شناسه خبر : 21054 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مرتضی ایمانی‌راد از ریزش‌های بورس‌های جهانی و تاثیر آن بر بازارهای ایران می‌گوید

آماده‌باش دنیا در برابر سونامی اقتصادی

بحران اقتصادی این روزها در شرایطی دنیا را تحت تاثیر قرار داده که می‌توان گفت هیچ کشوری از تیررس آن در امان نبوده است. در این میان، سقوط ۷۰‌درصدی قیمت نفت و کالاهای اساسی از مهم‌ترین پیامدهای این بحران طی مدت اخیر بوده است.

بحران اقتصادی این روزها در شرایطی دنیا را تحت تاثیر قرار داده که می‌توان گفت هیچ کشوری از تیررس آن در امان نبوده است. در این میان، سقوط 70‌درصدی قیمت نفت و کالاهای اساسی از مهم‌ترین پیامدهای این بحران طی مدت اخیر بوده است. به زعم برخی کارشناسان، تغییر در سیاست‌های پولی آمریکا در خصوص نرخ بهره، تحولات اقتصادی در کشور چین و به تبع آن تضعیف تقاضای کالاها از سوی این کشور از مهم‌ترین دلایل سقوط بازارهای جهانی طی یک سال و نیم اخیر بوده است. در همین زمینه تجارت فردا در گفت‌وگویی با مرتضی ایمانی‌راد اقتصاددان سرشناس به بررسی تحولات اقتصادی جهان در زمینه‌های مختلف از جمله دلایل سقوط قیمت نفت، گمانه‌زنی‌ها در خصوص ارزش طلای جهانی و همچنین چشم‌انداز شرایط اقتصادی در سال جدید میلادی پرداخته است. ایمانی‌راد در این گفت‌وگو به تاثیر این رخدادها در اقتصاد ایران نیز پرداخته و سال آتی را برای بازار سهام با توجه به افت شدید قیمت کالاهای جهانی، سالی زیان‌ده می‌داند.
شروع افت بازارهای کالایی از اواسط سال 2014 تاکنون اقتصاد کشورهای مختلف را به‌طور مستقیم و غیر‌مستقیم تحت تاثیر قرار داده است. بسیاری از کارشناسان تغییر در سیاست‌های اقتصادی آمریکا و ضعف اقتصاد چین را که همواره به عنوان بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا مطرح هستند از عوامل این روند نزولی می‌دانند. در این میان به زعم عده‌ای از کارشناسان علت کاهش ارزش کالاهای مهم از جمله نفت، شرایط عرضه و تقاضای جهانی و نیز تضاد و تناقض‌های سیاسی بیان شده است. از دید شما دلایل سقوط بازارهای جهانی در مدت اخیر چه بوده است؟
در مدت اخیر شرایطی در اقتصاد جهان به وجود آمده که یکی از آثار آن تحولات کنونی جهان است؛ در وهله اول این شرایط را باید بشناسیم. این شرایط مادر تحولات و نوسانات اقتصادی در جهان است که به‌طور خلاصه اینطور بیان می‌شود:
اول، اینکه در اثر رشد هزینه‌های امنیت در آمریکا در دهه گذشته، حجم بدهی‌های این کشور به شدت بالا رفته و به سقف تاریخی خود رسیده است. بدهی انباشته‌شده دولت آمریکا به نوعی یک نوع انقباض در هزینه‌های دولت ایجاد می‌کند. این انقباض در هر حال روی هزینه‌های کل (که تشکیل تقاضای کل را می‌دهد) دولت و تقاضا اثر می‌گذارد و نمی‌گذارد که اقتصاد آمریکا به راحتی از بحران سال ۲۰۰۸ عبور کند.
دوم، به دلیل خارج نشدن اقتصاد آمریکا از رکود و کاهش درآمدها و انقباض جدی در سیستم و مقررات پولی در آمریکا، تقاضای موسسات و خانوارها به شدت کاهش داشته است. این کاهش عمدتاً به خاطر بسته شدن سیستم اعتباری آمریکا به وجود آمد و با عدم رشد کافی به مرور زمان شدت پیدا کرد. یعنی در حالی که دولت آمریکا از نظر تاریخی به حجم بسیار بالایی از بدهی رسید (که الان به بیش از هیجده تریلیون دلار رسیده است)، مردم آمریکا هم به دلیل کمبود منابع اعتباری فشار را روی خطوط اعتباری و کارت‌های اعتباری وارد کردند که باعث افزایش حجم بدهی مردم و موسسات آمریکا به رقم بسیار بالایی شد. هم‌اکنون دولت آمریکا به اندازه ۱۰۲ درصد تولید ملی بدهی دارد که این رقم در طول تاریخ آمریکا بی‌سابقه بوده است. اگر جمع کل بدهی‌های دولت، خانوارها، موسسات غیرمالی و مالی را حساب کنیم برابر تولید سه سال آمریکا خواهد شد. طبیعی است که وقتی حجم بدهی فعالان اقتصادی بالا باشد هم سیستم اعتباری بسته می‌شود و همچنین تقاضا منقبض می‌شود.
سوم، به‌رغم این مشکلات سیاست‌های فدرال‌رزرو توانست اقتصاد رکودی آمریکا را تکان دهد؛ به طوری که از اواسط سال ۲۰۱۴ به توقف سیاست‌های انبساطی (چون آمارهای قابل قبولی در آمریکا بیرون می‌آمد) روی آورده که این رویکرد چشم‌انداز را برای متوقف کردن به سیاست انقباضی مثبت‌تر کرد.
چهارم، این مساله دلار آمریکا را گران و تمامی کالاهای بنیادی را در بازارهای بورس جهان ارزان کرد. این تنها نفت نبود که به شدت افت قیمت پیدا کرد بلکه تمامی کالاها با شدت و ضعف کمتر یا بیشتری گرفتار این داستان شدند.
همزمان با این اتفاقات در اقتصاد آمریکا، نرخ رشد اقتصادی در چین هم، که خود داستان دیگری است، شروع به کاهش کرد. نرخ رشد اقتصادی چین در پنج سال گذشته به طور متوالی در حال کاهش بوده که در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ روند سریع‌تری به خود گرفت و دولت چین را مجبور کرد یکسری سیاست‌های انبساطی اتخاذ کند.
این دو مساله، یعنی اتخاذ سیاست‌های انقباضی در آمریکا و اتخاذ سیاست‌های انبساطی در چین این دو کشور را در دو طرف اقتصاد جهانی قرار داد. از یک طرف رونق اقتصاد آمریکا، ارزش دلار را بالا برده و موجب کاهش قیمت مواد اولیه در جهان می‌شود و از طرف دیگر چین نرخ رشد خودش را از دست داده و در نتیجه تقاضایش را برای مواد اولیه بیشتر از دست می‌داد. طبیعی بود که در این دو جهت چه بلایی سر مواد اولیه باید بیاید. هم از طرف چین و هم از طرف آمریکا قیمت مواد اولیه در فشار قرار گرفت و شرایطی پدید آمد که الان شاهد آن هستیم.
اگر به این مسائل مشکلات اروپا و ژاپن را برای رسیدن به نرخ رشد بالا و تورم دو‌درصدی اضافه کنیم و حجم بسیار بالای بدهی کشورهای دیگر را هم به این مجموعه بیفزاییم متوجه می‌شویم که چرا اقتصاد جهانی در حال نوسان است.

قیمت نفت از اواسط سال 2014 تاکنون حدود 70 درصد کاهش داشته است. در چند روز اخیر نیز نفت‌های مهم جهان با کاهش متوالی به کف قیمتی خود در سال 2004 رسیده‌اند. در این میان برخی قیمت‌های فعلی را کف قیمتی این کالا می‌دانند و احتمال رشد آن را در سال 2016 متصور هستند. اما پیش‌بینی‌های موسسات معتبری همچون گلدمن ساکس حکایت از کاهش قیمت این کالا تا سطح 20 دلار دارد. احتمال کاهش قیمت این کالا را در روزهای آتی چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ در این شرایط رسیدن به سطح 20 دلار را چقدر امکان‌پذیر می‌دانید؟
پایین آمدن قیمت نفت به دلیل کاهش تقاضا، افزایش تولید و از همه مهم‌تر بالا رفتن قیمت دلار آمریکا در مقابل ارزهای معتبر جهانی بود. وقتی قیمت‌ها در حال کاهش است، طبیعی است که دولت‌های تولید‌کننده نفت برای جبران کسری‌های خود دست به تولید بیشتر می‌زنند و اوضاع را خراب‌تر می‌کنند. این مساله در آمریکا، عربستان سعودی و تعدادی دیگر از کشورهای تولید‌کننده نفت اتفاق افتاد.
همان‌طور که اشاره کردم شرایطی که الان در اقتصاد جهان وجود دارد بسیار ساختاری و بلندمدت است. فقط شرایط روانی خاصی نیست که با تغییر آن شرایط عوض شود. با شروع سال میلادی بازارها واکنش زیادی به این تحولات نشان داده و بازار چین در چندین نوبت بخش مهمی از ارزش خود را از دست داده است. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد که سال ۲۰۱۶ سال خوبی برای نفت نخواهد بود، به خصوص اینکه دلار همچنان پول پرقدرتی در این سال خواهد ماند و چین هم به این راحتی نمی‌تواند خودش را جمع و جور کند. در نتیجه احتمال اینکه قیمت نفت به کانال 20 دلار برسد (نفت سنگین ایران که به این قیمت رسیده، اما در اینجا منظور نفت وست تگزاس اینترمدییت است) زیاد است. کسانی هم که پیش‌بینی کرده‌اند قیمت نفت در سال ۲۰۱۶ افزایش خواهد یافت و حتی قیمت 80 دلار هم از سوی یکی از مسوولان نفتی کشور مطرح شده است، اشتباه می‌کنند. در نتیجه افت نفت به کانال 20 دلار محتمل است.

اقتصاد‌های بزرگ جهان از ابتدای سال 2016 در شرایطی بحرانی فعالیت خود را آغاز کردند. در اولین روز بازگشایی بازارها، بورس چین شاهد افت هفت‌‌درصدی در شاخص سهام این کشور بود. در ادامه نیز بازارهای سهام کشورهای دیگر روند نزولی داشتند. این شرایط بحرانی در کاهش قیمت نفت و فلزات مهم نیز از ابتدای سال میلادی دیده شد. علت این هول و هراس در بازارهای جهانی را چه می‌دانید؟
از سال قبل در مصاحبه‌های مختلف واگرایی شدیدی را که در بازار جهانی وجود دارد یادآوری کرده بودم. این واگرایی به این صورت است؛ از یک طرف در پنج سال گذشته کشورهای مختلف جهان دست به سیاست‌های انبساط پولی زدند و حجم بالایی از پول را به کشور خودشان و بازار جهانی انتقال دادند. در نتیجه در بیشتر کشورهای توسعه‌یافته کاهش و در برخی از آنها به صفر یا نزدیک به صفر رسید. ولی همین نرخ بهره پایین، که نتوانست همه کشورها را از رکود و کاهش تقاضا خارج کند در عوض موجب شد که بازارهای سهام رشد کنند. در بازارهای جهانی بورس نرخ بهره پایین را خیلی دوست دارد. در نتیجه بورس‌های جهانی، نه بر اساس بهتر شدن شرایط اقتصادی در جهان، بلکه به خاطر پیش‌بینی مثبت در مورد آینده اقتصاد جهانی شروع به رشد کردند و در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ تقریباً بیشتر بورس کشورهای مطرح جهان رکورد تاریخی زدند. در نیمه دوم سال ۲۰۱۵ خیلی از سرمایه‌گذاران متوجه شدند که سیاست‌های پولی نتوانسته است برخی از مشکلات کشورها را حل کند و با احتیاط در بورس‌ها خرید کردند. این شک و تردیدها با پایین آمدن شدید بهای مواد اولیه همراه شد. شرایط واگرایی نمی‌توانست به‌طور مستمر ادامه پیدا کند. زیرا این متغیرها همگرا بوده و با بالا رفتن قیمت مواد اولیه و نرخ بهره بورس هم بالا می‌رود. ولی این داستان به شدت واگرا شده بود و چون این واگرایی استمرار داشت باعث بروز مشکلاتی برای بعضی از کشورها شد. گذشته از آن نه تنها این واگرایی در درون کشورهای مطرح جهان به وجود آمد بلکه میان کشورهای جهان نیز رشد کرد. مثلاً در حالی که اقتصاد آمریکا در حال اتخاذ سیاست انقباضی بود، چین، اروپا و ژاپن سیاست‌های انبساطی در دستور کارشان قرار داشت. این واگرایی در میان کشورها در تغییر بسیار شدید نرخ ارز در بازار فارکس خود را نشان داد. خبر بد این است که این واگرایی‌ها به سادگی درست نمی‌شوند. شاید یک تحول بزرگ لازم باشد و شاید یک بحران جدی‌تر در بازار جهانی در حال شکل‌گیری است. اتفاقاتی که شما در چین و کاهش نرخ سهام در بسیاری از کشورها می‌بینید ناشی از همین است. سال ۲۰۱۶ با این حساب سال اصلاح جدی قیمت‌ها در بورس جهانی است. در این سال بدترین جا برای سرمایه‌گذاری بورس‌ها است و بهترین جا برای سرمایه‌گذاری ارزهای مطمئن با نرخ بهره پایین
(safe haven currencies) و ارزهای تامین‌کننده منابع مالی برای معاملات بین‌المللی (funding currencies) است.

بسیاری از تحلیلگران اقتصادی سقوط بازارهای جهانی را تحت تاثیر دو عامل می‌دانند. تصمیمات متناقض بانک‌های جهانی (آمریکا با اجرای سیاست‌های انقباضی، اروپا، ژاپن و چین با سیاست‌های انبساطی) که منجر به افزایش ارزش دلار و کاهش توانایی اقتصادهای بزرگ جهان به جز آمریکا شده است و دیگری بحث شرایط اقتصادی چین و تضعیف تقاضای کالاها از سوی این کشور است. تغییر ساختار اقتصاد چین از حالت توسعه‌محور به خدمات‌محور باعث تشدید فشار بر قیمت کالاهای پایه شده است. می‌توانیم احتمال بحران در اقتصاد جهانی را از سمت چین مانند سال 1997 شاهد باشیم؟ احتمال وقوع بحران اقتصادی را تا چه حد می‌دانید؟
از نگاه بنده سیاست بانک‌های مرکزی در جهان متناقض نبوده است، واگرا بوده، در حالی که هر کدام از سیاست‌ها در کشور خودشان درست بوده است. این واگرایی یکی از دلایل بحران احتمالی اقتصادی در جهان است ولی توجه داشته باشیم که این خود یک نمود از عوامل ریشه‌ای‌تری است که در بازارهای جهانی وجود دارد. نکته دوم این است که خدمات‌محور شدن چین اثر مهمی بر این شرایط نداشته است. چیزی که از ناحیه چین به این بحران دامن زده است کاهش تقاضا به خاطر کاهش نرخ رشد اقتصادی بوده است. اینکه چرا نرخ رشد اقتصادی چین تا این حد کاهش یافته است خود به بررسی مفصلی نیاز دارد.
ولی چین و کاهش تقاضایش برای مواد اولیه و قدرت بزرگش در اقتصاد جهانی می‌تواند یکی از محورهای بحران احتمالی در اقتصاد جهان باشد. همان‌طور که گفته شده توسعه و رشد نامتقارن در جهان (رشد آمریکا و کاهش نرخ بیکاری در مقابل کاهش نرخ رشد اقتصادی و افزایش نرخ بیکاری در بسیاری از کشورهای جهان) یکی از زمینه‌های بسیار مهم در تشدید عوامل بحران‌زا در اقتصاد جهانی است. به نظر من اقتصاد جهانی به راحتی نمی‌تواند این واگرایی‌ها را اصلاح کند و با اصلاح بازارهای بورس قضیه تمام نمی‌شود. در نتیجه در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ اقتصاد جهان در‌گیر این مسائل است و می‌توان پیش‌بینی کرد که در این دو سال بازارها در شرایط نوسانی بسیار بالایی خواهند بود و احتمال اینکه این نوسان‌ها به برگشت بازارهای بورس در جهان و بروز یک رکود فراگیر منجر شود بسیار بالاست.
اقتصاد ایران تحت تاثیر کاهش منابع ارزی حاصل از نفت و صادرات غیرنفتی در سال آینده سال سختی خواهد داشت. این شرایط همراه با تنش‌های منطقه‌ای و عدم تفاهم و گفت‌وگوی داخلی شرایط کلی اقتصاد ایران را ویژه کرده است.


از طرفی رشد نرخ دلار می‌تواند بر اقتصادهای جهانی اثر سرریز نیز داشته باشد. از آنجا که افزایش نرخ بهره آمریکا به معنای افزایش هزینه‌های دریافت اعتبارات برای دریافت‌کنندگان این اعتبارات است، به ویژه می‌توان اثر آن را در بازارهای نوظهور دید. از طرفی در این کشورها، شرکت‌ها اعتبارات خود را به دلار دریافت می‌کنند اما درآمدهای خود را به ارزهای کم‌ارزش‌تر نسبت به خود دریافت می‌کنند، که این امر می‌تواند به بحران مالی در این کشورها منجر شود. نظر شما در این خصوص چیست؟
شرایط به وجود‌آمده به شدت روی کشورهای نوظهور اثر دارد و تغییرات ساختاری جدی در این کشورها پدید آمده و پدید خواهد آمد. لطمه کشورهای نوظهور از این ناحیه نیست. این کشورها از ناحیه به هم‌خوردن نرخ برابری ارزشان با دلار آمریکا لطمه می‌خورند، کما اینکه تاکنون هم آسیب دیده‌اند. در حال حاضر شما چیزی به نام BRICS به عنوان موتور رشد اقتصاد جهان دیگر نمی‌بینید. چین با بستن بازارهایش جلو ریزش بازار را می‌گیرد و برزیل در هر فصل نرخ منفی بزرگ‌تری را تجربه می‌کند و اصلاً معلوم نیست که می‌تواند در این شرایط ثبات اقتصادی و حتی سیاسی خود را حفظ کند. از میان این کشورها تنها هند است که با نرخ رشد قابل قبولی در حال رشد است. این شرایط عمدتاً به خاطر به هم‌خوردن نرخ برابری ارزها و در طرف مقابلش کاهش ارزش مواد اولیه ایجاد شده است. افزایش قیمت دلار در بازارهای جهانی منشاء آثاری است که ممکن است کشورهای در حال توسعه و نو‌ظهور نتوانند تا سال‌ها این مشکلات را حل کنند و حتی احتمال زیادی دارد که در سال ۲۰۱۶ منتظر تغییرات و جابه‌جایی‌های سیاسی در جهان نوظهور و در حال توسعه باشیم. این همه تضاد و درگیری در جهان حاصل این مشکلات است و با احتمال بالا هم پیش‌بینی می‌شود که در سال ۲۰۱۶ این روندها تشدید شود.

در اواسط ماه دسامبر سال 2015 بعد از گذشت حدود 10 سال و با کش و قوس‌های بسیار فدرال‌رزرو نرخ بهره را افزایش داد. درحالی که بحث‌های فراوانی درباره تاثیر افزایش نرخ بهره بر اقتصاد آمریکا مطرح است، عده‌ای از کارشناسان درباره تاثیر این اقدام فدرال‌رزرو بر دومین اقتصاد قدرتمند جهان یعنی چین صحبت می‌کنند. اما در این میان مقامات فدرال‌رزرو اعلام کردند که افزایش نرخ بهره مسبب تکان دادن شدید اقتصاد در آسیا نمی‌شود. نظر شما در این باره چیست؟ به‌طور کلی افزایش نرخ بهره آمریکا چه تاثیری بر اقتصادهای مهم جهان داشته است؟
یک نکته را در نظر داشته باشیم که نرخ‌های ارز هیچ‌گاه اثر تغییرات واقعی نرخ بهره را در هر نقطه از زمان نشان نمی‌دهند. نرخ‌های ارز پیش‌بین نرخ بهره را نشان می‌دهند. به همین دلیل است که وقتی در دسامبر سال ۲۰۱۵ فدرال‌رزرو نرخ بهره را بالا برد بازار خیلی قوی از دلار آمریکا استقبال نکرد. دلیلش هم این بود که این افزایش را قبلاً در نرخ دلار دیده بود. حالا ما می‌مانیم و سال ۲۰۱۶ که پیش‌بینی چهار بار افزایش نرخ بهره شده است. اینکه فدرال‌رزرو چهار بار نرخ بهره را بالا ببرد (یعنی در هر فصل یک بار) خیلی بعید است. سال ۲۰۱۶ سال انتخابات ریاست جمهوری است و معمولاً در فصل انتخابات تلاش می‌کنند شوک به اقتصاد وارد نکنند. پیش‌بینی من این است که در سال ۲۰۱۶ در بهترین حالت خودش فدرال‌رزرو دو بار اقدام به افزایش نرخ بهره خواهد کرد و دلیلش هم این است که بالا بودن نرخ دلار دارد به خود آمریکا هم لطمه می‌زند.
گذشته از خود آمریکا، بسیاری از کشورهای جهان، مخصوصاً کشورهای تولید‌کننده مواد اولیه شدیداً از گرانی دلار لطمه خورده‌اند و اتفاقاً ضربه‌پذیری چین در میان این کشورها کمتر بوده است. دلیل بحران‌های ادواری چین مسائل داخلی است و کمتر به افزایش نرخ دلار آمریکا مربوط می‌شود. ولی همان‌طور که گفتم بسیاری از کشورهای نفت‌خیز و کشورهای آسیایی را با مشکل جدی مواجه کرده است. ما در سال ۲۰۱۶ شاهد شدت درگیری‌ها در منطقه خاور‌میانه و تغییر بافت سیاسی کشورهایی خواهیم بود که هر یک تحت تاثیر دلار گران ضربه جدی خورده‌اند.

در حالی که پس از افزایش نرخ بهره آمریکا انتظار می‌رفت طلا با افت قیمتی شدید و تداوم روند کاهشی مواجه باشد اما دو روز پس از اعلام این افزایش، قیمت طلا به علت عقب‌نشینی بورس‌ها و دلار 15 دلار افزایش یافت. با توجه به اینکه قیمت طلا در یک سال اخیر افتی در حدود 10 درصد داشته است و یکی از مولفه‌های نوسان آن ارزش دلار است، آینده بازار طلا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
یکی از دلایلی که طلا همراه با بالا رفتن نرخ بهره در آمریکا بالا نرفت این بود که قبل از اعلام نرخ بخشی از افزایش را تجربه کرده بود. ضمناً چون دلار هم پس از یک افزایش مجدداً کاهش یافت، دلیلی برای کاهش طلا باقی نمی‌ماند. ولی چرا افزایش یافت؟ طلا گذشته از اینکه همانند یک کالا با ارزش دلار بالا و پایین می‌رود، در عین حال یک وظیفه پوشش ریسک قوی در بازار جهانی دارد. به همین جهت با شروع یک ریسک سیاسی یا اقتصادی، مخصوصاً اینکه یکباره اتفاق بیفتد، طلا واکنش نشان می‌دهد و سرمایه‌گذاران موجودی طلای خود را افزایش می‌دهند. گذشته از ریسک‌های بازار طلا تورم را هم پوشش می‌دهد و وقتی نرخ تورم بالا برود سرمایه‌گذاران موجودی طلای خود را افزایش می‌دهند.
حال اگر شرایط جهانی را ببینیم، متوجه خواهیم شد که این سه، قدرت بالا بردن طلا را نخواهند داشت. اول اینکه در سطح جهان به جای تورم با پدیده کاهش نرخ تورم مواجه هستیم و دوم اینکه علائمی از کاهش نرخ دلار در بازارهای جهانی مشاهده نمی‌کنیم و تنها عاملی که می‌تواند نرخ طلا را بالا نگه دارد ریسک‌های سیاسی و اقتصادی در سطح جهان است. با توجه به بحث‌های بالا مشخص است که نوسانات بازار در سال ۲۰۱۶ بالا خواهد بود و همین مساله موجب نوسان شدید نرخ‌های ارز خواهد شد و چون دلار آمریکا نمی‌تواند روند صعودی خود را ادامه دهد، خرید طلا اقدام خوبی برای حفظ ارزش دارایی‌ها به حساب می‌آید. در نتیجه پیش‌بینی می‌شود طلا قدرت خود را در سال ۲۰۱۶ حفظ کند ولی با توجه به فقدان عوامل تحریک‌کننده اقتصادی طلا نمی‌تواند یک روند قوی صعودی را در سال ۲۰۱۶ تجربه کند، ولی با این اوصاف خرید طلا چه در بازار ایران و چه در بازار جهانی جاذبه خواهد داشت. بهترین آلترناتیو در سال ۲۰۱۶ برای طلا به نظرم خرید طلا با یورو و با ریال منطقی است. ولی سرمایه‌گذاران نباید انتظار سودهای بالا را داشته باشند.

تقاضای فیزیکی همواره یکی از متغیرهای مهم ارزش طلای جهانی به شمار می‌رود. با این وجود آمار‌ها نشان می‌دهد که تقاضای فیزیکی در سال 2015 در قیمت طلا چندان موثر نبوده است. با توجه به اینکه چین و هند همواره به عنوان بزرگ‌ترین متقاضیان طلای جهانی به شمار می‌روند و این کشورها در شرایط کنونی با اقتصادهای تضعیف‌شده‌ای مواجهند، شرایط تقاضای فیزیکی را در آینده قیمت طلا چقدر موثر می‌دانید؟
دلیل مساله روشن است که چرا افزایش تقاضای فیزیکی طلا اثر کمتری روی قیمت دارد تا اوراق مشتقه طلا. این نسبت در هر دوره‌ای متفاوت است ولی عمدتاً اوراق مشتقه طلا همیشه حجم‌شان بیش از طلای فیزیکی بوده است. به همین دلیل طلا بیشتر به نوسانات متغیرهای کلان، از قبیل نرخ دلار آمریکا در بازارهای مالی، واکنش نشان می‌دهد تا به تغییر در عرضه و تقاضای واقعی. ضمناً بسیاری از سرمایه‌گذاران از طلای الکترونیکی برای پوشش ریسک خود استفاده می‌کنند و تقاضای آنها هیچ ارتباطی به مصرف واقعی طلا ندارد. اگر این مطلب را طور دیگری بخواهیم بگوییم، به‌طور غالب تقاضای سرمایه‌گذاری(‌speculative demand) طلا بیش از تقاضای واقعی برای طلاست و به همین دلیل عامل تعیین‌کننده قیمت هم در بازار جهانی همین تقاضاست. تقاضای واقعی طلا فقط روی قیمت اثر می‌گذارد.

سقوط قیمت‌ها در بازارهای جهانی بالطبع در اقتصاد ایران نیز تاثیر بسیار زیادی می‌گذارد. در همین زمینه بحث کاهش قیمت نفت مطرح است که بر میزان ذخایر منابع کشور و همچنین بودجه سالانه تاثیر می‌گذارد. شرایط اقتصادی ایران را با توجه به شرایط جهانی چطور ارزیابی می‌کنید؟
شرایطی که دارد برای اقتصاد ایران و سایر اقتصادهای منطقه به وجود می‌آید بسیار ویژه است. این شرایط در کمتر مقاطعی از سال وجود داشته است. اقتصاد ایران تحت تاثیر کاهش منابع ارزی حاصل از نفت و صادرات غیرنفتی در سال آینده سال سختی خواهد داشت. شاید یکی از سال‌های سخت اقتصاد ایران بعد از انقلاب خواهد بود. این شرایط همراه با تنش‌های منطقه‌ای و همراه با عدم تفاهم و گفت‌وگوی داخلی شرایط کلی اقتصاد و جامعه ایران را ویژه کرده است. درآمدهای نفتی به شدت کاهش خواهد یافت و کسری بودجه سنگین یا استقراض سنگین در سال آینده اجتناب‌ناپذیر است. اگر این شرایط به وجود آید (که احتمال آن بسیار بالاست) هم تورم بالا می‌رود و هم نرخ ارز افزایش پیدا می‌کند. گذشته از اینها خطر بزرگی که در سال آینده برای اقتصاد ایران وجود دارد و از هم‌اکنون باید برای آن چاره‌جویی شود وضعیت سیستم بانکی است. با بالا رفتن تورم و نرخ ارز احتمال خروج پس‌اندازها از بانک‌ها بیشتر می‌شود. و وقتی 84 درصد نقدینگی موجود در بانک‌ها قفل شده است، این شرایط ممکن است منجر به خروج بخش وسیعی از این پس‌اندازها و ورود به بازار ارز شود. در این شرایط نرخ ارز به راحتی قابل کنترل نیست. برای همین منظور با تایید پیشنهاد به موقع آقای دکتر آخوندی، وزیر راه و شهر‌سازی، لازم است تدابیر جدی اندیشیده شود تا در صورت استمرار کاهش قیمت نفت، با اعلام وضعیت فوق‌العاده در اقتصاد ایران الزامات سیاسی لازم برای رویارویی با چنین وضعیتی فراهم شود.
خلاصه کنم، اقتصاد ایران با سیاست‌هایی که تاکنون در بعد از انقلاب داشته‌ایم در سال ۹۵ قابل سازماندهی نیست و چون شرایط کاملاً جدید و متفاوت است، برخوردی متفاوت طلب می‌کند که حداقل آن شهامت در تصمیم‌گیری و تغییر است.

با توجه به اینکه بیش از نیمی از ارزش بازار سهام کشور‌مان وابسته به بازارهای کالایی است، و ما شاهد سقوط قیمت کالاهای مهم جهانی در کشور هستیم، شرایط بورس ایران را که بازاری کالا‌محور است چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بنا بر همین نکته‌ای که گفتید بورس کشور به دلایل متعددی در سال آینده سال خوبی نخواهد داشت.
اول اینکه قیمت نفت اگر در سطح پایینی باقی بماند هم وضعیت بودجه دولت دچار مشکل می‌شود و هم وضعیت ساختمان‌سازی کماکان در رکود باقی خواهد ماند. این دو، بخش مهمی از تقاضای بزرگ در اقتصاد ایران را حذف خواهد کرد. از طرف دیگر با کاهش شدید صادرات غیر‌نفتی مواجه خواهیم بود که این هم تقاضای خارجیان را برای اقتصاد ایران کمتر خواهد کرد. با تحولات شش هفت سال گذشته هم وضعیت مصرف‌کنندگان زیاد قابل توجه نیست و از این منظر هم تقاضای کافی در اقتصاد ایران به وجود نخواهد آمد. خلاصه اینکه در سال ۹۵ تقاضا ضعیف خواهد بود و سود شرکت‌های بورسی که وابسته به تقاضای کل است کاهش خواهد یافت و به دنبال خود شاخص بورس را پایین خواهد آورد. متاسفانه پیش‌بینی می‌شود که در سال آینده پول از بانک‌ها، بورس و ته‌مانده ساختمان خارج شده و به سرعت به سمت بازار طلا و دلار خواهد رفت، که برای سلامت جسم ناسالم اقتصاد ایران مناسب نیست. به همین دلیل است که می‌گویم نباید با تحلیل‌های بدون پایه فرصت‌ها را از دست بدهیم. دو مورد از تحلیل‌های بی‌پایه این است که یک، کاهش قیمت نفت توطئه دولت عربستان سعودی است، که اگر هم این کشور توطئه کند اثرش بر بازار نفت اینگونه نخواهد بود. و تحلیل دوم اینکه قیمت نفت در سال ۹۵ افزایش خواهد یافت و در نتیجه مشکلی برای بودجه به وجود نخواهد آمد. این دو تحلیل حتی اگر اتفاق هم بیفتند خطرناکند و در صورت تحقق به راحتی می‌توانند کشور را وارد یک فاز بحرانی کنند. سیاستمداران دوراندیش همیشه بر اساس کمترین امکانات برنامه می‌ریزند و بودجه می‌نویسند، نه بر اساس آنچه دوست دارند.

با وجود خوشبینی‌ها در خصوص اجرای برجام و رفع تحریم‌های هسته‌ای در بازارهای ایران ، بحران‌های اقتصادی را چقدر تاثیرگذار در آینده بازار سهام و بسیاری از صنایع مهم مانند پتروشیمی و فولاد می‌دانید؟
همین مشکلاتی را که برشمردیم آثار کار با‌ارزش تفاهم هسته‌ای را خراب می‌کند. به همین دلیل معتقدم بزرگنمایی اجرای برجام می‌تواند سطح انتظارات را در جامعه بالا ببرد و همین انتظارات در دور بعد اقتصاد را دچار یک مشکل خودساخته کند. دلیل این بحثم این است که اجرای برجام، هر چند با گشایش‌هایی همراه است، ولی در شرایط نامناسب اقتصاد جهانی و ایران دارای اثر‌بخشی محدود خواهد بود. یکی از خطرهای این فضای انتظاری این است که فعالان اقتصادی در صورت انجام نشدن انتظاراتشان ممکن است وارد فضای بورس‌بازی شوند و روند منضبط و عقلانی دو سال گذشته از بین برود. کاهش قیمت نفت به راحتی می‌تواند تمامی آثار اجرای برجام را خنثی کند. در این صورت این همه انتظار ایجاد‌شده را چگونه دولت می‌تواند پاسخ دهد.
به قسمت دوم سوال شما می‌پردازم. همان‌طور که گفتم بورس در سال آینده سال خوبی نخواهد داشت و چون اوج بحران در اقتصاد جهانی در حوزه کالاهای پایه و ارزهای وابسته به آن است، در نتیجه وضعیت نفت و محصولات مشتقه از آن نیز تعریفی نخواهد داشت. در این میان چشم‌انداز مثبتی نیز برای صنایع فولاد‌سازی پیش‌بینی نمی‌شود و صنایع پتروشیمی هم کلاً وابسته به تعیین قیمت نهاده‌های این صنایع و تغییرات احتمالی آن در آینده خواهد بود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها