شناسه خبر : 19076 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اخلاق در کسب‌و‌کار

می‌دانیم که سنجش وضعیت اقتصادی چه در مقایسه با اهداف برنامه‌ای و چه در مقایسه با سایر کشورها از طریق بررسی مشخصه‌های آن امکان‌پذیر می‌شود.

رزیتا مویدفر، اقتصاددان
می‌دانیم که سنجش وضعیت اقتصادی چه در مقایسه با اهداف برنامه‌ای و چه در مقایسه با سایر کشورها از طریق بررسی مشخصه‌های آن امکان‌پذیر می‌شود. نمونه‌ای از این مشخصه‌ها را می‌توان مانند حقوق مالکیت، امنیت اقتصادی، آزادی اقتصادی، سرمایه اجتماعی و فضای کسب‌و‌کار نام برد که البته هر یک از این مشخصه‌ها خود از طریق سنجه‌ها یا شاخص‌های مربوط به خود مورد بررسی قرار می‌گیرند. به عنوان مثال برای پرداختن به وضعیت حقوق مالکیت، به تمایل مردم به استفاده از پول‌های اعتباری در مبادلات نگاه می‌کنیم. برای ارزیابی امنیت اقتصادی اندازه ریسک سرمایه‌گذاری در برابر نرخ سود تضمین‌شده مورد سنجش قرار می‌گیرد. برای سرمایه اجتماعی به پرونده‌های تخلفات و جرائم اقتصادی و اجتماعی مانند چک‌های برگشتی، اختلاس و رشوه نگاه می‌کنیم و برای فضای کسب‌و‌کار مدت زمان لازم برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار، حمایت قضایی از کسب‌و‌کار و اخلاق کسب‌و‌کار.
آنچه قرار است در این نوشته بر آن متمرکز شویم به ویژه با توجه به اخباری که این روزها متاسفانه درباره «بداخلاقی‌های» رخ‌داده در محیط کسب‌و‌کار به وفور به گوش می‌رسد و به اعتماد اجتماعی و به طور خاص به اعتماد تعمیم‌یافته به شدت آسیب می‌زند. اما بهتر است به قاعده هر گفت‌وگو پیش از آغاز بحث در مورد تعریف مشترکی از کسب‌و‌کار توافق شود.
بر اساس قانون ایجاد فضای مساعد کارآفرینی و رفع موانع کسب‌و‌کار هر فعالیت تکرارشونده اقتصادی از قبیل تولید، خرید و فروش کالا و خدمات به قصد کسب منافع اقتصادی به عنوان کسب‌و‌کار تعریف شده است. حال سوال اینجاست که آیا این تعریف صحیح است؟ و در این راستا جایگاه اخلاق کسب‌و‌کار کجاست و دارای چه تعریف مشخصی است؟
همان طور که می‌دانیم اخلاق کسب‌و‌کار یک سنجه کیفی است اما در متون اقتصادی همواره تلاش شده به نحوی سنجه‌های کیفی نیز کمیت‌پذیر شوند. از این منظر می‌توان به طراحی پرسشنامه‌های نظرسنجی که از طریق طیف‌بندی نظرات پاسخگو سعی می‌کند یک سنجه کیفی را به کمیت تبدیل کند، اشاره کرد.
باید از کارشناسان و محققان پرسید در این زمینه چه روش یا روش‌هایی را برای ارائه یک معیار کمی از وضعیت اخلاق کسب‌و‌کار مورد استفاده قرار می‌دهند و آیا در این رابطه می‌توانند بین روش‌های اندازه‌گیری به لحاظ حداقل بودن خطای اندازه‌گیری مقایسه‌ای داشته باشند؟
در همین رابطه علاقه‌مندم بدانم اگر مطالعه‌ای درباره وضعیت اخلاق کسب‌و‌کار در ایران صورت گرفته است این مطالعه وضعیت اخلاق کسب‌و‌کار در ایران را چگونه کمیت‌پذیر ساخته و آن را در چه اندازه‌ای برآورد کرده است؟
معمولاً یک تصور عمومی وجود دارد که در نظام‌های مبتنی بر بازار به دلیل اصالتی که برای حداکثر منافع فردی قائل است، اخلاق کسب‌و‌کار جایگاهی ندارد و حال آنکه نظام‌های مبتنی بر اقتصاد دولتی به دلیل اهداف عدالت‌خواهانه‌ای که در راستای حداکثرسازی منافع جمع دنبال می‌کنند، اخلاق کسب‌و‌کار را بیشتر مورد توجه و مورد رعایت قرار می‌دهند. آیا از منظر اخلاق کسب‌و‌کار بین این دو نظام می‌توان مقایسه‌ای را صورت داد و نتیجه‌ای را مبنی بر اینکه کدام یک از این نظام‌ها به لحاظ اخلاق کسب‌و‌کار از وضعیت بهتری برخوردار است، ارائه کرد؟
به نظر می‌رسد به‌رغم مخدوش بودن فضای اطلاع‌رسانی طی چند سال گذشته، بداخلاقی‌های محیط کسب‌و‌کار در ایران روند فزاینده‌ای به خود گرفته است. آیا حرکت اخلاق کسب‌و‌کار در ایران دارای یک روند فزاینده به سمت بداخلاقی است؟
قانون «ایجاد فضای مساعد کارآفرینی و رفع موانع کسب‌و‌کار» مفادی را در راستای حمایت قضایی از کسب‌و‌کار تنظیم کرده و حمایت قضایی را این طور تعریف می‌کند: «حمایت قضایی عبارت است از تشکیل محاکم اقتصادی و تخصصی، تسریع در رسیدگی به پرونده‌های قضایی حقوقی و کیفری و انتظامی، مصونیت از تعرض اشخاص و سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی و عموماً غیردولتی به موجب قوانین و مقررات برقراری امنیت، رعایت شئونات حرفه‌ای، صنفی و منزلت اجتماعی.» اما آیا وقوع بداخلاقی‌های کسب‌و‌کار ناشی از ضعف این قانون در شفاف‌سازی مفهوم حمایت قضایی و همچنین ضعف آن در اجرا نیست یا به طور کلی بداخلاقی‌های کسب‌و‌کار ریشه در عدم شفافیت و ضمانت حقوق مالکیت ناشی از کسب‌و‌کار ندارد؟
برخی از فعالان اقتصادی معتقدند بی‌ثباتی فضای کسب‌و‌کار مانند تغییرات و جهش‌های قیمت‌های نسبی، لغو یا تصویب بدون مقدمه یک قانون که به عبارتی پاداشی است که در برابر قابلیت اعتماد به فرصت‌طلبی داده می‌شود، آنها را وادار می‌کند که به سمت مبادلات کوتاه‌مدت یا حتی لحظه‌ای گرایش یابند و بعضاً اخلاق حرفه‌ای یا همان اخلاق کسب‌و‌کار را نادیده بگیرند. در مقام مقایسه به نظر شما شفافیت و ضمانت حقوق مالکیت عامل موثرتری بر وضعیت اخلاق کسب‌و‌کار است یا ثبات اقتصادی و آیا حتی می‌توان ثبات اقتصادی را نیز به نوعی عدم شفافیت حقوق مالکیت دانست که مسبب یا مسببان آن را در مقام پاسخگویی فاقد مسوولیت می‌کند؟
کمی وارد بحث تفاوت‌های موجود در حوزه زنان به عنوان صاحبان کسب‌و‌کار شویم. در کل جمعیت صاحبان کسب‌و‌کار، سهم زنان کارفرما تنها 02/0 درصد است و بیشترین سهم از زنان دارای کسب‌و‌کار به کسب‌و‌کارهای فامیلی اختصاص دارد. موانع اصلی در حضور زنان به عنوان کارفرمایان اقتصادی چیست؟ آیا می‌توان آسیب‌پذیری بیشتر آنان را از فضای مخدوش کسب‌و‌کار و بداخلاقی‌های آن بدانیم؟ به ویژه آنکه تمایلی را در آنان در جهت گرایش به سمت کسب‌و‌کارهای فامیلی به وجود آورده است.
در نهایت پس از شناخت وضع موجود فضای کسب‌و‌کار و نقشی که اخلاق کسب‌و‌کار در بهبود این فضا ایفا می‌کند، ارائه راهکارها و یا روش‌هایی که بتواند به بهبود اخلاق در کسب‌و‌کار بینجامد به نظر می‌رسد. در این رابطه به طور قطع برخی از راهکارها در دوره‌های بلندمدت قابل اجرا خواهند بود و برخی دیگر می‌توانند به عنوان درمان‌های کوتاه‌مدت توصیه شوند. اگرچه بهبود اخلاقیات به دلیل ماهیت اجتماعی و فرهنگی آن یک فرآیند بلندمدت است. نظر کارشناسان مجرب در این رابطه چیست و چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌کنند؟ در این رابطه و با توجه به اینکه جامعه ما بر پایه یک نظام اسلامی است، چگونه می‌توان در راستای بهبود اخلاق کسب‌و‌کار از ارزش‌های اسلامی و مراجع مذهبی بهره گرفت؟
اما مصداق‌های خوش‌اخلاقی و بداخلاقی چیست؟ هر آنچه در فضای کسب به اعتماد متقابل در کسب‌و‌کار آسیب بزند بداخلاقی کسب‌و‌کار است و هر آنچه باعث محکم‌تر شدن اعتماد متقابل در مبادله شود خوش‌اخلاقی کسب‌و‌کار است. مثلاً فرصت‌طلبی، اینکه کسی در فضای کسب‌و‌کار اختلاس کند یا به تعهدات پایبند نباشد یا برخلاف مفادی که طبق یک قرارداد بین طرفین معامله وضع شده عمل کند، همه اینها مصداق‌های بداخلاقی کسب‌و‌کار است. رانت را به عنوان مصداقی دیگر از بد‌اخلاقی‌های کسب‌و‌کار می‌توان بررسی کرد.
در این رابطه می‌توان گفت دو دسته اعتماد داریم. یکی اعتماد خاص و دیگری اعتماد تعمیم‌یافته که در مطلبم به اعتماد تعمیم‌یافته اشاره کردم. اعتماد خاص به این معنی است که ما به گروه‌های نزدیک به خودمان اعتماد داشته باشیم. این گروه‌ها می‌تواند بر اساس روابط خانوادگی و فامیلی یا بر اساس روابط بین دوستان و افراد یک قومیت باشد. به هر حال همه اینها جزو اعتماد خاص هستند.
این اعتماد خاص ناپسند نیست اما زمانی که فضای کسب‌و‌کار مخدوش است اعتماد خاص جای اعتماد تعمیم‌یافته را می‌گیرد. به همین دلیل وقتی کسی به گروه‌های خاص خود پروژه‌هایی را واگذار می‌کند به دلیل مخدوش بودن فضای کسب‌و‌کار است، از این جهت ما به گروه‌های دیگر اعتماد نمی‌کنیم و همواره تکیه‌مان به کسانی است که از آنها شناخت داریم و فضای مخدوش همیشه جای اعتماد تعمیم‌یافته را به اعتماد خاص می‌دهد. نه اینکه اعتماد خاص مذموم باشد اما مانع از گسترش فعالیت‌های اقتصادی می‌شود و مانع از دسترسی افراد به طور یکسان به امتیازهای اقتصادی می‌شود.
کمی هم درباره فرصت‌طلبی در اقتصاد صحبت کنیم. فرصت‌طلبی به مفهوم برخورداری از شانس نیست. افراد قابل اعتماد کسانی هستند که ممکن است به دلیل اینکه معتقدند باید پایبند به تعهدات‌شان باشند از یکسری منافع کوتاه‌مدت چشم‌پوشی کنند (مثلاً به خاطر اعتبار اجتماعی یا ارزش‌های اخلاقی). اما افراد فرصت‌طلب کسانی هستند که به خاطر منافع کوتاه‌مدت، تعهدات خود را زیر پا می‌گذارند و در مبادله اقتصادی وارد نمی‌شوند. این افراد منافع اولیه کوتاه‌مدتی را که دریافت می‌کنند و از صحنه اقتصاد خارج می‌شوند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها