شناسه خبر : 21008 لینک کوتاه

سیاستمدارانی که درهای توسعه را به‌روی کشور خود گشودند

کلیدداران توسعه

معمولاً سیاهی کارنامه حاکمان سیاسی، بسیار بیشتر از خدمات آنان در یاد مردم می‌ماند. دنگ شیائو پینگ شاید بتواند استثنایی بر این قاعده محسوب شود که به‌رغم آنکه فاجعه میدان تیان‌آن‌من در زمان رهبری او اتفاق افتاد، هنوز هم بابت خدماتش به جامعه و اقتصاد چین به یاد آورده می‌شود.

آفریننده چین مدرن
index:1|width:150|height:225|align:right معمولاً سیاهی کارنامه حاکمان سیاسی، بسیار بیشتر از خدمات آنان در یاد مردم می‌ماند. دنگ شیائو پینگ شاید بتواند استثنایی بر این قاعده محسوب شود که به‌رغم آنکه فاجعه میدان تیان‌آن‌من در زمان رهبری او اتفاق افتاد، هنوز هم بابت خدماتش به جامعه و اقتصاد چین به یاد آورده می‌شود. او پس از آنکه در سال 1978 و پس از تجربه فراز و نشیب‌های فراوان، زمام قدرت در چین را به دست گرفت؛ شروع به پیاده‌سازی نظامی اقتصادی شبیه به اقتصاد سرمایه‌داری کرد. در واقع او با تغییر شعار حزب کمونیست که می‌گفت: «فقیر بودن در یک نظام سوسیالیستی ارجح از مرفه بودن در یک نظام سرمایه‌داری است از رده خارج و اعلام کرد که سوسیالیسم به معنای فقر نیست.» می‌توان همین تغییر شعار را سنگ‌بنای اصلاحاتی دانست که از دسامبر 1978 آغاز شد و صدها میلیون چینی را از وضعیت فقر شدید خارج کرد. دنگ شیائو پینگ با کاهش کنترل دولت بر زندگی مردم، بازگشایی مدارس، دادن اجازه خروج از کشور برای تحصیل به جوانان، دادن اجازه ایجاد کسب ‌و کارهای کوچک به مردم، تشویق سرمایه‌گذاری خارجی و... در واقع چینی را ساخت که امروز شاهد آن هستیم. برآوردها نشان می‌دهد بین سال‌های 1978 (آغاز زمامداری و اصلاحات اقتصادی شیائو پینگ) تا 2013، اقتصاد چین با نرخ سالانه 5 /9 تا 5 /11 درصد رشد کرده است، رقمی که بسیاری آن را کمتر از واقعیت می‌دانند. همچنین بین سال‌های 1978 تا 2005 متوسط دستمزدها در این کشور شش برابر شده است و همین امر باعث شده میلیون‌ها چینی حالا دیگر نه فقیر، که از نظر اقتصادی جزو طبقه متوسط محسوب شوند. این کشور اکنون دومین اقتصاد بزرگ جهان پس از ایالات‌ متحده، محسوب می‌شود و هر لحظه ممکن است مقام اول را در این مسابقه کسب کند. چین در حال حاضر، یک معجزه تمام‌معنا از بعد اقتصادی است. معجزه‌ای که شیائو پینگ آن را آفریده و برای همین، به‌رغم تمام مسائل دیگر، شایسته تحسین و احترام است.
پدر سنگاپور
index:2|width:150|height:225|align:right وقتی در 23 مارس 2015، لی کوآن‌یو در سن 91سالگی درگذشت، سیل پیام‌های تسلیت از طرف دولتمردان جهان صادر شد. پیام‌هایی که وجه مشترک همه آنها تحسین شخصیت و عملکرد وی بود. کوآن‌یو که بین سال‌های 1959 تا 1990 نخست‌وزیر سنگاپور بود، در خانواده‌ای ثروتمند اهل چین چشم به جهان گشود. خانواده وی که در قرن 19 برای زندگی به سنگاپور مهاجرت کرده بودند، هزینه تحصیل فرزندشان در رشته حقوق در دانشگاه کمبریج انگلستان را پرداختند به این امید که او وکیلی برجسته شود. اما نقشی که روزگار برای کوآن‌یو در نظر گرفته بود، نه وکالت که تبدیل شدن به پدر سنگاپور بود. وی علاوه بر نقشی که در استقلال سنگاپور از انگلستان بازی کرد، در سال 1965 سنگاپور را از مالزی نیز جدا کرد و در زمانی کمتر از یک نسل، سنگاپور را از یک شهر کوچک در آسیای جنوب‌شرقی، تبدیل به یکی از مهم‌ترین قطب‌های اقتصادی و مالی جهان کرد. کشوری که او در سال 1959 تحویل گرفت (البته انگلیسی‌ها در سال 1971 به طور کامل از سنگاپور خارج شدند) از بیکاری بسیار بالا، کمبود خانه مسکونی و فساد شدید در سیستم رنج می‌برد. مشکلاتی که کوآن‌یو، توانست با موفقیت بر آن چیره شود. دعوت از سرمایه‌گذاران خارجی برای سرمایه‌گذاری در سنگاپور راهی بود که وی و دولتش برای غلبه بر مشکل بیکاری انتخاب کردند. در کنار کارخانه‌ها و صنایعی که خارجیان بنا می‌نهادند دولت نیز سعی کرد کارخانجاتی را ایجاد کند و همزمان طرحی برای ساخت خانه‌های ملی ارزان‌قیمت و برنامه‌ای برای مقابله با فساد را نیز، پیش ببرد. نتیجه درخشان بود. سرانه تولید ناخالص ملی سنگاپور که در سال 1960 حدود 443 دلار بود، 15 برابر شد و به 6634 دلار در اواسط دهه 80 میلادی رسید، اشتغال دیگر مشکلی نبود و مسکن نیز مساله‌ای مربوط به گذشته تلقی می‌شد. با این اوصاف لقب پدر سنگاپور، اگر شکسته‌نفسی محسوب نشود، مطمئناً غلو نیز تلقی نخواهد شد.

معجزه رودخانه هان
index:3|width:150|height:225|align:right به عنوان فرزند هفتم خانواده‌ای فقیر ساکن کره جنوبی، پارک چونگ هی، شانسی برای داشتن زندگی مرفه یا حتی بهره‌مندی از حداقل‌های زندگی نداشت. البته فراموش نکنید که درباره کره جنوبی در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم صحبت می‌کنیم، کشوری بسیار فقیر، زیر فرمان ژاپن که وضعیت و رفاه ساکنان کره شمالی (که در آن زمان از حمایت مالی سخاوتمندانه بلوک شرق بهره‌مند بود) برای مردم آن یک آرزو بود. اما پارک چونگ هی، این شانس را داشت تا نه‌تنها رفاه را تجربه کند، که آن را برای مردم کشورش نیز به ارمغان بیاورد. چونگ هی، در دوره‌ای رهبری کره جنوبی را بر عهده داشت که بعدها، معجزه رودخانه هان نام گرفت. این عبارت به طور خاص، اشاره به رشد سریع اقتصادی سئول داشت که رودخانه هان از آن گذر می‌کند. معجزه نیز به دوره‌ای بین سال‌های 1961 تا 1996 گفته می‌شود. اما به طور عام، این عبارت به رشد اقتصادی سریع کره با مولفه‌هایی چون رشد شهرنشینی، صنعتی شدن، افزایش سطح تحصیلات، دستاوردهای فنی و تکنولوژیک گفته می‌شود که کره جنوبی در چهار دهه پایانی قرن بیستم به آن دست یافت. پارک چونگ هی که از سال 1962 تا 1979 عنوان ریاست جمهوری کره جنوبی را در اختیار داشت، در این 18 سال، از کره جنوبی که در آن به دنیا آمده بود، یکی از ببرهای آسیا را ساخت. ببری که حالا نه‌تنها به همسایه شمالی خود حسادت نمی‌کرد، که خود مورد حسادت بخش بزرگی از جهان نیز واقع می‌شد. اما تقریباً مانند همه مصلحان اقتصادی آسیای جنوب‌شرقی، عملکرد بسیار درخشان اقتصادی او، با سلب آزادی‌های فردی، محدود ساختن حقوق بشر، توقیف روزنامه‌ها و اخلال در سیستم خبررسانی و... همراه بود و همین موضوع، مردم کره را در حمایت یا انتقاد از وی به دو دسته تقسیم کرده است. اما به ‌هر حال، وی کره‌ای را تحویل گرفت که درآمد سرانه مردم آن اندکی بیش از 70 دلار در سال بود و حتی برای نیازهای اولیه خود نیازمند حمایت‌های مالی ایالات متحده بودند و کشوری را با درآمد سرانه‌ای بیش از دو هزار دلار تحویل داد، هر چند تشکر نهایی بابت این کارنامه، گلوله‌هایی در سینه و مغز وی بود که فوراً باعث مرگش در 26 اکتبر 1979 شد.

معمار مالزی
index:4|width:150|height:225|align:right شاید وقتی ماهاتیر محمد از دانشکده پزشکی فارغ‌التحصیل شد، کمتر کسی از دوستان و استادانش می‌توانست حدس بزند بیماری که این پزشک جوان قرار است در آینده درمان کند، اقتصاد مالزی خواهد بود. وی که در 20 دسامبر 1925 در خانواده‌ای متوسط چشم به جهان گشود از سن 56سالگی برای 22 سال کرسی نخست‌وزیری را در مالزی در اختیار داشت و سرانجام در 78سالگی و در سال 2003 این مقام را ترک کرد. برنده شدن در پنج دوره متوالی انتخابات، به ماهاتیر محمد این امکان را داد تا اقتصاد مالزی را دگرگون کند. در واقع، ابعاد این دگرگونی در حدی بود که نمی‌توان شباهتی بین اقتصاد مالزی در دوران قبل از زمامداری وی، با سال‌های پس از آن پیدا کرد. وی که در سال 1981 به مقام نخست‌وزیری رسید، توانست با اصلاحاتی ساختاری، رشد هشت‌درصدی را بین سال‌های 1988 تا 1996، برای اقتصاد کشورش به ارمغان بیاورد. همچنین در دوره شش‌ساله بین سال‌های 1990 تا 1996، درآمد سرانه در این کشور دو برابر شد. در همین دوره وی، برنامه بلندمدت خود با عنوان «چشم‌انداز 2020» را ارائه کرد که طبق آن مالزی تا سال 2020 قرار است یک کشور توسعه‌یافته محسوب شود. اگرچه کاهش رشد اقتصادی مالزی، این هدف را تقریباً دست‌نیافتنی کرده است، اما نکته مهم اینجاست که روند رو به رشد اقتصاد این کشور باثبات بوده و از نوسانات معمول کشورهای در حال توسعه در آن خبری نیست. اگرچه ماهاتیر محمد، به دلیل محدود کردن آزادی‌های فردی و انتقال اخبار و اطلاعات، همیشه مورد انتقاد شدید قرار داشته، اما نمی‌توان فراموش کرد که وی، به‌تنهایی، اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و صادرات مواد اولیه خام مالزی را به اقتصادی صنعتی تبدیل کرد و حالا به یمن عملکرد وی، شهروندان این کشور یکی از بالاترین درآمدهای سرانه در جهان را دارند.

معجزه شیلی
index:5|width:150|height:225|align:right اطلاق اصطلاح معجزه به وضعیت اقتصادی شیلی در سال‌های حکومت پینوشه، برای بسیاری از کارشناسان اقتصادی جهان محل بحث است. در واقع این اصطلاحی است که میلتون فریدمن برای توصیف وضعیت اقتصادی شیلی در دهه 1980 به کار برد. دقیقاً نمی‌توان قضاوت کرد که این نامگذاری فریدمن تا چه اندازه تحت تاثیر این موضوع بود که تمام سیاستگذاران اقتصادی شیلی در این دوره، پسران شیکاگویی بودند که این کشور را تبدیل به آزمایشگاه ایده‌های اقتصادی فریدمن کرده بودند و تا چه اندازه، واقعاً رضایت از عملکرد اقتصاد این کشور باعث این نامگذاری شده است. پینوشه، دست پسران شیکاگو را در اعمال اصلاحات اقتصادی باز گذاشت، و تداوم همین مسیر بود که شیلی را به آزادترین و رقابت‌پذیرترین اقتصاد آمریکای لاتین تبدیل کرد. شیلی اکنون در رتبه‌بندی بنیاد هریتیج از نظر آزادی اقتصادی درجایگاه خیره‌کننده هفتمین کشور در دنیا نشسته است. شیلی در زمان آلنده اوضاع بد اقتصادی را تجربه کرد. تورم سر به فلک کشیده بود و سیاست کنترل قیمت‌ها و افزایش دستمزد کارگران، بدهی‌های زیادی را برای دولت ایجاد کرده بود. در واقع آلنده سیاستی مبتنی بر دولتی کردن شدید اقتصاد را برگزید، بسیاری از کارخانه‌ها و معادن بزرگ شیلی دولتی شدند و افزایش دستمزدها و کنترل قیمت‌ها کارگران خوشحال را به بازار فرستاد تا با افزایش تقاضا، تورم لجام‌گسیخته‌ای را باعث شوند که در نهایت به پینوشه امکان کودتای نظامی را داد. در این دوران شیلی تورمی 140‌درصدی را تجربه کرد که به دلیل فرار سرمایه‌گذاران، با کمبود ارز خارجی نیز همراه شده بود. پینوشه با به کار گرفتن فارغ‌التحصیلان دانشگاه شیکاگو، سعی کرد اوضاع اقتصادی را سامان بخشد. کارخانه‌ها، معادن و شرکت‌ها دوباره خصوصی شدند، تعرفه واردات و مالیات کاهش پیدا کرد و تورم و بدهی‌های دولت کنترل شد. سعی شد تا اعتماد سرمایه‌گذاران مجدداً جلب شود. البته این اقدامات منجر به کاهش دستمزد واقعی کارگران و افزایش نرخ بیکاری نیز شد.

مصلح ترکیه
index:6|width:150|height:225|align:right تورگوت اوزال در سال 1927 در خانواده‌ای ترک که ریشه‌هایی کرد نیز داشت، متولد شد و تمام دوران تحصیل خود را در ترکیه گذراند. او اگرچه خود از سال 1989 تا 1993 رئیس‌جمهور ترکیه و از سال 1983 تا 1989 نخست‌وزیر این کشور بود، اما در دورانی دیگر و پیشتر از رسیدن به این مناصب تاثیر خود بر اقتصاد ترکیه را به جای گذاشت. در ژانویه سال 1980، دولت سلیمان دمیرل، نخست‌وزیر ترکیه برنامه اصلاحات اقتصادی را به اجرا گذاشت که توسط معاون نخست‌وزیر، تورگوت اوزال تهیه شده بود. این برنامه اصلاحات طرح‌ریزی شده بود تا بتواند ترکیه را به طرف رشد بلندمدتی بر پایه صادرات راهنمایی کند و چرخه معیوبی را که اقتصاد این کشور بعد از جنگ به آن دچار شده بود بشکند. این برنامه اصلاحی شامل موارد زیادی از تحولات در سیستم اقتصادی ترکیه می‌شد. ارزش لیره کاهش، سوبسیدها حذف، نظام مالیاتی بازبینی و نرخ بهره و نرخ ارز آزاد شد. حجم پول به شدت کنترل شد و... این برنامه موفق بود و توانست تراز پرداخت‌های بحرانی ترکیه را بهبود بخشد و دوباره این کشور را در رده کشورهایی قرار دهد که می‌توانند از نهادهای بین‌المللی پول قرض کنند. صادرات کشور نیز به شدت افزایش یافت. صادرات منسوجات از 3 /2 میلیارد دلار در سال 1979 به 3 /8 میلیارد دلار در سال 1985 رسید. اگرچه واردات نیز افزایش یافته بود اما سرعت افزایش صادرات بر آن پیشی می‌گرفت. همچنین هم به دلیل استفاده از ظرفیت‌های خالی تولید و هم به دلیل کاهش ارزش لیره که تولیدات صنعتی ترکیه را رقابت‌پذیر می‌کرد، تولیدات صنعتی ترکیه بین سال‌های 1981 تا 1985 حدود 10 درصد سالانه و میزان صادرات این محصولات در همین دوران حدود سالانه 45 درصد رشد پیدا کرد. البته در این دوران، بیکاری بالای 15 و تورم حدود 30 درصد همچنان مشکلات ترکیه محسوب می‌شدند، اما قابل کتمان نیست که ترکیه بعد از این دوران، به‌رغم همه نوسانات دیگر به دوره قبل از آن بازنگشت و نقشی بسیار عمده‌تر در بازارهای جهان را به خود اختصاص داد.

راه‌اندازی قطار هند
index:7|width:150|height:225|align:right مانموهان سینگ علاوه بر اینکه تنها رهبر سیاسی این لیست است که اقتصاد را به صورت آکادمیک فرا گرفته، یکی از معدود سیاستمدارانی است که اثر بر بهبود اقتصاد کشورش را پیش از آن آغاز کرده که به بالاترین مقام اجرایی کشورش برسد. سینگ که بین سال‌های 2004 تا 2014، نخست‌وزیر هند بود، به حدی میان مردم محبوبیت دارد که بعد از نهرو تنها فردی محسوب می‌شود که برای دو دوره پنج‌ساله متوالی توسط مردم به این مقام برگزیده می‌شود. اما تاثیرگذاری سینگ بر اقتصاد هند، نه در زمان نخست‌وزیری وی، که از سال 1991 آغاز شد. در این سال وی به عنوان وزیر مالیه هند انتخاب شد و اولین اقدام وی، به توصیه صندوق بین‌المللی پول، لغو مجوز راج بود. مجوز راج یک گواهی بود که بین سال‌های 1947 تا 1990 برای هر فردی که می‌خواست فعالیتی اقتصادی انجام دهد، لازم بود. در واقع دولت هند طی این سال‌ها تلاش داشت تا اقتصادی برنامه‌ریزی‌شده را در کشور پیاده کند و طبیعتاً برای برنامه‌ریزی دقیق دولت نیاز داشت حتی از کوچک‌ترین فعالیت‌های اقتصادی باخبر شود و تعیین کند آیا این فعالیت مورد نیاز است یا نه! برای دریافت یک مجوز راج، حدود 80 نهاد و موسسه دولتی باید تاییدیه صادر می‌کردند و این عملاً هر نوع فعالیت بخش خصوصی در اقتصاد هند را غیر‌ممکن کرده بود. لغو الزام این مجوز، با سرعت عجیبی هند را در مسیر رشد اقتصادی قرار داد. وی تشویق رشد و فعالیت بخش خصوصی را در زمان نخست‌وزیری هم ادامه داد و تا حدی موفق بود که هند برای اولین بار در تاریخ این کشور، در سال 2007 رشد اقتصادی 9‌درصدی را تجربه کرد و دومین اقتصاد جهان از این نظر شد.

دیکتاتور دوست‌داشتنی
index:8|width:150|height:225|align:rightسوهارتو، دومین رئیس‌جمهور اندونزی، مانند اکثر سیاستمداران و صاحب‌مقامان در جنوب شرقی آسیا، دوران حکمرانی طولانی داشت. وی برای 31 سال بین سال‌های 1967 تا 1998، رئیس‌جمهور اندونزی بود. این امر ثبات سیاسی و اقتصادی را که برای اندونزی لازم بود، به این کشور هدیه داد. وی نیز، همانند پینوشه، از گروهی از اقتصاد‌خوانده‌های اندونزیایی، که تحصیلات خود را در آمریکا به پایان رسانده بودند، برای فرموله کردن و ایجاد اصلاحات اقتصادی لازم در کشور استفاده کرد. البته این گروه به‌جای دانشگاه شیکاگو، از برکلی فارغ‌التحصیل شده و اصطلاحاً «مافیای برکلی» لقب گرفتند. با کاهش سوبسیدها، میزان بدهی‌های دولت کاهش یافت و بازنگری نرخ برابری ارز نیز، باعث شد نرخ تورم اندونزی از 660 درصد در سال 1966 به 19 درصد در سال 1969 برسد. سپس وی شخصاً سفرهایی را به اروپا و کشورهای همسایه در آسیا ترتیب داد تا بتواند سرمایه‌گذاران خارجی را به اندونزی جلب کند. اقدامی که البته موفق هم بود. اما این همه داستان نبود، فساد دامنه‌دار و عمیق در اقتصاد این کشور، که اغلب به وسیله اطرافیان خود سوهارتو ایجاد شده بود، توانست در مدت کوتاهی، تمام ثباتی را که بیش از 30 سال تلاش در پس آن نهفته بود، متزلزل کند. اگرچه در حال حاضر، خصوصاً در غرب از وی به عنوان دیکتاتوری یاد می‌شود که میلیون‌ها و شاید میلیاردها دلار از ثروت کشورش را به یغما برد، اما احتمالاً هیچ‌کدام از شهروندان اندونزی خدمات وی را از یاد نخواهند برد. کاهش تورم از 660 به 19 درصد تنها یکی از این دستاوردها بود. در حالی که در سال 1970 حدود 45 درصد از مردم اندونزی زیر خط فقر زندگی می‌کردند این درصد در سال 1996 به 11 درصد رسید. بین سال‌های 1966 تا 1997، تولید ناخالص داخلی سرانه اندونزی از 806 دلار به 4114 دلار افزایش یافت. در حدود همین دوره زمانی، سهم تولیدات صنعتی تا 25 درصد تولید ناخالص داخلی بالا رفت. یک هفته عزای عمومی، احترامی بود که مردم اندونزی برای مردی قائل شدند که به‌رغم تمام اشتباهات، روزهای بهتری را برای آنها به ارمغان آورد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها