شناسه خبر : 15598 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چه چیز حمایت از هنر را در نقطه کور قرار داده است

این قانون پول دور ریختن نیست

در همه جای دنیا فرقی ندارد شهرداری یا دولت، بنیاد راکفلر و فورد؛ هر کس هر جا بتواند از هنر حمایت می‌کند. چرا؟ این دیگر یک ژست روشنفکرانه نیست. چیزی شبیه مایحتاج روزانه مردم است. دیگر همگان در همه جای دنیا می‌دانند سرمایه‌گذاری در هنر ضرر نیست. نه برای آنکه خصوصی است و نه برای آنکه دولتی است.

آزاده سهرابی

در همه جای دنیا فرقی ندارد شهرداری یا دولت، بنیاد راکفلر و فورد؛ هر کس هر جا بتواند از هنر حمایت می‌کند. چرا؟ این دیگر یک ژست روشنفکرانه نیست. چیزی شبیه مایحتاج روزانه مردم است. دیگر همگان در همه جای دنیا می‌دانند سرمایه‌گذاری در هنر ضرر نیست. نه برای آنکه خصوصی است و نه برای آنکه دولتی است. بخش خصوصی به سودآوری‌اش ایمان دارد و بخش دولتی به تاثیرگذاری فرهنگی‌اش. دیگر هنرمندان جایگاه تثبیت‌شده‌ای دارند. وقتی می‌گوییم هنرمندان سفیران فرهنگی هستند در آنجاها دیگر شعار به نظر نمی‌رسد. اما اینجا.... در مملکت ما... برای قران قران پولی که صرف هنر می‌شود هزار ماده و تبصره وجود دارد. تازه اگر خوش‌بین باشیم که برای هنر حقیقی خرج شده است. هنر حقیقی یعنی هنری که توان مبارزه در این جدال فرهنگی در دنیا را داشته باشد. مثلاً از یک خنجر در جنگی که همه با توپ و تانک آمده‌اند حمایت نکرده‌ایم. میان این همه بانک خصوصی و دولتی که روز به روز هم بر شمارشان افزوده می‌شود و تبلیغات کلان می‌کنند برای حمایت از جام جهانی و... تنها دو بانک هستند که خرید آثار هنری در دستور کارشان است. این یعنی فاجعه. هیچ ارگان دولتی نیست که پا درون لابی آن بگذارید یا به دفتر وزیر و رئیس‌اش سر بزنید و شاهد حضور یکی از آثار ارزشمند هنری هنرمندان کشورمان باشیم که شناسنامه دارد و... در همین پایتخت، در قلب پایتخت، اثری میلیونی از یک هنرمند برجسته مجسمه‌سازی (پرویز تناولی) در کنار ساختمانی که جزو میراث فرهنگی ماست (تئاتر شهر) نصب‌شده که هر کجای دنیا چنین مجموعه‌ای در کنار هم بود می‌گفتند تا چندین متر اطرافش اجازه هیچ ساخت و سازی داده نمی‌شود و حالا یک بنای عظیم، نه چیزی از شکوه آن مجسمه گذاشته و نه حتی دیگر می‌توان آن را دید. در نقطه کور ساختمان قرار گرفته است. درست مثل هنر کشورمان. دقیقاً به همین دلیل است که سال‌ها با قانون حمایت از خرید آثار هنری، حمایت از تولید اثر هنری بازی می‌شود و هیچ‌وقت راه به جایی نمی‌برد. چون دغدغه‌های دیگر آمده‌اند و اهمیت حمایت هنری را در نقطه کور قرار داده‌اند. این روزها هنرمندان عرصه تجسمی و امثال پرویز تناولی‌ها و رضا درخشانی‌ها و محمد احصایی‌ها و... نیازی ندارند که قانونی تصویب شود و فلان سازمان دولتی در حمایت از هنر اثرشان را خریداری کند چون آنها در بازارهای جهانی هنر جای خود را دارند و حتی در بازار داخلی هم خریداران بخش خصوصی را. حتی جوان‌ها هم با وجود بازار نسبتاً خوب بخش خصوصی امیدوارتر از دیروز هستند. اما غم‌انگیز بودن ماجرا کجاست؟ اینکه آثار این هنرمندان که میراث معنوی هنری کشور ماست یا به انبار مجموعه‌داران می‌رود یا از کشور خارج می‌شود. در واقع مخاطب وطنی بهره‌ای از آن نمی‌برد. قانون خرید آثار هنری یعنی حمایت از این مالکیت معنوی و در اختیار خود ماندنش. کشورها دارند با در مالکیت گرفتن هنر و فرهنگ، بر دنیا سلطه می‌یابند و ما نشسته‌ایم تا بالاخره یک روزی نهادها و سازمان‌های دولتی ما به این درک برسند که خرید آثار هنری و اصلاً حمایت از هنر قدرت آنها را افزون می‌کند و پول دور ریختن نیست. روزی که باید می‌ایستادیم تا آن ساختمان غریبه در کنار تئاتر شهر ساخته نشود و زیبایی آن ساختمان جدید را جای دیگری از شهر جلوه‌گر می‌شدیم ایستادیم و نگاه کردیم. حالا نه می‌شود تئاتر شهر را تکان داد و نه آن ساختمان را و شاید نه حتی آن مجسمه را که دیگر سال‌هاست به آن محوطه هویت داده است. اما با وجود کش‌وقوس‌های فراوان برای اینکه بالاخره یک بخشی از بودجه عمرانی یا هر بودجه دیگری از سازمان‌های دولتی صرف هنر شود، هنوز می‌شود با تدبیر به فردا امیدوار بود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید