع شامل تجارت است. اگر به این مفهوم به کار رود، طبیعتاً تجارت، فعالیت اقتصادی مهمی است. از نظر اقتصادی می‌توان گفت که تجارت حتی از تولید هم مهم‌تر است. چون یک جامعه ممکن است به صرف اینکه یک جامعه تجارتی باشد و تولیدی نداشته باشد، تحول پیدا کند و رشد یابد. مثل هنگ‌کنگ یا حتی مثل دوبی، ولی یک جامعه به صرف اینکه تولید می‌کند نمی‌تواند رفاه و توسعه ایجاد کند. مثل شوروی سابق که ظرفیت تولید انواع و اقسام کالاها را ایجاد کرده بود. بنابراین دلالی را اگر به این مفهوم به کار ببریم، برای یک اقتصاد فوق‌العاده مهم است. اگر دلالی و واسطه‌گری را به عنوان خرده‌فروشی فرض کنیم، آن هم کار مهمی است و نمی‌توانیم بگوییم که کار نامناسب و زیان‌آوری است. اما زمانی هست که واژه دلالی یا واسطه‌گری برای فعالیت‌هایی به کار می‌رود که از نوع رانت‌خواری است. مثلاً می‌گویند فلانی سهمیه‌ای از کارخانه‌ای یا شرکتی یا نهاد دولتی یا سهمیه واردات اخذ می‌کند و این سهمیه را از این بخش می‌گیرد، و مجوزش را از آن دست می‌فروشد و میلیاردها تومان پول به جیب می‌ریزد. متاسفانه نمونه این کار بسیار وجود داشته و رایج بوده است. در واقع این شیوه در هر اقتصادی، فسادآلود است و ناپسند شمرده می‌شود و رسماً جلوی آن گرفته می‌شود. این یک اقدام اقتصادی زیان‌بار است که در کشور ما به نفع برخی صاحبان نفوذ رواج داشته است.

یعنی وجود دلال آن هم در معنی منفی‌اش، بیشتر به واسطه ساز و کار اقتصاد دولتی و وجود نرخ‌های دوگانه و چندگانه در بازار است؟
همین‌طور است. در کشور ما تحت این عنوان که قصد کنترل قیمت دارند، محصولی را در اختیار فرد یا سازمانی قرار می‌دهند با قیمت‌های رسمی و دولتی که پایین‌تر از نرخ رایج بازار است؛ این فرد یا سازمان یا شرکت می‌تواند محصول را به صورت آزاد بفروشد و منابع زیادی به جیب خودش بریزد. این منبع درآمد طبیعتاً در اختیار همه افراد قرار داده نمی‌شود. این‌گونه امتیازها به افراد خاص یا تشکیلات خاص داده می‌شود و در نتیجه فرآیند فسادآلودی ایجاد می‌شود که مردم وقتی آن را مشاهده می‌کنند، از وجود این‌گونه روابط آزرده می‌شوند و این‌گونه اقدامات را ناپسند می‌بینند. ولی متاسفانه در کشور ما به‌رغم اینکه سال‌هاست بحث رانت‌خواری مطرح است، هیچ اقدام سیستماتیکی برای حذف آن صورت نمی‌گیرد. اگر شما دلالی را به این مفهوم به کار ببرید، واسطه‌گری و دلالی در واقع رانت‌خواری است؛ یعنی اسم فنی متفاوتی دارد.
حال اگر ما دلال را از نوع تیپ افرادی مثل کوپن‌فروشان فرض کنیم، و به این دسته افراد دلال و واسطه بگوییم، طبیعتاً این افراد یک کار مفید انجام می‌دهند. برای اینکه یک نفر برنج و روغن‌نباتی مصرف نمی‌کند، به ریال هم احتیاج دارد و کوپن هم دارد. یک نفر دیگر هم هست که برنج و روغن‌نباتی بیشتری می‌خواهد استفاده کند، ریال در اختیار دارد و کوپن ندارد. این واسطه، کوپن یکی را می‌خرد و به دیگری می‌فروشد. این کار در ذات خود کار مفیدی است. در شرایط بازارهای ناقص خواه‌ناخواه این‌گونه واسطه‌ها ایجاد می‌شوند و مبارزه با آنها نیز بیهوده است. اگر در یک اقتصاد تخصیص منابع کارآمد بود، این شغل‌ها اصلاً به وجود نمی‌آمد. بنابراین این نوع واسطه‌گری در حقیقت یک نوع عدم کارایی اقتصاد را به دلیل سازماندهی نامناسب و معیوب نشان می‌دهد.

مثل آنچه در بازار ارز اتفاق می‌افتد؟
بله، واسطه‌گری در بازار ارز نمونه خوبی است. به این دلیل که یک قسمت این بازار رانتی است. چه در گذشته و چه اکنون، افرادی بودند که به خاطر ارتباطاتی که داشتند یا توجیه‌های دیگر سهمیه و حواله‌های ارز دولتی را به یک قیمت خریده‌اند و بعد از آن زیرزمینی تمام یا بخشی از آن را رد می‌کردند و دلالی هم در این بین بوده که از این افراد می‌خریده و به کسانی که احتیاج داشته‌اند به قیمت رایج می‌فروخته. مساله این است که ما برای مدت‌های مدید یک مکانیسم ارائه ارز به بازار که کارآمد باشد نداشته‌ایم و این واسطه‌ها به خاطر اینکه بازار ارز ایجاد نمی‌شود به وجود آمده‌اند و نقشی را ایفا می‌کنند که متقاضی و فروشنده را به هم نزدیک می‌کنند. این افراد نه در‌خور سرزنش هستند و نه کار گناه‌آمیزی می‌کنند. اگر کسی باید سرزنش شود، دولت است که در زمینه سازماندهی بازارها ناتوان است. همچنین باید آن منافع کلانی را سرزنش کرد که اجازه این سازماندهی را نمی‌دهند. چون متاسفانه هر شرایط نامناسبی که ایجاد شود، عده‌ای ذی‌نفع می‌شوند و آنها جلوی اصلاح امور را می‌گیرند.

این روزها برای دومین بار در سه سال اخیر خبرهایی در مورد دستگیری دلالان بازار ارز شنیده می‌شود. ما البته هیچ اطلاعی از جرم احتمالی این آدم‌ها نداریم، اما می‌شنویم که آنها مسبب نابسامانی بازار ارز هستند و موجب تعیین قیمت‌های صوری می‌شوند. به نظر شما برخورد با فعالان بازار ارز می‌تواند موجب سامان یافتن بازار ارز شود؟ به‌خصوص با توجه به تجربه ناموفقی که در سال 91 پشت سر گذاشتیم، آیا این راهکار، راهکار مناسبی است؟
این روشی که در سال 91 به کار رفت و حالا هم زمزمه‌های آن مجدداً مطرح شده، پیش از انقلاب هم به کار می‌رفته. آن موقع هم زمانی که عرصه بر دولت‌ها تنگ می‌شد، برای اینکه به مردم نشان دهند که در حال انجام کاری هستند،‌ یک عده را می‌گرفتند. این اقدامات نه موثر بود و نه موثر خواهد بود. در مجموع از لحاظ مختلف نیز زیانبار است؛ از جمله از لحاظ سیاسی. ما بعد از انقلاب و قبل از انقلاب این تجربه را بارها داشته‌ایم. تنها اثری که دارد این است که مدتی بازار را مغشوش یا راکد می‌کند؛ ولی چون مبانی اولیه و اصلی مشکل سر جای خودشان هستند، این مشکل مجدداً راه خودش را پیدا می‌کند و به شکلی دیگر ظاهر می‌شود. مثلاً یک مقاطعی در سال‌های بعد از انقلاب بود که برخی روزها ارزفروش‌ها را می‌گرفتند. مثلاً در خیابان فردوسی ماموران می‌ریختند و به دنبال دلالان می‌گشتند. برای یک ناظر این اقدام منظره عجیب و غریبی را ایجاد می‌کرد که صدها نفر به هر طرف در حال فرار هستند و نیروی نظمیه به دنبال آنها در حال دویدن و کشمکش. چه شده بود؟ افرادی در حال مبادله داوطلبانه کالایی بودند که معامله آن ایراد شرعی هم نداشت لیکن نرخی که بین این دو طرف برقرار می‌شد مورد علاقه دولت نبود. پس از چند روز ارزفروشی دوباره برقرار می‌شد در جای دیگر و به شکل دیگر. شکل داد و ستد عوض می‌شد و روابط دیگری را ایجاد می‌کرد اما همین مساله و قالب آن رابطه حفظ می‌شد. برای مثال ارزفروش کنار خیابان هیچ ارز و ریالی همراه خود نداشت و اگر به شما اعتماد می‌کردند، آدرس می‌دادید و در منزل می‌آمدند و آنجا شما مبلغ قیمتی را که می‌گفتند تحویل می‌دادی و او هم ارز مورد نیاز شما را تحویل می‌داد. دوستی می‌گفت در چنین معامله‌ای که قرار آن در کنار خیابان گذاشته شد، موتورسواری به آدرس تعیین‌شده مراجعه کرد که شلوار گشادی پوشیده بود و در پاچه‌های آن مبالغ قابل ملاحظه‌ای ریال و انواع ارزهای مختلف داشت که بساط خود را در کنار اتاق پهن کرد و معامله و فروش ارز را انجام داد و رفت.
این نوع مبارزه که ما در دوره‌های مختلف شاهد آن بوده‌ایم، فایده‌ای ندارد. چون هزینه‌های اجتماعی را نیز به هزینه اقتصادی اضافه می‌کند. فایده ندارد و انصاف هم نیست. من به یاد دارم در زمان رواج اقتصاد کوپنی، در برخی موارد بقال‌ها یا بنکدارها دستگیر می‌شدند و به جرم گران‌فروشی و احتکار و مانند آن تنبیه می‌شدند. من از خود می‌پرسیدم که واقعاً چطور ممکن است بقال را که چند گونی شکر و برنج دارد، به عنوان عامل گرانی دستگیر کنید؟ در صورتی که همه می‌دانستند عامل گرانی و تورم هیچ بنکدار یا بقالی نیست، هیچ فروشنده و عمده‌فروشی هم نیست. تورم و گرانی در درجه اول عامل شرایط نامناسب است و این دولت است که باید خودش را تنظیم کند. اینکه یک عده افراد را که فرض کنید از این شرایط هم استفاده می‌کنند، عامل این شرایط تلقی کنیم صحیح نیست، انصاف هم نیست، کارگشا هم نیست. این کار نه با عدالت و نه با منطق اقتصاد همخوان نیست و تجربه‌های فراوان نشان می‌دهد که هیچ تاثیر مثبتی ندارد.

دستگیری دلال‌ها می‌تواند بازار ارز را آرام کند یا ثباتی دائمی به این بازار تزریق کند؟
به نظر من نه. این‌گونه کارها تنها اغتشاشی ایجاد می‌کند که یک مقدار ‌ بلاتکلیفی و رکود موقت ایجاد می‌کند. آهسته‌آهسته همان حوادثی که قبلاً گفتم ظاهر می‌شود. چون بالاخره یک عده هستند که به دلایل مختلف نیاز به خرید ارز دارند. مسافر هستند، دانشجو هستند یا تاجر هستند و نیاز به ارز دارند؛ در دوره قبلی بحران ارزی عده‌ای هم می‌دیدند که ارزش پول ملی در حال تغییر است و ارزش سرمایه‌های آنها در حال نابودی است و آن را به ارز تبدیل می‌کردند. عده‌ای هم قصد فروش دارند و یک واسطه‌ای هم پیدا می‌شود که ریسک این کار را به جان خریده و این دو نفر را به هم می‌رساند. این اقدامات قهریه‌ای هم در آن دوره و هم در شرایط کنونی فقط هزینه‌ها را برای جامعه بالا می‌برد. من نمی‌دانم بانک مرکزی قصد انجام چه کاری دارد. چه امکانی و چه استراتژی‌ای برای عرضه پول دارد و آیا دولت و مجلس بانک مرکزی را برای افزایش نقدینگی تحت فشار قرار می‌دهند یا خیر؟ یا سایر بخش‌های حکومتی چه امکاناتی برای استفاده در اختیار بانک مرکزی قرار می‌دهند؟ (مانند درآمد نفت.) هیچ نظری نمی‌توانم بدهم. اما وارد شدن به فاز تشدید و برخوردهای پلیسی و امنیتی در بازار ارز، گرفتاری در گرفتاری خواهد شد و مشکلی را حل نمی‌کند. عده‌ای صراف و تاجر طلا دستگیر می‌شوند آیا به جز ایجاد جو عدم اطمینان در بین سایر کسبه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟ آیا سایرین از این تجربه‌ها درس نمی‌گیرند و فعالیت و دارایی خود را به جاهای امن‌تر منتقل نمی‌کنند؟ این اقدامات آیا مشکلی را به مشکلاتی که داریم اضافه نمی‌کند؟ جای تعجب دارد که این همه سابقه شکست این روش‌ها در این کشور دیده شده است و باز هم قصد تکرار آن را شاهد هستیم. ضروری است عزیزان عنایت کنند که اگر فکر کرده‌اند در جایی دیگر اقدامات قهریه ممکن است کارگر باشد (که چنین هم نیست) در اقتصاد هم‌چنین اتفاقی می‌افتد؛ اما بایستی مطمئن باشند که کارساز نیست. اقتصاد یک فرد یا مجموعه‌ای از افراد نیست و به تجربه کشورهای غربی در سال‌های اخیر نیز که نگاه کنیم، به عنوان تمثیل باید گفت که اقتصاد استر چموشی است که به‌زور لگام نمی‌دهد. و شایسته است بزرگواران یک‌بار بنشینند و این موضوع را اصولی بر اساس قواعد و کارکردهای خودش حل کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها