شناسه خبر : 9180 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بابک زنجانی نمی‌داند در ایران سرمایه‌دار خوب، سرمایه‌دار ناپیداست

دوست‌نداشتنی‌ترین سرمایه‌دار ایرانی

متاسفانه در مملکت ما ضدسرمایه‌دار بودن اغلب یک ارزش تلقی می‌شود چون باور عمومی این است که نمی‌شود سرمایه‌دار شد مگر اینکه حق دیگران را خورد یا به قدرت وابستگی داشت. به همین دلیل دفاع از سرمایه‌داران به نوعی شنا کردن در خلاف جهت آب است و طبیعی است نباید انتظار تایید و حمایت داشت.

index:2|width:50|height:50|align:right نیما نامداری/روزنامه‌نگار
متاسفانه در مملکت ما ضدسرمایه‌دار بودن اغلب یک ارزش تلقی می‌شود چون باور عمومی این است که نمی‌شود سرمایه‌دار شد مگر اینکه حق دیگران را خورد یا به قدرت وابستگی داشت. به همین دلیل دفاع از سرمایه‌داران به نوعی شنا کردن در خلاف جهت آب است و طبیعی است نباید انتظار تایید و حمایت داشت. دفاع من از سرمایه‌داران هم بهانه‌ای برای انتقاد از این فضای ضدسرمایه‌داری است و به دنبال دفاع از شخص آنها نیستم. اما این تفکیک معمولاً به چشم مخاطب نمی‌آید و به همین دلیل عموماً به دفاع از یک فرد فاسد یا حتی گاهی به وابستگی و قلم به‌مزدی متهم می‌شوم. با همه اینها، حجم واکنش‌های منفی به مقالات اخیر من در دفاع از حقوق انسانی بابک زنجانی برایم عجیب و شگفت‌انگیز بود. حجم بیزاری و بدگمانی جامعه ما به این سرمایه‌دار جوان به قدری است که اگر او را دوست‌نداشتنی‌ترین سرمایه‌دار ایرانی بنامیم بیراه نگفته‌ایم. از قضا بابک زنجانی برای من ملموس‌ترین سرمایه‌داری است که می‌شناسم. اینکه سرمایه‌داری از نسل من چنین منفور عام و خاص شده برای من هم ترساننده است هم حیرت‌انگیز. بابک زنجانی هم مانند من متولد دهه ۵۰ است، در خانواده‌ای متوسط و شهرنشین دنیا آمده و تجربه کودکی و مدرسه او در دهه ۶۰ نباید تفاوت چندانی با من داشته باشد. اما بعد از پایان دبیرستان، من به دانشگاه رفتم و دانشجوی سیاسی شدم ولی او به بازار تهران رفت و طلاساز شد و از اینجا راه ما از هم جدا شد. از راسته طلا و سکه تا بورس خرید و فروش ارز در بازار تهران راه کوتاهی است که بابک زنجانی به سرعت آن را طی می‌کند. در اوایل دهه ۱۳۷۰ که بازار ارز از تب‌و‌تاب می‌افتد او این بازار را هم ترک می‌کند و به سراغ صادرات می‌رود و با صادرات سالامبور و پوست گوسفند به ترکیه شروع می‌کند. تجارتی که در ابتدا پرسود است اما به تدریج دچار مشکل می‌شود و در نهایت چک‌های برگشت‌خورده، کار او را به زندان می‌کشاند. از ۲۲ تا ۲۴‌سالگی را در زندان می‌گذراند. بعد از آزادی به ترکیه می‌رود و دوباره صادرات پوست را از سر می‌گیرد اما این بار بخش عمده سرمایه خود را به ترکیه منتقل می‌کند و شرکت سورینت را تاسیس می‌کند. همان موقع در ایران، دوران کنترل قیمت‌هاست و دولت وقت تلاش می‌کند با افزایش واردات مانع افزایش قیمت‌ها شود. بابک زنجانی هم درگیر واردات می‌شود. از آدامس گرفته تا قهوه و لوازم آرایشی، هر کالایی که بتواند را از ترکیه وارد می‌کند. به سرعت کارش رونق می‌گیرد و به بازار نوظهور امارات وارد می‌شود
بی‌تردید بابک زنجانی شخصیت دوست‌داشتنی‌ای نیست. در میان سرمایه‌داران ایرانی هم از نظر شرافتمندی و فضیلت‌های انسانی رتبه بالایی ندارد ولی استدلال‌ها و قضاوت‌هایی که درباره او می‌شود نشانه روشنی از ضدیت جامعه ما با سرمایه‌داری است چه در مردمی که بدون دانش و اطلاعاتی دقیق او را از پیش محکوم به فساد می‌کنند، چه در دولتمردانی که با انگیزه‌های سیاسی بر این موج سوار شده‌اند و چه رسانه‌هایی که دنباله‌رو تمایل عمومی شده‌اند و جسارت مخالفت ندارند.
. در امارات موفق می‌شود یک موسسه مالی و اعتباری تاسیس کند و از این طریق منابع کافی برای ایجاد چند کارخانه و شرکت را فراهم آورد. همزمان در ترکیه و مالزی هم فعالیت‌های خود را گسترش می‌دهد. در یک فرآیند ۲۰‌ساله بابک زنجانی موفق به تاسیس ۶۴ شرکت در ایران، ترکیه، مالزی، تاجیکستان، امارات و بعضی کشورهای دیگر می‌شود. شرکت‌هایی که در حوزه‌های مختلفی نظیر هتلداری، بانکداری، سنگ، لوازم آرایشی و بهداشتی، بازرگانی، حمل و نقل و هوانوردی، وسایل الکترونیک، ساخت‌وساز، سینما، نشر، ورزش و برخی حوزه‌های دیگر فعالیت می‌کنند تا جایی که به گفته خودش مجموعاً ۱۷ هزار نفر در شرکت‌های متعلق به او کار می‌کردند. در ابتدای دهه ۱۳۹۰ بابک زنجانی در مصاحبه با یک خبرنگار می‌گوید ۲۵ هزار میلیارد تومان ثروت و ۱۰ میلیارد دلار بدهی دارد. اما بابک زنجانی زمانی معروف شد که وارد تجارت تحریم شد. یکی از بانک‌های او می‌پذیرد که برای شرکت سرمایه‌گذاری غدیر متعلق به بانک صادرات LC گشایش کند و به این ترتیب راهی برای دور زدن تحریم ایجاد می‌کند. سپس به شرکت نفت معرفی می‌شود و از او می‌خواهند به شرکت نفت برای دور زدن تحریم‌ها کمک کند. ظاهراً در حدود 5/ 17 میلیارد یورو از درآمد نفت ایران را از چین، هند، سنگاپور، مالزی و کره به داخل کشور منتقل می‌کند. در سال ۹۰ وزارت نفت از زنجانی می‌خواهد علاوه بر انتقال پول نفت در فروش آن هم با دولت همکاری کند. نتیجه اینکه زنجانی در فاصله یک سال در حدود یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون یورو نفت به مشتریان خارجی می‌فروشد. همچنین ۷۰۰ میلیون یورو میعانات گازی هم تحویل می‌گیرد که قبل از آنکه موفق به فروش آن شود به خواست شرکت نفت محموله را پس می‌دهد. طبیعی است این کارهای او از چشم دولت‌های غربی دور نمی‌ماند. در سال ۹۱ اروپا و آمریکا شرکت‌های بابک زنجانی را تحریم می‌کنند. طبعاً فروش نفت متوقف شده و کل دارایی‌های خارجی زنجانی به خطر می‌افتد. او تصمیم می‌گیرد دارایی‌هایش را به داخل کشور منتقل کند. افرادی واسطه می‌شوند تا زنجانی ۱۱۷ شرکت از شرکت‌های زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی را خریداری کند. تفاهمنامه‌ای میان سعید مرتضوی مدیرعامل وقت تامین اجتماعی و بابک زنجانی امضا می‌شود تا در ازای پرداخت چهار میلیارد یورو این شرکت‌ها به زنجانی واگذار شود. زنجانی چند چک در وجه تامین اجتماعی صادر می‌کند اما چک‌ها برگشت می‌خورند و معامله به هم می‌خورد. در همین حین داستان استیضاح وزیر رفاه دولت احمدی‌نژاد پیش می‌آید و احمدی‌نژاد در جلسه استیضاح، فیلمی پخش می‌کند که ظاهراً درباره معامله زنجانی و تامین اجتماعی است. نام زنجانی بر سر زبان‌ها می‌افتد و این آغاز پایان اوست. با تغییر دولت، وزارت نفت از او شکایت می‌کند که پول نفت را پس نداده و زنجانی هم ادعا می‌کند به دلیل تحریم امکان انتقال پول را به ایران نداشته است. طبعاً زور دولت بیشتر است و زنجانی به زندان می‌افتد. اکنون نیز قوه قضائیه در حال قیمت‌گذاری اموال او برای واگذاری به شرکت نفت است. در عین حال زنجانی زندانی سوژه خوبی شده که دولتمردان جدید همه تقصیرات را به گردنش بیندازند. کسی بابک زنجانی را دوست ندارد. یکی از دلایلش حتماً این است که او با قدرت سیاسی آن هم جریان نه چندان محبوبش بند و بست داشته، دلیل دیگرش احتمالاً رفتار و کردار خام این جوان است. زنجانی شهرت‌طلب و جوگیر است و نمی‌داند در ایران سرمایه‌دار خوب سرمایه‌دار ناپیداست. کسی که هیچ کس نداند چقدر ثروت دارد. مردم ایران از نمایش ثروت خوش‌شان نمی‌آید. احتمالاً به این دلیل که معتقدند نمی‌شود سالم بود و ثروتمند شد. صورت بور و صدای نازک و سیرت جوانانه‌اش هم در فرهنگ عوام، بیشتر او را دوست‌نداشتنی می‌کرد. در عین حال در مملکتی که فاصله‌اش با فرهنگ ارباب - رعیتی تازه ۵۰سال شده و بسیاری از مردم به انتقال موروثی شرافت اعتقاد دارند، عجیب نیست که «سرمایه‌دار اصیل» به «سرمایه‌دار نوکیسه» برتری دارد. حتی اگر اولی بدون توانایی شخصی و صرفاً به اتکای نسبت خانوادگی، ثروتی را به ارث برده باشد و دومی با تلاش شخصی و اتکا به کارآفرینی و قابلیت‌های فردی سرمایه‌اش را خلق کرده باشد. اینها مهم نیست، مهم این است که سرمایه‌دار اصیل پدر در پدر سرمایه‌دار بوده ولی سرمایه‌دار نوکیسه یکی از خودمان است که یک‌دفعه سرمایه‌دار شده به ثروتمند بودن اولی عادت داریم اما ثروت دومی شاید حسادت‌مان را تحریک می‌کند. بی‌تردید بابک زنجانی شخصیت دوست‌داشتنی‌ای نیست. در میان سرمایه‌داران ایرانی هم از نظر شرافتمندی و فضیلت‌های انسانی رتبه بالایی ندارد ولی استدلال‌ها و قضاوت‌هایی که درباره او می‌شود نشانه روشنی از ضدیت جامعه ما با سرمایه‌داری است چه در مردمی که بدون دانش و اطلاعاتی دقیق او را از پیش محکوم به فساد می‌کنند، چه در دولتمردانی که با انگیزه‌های سیاسی بر این موج سوار شده‌اند و چه رسانه‌هایی که دنباله‌رو تمایل عمومی شده‌اند و جسارت مخالفت ندارند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها