شناسه خبر : 4727 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

رابین میلز چالش اصلی ایران را وارد شدن به بازارهای از دست رفته می‌داند

بزرگ‌ترین چالش نفتی ایران

رابین میلز کارشناس انرژی و نفت خاورمیانه است و در سال‌های اخیر مطالعات جامعی در مورد وضعیت صنعت نفت در این کشور انجام داده است. او که یکی از تحلیلگران و پژوهشگران موسسه بروکینگ نیویورک است فعالیت‌های مطالعاتی خود را روی وضعیت اقتصادی و بازار انرژی در خاورمیانه متمرکز کرده است. او بالغ بر بیست سال بازارنفت ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه را رصد کرده است و تحلیل‌هایی بر مبنای تحولات تاریخی و پیش‌بینی‌های بازار نفت ارائه می‌دهد. میلز یکی از شناخته‌شده‌ترین تحلیلگران حوزه نفت و گاز در خاورمیانه است و طی هفت سال گذشته تمرکز اصلی خود را روی بازار ایران و منبع انرژی این کشور متمرکز کرده است. این کارشناس خبره خاورمیانه به چهار زبان انگلیسی، هلندی، فارسی و عربی مسلط است و گزارش‌های ارزشمندی در مورد وضعیت کشورهای منطقه ارائه می‌دهد.

مونا مشهدی‌رجبی

رابین میلز کارشناس انرژی و نفت خاورمیانه است و در سال‌های اخیر مطالعات جامعی در مورد وضعیت صنعت نفت در این کشور انجام داده است. او که یکی از تحلیلگران و پژوهشگران موسسه بروکینگ نیویورک است فعالیت‌های مطالعاتی خود را روی وضعیت اقتصادی و بازار انرژی در خاورمیانه متمرکز کرده است. او بالغ بر بیست سال بازارنفت ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه را رصد کرده است و تحلیل‌هایی بر مبنای تحولات تاریخی و پیش‌بینی‌های بازار نفت ارائه می‌دهد. میلز یکی از شناخته‌شده‌ترین تحلیلگران حوزه نفت و گاز در خاورمیانه است و طی هفت سال گذشته تمرکز اصلی خود را روی بازار ایران و منبع انرژی این کشور متمرکز کرده است. این کارشناس خبره خاورمیانه به چهار زبان انگلیسی، هلندی، فارسی و عربی مسلط است و گزارش‌های ارزشمندی در مورد وضعیت کشورهای منطقه ارائه می‌دهد. او در مصاحبه‌ای با سایت اویل پرایس در مورد پتانسیل بخش انرژی در ایران، وضعیت بازار نفت ایران در سال‌های آتی، فرصت‌های پیش روی صنعت نفت ایران و قراردادهای احتمالی که ایران موفق به انعقاد آنها می‌شود و در نهایت شرایط ژئوپولتیک این کشور صحبت و تاکید کرد ایران در مسیر بازگشت به اقتصاد دنیا هر روز بیشتر از روز قبل زیر‌ساخت‌هایش را توسعه می‌دهد تا از این طریق بتواند با قدرت بیشتری به بازار جهانی نفت باز‌گردد. متن کامل مصاحبه وی با سایت اویل پرایس را در اینجا می‌بینید.



از زمان برداشته شدن تحریم‌های ایران، این کشور تولید نفت را افزایش داد و هم‌اکنون میزان تولید نفت در ایران برابر با 6 /3 میلیون بشکه در روز است که بالاترین میزان تولید از زمان آغاز تحریم‌های اقتصادی علیه ایران در سال ۲۰۱۲ میلادی تاکنون بود. ولی شما بر این باور هستید که ایران قصد توقف در این بخش را ندارد و می‌خواهد که تولیدش را همچنان افزایش دهد. حال سوال اصلی این است که آیا ایران می‌تواند این کار را بکند یا به زبان دیگر آیا زیر‌ساخت‌های صنعت نفت ایران برای افزایش توان تولید در این کشور مناسب است یا خیر؟
بعد از برداشته شدن تحریم‌ها شمار زیادی از شرکت‌های خارجی برای انعقاد قرار‌داد با ایران به این کشور سفر کردند و قراردادهای زیادی هم امضا شد. البته این قراردادها هنوز به مرحله اجرا در‌نیامده است و مشکلات زیادی در زمینه اجرای این قراردادها وجود دارد ولی انتظار می‌رود در سال ۲۰۱۷ میلادی تمامی قراردادها به نتیجه برسد. باید در نظر داشت به نتیجه رسیدن قراردادها به معنای ورود سرمایه‌های خارجی به این کشور نیست، زیرا روند ورود سرمایه‌های خارجی به این کشور تدریجی خواهد بود به خصوص که ایران هنوز نتوانسته است مشکل بانکی خود را با دنیا برطرف کند و حتی اگر این مشکل هم برطرف شود سرمایه‌گذاران خارجی می‌خواهند نسبت به ثبات این وضعیت مطمئن شوند. اگر اطمینانی در این زمینه وجود نداشته باشد سرمایه‌گذاران وارد ایران نمی‌شوند.

‌ شما در مصاحبه‌های قبلی اعلام کردید ایران طی سه تا پنج سال آینده تولیدش را افزایش خواهد داد و تا آن زمان تولید نفت ایران به 3 /4 میلیون بشکه در روز می‌رسد ولی بدون جذب سرمایه‌های خارجی این امر میسر نیست. بنابراین شما انتظار دارید در سال‌های آتی سرمایه‌گذاری‌های زیادی در صنعت نفت ایران انجام شود و شرکت‌های بزرگ نفتی وارد ایران شوند. چرا چنین انتظاری دارید و چرا فکر می‌کنید که این سرمایه‌ها وارد صنعت نفت ایران می‌شود؟
بدون شک ایران سرمایه‌های خارجی را در صنعت نفت خود جذب می‌کند ولی این روند تدریجی خواهد بود و من انتظار دارم به کندی اتفاق بیفتد. البته صنایع دیگر هم از ورود سرمایه‌های خارجی منتفع می‌شوند ولی چشم دنیا به صنعت نفت ایران است زیرا ایران دومین مالک ذخایر نفتی است و از نظر ذخایر تایید‌شده گاز طبیعی هم جایگاه بالایی دارد. به نظر من دلایل مختلفی برای تدریجی بودن روند ورود سرمایه‌های خارجی به اقتصاد ایران وجود دارد که از جمله آنها می‌توان به زمان‌بر بودن روند مذاکرات قرار‌دادی ایران اشاره کرد. این زمان‌بر بودن روند مذاکرات باعث می‌شود شرکت‌های بزرگ نفتی برای آغاز پروژه‌های خود در ایران با تاخیر مواجه شوند و به دنبال آن افزایش تولید نفت ایران هم به سرعت میسر نشود. ولی من بر این باور هستم که تا سال آینده میلادی شمار زیادی از قراردادهای نفتی منعقد‌شده در ماه‌ها و سال‌های اخیر به مرحله اجرا در‌بیاید و قرار‌دادهای تازه‌ای هم منعقد شود. البته به نظر می‌رسد ایران مذاکرات زیادی را برای عادی‌سازی رابطه بانکی با دنیا آغاز کرده است و انتظار می‌رود این مذاکرات تا سال ۲۰۱۷ میلادی به نتیجه مطلوب برسد. این نقطه آغاز عادی شدن وضعیت ایران در دنیا می‌شود و از آن پس دیپلماسی اقتصادی ایران است که می‌تواند جایگاه این کشور را در دنیا مشخص کند.

‌شما وضعیت کنونی صنعت نفت ایران را چگونه تشریح می‌کنید. به نظر شما شرکت ملی نفت ایران تنها سازمانی است که مسوولیت فعالیت‌های تولیدی و اکتشافی نفت را در ایران بر عهده دارد یا شرکت‌های دیگر هم می‌توانند در این عررصه حضور داشته باشند؟
بله، شرکت ملی نفت ایران مسوولیت اصلی پروژه‌های نفتی را در ایران بر عهده دارد. در سال‌های اخیر هیچ شرکت نفتی خارجی در ایران فعالیت نمی‌کرد و به همین دلیل تمام مسوولیت‌های مرتبط با صنعت نفت با شرکت ملی نفت ایران بود. البته شرکت‌های چینی بخشی از کار توسعه پروژه‌های نفتی این کشور را بر عهده گرفته‌اند ولی هنوز مسوولیت اصلی با شرکت ملی نفت ایران است و این شرکت است که هر روز بیشتر از روز قبل در پروژه‌های توسعه حوزه‌های نفتی مشارکت می‌کند.

‌ انواع مختلفی از قراردادهای نفتی در دنیا امضا می‌شود که بسته به شرایط کشور و وضعیت میدان‌های نفتی متفاوت است. در ماه‌های اخیر اخباری در مورد تمایل شرکت‌های غربی برای امضای قراردادهای جوینت‌ونچر با ایران منتشر شده است که یک نوع بسیار مرسوم از قراردادهای نفتی است. به نظر شما ایران با قراردادهای جوینت‌ونچر موافقت می‌کند یا نوع دیگری از قرار دادها را انتخاب می‌کنند؟
قراردادهای جوینت‌ونچر نوع خاصی از قرار‌دادهای خدماتی است و از جنبه‌های مختلفی با قرار‌دادهای باز‌خرید که بخش اعظم قراردادهای نفتی ایران در 10 سال گذشته بود، تفاوت دارد. این قراردادها نیاز به مشارکت بیشتر شرکت‌های ملی نفتی در بخش توسعه پروژه‌ها دارد و انعطاف‌پذیری بیشتری هم در عرصه برنامه‌ریزی دارد و به همین دلیل مزایای بیشتری برای طرفین قرارداد به همراه می‌آورد. این قراردادها بر مبنای توافق‌ها و بودجه‌های سالانه است که برای دو طرف قرار‌داد اهمیت دارد. بدون شک بی‌توجهی به مسائل مالی باعث می‌شود قرارداد به نتیجه نرسد و به همین دلیل باید در مورد این مساله از همان ابتدای قرارداد مطالعات جامعی انجام شود. اما مزیت این نوع قرار‌داد مشارکت طولانی‌مدت در پروژه‌هاست و این مشارکت طولانی‌مدت مساله‌ای است که ایرانی‌ها همیشه به آن تمایل داشتند. البته شرکت‌های غربی هم برای حضور در بازار ایران متمایل به انعقاد این قراردادها هستند زیرا این قراردادها تضمین‌کننده حضور آنها در دراز‌مدت در بازار ایران است و باعث می‌شود تا سودآوری سرمایه‌گذاری آنها در ایران بیشتر شود. انتقال تجهیزات و تکنولوژی به ایران در صورتی برای شرکت‌های غربی سودآور است که قصد داشته باشند چندین سال در ایران حضور داشته باشند و این قراردادها تضمین‌کننده بقای آنها برای سالیان متمادی در بازار ایران است. البته شرکت‌های غربی برای اجرای این قراردادها چندان عجله‌ای ندارند و باید اطمینان داشته باشند که دوباره وضعیتی مانند شرایط سال ۲۰۱۲ در ایران اتفاق نمی‌افتد و دوباره تحریمی جدید این شرکت‌ها را از ادامه همکاری با ایران منع نمی‌کند.

‌ بنابراین این قراردادها بلند‌مدت است و ممکن است بیش از ۲۰ سال طول بکشد؟
بله، اغلب این قراردادها ۲۰‌ساله هستند و از آنجا که تاکنون قراردادهایی از این دست در ایران امضا نشده است، وارد شدن ایرانی‌ها به این قراردادها تجربه تازه‌ای برای این کشور محسوب می‌شود. زیرا تاکنون ایران قراردادهایی را که این اندازه طولانی‌مدت بوده باشد امضا نکرده است و اینکه وارد یک قرار داد 20ساله یا بیشتر شود می‌تواند برای ایران تازگی داشته باشد.

‌ به نظر شما کدام شرکت‌ها تمایل بیشتری برای سرمایه‌گذاری در ایران دارند یا کدام کشورها می‌توانند در ایران موفق‌تر عمل کنند؟
شرکت‌های زیادی هستند که به دلیل بزرگی و اثر‌گذار بودن می‌توانند نقش مهمی در بازار ایران داشته باشند. به نظر من از گزینه‌های مهم همکاری با ایران می‌توان به شرکت‌های توتال و انی اشاره کرد. این دو شرکت بارها برای همکاری با ایران ابراز تمایل کرده‌اند و این مساله را در رسانه‌ها اعلام کرده‌اند. شل یکی دیگر از گزینه‌هاست که محتاطانه‌تر عمل می‌کند. شرکت بریتیش‌پترولیوم هم تمایل زیادی برای همکاری با ایران دارد به خصوص که از اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی با ایران کار می‌کرده است و در سال‌های آغازین قرن بیست و یکم میلادی هم با ایران همکاری داشت. به نظر من شرکت‌های آمریکایی در این فهرست جایی ندارند و اگر زمانی شرکت‌های بزرگ آمریکایی بخواهند با ایران کار کنند باید تغییر بزرگی در نظام سیاسی این کشور ایجاد شود. از طرف دیگر شرکت‌های چینی نیز در ایران فعالیت گسترده‌ای دارند. شرکت‌ سی‌ان‌پی‌سی و شرکت سینوپک پروژه‌هایی در حال کار در ایران دارند و در تلاش هستند با انعقاد قراردادهای تازه، پروژه‌های جدیدتری را هم آغاز کنند. از طرف دیگر شرکت‌های بزرگ روسی از قبیل گازپروم و لوک اویل شانس زیادی برای مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی این کشور دارند.
البته شرکت‌های نام‌برده در زمره بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی دنیا هستند ولی شرکت‌های اروپایی که چندان بزرگ هم نیستند برای همکاری در صنعت نفت ایران اعلام آمادگی کرده‌اند. در آسیا هم شرکت‌های ژاپنی به تازگی برای ورود به بازار ایران تلاش کرده‌اند. شرکت‌های ژاپنی برای آغاز همکاری با ایران عجله ندارند و سعی می‌کنند محتاطانه وارد میدان شوند ولی به نظر می‌رسد هدف نهایی آنها انعقاد قراردادهای بلند‌مدت با این کشور است که مزایای اقتصادی زیادی هم برای ایران و هم برای کشور ژاپن خواهد داشت.

‌ حال کمی در مورد گاز طبیعی در ایران صحبت کنیم. ایران دارای ذخایر گازی زیادی است که به دلیل کمبود منابع مالی و بحران‌های اقتصادی جهانی در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری کمی در این حوزه‌ها شد. به نظر شما اگر سرمایه‌گذاری در این زمینه انجام شود، آیا ایران می‌تواند به عنوان دومین کشور بزرگ تولید‌کننده گاز در دنیا معرفی شود؟
هم‌اکنون ایران دومین کشور بزرگ مالک ذخایر گازی تایید شده در دنیاست و بعد از روسیه و آمریکا سومین تولید‌کننده گاز طبیعی در جهان است. به نظر من احتمال اینکه ایران بتواند از نظر میزان تولید از آمریکا یا روسیه پیشی بگیرد کم است، زیرا این دو کشور تولید بالایی دارند و فاصله میزان تولید ایران با تولید در روسیه و آمریکا بسیار زیاد است. ایران اعلام کرده است تولید گاز طبیعی را افزایش خواهد داد همان‌طور که طی دو سال گذشته این سیاست را اجرا کرد و توانست تولیدش را افزایش دهد. حال سوال اصلی اینجاست که آیا ایران می‌تواند به یک صادر‌کننده بزرگ گاز طبیعی در دنیا تبدیل شود؟ در سال‌های اخیر ایران بخش اعظم گاز طبیعی تولیدی خود را در بازار داخلی مصرف می‌کرد و نقشی در بازار صادراتی نداشت. حال اگر تولید در این کشور رشد کند و ایران بتواند به یک صادر‌کننده گاز طبیعی تبدیل شود وضعیت تغییر زیادی می‌کند.
ایران در سال‌های اخیر برنامه‌های زیادی برای افزایش تولید گاز طبیعی دارد. ایران طرح صادرات گاز طبیعی به عراق را دارد که به زودی آغاز خواهد شد. ایران در نظر دارد به دو کشور عمان و پاکستان گاز طبیعی صادر کند که این طرح‌ها ظرف سه تا چهار سال آینده به مرحله اجرا در‌می‌آید. ایران برای افزایش صادرات خود نیاز به خط لوله‌های صادراتی دارد که قرار است این خطوط لوله از ایران تا ترکیه و حتی اروپا احداث شود. در مورد احداث این خطوط لوله مذاکرات زیادی انجام شده است و برنامه‌های زیادی هم طراحی شده است ولی باید ببینیم که آیا با توجه به شرایط اقتصادی ایران و سیاست‌های ایران و دیگر کشورهای منطقه امکان اجرای این طرح‌ها وجود دارد یا خیر.
از طرف دیگر ایران اعلام کرده است که قصد توسعه صنعت ال‌ان‌جی را دارد ولی هم‌اکنون صنعت ال‌ان‌جی در دنیا بسیار اشباع شده است و تولید و صادرات بیشتر ال‌ان‌جی برای ایران کار دشواری خواهد بود.

ایران بین ۱۰ تا ۱۵ سال آینده نمی‌تواند یک صادر‌کننده بزرگ گاز به اتحادیه اروپا باشد زیرا هم‌اکنون بخش زیادی از گاز تولیدی در بازار داخل مصرف می‌شود و سهم زیادی هم برای پروژه‌های کوتاه‌مدت صرف می‌شود و ایران مذاکرات جامعی را برای تکمیل زیر‌ساخت‌های لازم برای انتقال گاز به اروپا آغاز نکرده است.


به نظر شما آیا احتمال آغاز پروژه‌های احداث خط لوله در آینده نزدیک وجود دارد؟ گزارش‌های زیادی در مورد احداث خطوط لوله از طریق پاکستان به هند منتشر شده است که نمی‌توانیم در مورد درستی یا نادرستی این گزارش‌ها نظری بدهیم. به نظر شما احتمال اجرای این پروژه‌ها وجود دارد یا خیر؟
ساخت خط لوله انتقال گاز به پاکستان تا مرز ایران و پاکستان و در خاک ایران انجام شده است. پاکستانی‌ها برای اجرای بخش دوم این پروژه که در خاک کشورشان قرار دارد نیاز به منابع مالی دارند که تاکنون تامین نشده است. از طرف دیگر دولت‌های هند و پاکستان برای احداث خط لوله انتقال گاز به توافق نرسیده‌‌اند زیرا اساساً دولت هند تمایلی به وابستگی به گاز وارداتی از پاکستان ندارد به همین دلیل هم در مورد ساخت خط لوله به توافق نرسیده‌اند. برخی از شرکت‌های هندی در مورد انتقال گاز ایران از طریق خطوط انتقال زیر آب صحبت می‌کنند یا طرق دیگر را پیشنهاد می‌دهند ولی هنوز در این مورد تصمیم‌گیری نشده است.
عمان هم کشور دیگری است که خواستار واردات گاز ایران است. عمان در سال‌های اخیر پیشرفت‌های زیادی را در مذاکرات واردات گاز تجربه کرد و انتظار می‌رود ظرف سه تا چهار سال آینده این کشور بتواند وارد‌کننده گاز از ایران باشد.

‌ آیا انتقال گاز از ایران به عمان از طریق خطوط لوله زیر آب انجام می‌شود؟
بله، قرار است خط لوله انتقال گاز از ایران به عمان از طریق خطوط لوله زیر آب انجام شود و اگر در مورد انتقال گاز به هند هم نتیجه قطعی حاصل شود، انتقال از طریق خط لوله زیر آب انجام می‌شود. هند اعلام کرده است برای خرید گاز ایران باید خطوط لوله‌ای زیر آب احداث کند که از طریق آنها انتقال گاز بدون وابستگی به پاکستان و مستقیم از طریق ایران انجام شود.

به نظر شما سرمایه‌های چینی برای تامین مالی پروژه‌های احداث خط لوله استفاده خواهد شد؟ اگر چین تامین مالی این پروژه‌ها را بر عهده ندارد به نظر شما کدام کشور یا شرکت در این زمینه نقش فعال‌تری خواهد داشت؟
چین تامین مالی یکی از پروژه‌های خط لوله پاکستان را بر عهده گرفته است و روس‌ها هم برای تامین مالی یکی از پروژه‌ها اعلام آمادگی کردند. یک دلیل تمایل چینی‌ها برای اجرای پروژه خط لوله در پاکستان را می‌توان تلاش چینی‌ها برای بازسازی دوباره مفهوم جاده ابریشم دانست. پاکستان یک عضو مهم و اثر‌گذار در این عرصه است و به همین دلیل چین از هر راهی برای نزدیک شدن به پاکستان استفاده می‌کند. اما اینکه آیا در تمامی پروژه‌ها سرمایه‌گذاران خارجی حضور دارند یا خیر را نمی‌توان با قطعیت گفت.

‌ به نظر شما آیا ایران می‌توانند تامین گاز مورد نیاز اروپا را بر عهده بگیرد؟ آیا ایران می‌تواند ظرف چند سال آینده گاز طبیعی را به بندر جیحان بیاورد و از آن طریق وارد بازار مصرف کشورهای اروپایی بکند؟
نمی‌توان با قطعیت گفت ولی احتمال زیادی دارد که این اتفاق بیفتد. البته ایرانیان برای وارد شدن به بازار مصرف اروپا باید از ترکیه عبور کنند و به همین دلیل استراتژی‌های ترکیه در تصمیمات ایران اهمیت زیادی دارد. هم‌اکنون ایران تامین گاز ترکیه را بر عهده دارد ولی از آنجا که ترکیه از طرق دیگر هم می‌تواند نیاز گاز طبیعی خود را تامین کند، در مورد آینده این رابطه نمی‌توان نظر دقیقی داد. ترکیه در سال‌های اخیر قراردادی با آذربایجان امضا کرده است و گاز را از این کشور وارد می‌کند و بخشی را به اروپا صادر می‌کند.

‌ به نظر می‌رسد هم‌اکنون آذربایجان صادرات گاز به اروپا از طریق ترکیه را انجام می‌دهد و رقیب سر‌سختی برای ایران است. در این شرایط آیا ایران امکان صادرات به اروپا را دارد و حتی اگر داشته باشد آیا اروپایی‌ها از گاز ایران استقبال می‌کنند؟
اروپا تمایل دارد تا تامین گاز طبیعی خود را نه از یک کشور بلکه از چندین کشور مختلف انجام دهد و از وابستگی به واردات گاز از روسیه بکاهد. البته روی کاهش تقاضای گاز طبیعی هم سرمایه‌گذاری کرده است و در سال‌های اخیر تقاضای گاز در این کشور با سرعت زیادی تنزل یافته است. ولی به نظر من اروپا از وارد شدن گاز ایران به بازار این منطقه استقبال می‌کند به خصوص که به دلیل مسائل سیاسی در سال‌های اخیر اروپا با روسیه اختلافاتی پیدا کرده است و این اختلافات زمینه را برای بیشتر شدن تنش فراهم کرد. در این وضعیت وارد شدن ایران و حتی آذربایجان در بازار مصرف اروپا یک مزیت مهم برای این کشور محسوب خواهد شد. نکته مهم این است که ایران نسبت به آذربایجان کشور قدرتمندتری در زمینه ذخایر گازی است و آذربایجان فاکتور مهمی در تراز گازی در اروپا نیست. بنابراین ایران برای اروپا اولویت بیشتری دارد و اگر امکان همکاری ایران با اروپا برای تامین نیاز گازی این کشورها وجود داشته باشد، بدون شک با استقبال زیادی مواجه می‌شود.

اگر ایران بتواند راهی پیدا کند که تولید بیشتر از ذخایر گازی‌اش مقرون به صرفه باشد، آیا این امکان وجود دارد که بتواند جایگزین جمهوری آذربایجان در انتقال گاز به اروپا از طریق خط لوله‌های موجود در ترکیه شود؟
از نظر تئوری این نظریه محتمل و امکان‌پذیر است ولی در عمل باید به این نکته توجه کرد که جمهوری آذربایجان احداث خط لوله را آغاز کرده است و به زودی پروژه تمام می‌شود در حالی که ایران هنوز اجرای این طرح را تکمیل نکرده است. بنابراین از نظر تئوری پاسخ این سوال مثبت است ولی در عمل اجرای این طرح امکان‌پذیر نیست زیرا هنوز خط لوله‌ای برای انتقال احداث نشده است.

‌ هم‌اکنون این بحث کاملاً تئوری است زیرا ظرفیت تولید در ایران به اندازه‌ای نیست که علاوه بر تامین نیاز داخلی به صادرات هم فکر کنند. به نظر می‌رسد برای اینکه ایران بتواند ظرفیت تولید خود را به سطحی که برای صادرات مناسب است نزدیک کند راه زیادی باید طی شود. آیا شما هم راه درازی برای تبدیل شدن ایران به یک کشور بزرگ صادر‌کننده گاز می‌بینید یا اینکه معتقدید ایران به سرعت می‌تواند در جهان به عنوان یک صادر‌کننده معرفی شود؟
بله، به نظر من ایران تا تبدیل شدن به یک صادر‌کننده بزرگ گاز به اروپا فاصله زیادی دارد به خصوص که ایران با گاز طبیعی تولید‌شده در بازار داخلی می‌تواند کارهای زیادی انجام دهد و در سال‌های اخیر به دلیل تحریم‌های اقتصادی اجرای این پروژه‌ها را هم متوقف کرده بود. بنابراین پروژه‌های ساده‌تر و کوتاه‌مدت مانند پروژه گاز‌رسانی به پاکستان و عمان را در دستور کار قرار می‌دهد و پروژه‌های بزرگی مانند تامین گاز اروپا را به آینده موکول می‌کند. البته انتقال گاز به اروپا نیاز‌مند کار زیادی از طرف ایرانی‌هاست زیرا باید توافق‌های اساسی بین ایران و کشورهایی که گاز از طریق آنها منتقل می‌شود، انجام شود و خطوط لوله در مسیرهایی احداث شود که احتمال توقف در فرآیند انتقال گاز از طریق این خطوط لوله کم باشد و طی شدن این دوره‌ها بسیار طولانی است. به نظر من زمانی که ایران توانست تمامی نیاز داخلی خود را از طریق منابع گازی داخلی تامین کند و تمامی پروژه‌های کوتاه‌مدت را به نتیجه برساند، آن‌گاه خواهد توانست به صادرات فکر کند و تصمیم بگیرد که گاز مازادش را به کشورهای اروپایی صادر کند یا وارد بازارهای کشورهای همسایه کند. اما در شرایط فعلی ایران نمی‌تواند در مورد تامین نیاز گازی اروپا نظری بدهد.
به نظر من ایران بین 10 تا 15 سال آینده نمی‌تواند یک صادر‌کننده بزرگ گاز به اتحادیه اروپا باشد زیرا هم‌اکنون بخش زیادی از گاز تولیدی در بازار داخل مصرف می‌شود و سهم زیادی هم برای پروژه‌های کوتاه‌مدت صرف می‌شود و ایران مذاکرات جامعی را برای تکمیل زیر‌ساخت‌های لازم برای انتقال گاز به اروپا آغاز نکرده است. بنابراین برای طی شدن این مسیر هنوز خیلی زود است.

‌ در سال‌های اخیر ما شاهد ایجاد بحرانی بزرگ در بازار نفت دنیا بودیم. به نظر شما می‌توان ایران را برنده این بحران دانست؟ در این سال‌ها روسیه، ونزوئلا و نیجریه با چالش‌های زیادی روبه‌رو بودند و بحران‌های زیادی را تجربه کردند اما ایران به دلیل ثبات سیاسی توانست از این بحران عبور کند. نظر شما در این مورد چیست؟
بله، ایران در این سال‌ها توانست برنده بحران نفتی در دنیا باشد زیرا در این دوره که بخش‌های زیادی از دنیا با تنش روبه‌رو بودند ایران سرگرم مذاکراتی بود که تحریم‌های صادراتی نفت را لغو کرد و به ایران فرصت داد تا تولید و صادراتش را افزایش دهد. بنابراین با وجود اینکه قیمت نفت در بازار جهانی کاهش یافته است ولی صادرات نفت ایران دو برابر شد و درآمد این کشور از فروش نفت تغییری نکرد. ایران از این جهت یک برنده است. به تعبیر بهتر در شرایطی که اغلب کشورهای دنیا شرایطی بسیار بدتر از قبل دارند -‌به دلیل افت قیمت نفت- ایران شرایطی تقریباً مشابه قبل را تجربه می‌کند و درآمدش نسبت به چهار سال قبل چندان تفاوتی نکرده است. از طرف دیگر اقتصاد ایران نسبت به ونزوئلا و نیجریه متنوع‌تر است و سهم نفت در اقتصاد ایران به اندازه سهم آن در نیجریه و ونزوئلا نیست. به دلیل همین تنوع است که افت قیمت نفت کمتر از دیگر کشورها روی اقتصاد ایران فشار وارد می‌کند. این موفقیت و مزیت اقتصادی برای ایران به دلیل ثبات سیاسی در این کشور ایجاد شده است. ایران از نظر سیاسی وضعیت با‌ثبات‌تری نسبت به ونزوئلا و نیجریه و لیبی دارد و به همین دلیل هم در سال‌های بحران نفتی در دنیا توانست، بهتر ظاهر شود و عملکرد مناسب‌تری داشته باشد.

به نظر شما 10 سال بعد یعنی در سال ۲۰۲۶ میلادی ایران چه جایگاهی در دنیا خواهد داشت؟ البته این برآورد را بر مبنای وجود ثبات نسبی در فضای سیاسی و اقتصادی منطقه ارائه می‌دهیم به این معنا که جنگی بزرگ در این منطقه اتفاق نیفتد، بی‌ثباتی سیاسی در خاورمیانه ایجاد نشود، عراق همچنان یکپارچه باقی بماند و عربستان سعودی هم کشور با‌ثباتی باشد. به نظر شما در صورتی که شرایط خاورمیانه در 10 سال آینده تغییر زیادی را تجربه نکند می‌توانیم تا 10 سال آینده شاهد تبدیل شدن ایران به دومین تولید‌کننده بزرگ نفت در دنیا و سومین تولید‌کننده بزرگ گاز طبیعی در دنیا باشیم؟
به نظر من جایگاه آینده ایران در صنعت نفت بستگی به وضعیت عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه دارد. اگر عراق بتواند تولید خود را افزایش دهد و سرمایه‌های لازم در این زمینه را جذب کند، این کشور موفق می‌شود تا از نظر صادرات و عرضه نفت به بازار جهانی از ایران پیشی بگیرد. ولی در حالت کلی ایران از نظر تولید و صادرات نفت و گاز در دنیا از کشورهای روسیه و آمریکا و عربستان سعودی پیشی نخواهد گرفت. زیرا توان تولید این کشورها و ظرفیت تولیدی آنها بالاتر است. بنابراین اگر عراق هم بتواند متناسب با ظرفیتش تولید کند تا 10 سال بعد ایران جایگاه پنجم دنیا را در بازار نفت به خود اختصاص می‌دهد. در بازار گاز طبیعی هم ایران در خوش‌بینانه‌ترین حالت بعد از روسیه و آمریکا قرار دارد و سومین تولید‌کننده و عرضه‌کننده در جهان است. دلیل اینکه ایران در جایگاه سوم باقی می‌ماند این است که بازارهای کافی مناسبی ندارد. مثلاً ایران می‌تواند به پاکستان گاز صادر کند ولی نمی‌تواند وارد بازار هند شود. ایران برای وارد شدن به بازار اروپا نیاز به ترکیه دارد و بازار ال‌ان‌جی هم در سال جاری و سال‌های آتی چندان امیدوار‌کننده نیست. بنابراین وارد شدن این کشور به بازار اروپا منوط به همکاری تنگاتنگ با ترکیه و مذاکرات گسترده با اروپاست و تمامی این کارها زمان‌بر است. بنابراین برای ایران وارد شدن به بازارهای دیگر بسیار دشوار است زیرا هم‌اکنون روسیه خط لوله انتقال گاز خود را در سراسر اروپا احداث کرده است و اخیراً هم خط لوله انتقال گاز به چین را به بهره‌برداری رسانید. بنابراین به نظر من ایران برمبنای میزان ذخایر گازی که دارد جایگاه سوم در صادرات گاز طبیعی دنیا را خواهد داشت و این جایگاه تا زمانی که چین توان تولید گاز شیل را توسعه دهد، حفظ می‌شود. بنابراین به نظر من تنها رقیب احتمالی ایران برای تصاحب جایگاه سوم در عرضه گاز در دنیا چین است و اگر چین در این صنعت سرمایه‌گذاری نکند یا تا سال ۲۰۲۶ میلادی به نتیجه نرسد، جایگاه سوم به ایران اختصاص خواهد داشت.

بنابراین تا 10 سال آینده ایران همچنان برای مصرف داخلی، گاز طبیعی تولید می‌کند و نمی‌تواند به یک صادر‌کننده بزرگ گاز در جهان تبدیل شود. می‌دانیم که ایران یکی از بزرگ‌ترین مالکان ذخایر تایید‌شده گاز در دنیاست و باید بتواند جایگاه بهتری در بازار صادراتی به خود اختصاص دهد؟
به نظر من ایران می‌تواند صادرات گاز طبیعی و تولید این منبع ارزشمند انرژی را افزایش دهد ولی نمی‌تواند بازار بسیار بزرگی به دست آورد زیرا رقبای دیگر بازار را تصاحب کرده‌اند. وارد شدن به بازارهای خارجی یک چالش بزرگ برای ایران خواهد بود و این چالش نه‌تنها در صنعت گاز بلکه در صنعت نفت هم دیده می‌شود. ایران در جریان تحریم‌های اقتصادی بخش زیادی از بازار مصرف خود را از دست داد و دیگر کشورها جایگزین ایران شدند و دلیلی برای ترک این بازارها و واگذاری مجدد به ایران ندارند. ایران یا باید به دنبال بازارهای تازه‌ای باشد یا از فرصت‌هایی که غیر‌منتظره در بازار ایجاد می‌شود بهترین استفاده را بکند. هر دو این کارها نیاز به زمان زیادی دارد و به سرعت امکان‌پذیر نیست. از طرف دیگر محدودیت‌های دیگری هم وجود دارد که از جمله آنها می‌توان به کمبود منابع مالی برای توسعه حوزه‌های گازی اشاره کرد. ایران در سال‌های اخیر منابع مالی کافی برای توسعه حوزه گازی نداشت و به همین دلیل حتی به اندازه قطر در توسعه حوزه گازی پارس جنوبی- که یک حوزه گازی مشترک بین ایران و قطر است‌-‌ موفق نبود. تولید نفت قطر از حوزه مشترک این کشور با ایران بیش از تولید نفت ایران است و این باعث کمبود درآمد ایران از محل این حوزه نفتی شده است. پارس جنوبی یک نمونه از حوزه‌های نفتی ایران است که به دلیل تحریم‌های اقتصادی اخیر توان ایجاد درآمدی متناسب با ظرفیتش را نداشت.

به نظر شما در جریان بحران نفتی دنیا -‌ افت زیاد قیمت نفت و رسیدن آن به کمتر از ۴۰ دلار - آمریکا متحمل زیان شد یا منفعت کسب کرد؟ به نظر شما قیمت بالاتر نفت که باعث افزایش ثبات اقتصادی و حتی سیاسی در خاورمیانه می‌شود به نفع اقتصاد آمریکا نیست؟
بدون شک قیمت پایین نفت برای اقتصاد آمریکا بهتر از قیمت بالای نفت است چون آمریکا یک وارد‌کننده بزرگ نفت در دنیاست. حتی در سال‌های اخیر که توان تولید نفت در آمریکا رشد زیادی کرده است ولی باز هم فعالیت‌های صنعتی و اقتصادی آمریکا وابسته به واردات نفت است و این کشور را می‌توان از بزرگ‌ترین واردکنندگان نفتی دانست. به نظر من آمریکا توانسته است بخش زیادی از نیاز انرژی را در داخل تامین کند و هم‌اکنون وابستگی کمتری به نفت خاورمیانه دارد و شاید به همین دلیل است که در سال‌های اخیر تمایل کمتری برای مداخله در مسائل خاورمیانه داشته است. مثلاً 20 سال قبل آمریکا در مسائل خاورمیانه دخالت مستقیم داشت و هزینه‌های زیادی برای این کار صرف می‌کرد ولی در سال‌های اخیر این هزینه‌ها به شدت تقلیل یافته است و این تغییر سیاست تنها به دلیل تغییر نیاز این کشور به انرژی و منابع انرژی است. از طرف دیگر نمی‌توان گفت زمانی که قیمت نفت در بازار جهانی بالاست، خاورمیانه ثبات بیشتری دارد و زمانی که قیمت نفت پایین است، ثبات سیاسی و اقتصادی این منطقه هم کمتر است. مطالعات تاریخی تایید می‌کند بخش زیادی از تنش‌های خاورمیانه در زمانی رخ داد که قیمت نفت بسیار بالا بود. مثلاً در سال ۲۰۱۱ میلادی که انقلاب در لیبی اتفاق افتاد، قیمت هر بشکه نفت در بازار جهانی بالغ بر ۱۰۰ دلار آمریکا بود. بی‌ثباتی‌ها باعث افزایش تنش و درگیری در خاورمیانه می‌شود و در بعضی مواقع قیمت بالای نفت هم به این بی‌ثباتی‌ها دامن می‌زند زیرا قیمت بالای نفت به معنای افزایش توان خرید سلاح از سوی دولت‌ها، تغییرات اجتماعی و تغییرات در ساختار سیاسی کشور است. بدون شک در زمان افت قیمت نفت در بازار جهانی شما با نوع دیگری از بی‌ثباتی‌ها و چالش‌ها روبه‌رو خواهید بود. به نظر من چالش‌های خاورمیانه چیزی فراتر از قیمت نفت است و مسائل زیر‌ساختی و ضعف‌های زیر‌بنایی در ساختار اقتصادی و سیاسی این کشورهاست که باعث تحولات منفی اخیر شده است. من بر این باورم که قیمت پایین نفت به نفع تمامی اقتصادهای صنعتی و مصرف‌کننده است و قیمت نفت نقشی در ثبات سیاسی و تنش و درگیری در خاورمیانه ایفا نمی‌کند. اما آنچه مشاهده می‌شود این است که کشورهای صنعتی در سال‌های اخیر تلاش کردند تا از وابستگی به نفت خاورمیانه بکاهند و به دنبال آن دخالت کمتری در مسائل این منطقه داشته باشند زیرا درگیر شدن غربی‌ها در جنگ‌ها و درگیری‌های خاورمیانه -مشابه جنگ عراق و افغانستان و غیره- تنها هزینه‌های کلان انسانی و مالی را به اقتصادهای صنعتی تحمیل می‌کند. هزینه‌هایی که به راحتی می‌توان از آنها چشم‌پوشی کرد و برای توسعه زیر‌ساخت‌های شهری و اقتصادی در کشور صرف کرد.

‌ بنابراین شما رابطه قیمت نفت و ثبات اقتصادی در خاورمیانه را کاملاً تکذیب می‌کنید؟
بله، به نظر من هیچ رابطه‌ای بین قیمت نفت و ثبات و امنیت در خاورمیانه نیست. شاید قیمت بالای نفت سبب شود دولت‌ها منابع مالی بیشتری داشته باشند و پروژه‌های عمرانی بیشتری در کشور اجرا شود ولی این به معنای آرامش بیشتر و کاهش احتمال تنش سیاسی و اجتماعی نیست. ما شاهد این بودیم که در سال‌های اخیر بسیاری از بحران‌های خاورمیانه در سال‌هایی اتفاق افتاد که قیمت نفت بالا بود. شاید قیمت بالای نفت تنها باعث فرصت‌های شغلی بیشتری در کشور باشد و مردم برای تامین معاش مشکل نداشته باشند.

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها