شناسه خبر : 14173 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

«مامانپز» چگونه در بین استارت‌آپ‌های ایرانی رشد کرد؟

سفارش از نت

به همه آشنایان و دوستان «سفارش» کرده و آگهی‌های استخدام جراید و سایت‌های کاریابی را به‌روز دنبال می‌کنند تا شاید پای فرزند برومندشان پس از اخذ دیپلم و بازگشت از خدمت وظیفه یا بعد از اتمام تحصیلات عالی، به بازار کار باز شود.

به همه آشنایان و دوستان «سفارش» کرده و آگهی‌های استخدام جراید و سایت‌های کاریابی را به‌روز دنبال می‌کنند تا شاید پای فرزند برومندشان پس از اخذ دیپلم و بازگشت از خدمت وظیفه یا بعد از اتمام تحصیلات عالی، به بازار کار باز شود. اگر هم نشد، شرکت در آزمون ورودی مقطع تحصیلی بالاتر و ماندن به امید روزی که این رایزنی‌ها به نتیجه برسد، گزینه ناگزیر بعدی خواهد بود. هنوز هم «کار کردن برای دیگران» اولویت اول جویندگان کار در ایران است. بررسی کلی فضای اجتماعی و نگرش عمومی به مشاغل و البته وضعیت فضای کسب و کار در کشور، تا حد زیادی حق را به این گروه از جامعه می‌دهد که به دنبال کار در بخش دولتی یا موسسات و شرکت‌های توانای بخش خصوصی باشند. در این صورت احتمالاً اگر مجموعه مذکور با مشکل نقدینگی مواجه نشود، اول ماه بدون دردسرهای پولی، مالی، مالیاتی و ده‌ها هزینه ریز و درشت دیگر، «پایه حقوق وزارت کار» به اضافه کارانه در نظر گرفته‌شده را دریافت کرده و چهار هفته پیش رو را سر خواهند کرد. غالب شدن چنین نگرشی، ریشه در فرهنگ و البته فضای اقتصادی کشور در سال‌های گذشته دارد. اما با وجود این گرایش، مدتی است صدای «استارت‌آپ ویکند»‌ها در حال بلند شدن است؛ افراد و شرکت‌هایی که به دنبال ایده‌های نو برای کسب و کار خودشان هستند و دست‌ها را روی زانوهای خودشان گذاشته‌اند. شرکت‌هایی که قریب به اکثریت مدیران و کارکنان آن، تحصیل‌کرده‌های دانشگاهی ما هستند و دلیل گرایش به کارآفرینی در میان آنها را می‌توان در سخنان سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور که از قضا خودش هم از جوانان نخبه دیروز و مدیران نسبتاً جوان امروز کشور است، جست‌وجو کرد: «فرهنگ اقتصاد دانش‌بنیان باید در کشور نهادینه شود، چرا که به واسطه یک اقتصاد نفتی 105‌ساله ما همیشه فکر می‌کنیم، باید چیزی در جیب‌مان داشته باشیم تا فعالیتی آغاز کنیم، ولی از آنجا که در 20 سال گذشته ایران شاهد رشد نیروی تحصیل‌کرده است، دیگر نمی‌توانیم این نیروها را در بخش‌هایی مانند کارخانه سیمان به کار بگیریم. در سرمایه‌گذاری‌های کنونی در سطح دنیا دیگر موضوع نفت و گاز پایان یافته و مسائل مربوط به دانش‌بنیان و فناوری‌های نو جای آن را گرفته است. تعداد مهندسان فارغ‌التحصیل ایرانی برابر با کشورهای توسعه‌یافته است که در بخش نیروی انسانی رشدی ایده‌آل محسوب می‌شود. باید بپذیریم برای پاسخگویی به این رشد باید شغلی ایجاد کنیم که به توسعه فکر و دانش بینجامد و تکنولوژی به هیچ‌وجه قابل خرید نیست، بلکه باید آن را آموخت. نیروی تحصیل‌کرده ما به جای اینکه به فکر استخدام باشد، باید در حوزه کاری خود به کارآفرینی بیندیشد که در این زمینه فرهنگ‌سازی باید بیش از پیش انجام شود. این ظرفیت در جوانان ایرانی وجود دارد، چرا که اکنون تعدادی از کارآفرینان در آمریکا از فرزندان ایران هستند و باید گفت به نوعی ژن کارآفرینی با فرهنگ نفتی سرکوب شده است. اکنون پنج تا شش هزار نفر در این حوزه فعالیت می‌کنند و نباید فراموش کرد که ارزش افزوده این فعالیت‌ها بسیار بالاست و هیچ وابستگی به نفت، دلار، تحریم یا مسائل شبیه به آن ندارد.» دو وجه مشخص را می‌توان در سخنان ستاری یافت که اتفاقاً با فضای کلان اقتصادی کشور نیز همخوانی دارد؛ وضعیت ایجاد‌شده برای شاخص‌های اقتصادی در هشت سال دولت گذشته، تحریم‌ها و کاهش تقاضا و به تبع آن کاهش بهای نفت و انرژی‌های فسیلی در سطح جهان، همه و همه حاکی از آن است که دولت دیگر نمی‌تواند مانند گذشته خودش دست به سرمایه‌گذاری بزند، کارخانه و مجتمع بسازد یا در انبوه شرکت‌های زیرمجموعه وزارتخانه‌ها و موسسات وابسته به خود، به جذب نیروی انسانی بپردازد. از سوی دیگر جوان پرسودای امروز که موفقیت ایده‌های یک‌خطی در سایر کشورها و دستیابی به سودهای میلیارددلاری را در صفحات هزاران وب‌سایت بین‌المللی مشاهده می‌کند نیز چندان با «آب‌باریکه» حقوق ماهانه میانه‌ای ندارد. اگرچه همچنان فرهنگ غالب نسل قبل این جوانان که حالا پدران و مادران میانسال به شمار می‌روند به دنبال «استخدام» هستند و چه بخواهیم و چه نخواهیم کلیدواژه‌هایی چون «شرط معدل در استخدام بانک‌ها»، «حداکثر سن استخدام»، «حداقل معدل برای استخدام» و «شرایط استخدام دولتی» در موتورهای جست‌وجو بارها و بارها تکرار شده‌اند.

آموزش برای استخدام
یکی از مسائلی که در کشور ما مرسوم است پرسیدن آینده شغلی افراد از دوران کودکی‌شان است. این مساله در دید و بازدیدهای خانوادگی، موضوع انشا در مدرسه، صحبت‌های دوستانه کودکان و نوجوانان و حتی برخی بازی‌ها به کرات مطرح می‌شود. جالب است بسیاری از پاسخ‌ها یعنی انتخاب شغل آینده در گرو راه یافتن به دانشگاه است. کودکان، پدر و مادرها و شاید خیلی‌های دیگر این تصور را دارند که باید برای رسیدن به شغل به دانشگاه رفت. البته مسلم است برای کسب عناوینی همچون دکتر، مهندس و خیلی دیگر از صفت‌ها باید وارد دانشگاه شد و تحصیلات دانشگاهی داشت اما این تصور که با ورود به دانشگاه می‌توان مهندس یا پزشک شد با واقعیت منطبق نیست. نخوابیدن‌های شبانه و کلاس‌های رنگ به رنگ کنکور و... و عبور از سد کنکور، افراد را به صفت دانشجو مفتخر می‌سازد. دانشجویان دانشگاه‌های دولتی درجه‌یک که ایده‌آل است، دانشجویان سایر دانشگاه‌های دولتی، دانشگاه آزاد، دانشگاه‌های غیرانتفاعی، دانشگاه پیام نور و سایر دانشگاه‌ها اعم از علمی-کاربردی و... که به دلیل نوع آموزش‌ها و اعتبار این دانشگاه‌ها اگرچه تفاوت‌هایی دارند اما یک نقطه مشترک در بین آنها به چشم می‌خورد؛ احتمال بیکاری و نداشتن شغل پس از فارغ‌التحصیلی. در نظام آموزش عالی ایران تنها به تحصیل و گذراندن دروس بها داده می‌شود و انطباق این آموزش‌ها با نیاز بازار کار و صنعت و مشاغل کشور، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. برخی کارشناسان کسب و کار معتقدند پول نفت و اقتصاد رانتی کشور سبب شده دانشجویان و حتی استادان به جای کارآفرینی و نوآوری به این موضوع فکر کنند که چگونه می‌توان در بیرون از دانشگاه پای «سفره» نشست و از مواهب آن بهره‌مند شد. به عبارت بهتر عمده دانشجویان این رویا را در سر می‌پرورانند که چگونه پس از دوران دانشجویی به استخدام یکی از ارگان‌های دولتی یا شبه‌دولتی به ویژه موسسات مالی و اعتباری یا بنگاه‌های بزرگ صنعتی درآمده و آینده خود را بیمه کنند. نخبه‌ترین دانشجویان بعد از جذب در یکی از این موسسات، از خلاقیت و آرمان‌هایی که سال‌ها در ذهن داشتند، فاصله می‌گیرند و شبیه سایر کارکنانی می‌شوند که به گذراندن امروز و رسیدن به پایان ماه برای دریافت حقوق فکر می‌کنند. گرفتن انگشت اتهام به سمت دانشگاه و دانشجو اما همه ماجرا نیست. در کشورهای توسعه‌یافته، کاستی‌های حوزه کسب و کار اعم از تولید و خدمات با مراجعه بخش دولتی یا خصوصی به دانشگاه مرتفع می‌شود. در ایران اما ابتدا صورت‌مساله پاک می‌شود و اگر مساله ابعاد گسترده‌تری پیدا کند، مراجعه به خارج از کشور در دستور کار قرار می‌گیرد. هر دو طرف معادله، دچار مشکل است و مشخص نیست ابتدا مرغ بوده یا تخم‌مرغ! در چنین شرایطی است که علاقه افراد به راه‌اندازی کسب و کار قابل درک است چرا که آنان نمی‌خواهند خود را اسیر چرخه‌های معیوب موجود ببینند و می‌دانند بازار ایران چقدر ظرفیت ایده‌های نو و جذاب را دارد. سال‌هاست که گفته می‌شود رویکردها باید به سمت توانمندسازی سرمایه انسانی برود و تا این اتفاق رخ ندهد مشکل اشتغال مولد و پایدار حل نمی‌شود. اگر به جای «کارجو»، «کارآفرین» تربیت شود. اینکه نظام آموزش برای دولت کارمند تعریف می‌کند در حالی که باید به تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، کارآفرین و ایده‌های نو تربیت شود.

کارآفرینی با ایده‌های نو
جرقه آموزش کارآفرینی سال‌ها پیش با برگزاری دوره‌های کوتاه‌مدت زده شد. سپس دوره‌های پیشرفته از راه رسید و در پی آن، درس کارآفرینی در برخی رشته‌های دانشگاهی ارائه شد. چیزی نگذشت که ارائه آن تک‌درس، راه را برای راه‌اندازی رشته کارآفرینی و سپس تشکیل دانشکده‌های کارآفرینی با گرایش‌های مختلف باز کرد؛ اما چندسالی است که آموزش کارآفرینی از انتقال مفاهیم تئوریک فراتر رفته و بخش وسیع‌تری از جمعیت جوان دانش‌آموخته را علاقه‌مند و درگیر کرده است و موج اردوها و مسابقات کارآفرینی، جامعه دانش‌آموختگان ایرانی را دربر گرفته است. یکی از عوامل کلان اقتصادی در شکل‌گیری این موج، ناتوانی بخش دولتی در ایجاد فرصت‌های شغلی برای دانش‌آموختگان دانشگاهی بوده است. سیل انبوه فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به وضوح دریافته‌اند فرصت استخدام دولتی نایاب شده است و اگر فرصتی هم باشد، آش دهان‌سوزی نیست. محیط کاری دولتی در ایران در گذرِ زمان به یک فضای اداری خلاقیت‌کش تبدیل شده است که تازه‌واردها را به زور در روحیه تکرار و درجا زدن فرو می‌برد. چنین فضایی نمی‌تواند برای نسل جدید دانش‌آموختگان ایرانی جذاب و الهام‌بخش باشد. در موج کارآفرینی ایرانی، هر روز شاهد برگزاری رویدادهای کارآفرینانه در دانشگاه‌ها، مراکز رشد و پارک‌های علم و فناوری شهرهای مختلف هستیم. این موج چنان شدت گرفت که کنجکاوی و همراهی برخی کارآفرینان موفق ایرانی خارج از کشور را هم برانگیخته است. از سوی دیگر، برخی شرکت‌های ایرانی هم به آرامی جذب این جریان شدند. اولین گروه، شرکت‌های پیشتاز حوزه فناوری اطلاعات بودند. آنها که مدیرانشان در ابتدا به عنوان داور و صاحب‌نظر در رویدادهای کارآفرینی شرکت می‌کردند، به خوبی به فرصت‌های طلایی نهفته در این موج پی بردند. آنان ابتدا در نقش حامی، از برگزاری این رویدادها پشتیبانی کردند و سپس با راه‌اندازی انواع شتاب‌دهنده‌ها و مراکز نوآوری، این موج را به درون سازمان خود برده تا برای کسب و کار آنها فرصت‌آفرینی کنند. دولت‌ها اگرچه ناظر محتاط این روند هستند اما در دولت یازدهم، برخی نهادهای دولتی همچون معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری به درستی به همراهی و کمک به این موج اقدام کرده‌اند. بدنه اصلی این موج خلاق را جوانانی تشکیل می‌دهند که متخصص یا علاقه‌مند به فناوری اطلاعات هستند و تلاش می‌کنند تا فقط با اتکا به ظرفیت تخصصی خودشان و اطرافیانشان، فرصت‌های کارآفرینانه موجود در بازار ایران را شناسایی و دنبال کنند. گفته می‌شود حلقه مفقوده این موج، همراه نبودن آن با پشتوانه پژوهشی قوی در حوزه‌های مختلف فناوری همچون شیمی، متالورژی، مکانیک و... است که سبب شده این کارآفرینان به ناچار به نوآوری در مدل کسب و کار و برخی فرصت‌های کوچک‌تر بسنده کنند. در سال‌های گذشته، بیشتر مراکز پژوهشی کشور یا از موج کارآفرینی به راه افتاده در کشور بی‌خبر بوده‌اند یا علاقه‌ای به همراهی با آن نداشتند. درآمدهای نفتی و تصاحب آن در کنار ساختار بوروکراتیک و قوانین دست و پاگیر حاکم نیز مزید بر علت شده است. اگر این دو جریان به هم برسند آنگاه می‌توان امید بیشتری به شدت گرفتن تحولات توسعه‌ای و کسب و کار در جامعه ایرانی داشت و ایده‌های نو در بین گروه‌های مختلف مردم و در مشاغل مختلف، امکان ارتباط مستقیم با مشاغل مشابه در جهان را نیز فراهم می‌کند.

استارت‌آپ‌های زنانه
بارها این جمله تکراری را شنیده‌ایم که بانوان ایرانی حاضر به پذیرش ریسک راه‌اندازی کسب و کار نیستند و ترجیح می‌دهند با استخدام در مشاغل دولتی یا خصوصی، زندگی شغلی آرامی را تجربه کنند. ریشه‌های این نگرانی را باید در کجا جست‌وجو کرد؟ اگر فرزند ذکور خانواده به دنبال کسب و کار باشد، همه برای تامین مالی او دست به کار می‌شوند و اگر کسب و کار او با زیان مواجه شد، برخوردها بسیار معتدل‌تر از زمانی خواهد که دختر خانواده می‌خواهد کسب و کاری را با سرمایه خانواده در پیش بگیرد. الگودهی به جامعه و خلاف واقع نشان دادن این دیدگاه سنتی، از جمله لوازم تغییر نگرش است. این روزها که برخی «استارت‌آپ ویکند»ها یعنی شرکت‌های نوپا که هدفشان ساختن کسب و کار بر اساس ایده اصلی آنهاست با محوریت بانوان در حال برگزاری است شاید بهتر بتوان تلاش برای تغییرات را در بطن جامعه دید. کم نبوده استارت‌آپ‌های عالی که با ایده‌هایی روی کار آمدند که در ابتدا جدی گرفته نشده و حتی با خنده دیگران مواجه شدند اما امروز، گردش مالی چند میلیارد‌دلاری در جهان دارند. نمونه‌های موفق بسیاری را در زمینه ایده‌پردازی‌های نو می‌توان مثال زد اما یکی از معروف‌ترین نمونه‌های بومی آن، شبکه توزیع غذای خانگی «مامان‌پز» است که با یک استارت‌آپ خلاقانه آغاز شد و مدل تجاری، بر اساس ایده‌ای شکل گرفت که در ایران مشابهی نداشته است. نگاهی به عملکرد این مجموعه که در گفت‌وگوی «تجارت فردا» با بنیانگذار آن در این بخش همراه شده بیانگر واقعیتی ملموس است؛ در هر سطحی و با هر پتانسیل مالی و پشتیبانی می‌توان به موفقیت رسید اگر انگیزه و هدف در این فعالیت مشخص باشد. کارآفرینان در دیدن و شکار فرصت‌ها سریع و چابک عمل می‌کنند و با ابعاد نوآورانه‌ای که در ذهن خود می‌سازند، تهدید را به فرصت‌های ماندگاری تبدیل می‌کنند. «امید به موفقیت» و «انعطاف‌پذیری» بر اساس «تجزیه و تحلیل ذهنی» و دوری از حب و بغض‌های شخصی از جمله کلیدهای موفقیت در این حوزه است. کسب و کارهایی که با محوریت دوستان و خانواده‌هایی شکل می‌گیرد که همگی به یک اندازه خود را در تداوم ایده‌پردازی و متوقف نشدن مجموعه، مسوول می‌دانند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها