شناسه خبر : 7213 لینک کوتاه

رفقا، عقبگرد!

حزب کارگر بریتانیا

جِرِمی کوربین جناح چپ بریتانیا را به سوی توقف زمان می‌کشاند. برخی مبارزات ایدئولوژیکی قدیم باید دوباره تکرار شود.

جِرِمی کوربین جناح چپ بریتانیا را به سوی توقف زمان می‌کشاند. برخی مبارزات ایدئولوژیکی قدیم باید دوباره تکرار شود. پیش از آنکه جِرِمی کوربین نخستین تفسیر خود را از پرچم قرمز یعنی سرودی برای مبارزه طبقاتی سر بدهد، بعضی از همکارانش در کابینه سایه حزب کارگر استعفای خود را تسلیم کرده بودند. آقای کوربین 66 ساله به مدت 32 سال یکی از سرسخت‌ترین چهره‌های جناح چپ تندرو در مجلس عوام و یک شورشی همیشگی در پشت صحنه حزب کارگر بود. او در 12 سپتامبر سه رقیب میانه‌رو را کنار زد تا به رهبری مهم‌ترین حزب اپوزیسیون بریتانیا برسد. این امر نمایندگان حزب کارگر مجلس و احتمالاً هیچ فردی را بیش از خود آقای کوربین شگفت‌زده نکرد.
دو دیدگاه درباره رهبر جدید حزب کارگر وجود دارد. دیدگاه دلسوزانه‌تر این است که صرف‌نظر از هر تصوری که از ایدئولوژی آقای کوربین دارید، او حداقل با تزریق ایده‌های نو به مناظره راکد سبب غنای بریتانیا می‌شود. رای‌دهندگانی که پیش از این با شنیدن صحبت‌های نامزدهایی که هر چیزی می‌گویند و همه چیز را به هم می‌بافند و بر سیاست مدرن تسلط یافته‌اند احساس بی‌انگیزگی می‌کردند اکنون به دلیل شور و حرارت آقای کوربین در بیان نظرات خود و محکوم کردن سازش‌های بی‌ثمر چپ میانه انرژی گرفته‌اند. دیدگاه دیگر این است که آقای کوربین اهمیت ندارد زیرا انتخاب نمی‌شود و از دور انتخابات کنار می‌رود. اهمیت وی در نشان دادن راه به دومین دولت محافظه‌کار در انتخابات سال 2020 و احتمالاً سومین دولت محافظه‌کار در انتخابات سال 2025 است.

ترسوها خود را می‌بازند و خائن‌ها پوزخند می‌زنند
بگذارید با ایده‌ها آغاز کنیم. در دهه‌های اخیر چپی‌ها موضع بهتر را در مباحثات اجتماعی داشته‌اند، مثلاً در مورد حقوق هم‌جنسگرایان، یا نقش زنان و موقعیت کلیسا، اما راستی‌ها در بیشتر مباحثات اقتصادی پیروز بوده‌اند. همان‌طور که حزب توری تحت رهبری نیل کیناک و تونی بلر به لحاظ اجتماعی لیبرال‌تر شده است، حزب کارگر نیز تعهد قدیمی خود را مبنی بر مالکیت عمومی کنار گذاشته و پذیرفته است که بازارها در ارائه خدمات اجتماعی نقش دارند. دولت آقای بلر سیاست پولی را در دستان بانک انگلستان که مستقل است قرار داد و از حرکت آزاد مردم و کالاها درون اروپا استقبال کرد.
امروز این بحث به موارد زیر کشیده شده است: نابرابری فزاینده‌ای که تاثیر تکنولوژی جدید و جهانی‌سازی است؛ ماهیت استخدام، مستمری و مزایا در بازار کار متشکل از کارکنان خوداشتغالی؛ و نیاز به دولتی کارآمد و نظام رفاه اجتماعی. اندیشه‌ای تازه در تمام این موارد مورد پسند است- در حقیقت این قلمرو طبیعی برای پیشرفت چپی‌هاست. اما آقای کوربین در گذشته باقی مانده است. «سیاست نو» او هیچ حرف جدیدی ندارد و صرفاً فرمول‌هایی قدیمی و سطحی است که پیشینیان وی به دلیلی بسیار خوب که همان شکست آنهاست، رهایشان کردند.
تنها در توقف زمانی گروه چپگرای آقای کوربین است که برنامه ملی‌سازی دوباره و گسترش فعالیت اتحادیه می‌تواند راه‌حل نابرابری‌ها باشد. اگر صرفاً خرج پول بیشتر راز خدمات عمومی در سطح جهانی است، بریتانیا که مجلس قبلی آن تقریباً یک میلیون شغل در بخش عمومی را حذف کرد می‌بایست به ظرفی از نارضایتی بدل می‌شد. در حقیقت، رضایت رای‌دهندگان از خدمات عمومی افزایش یافته است. اگر می‌توانستیم با آوردن بانک انگلستان تحت کنترل دولت در اقتصاد کلان ثبات ایجاد کنیم، آنگاه بریتانیا دهه‌های پس از جنگ را به چرخش از رونق سیاسی مهندسی‌شده به رکود پس از انتخابات نمی‌گذراند.
آقای کوربین بارها به مشکلی واقعی اشاره می‌کند تا صرفاً واکنشی به سیاستی نادرست نشان داده باشد. حق با اوست که می‌گوید بریتانیا شدیداً دچار کمبود مسکن است. اما کنترل اجاره تنها این کمبود را بدتر می‌کند. دولت ائتلافی دموکرات محافظه‌کار /‌لیبرال در حقیقت باید کمتر زاهدمنشانه می‌بود. این دولت می‌توانست با مخارج بیشتر در زیرساخت‌ها، تقاضا را افزایش دهد. اما مفهوم «تسهیل مقداری مردم» از طرف آقای کوربین -‌وادار کردن بانک انگلستان به چاپ پول برای پروژه‌ها- احتمال دارد به یک محرک مالی غیرقابل کنترل تبدیل شود (به جای آنکه شکلی نامتعارف از سیاست پولی در زمان صفر بودن نرخ بهره باشد). تردیدی نیست که جوانان بیش از سالمندان جامعه از سیاست‌های حزب توری ضربه می‌خورند. اما حذف شهریه‌های دانشگاه، نتیجه معکوس خواهد داشت. برای اثبات آن، فرض کنید در انگلستان تعداد بیشتری دانشجوی فقیر به دانشگاه بروند نسبت به زمانی که تحصیلات عالی رایگان بود، در حالی که در اسکاتلند که دولت پیشرفته آن شهریه‌های دانشگاه را منسوخ کرده است، دانشگاه‌ها با بحران تامین بودجه روبه‌رو هستند و تعداد کمتری دانشجو نسبت به گذشته جذب می‌کنند.
برای اینکه ببینیم نظر قلبی آقای کوربین چیست، باید به دوستانی که حفظ کرده بنگریم. او هوگو چاوز را برای میراثی که در ونزوئلا بر جای گذاشته، می‌ستاید. اما برایش هیچ اهمیتی ندارد که چاوز‌پرستی اقتصاد را ورشکسته و دموکراسی را نابود کرد. او فساد سیاسی و دیکتاتوری ولادیمیر پوتین را در روسیه نادیده می‌گیرد و ناتو را به دلیل تحریک روسیه برای تهاجم به اوکراین سرزنش می‌کند. او سیریزا، حزب چپ افراطی یونان را که با ناکارآمدی بی‌همتا بر این کشور حکومت کرده می‌ستاید. اما در عین حال بسیار ضد آمریکا، ضد ناتو و پنهانی ضد اتحادیه اروپاست (که آشکارا خیانت به بازار آزاد است). او همچنین حزب کمونیست چین را برای افراط در بازار آزاد سرزنش کرده است.
این استدلال که ایده‌های آقای کوربین به دلیل متفاوت بودن‌شان کیفیت گفتمان سیاسی را در بریتانیا بهبود می‌بخشد به همان اندازه عاقلانه است که آقای کوربین نپذیرفته است در گرامیداشت نبرد بریتانیا در این هفته سرود ملی را بخواند. سیاست‌هایی به این اندازه اشتباه از غنای مناظرات می‌کاهد و بر غنای آن نمی‌افزاید.

پیشینه کوربین
احتمالاً این موضوع اهمیت ندارد. آقای کوربین هیچ انتظاری برای پیروزی رهبری ندارد، و برای مردی که هرگز ناچار به سازش نشده است، کار سخت مدیریت حزب، حضور در رسانه‌ها و نظارت‌های بی‌امان طاقت‌فرساست. حتی اگر او را به پیش نرانند، خودش ماندن را انتخاب نمی‌کند. اما رهبر اپوزیسیون فردی است که در حزب از قدرت کنار گذاشته شده است. حتی اگر آقای کوربین هرگز نتواند به نخست‌وزیری برسد، که همین‌طور هم هست، اما همچنان اثر خود را بر حزب کارگر خواهد گذاشت. پوپولیسم و نارضایتی که وی را به رهبری رساند محو نخواهد شد. تنفر از وست مینیستر که او نماینده آن است و خیالاتی که وی به هم می‌بافد کار را برای رهبر بعدی حزب کارگر که میانه‌گراست بسیار دشوار می‌کند. این ترفیع آقای کوربین جای هیچ تمجیدی ندارد. این بداقبالی بزرگ بریتانیاست.
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها