شناسه خبر : 19199 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گفت‌وگو با اردشیر اروجی مشاور سابق سازمان میراثفرهنگی درباره چالش‌های شهری در ایران

راه را خطا رفته‌ایم

شهرهای ایران چرا تبدیل به قفس شده‌اند و شهروندان به جای آنکه در آن آرامش خیال داشته باشند خود را اسیرانی در یک حصار حس می‌کنند. این احساس به قدری فراگیر شده که بالاترین مقام سیاستگذاری مسکن در کشور نیز زبان به انتقاد می‌گشاید.

شهرهای ایران چرا تبدیل به قفس شده‌اند و شهروندان به جای آنکه در آن آرامش خیال داشته باشند خود را اسیرانی در یک حصار حس می‌کنند. این احساس به قدری فراگیر شده که بالاترین مقام سیاستگذاری مسکن در کشور نیز زبان به انتقاد می‌گشاید. انتقاد هفته گذشته عباس آخوندی بهانه برای باز طرح این موضع شد که ریشه‌های چالش‌های شهری در ایران ناشی از چیست. تجارت فردا در گفت‌وگو با اردشیر اروجی کارشناس و صاحب‌نظر معماری تلاش کرده در کنار ریشه‌یابی راهکارهای برون‌رفت از این مساله را بررسی کند.



چندی پیش وزیر راه و شهرسازی از تبدیل تهران به قفس لوکس سخن گفته بود. در واقع منظور این است که در این شهر باغات و تنفس‌گاه‌های طبیعی در حال از بین رفتن است و به جای آن ساختمان‌ها و برج‌ها می‌روید. این نقیصه به دیگر شهرهای کشور نیز سرایت کرده است. اگر قرار باشد ریشه‌ای به این موضوع پرداخته شود چه عواملی باعث شده تهران در این مسیر پیش رود؟
در نگاه علت‌یابی باید به منشأ و بنیادها بازگشت. آنچه مشخص است بر اساس مطالعات برنامه‌ریزی شهری هر کشور، شهر و منطقه برای آنکه بتواند محل آسایشی برای ساکنانش باشد نیاز به سقف مشخصی از جمعیت دارد. در واقع به این سقف مشخص جمعیت ظرفیت اسکان می‌گویند.

برای تعیین این ظرفیت چه شاخص‌هایی معین شده است؟
سه شاخصه اصلی تعریف می‌شود که البته ذیل آن به موضوعات مختلفی پرداخته می‌شود. در مجموع می‌توان گفت تعیین ظرفیت اسکان معین با سه ملاحظه ویژگی جغرافیایی و اقلیمی، قدرت خود پالایشی و وجود زمین مناسب برای رعایت استاندارد مناسب کاربری انجام می‌شود.

اگر قرار باشد این سه شاخص را با وضعیت امروز شهرهای ایران به ویژه تهران تطبیق بدهیم در کدام شاخص‌ها ضعیف عمل کرده‌ایم که امروز تهران چنین وضعیتی دارد؟
این نکته را در نظر داشته باشید که تهران حالت منظومه‌ای دارد یعنی وقتی در یک شاخص کاستی وجود داشته باشد این وضعیت به شاخص‌های دیگر نیز سرایت می‌کند. برای مثال تهران از ویژگی جغرافیایی برخوردار است که در میان دو رشته‌کوه محصور است و جریان هوا به آسانی رد و بدل نمی‌شود. در این منطقه تراکم جمعیتی نمی‌تواند از یک حد معینی بالاتر باشد. در طرح جامع تهران که در سال 46 تهیه شد و برای یک دوره 25 ساله برنامه‌ریزی شده بود تراکم هر نفر در هکتار 90 نفر پیش‌بینی شده بود در صورتی که هم‌اکنون در برخی مناطق این نسبت به 250 نفر رسیده و حتی در برخی مناطق به 450 نفر نیز رسیده است. وقتی چنین بارگذاری ایجاد شود بدون تردید شهر قدرت خود‌پالایشی را نیز از دست می‌دهد.

یعنی دو‌مینو‌وار آسیب‌ها به شاخص‌های دیگر منتقل می‌شود؟
بله، چون هر منطقه‌ای تا میزان معینی می‌تواند آلودگی‌ها را بازسازی کند وقتی ظرفیت‌های جمعیتی بالاتر از ویژگی‌های جغرافیایی و اقلیمی شود این مناطق قدرت خود‌پالایشی را از دست می‌دهند. این نکته را توجه داشته باشید که زمین بدون دخالت بشر در حال تعادل است. این تعادل به جز در زمان وقوع حوادث غیر‌مترقبه، مانند آتشفشان‌ها یا سیلاب‌های عظیم حفظ می‌شود. آثار و عواقب غیرمترقبه در مقیاس زمانی عمر زمین بسیار کوتاه است و معمولاً بلافاصله بعد از بروز این‌گونه حوادث زمین واکنش تعادلی نشان می‌دهد. اما تغییراتی که بشر در زمین ایجاد می‌کند حوادث دائمی یا عواقب طولانی است به‌طور مثال بشر در تولید چوب مورد نیاز زندگی نوین خود، در مدت کوتاهی جنگلی را که در طول هزاران سال تکوین یافته است، نابود می‌کند. در این حالت عناصر طبیعت قادر به ایجاد سریع تعادل نخواهند بود. در شهرها نیز آلودگی ناشی از زباله، فاضلاب‌ها و... می‌تواند موجب تاثیر‌گذاری بر قدرت خود‌پالایشی طبیعت شود. افزایش تراکم جمعیت می‌تواند خود را در مساله آب هم نشان دهد مساله‌ای که هم‌اکنون در برخی شهرهای ایران با آن روبه‌رو هستیم و برای نمونه برداشت‌های بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی موجب فرونشست زمین شده است. یا افزایش آلودگی ناشی از فاضلاب‌ها به آب نیز سرایت کرده است و آلودگی در این بخش را نیز رقم زده است.

از همین زاویه می‌توان به محدودیت‌های تهران اشاره کرد؟
دقیقاً، بارگذاری بیش از حد جمعیت خود را در تضعیف قدرت خود‌پالایشی منعکس کرده و اکنون شما با شهری مواجه هستید که در تامین استانداردها با محدودیت روبه‌رو است. در واقع محدودیت‌های فضای مسکونی، خدمات آموزشی، خدمات بهداشتی و درمانی، مسیرهای تردد سواره و پیاده و... ناشی از همین دو مشکل است. چون بارگذاری جمعیتی بیش از آن سقف معین بوده و به شرایط جغرافیایی تهران توجه نشده است امروز وجود زمین مناسب برای رعایت کردن استانداردها وجود ندارد.

آیا این مقوله ناشی از سیاست اشتباه فروش تراکم نیست؟
در اینکه فروش تراکم یک سیاست اشتباه و مخالف موازین شهرسازی است شکی نیست اما در یک رویکرد علت‌یابی باید به منشأ توجه کرد. آنچه موجب شده هم‌اکنون شهرها به این وضعیت درآید ناشی از سیاستگذاری اشتباه در سطح کلان است. سیاستگذاری‌هایی که موجب قطبی شدن شهرها در کشور شده است. برای مثال وقتی شهرداری‌ها ناچارند برای 20 سال آینده پذیرای جمعیتی دو برابر آنچه از ابتدا در ایران وجود داشته باشند امکان رعایت این شاخص‌ها را ندارند. در واقع چنین هدفی از همان ابتدا عیان است شهرها را با چه بلاها و کمبودهایی روبه‌رو می‌کند. من در دوره‌ای که در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بودم با مدیران شهری در خصوص برخی چالش‌ها مانند تخریب ابنیه‌های تاریخی یا محله‌های تاریخی نشست داشتم. آنها هم در تامین فضای زندگی شهروندان با مشکل روبه‌رو بودند و این اقدامات را از روی ناچاری انجام می‌دادند. بنابراین مشکل یک گام عقب‌تر است و آن هم به حوزه توزیع فعالیت‌ها و خدمات برمی‌گردد.

برای غلبه بر این چالش‌ها چه اقداماتی را می‌توان انجام داد؟
در دنیا سه دسته تجربه به توالی تاریخی وجود دارد. تجربه اول به بحث جابه‌جایی پایتخت در برخی کشورها بازمی‌گشت. برای مثال در برزیل این اقدام با هزینه بالایی صورت گرفت اما پس از مدتی متوجه شدند مشکلات پایتخت قبلی در پایتخت جدید هم رخ داده است. چنین عارضه‌ای به این دلیل صورت گرفت که به جای حذف علت‌ها معلول جابه‌جا شد و چون عوامل کماکان برقرار بودند پس از مدتی باز هم معضلات در منطقه دیگری خود را نشان داد. بعد از دهه 60 پروژه آمایش سرزمین مطرح شد. آمایش سرزمین سیاستی است که به دنبال توزیع متوازن و هماهنگ جغرافیای کلیه فعالیت‌های اقتصادی-اجتماعی در پهنه سرزمین نسبت به قابلیت‌ها و منابع طبیعی و انسانی است. سه محور آمایش سرزمین هم: جمعیت، فعالیت و فضاست. این سیاست با برنامه‌ریزی به دنبال سازمان دادن به نحوه اشتغال فضا، تعیین محل سکنای انسان‌ها، محل فعالیت و تجهیزات و کنش‌های بین عوامل گوناگون نظام
اجتماعی- اقتصادی است. درمجموع توزیع جمعیت در این سیاست هم متناسب با فعالیت و ظرفیت‌ها صورت می‌گیرد. اما این سیاست نیز در ادامه با چالش‌هایی برخورد کرد. از جمله این مشکلات رشد برخی مناطق مستعد بود. چون استعدادهای مناطق متفاوت بود و محیط‌ها را نمی‌شد در یک ظرفیت متعادل برای مدت زمان طولانی نگه داشت. به همین دلیل کارشناسان رویکرد ایجاد شبکه شهری را پیشنهاد کردند. گسترش فناوری نیز به کمک توسعه این نگرش آمد. در این رویکرد برخی شهرها به عنوان مادر‌شهر در نظر گرفته می‌شوند و در اطراف آن شهرک‌های اقماری ایجاد می‌شوند که به آن شهرهای جدید می‌گویند. در این رویکرد شهرهای جدید معمولاً با هدف جلوگیری از گسترش بی‌رویه شهرهای بزرگ و جذب سرریز جمعیت آنها و نیز جلب مهاجران احتمالی به عنوان موج‌گیر تاسیس می‌شوند. در شهرهای جدید فاصله بسیار بیشتر از شهرک با شهر اصلی است و معمولاً خارج از نفوذ شهر هستند.

اما در اطراف تهران چنین تجربه‌ای ‌شده‌ است و موفق نبوده است؟
شهرهای جدید در تهران به هیچ‌وجه متناسب با رویکرد شبکه شهری پیش نرفت. در این رویکرد شهرهای جدید در تضاد کامل با پیدایش و تحول شهرهای متراکم هستند و بر اساس یک هسته پیش از آنکه به وجود آیند تشکیل می‌شوند و به کندی رشد می‌کنند. اما در ایران به دلیل آنکه فعالیت به این مناطق منتقل نشد یا به دلیل اشتباه در سیاست‌های توزیع جمعیت همان مشکلات شهرهای مادر به این مناطق نیز منتقل شده است. برای مثال در تهران جمعیت در روز به بیش از 10 میلیون نفر می‌رسد اما در شب هفت میلیون نفر برآورد می‌شود. این موضوع نشان می‌دهد شهرهای جدید خوابگاه شده است و مکان‌هایی که با هدف تمرکززدایی و کاهش تورم ایجاد شد خود با تراکم جمعیتی روبه‌رو است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید