شناسه خبر : 7772 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گفت‌و‌گو با اکبر ترکان در مورد فرآیند واگذاری پروژه آزادراه تهران - کرج

کاش به بخش خصوصی واگذار می‌کردم

«اکبر ترکان» که در دولت دوم سازندگی به وزارت راه رفت؛ طرح آزادراه تهران - شمال را میان طرح‌های بایگانی‌شده این وزارتخانه بیرون کشید تا آن را اجرایی کند؛

کاش به بخش خصوصی واگذار می‌کردم
«اکبر ترکان» که در دولت دوم سازندگی به وزارت راه رفت؛ طرح آزادراه تهران - شمال را میان طرح‌های بایگانی‌شده این وزارتخانه بیرون کشید تا آن را اجرایی کند؛ او در آن زمان بنیاد مستضعفان را بهترین گزینه برای ساخت این آزادراه دانست و آن را به این نهاد واگذار کرد. ترکان حالا پس از 16 سال در گفت‌و‌گو با «تجارت فردا» می‌گوید که اگر تجربه امروزش را در آن زمان داشت، این پروژه را به بخش‌خصوصی واگذار می‌کرد.
  آقای ترکان شما در ماه‌های پایانی دولت سازندگی پروژه‌ای را واگذار کرده‌اید که هنوز به پایان نرسیده است. بیشتر انتقادات از بروز چنین تاخیری نیز البته متوجه مجری پروژه آزادراه شمال است. چگونه شد که ساخت آزادراه تهران - شمال را به بنیاد مستضعفان سپردید؟
طراحی این آزادراه پیش از انقلاب انجام شده است. توسط یک مهندس مشاور فرانسوی انجام شد و هنگامی که من در وزارت راه بودم، قرار شد این طراحی به‌روز شود. در آن زمان صحبت بر سر این بود که بهترین مسیر آزادراه تهران - شمال کجاست؟ آیا همین مسیر تهران- چالوس بهتر است یا مسیرهای دیگری مانند تهران- نور نیز می‌تواند جزو گزینه‌ها باشد. مهندس مشاوری انتخاب شد تا مطالعات هر دو محور را به انجام برساند و به ما گزارش دهد. این مقایسه به انجام رسید و میان تهران - نور و تهران - چالوس در نهایت به این نتیجه رسیدیم که عملیات احداث بزرگراه تهران- چالوس را آغاز کنیم ... در ابتدا یکی از سرمایه‌گذاران بخش خصوصی که «گلزار» نام داشت برای اجرای این پروژه اعلام آمادگی کرد. او کسی بود که در ساخت‌وساز پروژه شهرک اکباتان نیز مشارکت داشت. توافقات بر این محور بود که او بیاید ساخت این آزادراه را بر عهده بگیرد و دولت نیز در مقابل به او زمین واگذار کند و عوارض نیز کمتر تعیین شود. قرار بود او شهرکی به نام کوه نور را در ارتفاعات البرز بسازد و شهرکی به نام دریای نور را نیز در کنار شهر نور احداث کند. چرا که یکی از سناریوها این بود که یکی از محورهای ارتباطی، تهران- نور باشد. اما در میانه کار، آقای گلزار ایران را ترک کرد و رفت. به هر حال در فضای حاکم در آن سال‌ها، نگاه به سرمایه‌گذار بخش خصوصی به گونه‌ای بود که او را نگران کرد. در روحیات ایرانی‌ها نوعی سرمایه‌ستیزی وجود داشت که بخشی از آن از فضای انقلابی سرچشمه می‌گرفت. پس از گلزار، گزینه دیگری مطرح شد؛ 10 پیمانکار بزرگ کشور کنسرسیومی تشکیل دادند و برای ساخت این آزادراه اعلام آمادگی کردند. من به گونه‌ای بر سر دوراهی قرار گرفتم که پروژه را به این 10 پیمانکار واگذار کنم یا به بنیاد مستضعفان که متقاضی سرمایه‌گذاری در این پروژه بود. البته اعتراف می‌کنم که ‌ای کاش پروژه را به این پیمانکاران واگذار می‌کردم. شاید این یک تصمیم‌گیری تاریخی اشتباه بود که اتفاق افتاد. بهتر بود آن را به آن 10 پیمانکار که صاحب نام بودند واگذار می‌کردم. اما آن را به بنیاد سپردم.
  چرا آن را به بنیاد واگذار کردید؟
چند دلیل برای آن داشتم؛ نخست اینکه آقای رفیق‌دوست رئیس بنیاد بود. آقای رفیق‌دوست واقعاً علاقه داشت که این پروژه را اجرا کند. البته این به آن معنا نیست که آقای فروزنده علاقه ندارد اما آقای رفیق‌دوست، شور و هیجان دیگری برای این پروژه نشان می‌داد. در آن زمان آقای هاشمی‌رفسنجانی در کسوت رئیس‌جمهوری از این پروژه نیز حمایت می‌کرد و از سوی دیگر ارادت آقای رفیق‌دوست به آقای هاشمی و البته اشتیاقی که برای ساخت این آزادراه داشت، من را تشویق می‌کرد که پروژه را به بنیاد واگذار کنم.
  یعنی واگذاری پروژه به بنیاد خواست آقای هاشمی بود؟
نه اینکه آقای هاشمی چنین خواسته‌ای داشته باشد؛ من پیشنهاد کردم که این پروژه را به بنیاد بدهیم. آقای هاشمی به هر حال به اجرای این نوع پروژه‌ها علاقه‌مند بود. اما آقای رفیق‌دوست هم با جدیت روی خواسته‌اش ایستاده بود. اما اگر تجربه امروزم را داشتم، اولویت را به بخش خصوصی می‌دادم.
  اما چرا امروز از این واگذاری ابراز ندامت می‌کنید و برای چنین تصمیمی افسوس می‌خورید؟
آنها توانایی داشتند و این آزادراه را می‌ساختند. البته بنیاد هم ظرفیت‌های خوبی دارد. اما بنیاد با آنها فرق می‌کند.
  چه فرقی؟ اجازه دهید این پرسش را به گونه‌ای دیگر مطرح کنم. به نظر شما چرا این پروژه باید نزدیک به 20 سال به درازا بکشد؟
پروژه، پروژه‌ای بزرگ است. بالاخره توانایی بنیاد نیز در همین حد است. البته زحمت هم کشیده‌اند و باید از عملکرد بنیاد در این پروژه قدردانی کنیم؛ اما با توجه به اهمیتی که این پروژه در توسعه منطقه و اقتصاد گردشگری مازندران دارد باید از آنها خواهش کنیم که بقیه کار را جدی بگیرند. یعنی همتی را که این اواخر برای پیشبرد پروژه نشان دادند، رها نکنند. گردشگری مازندران برای تهران می‌تواند حکم یک مجرای تنفسی را داشته باشد. شبکه‌های ارتباطی تهران با استان مازندران شبکه‌های کم‌ظرفیتی هستند. این آزادراه نیز عبور و مرور در این شبکه‌های ارتباطی را تسهیل می‌کند. اما می‌بینیم که ساخت دو قطعه این آزادراه پس از گذشت این سال‌ها هنوز شروع نشده است و این ما را نگران می‌کند. البته پیمانکاران چینی هم در این مدت، بدترین رفتارها را با ما داشتند. شاید اصلاً برای ساخت چنین پروژه‌ای، نیازی به پیمانکار چینی وجود نداشته باشد. پیمانکاران ما از توان کافی برخوردارند. مجریان پروژه‌ها از آن جهت به پیمانکاران چینی متوسل می‌شوند که نمی‌توانند مسائل مربوط به جذب فاینانس را حل کنند.
  البته در سال‌های ابتدایی آغاز پروژه مشکلات تحریمی ایران به این شدت نبود؛ بنابراین چه دلیلی وجود داشت که پیمانکاران چینی وارد این پروژه شوند؟
البته این از مصلحت‌های بنیاد است؛ احتمالاً بنیاد از سرمایه کافی برخوردار نبوده و به این ترتیب به دنبال استفاده از فاینانس چینی‌ها بوده است.
  شما در مصاحبه‌ای اعلام کرده‌اید که انتخاب مجری پروژه‌ها باید از مجرای سیاسی به مجرای حرفه‌ای بازگردد. زمانی که این پروژه را نیز واگذار می‌کردید، چنین دیدگاهی داشتید؟
ببینید در سایر کشورها، نظامی وجود دارد که صلاحیت پیمانکاران را برای اجرای پروژه ارزیابی می‌کند. اما در ایران چنین نظامی در اجرای واگذاری پروژه‌ها وجود ندارد. یعنی ممکن است اشخاصی بدون کسب صلاحیت‌های حرفه‌ای لازم در موضع کارفرمایی قرار بگیرند. نتیجه آن می‌شود که افراد سیاسی در مصادر حرفه‌ای می‌نشینند.
  یعنی می‌پذیرید که واگذاری این پروژه هم به بنیاد، بیش از آنکه از مجرای حرفه‌ای صورت گیرد، سیاسی بوده است؟
من این تصمیم را گرفتم و تاکید می‌کنم که تصمیمم سیاسی نبود. اما اعتراف می‌کنم که اگر پروژه به کنسرسیوم بخش خصوصی واگذار شده بود، نتایج بهتری حاصل می‌شد. البته این قدر‌ناشناسی از زحمات بنیاد مستضعفان نیست اما به هر حال آنها جزو پیمانکاران حرفه‌ای کشور بودند. اینکه می‌گویم باید مشاغل سیاسی را از مشاغل حرفه‌ای جدا کنیم به مدل‌هایی برمی‌گردد که در دنیا هم تجربه شده است.
  به طور کلی چرا پروژه‌های عمرانی در ایران دچار چنین تاخیر‌هایی می‌شوند؟
ریشه این تاخیرها در این است که انتخاب پروژه سیاسی است. برای مثال، مسوولان به سفرهای استانی می‌روند و مردم در آنجا شور و هیجان نشان می‌دهند؛ دولت هم می‌گوید در این شهر استادیوم می‌سازد. چند پروژه را نام ببرم که در این سخنرانی‌های هیجان‌زده به مردم وعده داده شده و هیچ یک از آنها به اجرا درنیامده است؟ در حالی که انتخاب پروژه ملاک‌های دیگری دارد. دولت بودجه‌ای محدود دارد و با این بودجه محدود باید پروژه‌هایی به اجرا درآید که در ظرف زمانی منطقی به پایان برسد. وقتی برای مثال پنج برابر این بودجه محدود پروژه آغاز می‌شود، در نتیجه تکمیل پروژه‌ای 20 سال ادامه می‌یابد. البته پس از تکمیل آن دیگر مردم احساس نشاط و رضایت نمی‌کنند. زمانی که در وزارت راه بودم، می‌شنیدم که برای مثال می‌گویند، این پروژه ریش و سبیلش درآمده یعنی 20 سالش شده. از طرفی برخی نمایندگان نیز برای افزایش بودجه‌های حوزه‌های انتخابیه خود تعدادی پروژه که فاقد توجیه فنی و اقتصادی است در بودجه پیشنهادی خود قرار می‌دهند و این گونه تعداد پروژه‌ها افزایش می‌یابد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها