شناسه خبر : 9476 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تحلیل بهرام سبحانی، از وضعیت فولاد ایران

چالش فولادی

فولاد در دنیا سالانه به میزان ۶/۱ میلیارد تن تولید می‏شود که عمده آن در چهار نقطه متمرکز است. کشور چین با تولید ۷۸۰ میلیون تن نیمی ‏از بازار فولاد جهان را در دست دارد. با فاصله زیاد از چین، آمریکا، اتحادیه اروپا، کشورهای روسیه و اوکراین و ژاپن هستند که تولید آنها بین ۱۰۰ تا ۱۳۰ میلیون تن است. بعد از این کشورها نیز کره جنوبی، هندوستان، ترکیه و ایران قرار دارند.

در گفت‌و‌گو با بهرام سبحانی مدیرعامل فولاد مبارکه اصفهان وضعیت تولید گذشته و حال فولاد ایران را بازخوانی کرده‌ایم.
لطفاً تصویری از فولاد جهان و جایگاه ایران ارائه داده و تغییرات دو دهه اخیر را در این صنعت بیان فرمایید.
فولاد در دنیا سالانه به میزان 6/ 1 میلیارد تن تولید می‏شود که عمده آن در چهار نقطه متمرکز است. کشور چین با تولید 780 میلیون تن نیمی ‏از بازار فولاد جهان را در دست دارد. با فاصله زیاد از چین، آمریکا، اتحادیه اروپا، کشورهای روسیه و اوکراین و ژاپن هستند که تولید آنها بین 100 تا 130 میلیون تن است. بعد از این کشورها نیز کره جنوبی، هندوستان، ترکیه و ایران قرار دارند. ظرفیت تولید فعلی ایران حدود 16 میلیون تن است که حدود یک درصد فولاد دنیا را تولید می‏کنیم. جایگاه ما بین تولیدکنندگان فولاد در سال 2013 جایگاه 15 بود که امسال به 14 رسید و با طرح‏های توسعه در برنامه تا دو سه سال دیگر این رتبه به 11 تا 12 خواهد رسید. در سند چشم‏انداز افق 1404 میزان تولید فولاد 55 میلیون تن پیش‏بینی شده است. این عدد سه برابر ظرفیت اسمی فولاد آن سال است که حداکثر تا سه چهار سال بعد از آن باید به این ظرفیت برسیم.

تغییرات تولید فولاد در این سال‏ها چگونه است و میزان فولاد در افق چشم‏انداز چگونه خواهد بود؟
تولید جهانی تقریباً از روند خاصی به خصوص در 10 سال گذشته تبعیت می‏کند. میزان رشد سالانه چیزی کمتر از 10 درصد بوده است. در دو سه سال گذشته این مقدار تولید 4/ 1 میلیارد تن بوده است که امسال در حال عبور از 6/ 1 میلیارد تن است. البته تولید فولاد و تجارت و جابه‏جایی آن دو بحث متفاوت است که تجارت تابع یکسری از عوامل محیطی است. رکود اقتصادی چند سال گذشته در آمریکا و اروپا باعث شده کشورها رشد کمتری را برای چند سال خود پیش‏بینی کنند و مصرف را پایین آورند. این کشورها اگرچه ظرفیت تولید را ایجاد کرده‏اند اما تمام ظرفیت خود را بهره‏برداری نمی‏کنند. کشور چین نیز با توجه به کاهش رشدی که در برنامه‏های توسعه خود دیده است مصرف داخلی خود را کم کرده که ممکن است بخش بیشتری از تولید این کشور وارد صادرات شود. با توجه به حجم بسیار بالای تولید این کشور همین ظرفیت اضافی از کل ظرفیت ایران و بسیاری از کشورها بیشتر است و می‏تواند بازار و قیمت‏ها را تحت تاثیر قرار دهد و عامل شکست بسیاری از شرکت‏های جهان شود. جدا از این مساله کشورها و شرکت‏هایی که می‏توانند مزیت‏های رقابتی مانند سنگ‏آهن، انرژی و نیروی کار مناسب داشته باشند، می‏توانند در این میان رشد کنند. بنابراین همیشه تغییر قطب‏های تولیدکننده در فولاد و افزایش یا کاهش تولید برای هر کشوری محتمل است.

از آنجا که در تحلیل‏های خود نیم‌نگاهی هم به کشورهای منطقه یعنی خاورمیانه و قفقاز داریم، وضعیت این کشورها را چگونه ارزیابی می‏کنید؟
ما در میان کشورهای همسایه خود به جز ترکیه در جایگاه فولادی برتری قرار داریم. ترکیه تولید خود را با ما آغاز کرد اما ظرفیت تولید این کشور به 36 میلیون تن رسیده و در چشم‏انداز پنج سال آینده خود تولید 50 میلیون تن را هدف گرفته است. ترکیه در مقایسه با کشور ما از مزیت‏های کمتری در مواد اولیه‏ای چون معادن غنی سنگ‏آهن و انرژی برخوردار است و تولید خود را بر اساس آهن‏قراضه و واردات تنظیم کرده است. به غیر از ترکیه کشورهای روسیه و اوکراین در شمال کشور نیز هستند که در مجموع تولید این دو کشور بالای 100 میلیون تن است که البته کشمکش‏های داخلی ثبات رقابتی آنها را با چالش مواجه کرده است. کشور دیگر مهم منطقه در این زمینه کشور هند است که تولیدی به میزان 70 میلیون تن دارد. همان‏طور که می‏دانید میزان مصرف فولاد یکی از شاخص‏های ارزیابی توسعه‏یافتگی کشورهاست به گونه‏ای که کشورهایی که توسعه‏یافته نیستند مصرف سرانه‏ای زیر 100 کیلوگرم در سال، کشورهای در حال توسعه بین 100 تا 130 و کشورهای توسعه‏یافته مصرف سرانه بالای 300 کیلوگرم در سال دارند. کشور هند مصرف زیر 50 کیلوگرم دارد که از لحاظ این شاخص جزو کشورهای توسعه‌نیافته است و با توجه به روند توسعه‏ای که در پیش دارد بیشتر حجم تولیدش صرف توسعه داخلی این کشور می‏شود. میزان جمعیت این کشور به گونه‏ای است که حتی می‏تواند بازار بالقوه مناسبی برای سایر کشورها باشد. در ایران نیز در سال‏های گذشته با توجه به رونق یا رکود اقتصادی مصرف فولاد از 230 تا 265 کیلوگرم متغیر بوده است. ایران در افق 1404 جمعیتی معادل 90 تا 100 میلیون نفر با مصرف سرانه 300 کیلوگرم فولاد در سال خواهد داشت بنابراین نیاز مصرف داخلی ما حدود 30 میلیون تن است و با توجه به تولید 55 میلیون تن در این افق باید ایران صادراتی به میزان 25 میلیون تن در این زمینه داشته باشد که باید از هم‏اکنون برای این صادرات و بازارهای آن برنامه‏ریزی کرد.

تغییرات عمده بخش فولاد در 20 سال اخیر چه میزان بوده است؟
از اوایل دهه 70 خیزش مناسبی در تولید فولاد داشتیم که البته در آن زمان توسعه فولاد به وسیله بخش دولتی انجام می‏شد و بخش خصوصی طبق قانون اجازه ورود به صنعت فولاد کشور را نداشت. در ابتدای این دهه فولاد مبارکه اصفهان به بهره‏برداری رسید و واحدهای تولیدی آن یکی پس از دیگری وارد مدار تولید شد. در آن زمان پنج طرح را در پنج نقطه کشور برای تولید فولاد در نظر گرفته بودیم که عبارت از فولاد خراسان، مجتمع فولاد سبا و مبارکه در اصفهان، توسعه فولاد اهواز و فولاد میانه در آذربایجان بودند. اما روند پیشرفت این پروژه‏ها ضعیف بود که علت عمده آن دولتی بودن این شرکت‏ها و وابستگی آنها به بودجه بود که با محدودیت‏ها و مشکلات در تامین و تخصیص بودجه مواجه می‏شدند. از طرح‏های مهم این دوره می‏توان به تاسیس فولاد آلیاژی در یزد اشاره کرد که به علت نوع محصول و کاربرد آن از شرکت‏های استراتژیک محسوب می‏شود. واحد فولاد آلیاژی دیگری نیز در اسفراین شکل گرفت. اما آنچه روند توسعه کشورهایی مانند کره جنوبی را تسریع می‏بخشد شرکت‏های بزرگ با اتکا به بخش خصوصی است. ما با واحدهای کوچک یک میلیون تنی نمی‏توانیم رشد چشمگیری داشته باشیم. چنان که امروزه واحدهای کوچک یک تا دو تن را مورد بررسی قرار می‏دهند تا در صورت امکان، ظرفیت آنها را به بالای پنج میلیون تن توسعه دهند و اگر این توسعه امکان‏پذیر نیست آنها را متوقف می‏کنند. ما هم به نوعی درگیر همین مساله هستیم و اخیراً بسیاری از توان توسعه شرکت‏هایی مانند فولاد مبارکه و اصفهان در هشت واحد 800 هزار تنی به صورت غیرمتمرکز درآمده است که توسعه چنین واحدهای 800 هزار تنی معقول نبوده و باید این واحدها به نوعی به ظرفیت بالا دست یابند و چنین واحدهایی صرفه به مقیاس ندارند و اقتصادی نیستند. از سال 1385 که مقام معظم رهبری اصل44 و قانون خصوصی‏سازی را ابلاغ کردند، بخش خصوصی به ساخت شرکت‏های فولادی وارد و شرکت‏های فولادی فعلی نیز به بخش خصوصی واگذار شد. خلاء دیگری که در اینجا به وجود آمد این بود که باید سرمایه‏های بخش خصوصی هدایت بهتری می‏شد به گونه‏ای که باید شرکت فولاد مبارکه به بخش خصوصی واگذار و بر اساس الگوهای این شرکت، واحدهای مشابهی ایجاد می‏شد. متاسفانه این اتفاق نیفتاد و سودهای به دست آمده صرف قسمت‏های دیگر شد. ورود بخش خصوصی به صنعت فولاد نیز با مشکلاتی مواجه بود. یکی از آنها این بود که منابع تامین این صنعت محدود و در دست دولت بود. برای مثال سرمایه‏گذاران خصوصی نگران بودند که اگر در ساخت کارخانجات فولاد وارد شوند آیا مواد اولیه آنها از معادن به خوبی تامین می‏شود یا خیر؟ چرا که باز هم معادن در دست دولت است و سرمایه‏گذاری این افراد به خطر می‏افتد. نتیجه این نگرانی سرمایه‏گذاری روی صنایع پایین‏دست فولاد مانند نوردها بود که واحدهای کوچک زیادی احداث شد که این واحدها نیز نیازمند تامین شمش بود که با توجه به اینکه شرکت‏های کمتری به حلقه قبل وارد شده بودند تامین شمش برای این نوردها نیز به مشکل برخورد. بنابراین مشکل دیگر عدم وجود سیستمی برای هدایت صحیح سرمایه‏گذار در طول زنجیره تولید فولاد بود. چون این زنجیره حلقه‏های زیادی از استخراج معدن، فرآوری سنگ‏آهن، مصرف سنگ‏آهن در گندله‏سازی و تبدیل به گندله، احیای مستقیم، فولادسازی و نوردها دارد که باید سرمایه در حلقه‏های آن به خوبی تزریق شود تا همه این حلقه‏ها به طور مناسب با یکدیگر رشد کنند. اما چنین هدایتی برای توسعه مناسب این حلقه‏ها بر اساس ارزش برای طرفین شکل نگرفت. این یکی از چالش‏های صنعت فولاد محسوب می‏شود.

با توجه به سابقه طولانی خود در صنعت فولاد، اگر از سال 70 دید کنونی خود را داشتید چه راهکارهایی برای این صنعت و پیشبرد آن به کار می‏بردید تا امروز در میان 10 کشور اول تولیدکننده فولاد قرار بگیریم؟ ضمن آنکه مساله صنایع تامین‌کننده و مواد و انرژی و صادرات را چگونه با هم تلفیق می‏کردید؟
در صنعت فولاد، توسعه وابسته به صنایع دیگر است. صنعت فولاد باید پا به پای سازمان‏های دیگر رشد کند و نمی‏توان این صنعت را بدون رشد سایر صنایع رشد داد. برای مثال برای تولید یک میلیون تن فولاد باید حداقل چهار برابر این مقدار یعنی چهار میلیون تن جابه‌جایی در طول زنجیره تولید اعم از سنگ‏آهن، مواد و قطعات دیگر، توزیع محصول و... انجام دهید. بنابراین وقتی صحبت از تولید 55 میلیون تن در چشم‏انداز می‏کنیم باید ظرفیت جابه‌جایی 200 میلیون تن مواد را در کشور داشته باشیم که این نیازمند تجهیز ناوگان حمل و نقلی راهی، ریلی و دریایی است که ا ین ظرفیت تنها مختص به تولید است و برای صادرات 25 میلیون تن نیز نیازمند ظرفیت بیشتری هستیم. علاوه بر این باید تسهیلات مناسب برای انجام آسان تجارت به وجود بیاید. به طور مشابه در بخش برق به هزاران مگاوات برق و در بخش گاز و سایر واحدها به توسعه عظیمی نیازمندیم. حتی در ظرفیت کنونی فولاد 16 میلیون‌تنی نیز در بسیاری از موارد در تابستان و زمستان شرکت‏های فولادی با محدودیت مصرف برق و گاز مواجه می‏شوند و همین ظرفیت هم در بسیاری موارد بهره‏برداری نمی‏شود. در بخش معدن برای ظرفیت چشم‏انداز باید به ظرفیت 200 میلیون تن استخراج سنگ‏آهن در سال برسیم. بنابراین شما در کل این حلقه معادن، گاز، آب، برق و سایر صنایع وابسته را بررسی کنید و ببینید آیا آنها هم برنامه‏ریزی‏های لازم برای این رشد را انجام داده‏اند یا خیر؟
اخیراً بسیاری از توان توسعه شرکت‏هایی مانند فولاد مبارکه و اصفهان در هشت واحد ۸۰۰ هزار تنی به صورت غیرمتمرکز درآمده است که توسعه چنین واحدهای ۸۰۰ هزار تنی معقول نبوده و باید این واحدها به نوعی به ظرفیت بالا دست یابند و چنین واحدهایی صرفه به مقیاس ندارند و اقتصادی نیستند.


به نظر شما ظرفیت چنین تامینی را برای مثال در معادن کشور داریم؟
بله، ما در بخش معادن ظرفیت‏های بالقوه مناسبی داریم که باید به بهره‏برداری برسد. البته در این بخش نیز نباید منابع کوچک در نظر گرفته شود. بلکه باید کنسرسیوم‏های عظیم معدنی تشکیل شود و معادن عظیم ما را استخراج کنند. معادن سنگان در شرق، معادن گل گهر، معادن چادرملو و بافق از جمله این معادن عظیم هستند و تحقیق برای اکتشاف معادن تازه نیز به طور پیوسته وجود دارد. اما در حال حاضر چیزی حدود دو میلیارد تن ذخیره قطعی سنگ‏آهن داریم که اینها باید ساماندهی شود و اکتشاف، استخراج و به صورت کنسانتره فرآوری شوند تا به این طریق صنعت فولاد نیز با اطمینان از این تامین گسترش یابد. بنابراین همان‏طور که پیش از این بیان شد برای رسیدن به اهداف باید همه صنایع دست به دست یکدیگر دهند.

به عنوان تولیدکننده فولاد آیا تا به حال نشست‏هایی با مسوولان دیگر بخش‏ها برای انتقال چالش‏ها به آنها داشته‏اید؟ برای مثال چالش‏های حمل و نقل خود را با سازمان‏های ذی‏ربط در میان گذاشته‏اید یا خیر؟
این چالش‏ها به دو بخش تقسیم می‏شوند یکی چالش‏ها و مسائل امروز و دیگری چالش‏ها و مسائل مرتبط به آینده و چشم‏اندازها. در واقع امروز چالش‏ها و مسائل روزمره کنونی آنقدر ما را به خود مشغول می‏دارد که کمتر زمانی برای اندیشیدن به آینده داریم. با انحلال سازمان مدیریت و برنامه‏ریزی، دیگر سازمانی برای یکپارچگی این بخش‏ها وجود نداشت که البته این سازمان مجدداً احیا شد. چنین سازمانی باید چشم‏انداز را مطالعه و ظرفیت‏های زیرساختی مورد نیاز برای هر یک از موارد مورد نظر توسعه را پیش‏بینی کند و برنامه‏ریزی‏های لازم در وزارتخانه‏ها، نهادها، سازمان‏ها و بخش خصوصی صورت گرفته و اجرایی شود.

فولاد مبارکه اصفهان سابقه 20‌ساله تولید دارد. در طول این 20 سال چشم‏اندازهای سازمان چه بوده و چشم‏اندازهای آتی چیست؟
این شرکت در دهه 60 و همزمان با جنگ ساخته شد و از ابتدا افق بلندمدتی را پیش‏بینی کرده بود. طرح اولیه شرکت ظرفیت 4/ 2میلیون تن بود اما از همان ابتدا توسعه مدنظر سازمان بود به گونه‏ای که حتی در نقشه کارخانه سه برابر ظرفیت در حال کار، مکان توسعه در نظر گرفته شده بود. حتی در بسیاری موارد فونداسیون ساختمان‏های طرح‏های توسعه نیز ریخته شد. منطق هر شرکت عظیمی همین است که فاز یک پروژه را راه‏اندازی کند سپس طرح‏های توسعه لازم پیاده‏سازی شوند. هم‏اکنون در تنها واحد اصلی شرکت در مبارکه اصفهان تولید به میزان 2/ 5 میلیون تن است که طرح‏های توسعه این ظرفیت به 4/ 7 میلیون تن نیز برنامه‏ریزی شده و در حال پیاده‏سازی است. در شرکت فولاد مبارکه اصفهان اتفاقات دیگری نیز افتاده است. هدف شرکت فولاد این است که همواره نیمی ‏از سهم بازار داخل را در اختیار داشته باشد. در همین راستا، شرکت اقدام به خرید طرح‏های نیمه‏تمام واحدهای فولادسازی دیگر مانند فولاد هرمزگان به ظرفیت 5/ 1 میلیون تن کرد. چشم‏انداز شرکت فولاد مبارکه اصفهان آن است که در سند چشم‏انداز 22 میلیون تن از فولاد کشور را در این گروه تولید کند. برای رسیدن به چنین ظرفیتی شرکت اقدام به پیاده‏سازی طرح‏های توسعه یا احداث واحدهای جدید می‏کند. در همین زمینه شرکت برنامه‏های کوتاه‏مدت، میان‏مدت و بلندمدتی را در دست دارد. برای مثال یک برنامه 5/ 8 میلیون تن برای دو سال آینده را در دست داریم. در پنج سال آینده برنامه 5/ 11 تا 12 میلیون تن را پیش‏بینی کرده‏ایم که این برنامه‏ها، مکان‏ها و چگونگی رسیدن به آنها مشخص است و برخی از این برنامه‏ها کلید خورده است و بخشی دیگر در زمان مقرر آغاز به کار خواهد کرد. فولاد مبارکه همچنین در نظر دارد ناهمگونی‏ها و گلوگاه‏های زنجیره تولید فولاد را برطرف سازد و این زنجیره را به تولید متوازن برساند تا به این وسیله بتوانیم از ظرفیت‏های فعلی که قابل بهره‏برداری نیستند استفاده کنیم. یعنی علاوه بر توسعه افقی باید توسعه عمودی نیز داشته باشیم و به همین سبب همواره واحدهای مناسب در این جهت شناسایی و خریداری می‏شوند.

هنگامی‏که ظرفیت تولید خود را افزایش می‏دهید، فضای درون شرکت و کارکنان شما چه تغییری می‏کند؟ آیا کارکنان از این چشم‏انداز مطلع هستند یا مدیریت، مستقل این تصمیمات را گرفته و اجرا می‏کند؟ منفعت چنین توسعه‏ای برای کارکنان شما چیست؟
فولاد مبارکه یکی از شرکت‏هایی است که مسیر تعالی را بر اساس الگوی تعالی EFQM به خوبی طی کرده است و کارکرد آن مبتنی بر سیستم‏های تعریف‌شده است. فولاد مبارکه تنها دارنده جایزه زرین تعالی در ایران نیز محسوب می‏شود. یکی از پارامترهای ارزیابی این استاندارد نیز همین عملکرد سیستمی ‏است. در واقع توجیه کارکنان هر سازمان، ضامن اجرایی تصمیمات مدیریت آن سازمان است و اگر این ضمانت در اختیار مدیر نباشد کلیه برنامه‏های او روی کاغذ باقی خواهد ماند. در همین راستا فولاد مبارکه ارتباطات دو‏طرفه‏ای با کارکنان خود بر اساس کمیته‏های تحول خود دارد. برای مثال مدیریت در کمیته عالی تحول مطرح می‏کند که شرکت قصد دارد در چشم‏انداز به تولید 22 میلیون تن برسد. این هدف در کمیته‏های اجرایی مختلف بررسی می‏شود و هدف از دید کمیته‏های تخصصی حاصل از واحدهای مختلف بررسی می‏شود و مشکلات و تنگناها و ملزومات و امکانات مرتبط بحث و بررسی و چگونگی رسیدن به هدف توسط کل مجموعه تعیین می‏شود. اگر شما به شرکت فولاد مبارکه رجوع کنید درمی‏یابید که حتی پایین‏ترین سطح شرکت نیز از اهداف و برنامه‏های کلی دستیابی به آن آگاهند. سیستم‏های اطلاع‏رسانی، جلسات، سیستم‏های ارتباطی و کمیته‏هایی که تا کف سازمان‏ها گسترده شده‏اند این آگاهی را به افراد می‏دهند و هر فرد نقش خود را در توسعه فولاد می‏داند.

غیر از کارکنان، جامعه نیز در شرکت شما ذی‌نفع هستند. برای توسعه پایدار جامعه‏محور به خصوص در مورد مساله آب که اکنون حساسیت زیادی روی آن به وجود آمده است چه کرده‏اید؟
در این موضوع باید واقعیت را از حاشیه‏های برخی از رسانه‏ها جدا کرد. واقعیت آن است که از آب قابل استحصال کشور 92 درصد در بخش کشاورزی، پنج درصد در مصارف خانگی و سه تا چهار درصد در صنایع کشور مصرف می‏شود. ما در زاینده‏رود نیز حجمی کمتر از یک درصد آب زاینده‏رود را مصرف می‏کنیم. شاهد این مصرف کم نیز همین است که جریان آب زاینده‏رود در دو سال گذشته بسیار کم و در مواردی خشک شد، اما در این دو سال تولید فولاد مبارکه متوقف نشد که همین مساله نشان می‏دهد حجم آب مورد استفاده فولاد مبارکه پایین است. علاوه بر آن با آنکه شرکت در یک منطقه خشک قرار دارد، با افزایش تولید هر سال میزان آب مصرفی شرکت سال به سال پایین آمده است که گزارش‏هایی مانند گزارش‏های تعالی شرکت نیز این مساله را تایید می‏کند. این کاهش حجم آب مصرفی از طریق احداث تصفیه‏خانه‏های درون‌کارگاهی به وجود می‏آید. در واقع ما با پنج تصفیه‏خانه بزرگ آب مورد استفاده خود را به طور مداوم تصفیه کرده و به چرخش در می‏آوریم و به این طریق از ابتدای تاسیس تاکنون 67 درصد در مصرف آب صرفه‏جویی داشته‏ایم. کارخانه‏ای با حجم 4/ 2 میلیون تن در سال 1370 قرار بوده است سالانه 40 میلیون مترمکعب آب از زاینده‏رود برداشت کند اما امروز با ظرفیت 2/ 5 میلیون تن 23 میلیون مترمکعب آب برداشت می‏کند که این مساله به وسیله نصب تجهیزات مختلف و استفاده از تکنولوژی‏های خشک به جای آب‌بر و صرفه‏جویی در مصرف با بازچرخانی آب انجام شده است. علاوه بر این در راستای مسوولیت اجتماعی، شرکت قراردادهایی برای احداث فاضلاب شهرستان مبارکه و شهرهای اطراف آن با شرکت آب و فاضلاب این مناطق انعقاد کرده است که طبق آن هزینه‏های این احداث را به میزان 120 میلیارد تومان پذیرفتیم که علاوه بر حل مشکلات آلودگی منطقه از پساب این فاضلاب‏ها برای کارخانه استفاده کنیم.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها