شناسه خبر : 9220 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تلاقی آغاز دولت روحانی با پایان دولت اوباما

دو‌راهی ایران و آمریکا در بزنگاه تاریخی

پیروزی تاریخی حسن روحانی در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری، ایران و دولت‌های غربی به رهبری آمریکا را در موقعیتی حساس، بی‌سابقه و احتمالاً تکرار‌نشدنی قرار داده است. موقعیتی که دست‌کم در۱۶سال و شاید در۳۴ اخیر نظیر نداشته است.

index:1|width:50|height:50|align:left مجید تفرشی /تاریخ‌نگار و تحلیلگر مسائل بین‌المللی ایران، مقیم لندن
پیروزی تاریخی حسن روحانی در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری، ایران و دولت‌های غربی به رهبری آمریکا را در موقعیتی حساس، بی‌سابقه و احتمالاً تکرار‌نشدنی قرار داده است. موقعیتی که دست‌کم در16سال و شاید در34 اخیر نظیر نداشته است.
اکنون باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا کمتر از چهار سال تا پایان عمر دومین دولت خود زمان دارد، چنان که روحانی کمتر از چهار سال تا پایان عمر نخستین دولت خود مجال دارد، تا بتوانند شرایط بین دو کشور، و به تبع آن شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی مرتبط با ایران را از وضعیت باخت- باخت کنونی تغییر داده و موقعیت جدید برد- ‌‌برد را رقم بزنند. این در حالی است که همه می‌دانند که سازوکارهای تصمیم‌گیری بر سر این قبیل موضوعات و اجرایی کردن آنها، به طور کامل در اختیار این دو رئیس‌جمهور نیست. شرایط جدید پیش‌آمده در ایران، امیدواری‌های جدی در میان سیاستگذاران، سیاست‌ورزان، رسانه‌ها و افکار عمومی داخلی، منطقه‌ای و جهانی پدید آورده است. شرایطی که به دور از هیجانات زودگذر و خوش‌بینی‌های غیرواقع‌بینانه، به طور جدی می‌توانند به بروز تغییراتی مهم و مثبت در رویکردها و رفتارهای هر دو سو منجر شده و به دور از سوء‌محاسبه، شرایط نوینی را رقم بزند. اما همه لزوماً از این شرایط جدید راضی نیستند. در ایران، حلقه‌های فاسد و قدرتمند سیاسی، اداری و مالی مختلف، چندان علاقه‌ای به نتایج این تحولات نشان نداده و ضمن نشان دادن مخالفت آشکار و نهان خود با شرایط جدید، به شدت نگران آن هستند که عادی شدن مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران و جهان و پایین رفتن آب خوش از گلوی ایرانیان، به ضرر منافع مشخص آنان تمام شود.
این شرایط در خارج از ایران نیز به نوعی وجود دارد. دولت‌ها، جریان‌ها و افرادی هستند که از پیشامدهای موجود در ایران ناراحت و نگرانند. برای این دسته، گزینه روحانی برای ایران بدترین انتخاب بود. آنان بهترین گزینه را در مرحله نخست، تحریم و روگردانی مردم از صندوق‌های رای و یا انتخاب یک رئیس‌جمهور تندرو و تنش‌آفرین به عنوان گزینه بعدی برای تداوم وضع وخیم کنونی می‌دانستند.
بارزترین نمونه مخالفت با شرایط جدید ایران در عرصه جهانی را باید در دولت اسرائیل و لابی گسترده و قوی آن در آمریکا و اروپا جست‌وجو کرد. اخیراً افرایم هالوی، رئیس پیشین سازمان جاسوسی خارجی اسرائیل (موساد)، اظهارات منفی بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر کشورش، علیه حسن روحانی و برنامه اتمی ایران را متناقض دانست و خواهان تغییر رویکرد اسرائیل در برخورد با ایران شد. به گفته هالوی: اسرائیل از سویی ادعا می‌کند روحانی با اکثریت آرای مردم انتخاب شده و از سوی دیگر مدعی است رئیس‌جمهور هیچ کاره است و قدرت اصلی در ایران، به ویژه در مورد برنامه اتمی در اختیار رهبر جمهوری اسلامی است. نخست‌وزیر اسرائیل در سخنان تند خود طی هفته‌های اخیر در مواجهه با موج مثبتی که پس از انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران و جهان ایجاد شده، روحانی را گرگی در لباس میش خوانده است. لحن و شیوه برخورد نتانیاهو با تحولات اخیر ایران، نشان‌دهنده دامنه و عمق نگرانی و استیصال او در موقعیت جدید پیش‌آمده برای ایران و ضربه خوردن به سیاست‌های ضدایرانی اسرائیل است. بیانات رهبران اسرائیل در مواجهه با ایران، به خصوص طی دو ماه اخیر به شدت متناقض و متشتت شده است. اسرائیل از یک سو از بی‌اثر بودن تحریم‌ها سخن گفته و خواهان تدارک تعرض نظامی به ایران بوده و از سوی دیگر اصرار بر تشدید و گسترش تحریم‌ها دارد. تردیدی نیست که در نظر برخی از هواداران تحریم‌های ضدایرانی، هدف این سیاست فشار آوردن به ایران، شفاف‌سازی در اهداف واقعی و یا کوتاه آمدن از برنامه هسته‌ای خود است. ولی در گوشه و کنار جهان صداهای جدی نیز وجود دارد که اعمال فشار به ایران صرفاً در موضوع برنامه هسته‌ای نبوده و نهایتاً هدف واقعی، تصفیه‌حساب در دیگر موضوعات و حتی تغییر نظام سیاسی است. واقعیت این است که این دو دیدگاه هر یک هوادارانی در بین سیاست‌ورزان غربی داشته و دارد. طی هشت سال گذشته، صدای جنگ‌طلبان خواهان مداخله در مسائل داخلی ایران بلندتر بود، ولی انتخاب روحانی به شدت این موضع را تضعیف کرده است. دولت‌های غربی مدعی هستند که تحریم‌های کنونی ضدایرانی، اقدامی واکنشی و سیاستی تازه در برابر ایران است. حال آنکه بر اساس اسناد رسمی اخیراً آزاد‌شده غربی، به خصوص اسناد بریتانیایی، این قبیل تحریم‌ها، با شدت و ضعف، در چند مرحله، از جمله در ابتدای انقلاب، گروگانگیری و جنگ و حتی پس از آن، وجود داشته و مطلقاً امر بدیعی نیست. هر چند که هیچ‌گاه حجم، شدت و گستره تحریم‌ها مانند وضع فعلی نبوده و اردوگاه غرب علیه ایران این‌گونه متحد و یکپارچه نبوده است.
با تاسف باید گفت عملکرد دولت ایران، به خصوص در عرصه سیاست خارجی، طی هشت سال اخیر موجب شده تا برای نخستین بار اتحادیه اروپا و آمریکا به طور کامل و خلل‌ناپذیر در برابر ایران موضع واحدی اتخاذ کنند و ایران به ندرت توانست مانند قبل از سیاست اختلاف بین اروپا و آمریکا استفاده کند و در نهایت وضع مناسبات ایران و غرب به سوی بازی دو سر باخت پیش رود.
نباید هیچ تعارف و مجامله‌ای در ارزیابی وضع کنونی داشت. ایران از نظر اقتصادی و سیاست بین‌المللی در موقعیت مناسبی قرار ندارد. اکنون امکان تکرار تجربه فرصت‌سوزی دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی و بیل کلینتون در هیچ یک از دو سو وجود ندارد. پس از یک دوره طولانی که طرفین مناقشه بر مواضع خود پافشاری کرده و به طور کامل به انتظارات و اهداف خود دست نیافته‌اند، اکنون نوعی بلوغ و واقع‌بینی در دو طرف دیده می‌شود که شرایط را برای گفت‌وگویی صریح، مستقیم و همه‌جانبه فراهم کرده است. به نظر می‌رسد برای ایران و آمریکا، در شرایط کنونی، گفت‌وگوی مستقیم، بدون پیش‌شرط و محترمانه مبرم‌ترین گام اولیه برای برون‌رفت از بحران کنونی و تغییر رویه طرفین از بن‌بست است و دو کشور بیش از حد در این زمینه فرصت‌سوزی کرده‌اند.
تردیدی نیست که آغاز این روند جدید و مذاکرات گسترده و مستقیم، دشمنان و مخالفان جدی در داخل و خارج از ایران خواهد داشت و بارقه‌هایی از این مخالفت‌ها از هر دو سو از هم‌اکنون قابل ملاحظه است. این مخالفت‌ها ظاهراً با نیت‌های متفاوت و حتی متنافری صورت می‌گیرد، ولی هر چه هست، اکنون و در شرایط حساس موجود، در جهت تضمین و دفاع از منافع ملی ایران نیست.
بی‌هیچ تعارفی، اگر دولت روحانی، با همه امکانات و محدودیت‌هایش، نتواند روابط بین‌المللی ایران و غرب را ترمیم کند و به تحریم‌های ظالمانه و خسارت‌بار کنونی خاتمه دهد، در هیچ عرصه‌ای از جمله اقتصاد، سیاست و حتی فرهنگ قادر به موفقیت و تغییر جدی شرایط نخواهد بود. به موازات آغاز این مذاکرات و رویکرد جدید، ضرورت بازسازی و یا ایجاد یک کارزار گسترده، جدی، غیردولتی و فراگیر بین‌المللی ضدتحریم و تعرض نظامی به ایران بیش از پیش به چشم می‌خورد. این کارزار تا هشت سال قبل به طور جدی، فعال و گسترده وجود داشت، ولی شدت فشارهای تندروان غربی به همراه سوءسیاست دولت قبلی ایران موجب تضعیف، کم‌رنگ شدن و محو این کارزار جدی جهانی شد.
اگر در انتخابات هشت سال و چهار سال قبل ریاست‌جمهوری در ایران، موضوعات داخلی دلیل اصلی موفقیت نامزد پیروز بود، در انتخابات اخیر، سیاست خارجی محور تصمیم‌گیری مردم بود. زمانی بود که مردم ایران تصور می‌کردند زندگی روزمره آنان هیچ ربطی به سیاست خارجی و مناسبات بین‌المللی ندارد و نیازی به توجه به آن نیست. ولی اکنون همه مردم به طور کامل دریافته و حس کرده‌اند که سیاست خارجی کشور و ضرورت تغییرات اساسی در آن، با اقتصاد و معیشت کشور و نان شب مردم گره خورده است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها