شناسه خبر : 13963 لینک کوتاه

چرا همه گرفتارند؟

در جست‌وجوی زمان از دست رفته

پیش‌بینی‌های گذشته همانند وعده و قول به نظر می‌رسیدند: «در آینده ساعات کاری کوتاه و تعطیلات طولانی خواهند شد.» جان مینارد کینز در سال ۱۹۳۰ می‌گفت: «نوه‌های ما فقط سه ساعت در روز» و آن هم از روی اختیار و انتخاب کار خواهند کرد.

ترجمه: جواد طهماسبی

پیش‌بینی‌های گذشته همانند وعده و قول به نظر می‌رسیدند: «در آینده ساعات کاری کوتاه و تعطیلات طولانی خواهند شد.» جان مینارد کینز در سال 1930 می‌گفت: « نوه‌های ما فقط سه ساعت در روز» و آن هم از روی اختیار و انتخاب کار خواهند کرد. پیشرفت‌های اقتصادی و توسعه فناوری ساعات کاری را به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌دهند و دلیلی ندارد بگوییم این روند ادامه نخواهد یافت. اتومبیل‌ها و ابزارهایی که در زمان صرفه‌جویی می‌کنند سرعت بیشتر و تلاش کمتر را در تمام ابعاد زندگی نوید می‌دهند. در آن زمان روانشناسان اجتماعی نگران یک مساله بودند: مردم با این همه اوقات فراغت چه خواهند کرد؟ اما این امر به یک مشکل بزرگ جهانی تبدیل نشد. امروزه هر کس در هر جا گرفتار و مشغول است. در عالم شرکت‌ها مشکل همیشگی کمبود وقت مدیران اجرایی را در سراسر جهان آزار می‌دهد. به گفته تحلیلگران بنگاه مشاورتی مک کینزی، این مشکل در سال‌های اخیر حادتر شده است. احساس کمبود وقت در میان والدین شاغل عمیق‌تر است و ابزارهایی که بنا بود در وقت صرفه‌جویی کنند بیشترین زمان از روز را می‌گیرند. این اتلاف وقت به شکل گیر کردن در ترافیک، کار کردن با ابزارهای روباتی جهت‌یابی یا سردرگمی در میان ای‌میل‌ها یا همه آنها به طور همزمان اتفاق می‌افتد.

تیک‌تاک
اما چرا مردم اینقدر عجله دارند؟ بخشی از این امر مشکل درکی است. به طور میانگین، مردم کشورهای ثروتمند در مقایسه با گذشته اوقات فراغت بیشتری دارند. این امر به ویژه در اروپا صحت پیدا می‌کند. اما حتی در آمریکا نیز از سال 1965 که نظرسنجی‌ها پیرامون استفاده از زمان آغاز شد اوقات فراغت روندی افزایشی داشته است. مردان آمریکایی در مقایسه با 40 سال پیش به طور متوسط هفته‌ای 12 ساعت کمتر کار می‌کنند. این کاهش تمام فعالیت‌های مرتبط با کار شامل زمان رفت و آمد و زمان کوتاه تنفس کاری را در بر می‌گیرد. در طی این دوران کار دستمزدی زنان افزایش داشته است اما کارهای بدون دستمزد مانند آشپزی و تمیز کردن کاهش فوق‌العاده‌ای پیدا کرد. دلیل این کاهش پیدایش ماشین لباسشویی، ظرفشویی، مایکروویو و سایر اقلام رفاهی دیگر و همچنین این حقیقت بوده است که مردان در مقایسه با گذشته بیشتر در کارهای منزل مشارکت دارند. بنابراین مشکل در مقدار زمان در اختیار افراد نیست بلکه در نگرش آنها نسبت به زمان است. از هنگامی که در قرن 18 از ساعت برای تنظیم کار استفاده شد زمان در ارتباط با پول شناخته می‌شود. هنگامی که برای ساعت‌ها از نظر مالی مقدار تعیین کنیم مردم به اتلاف، پس‌انداز یا استفاده مفید از آن فکر می‌کنند. با رشد اقتصادها و افزایش درآمدها زمان ارزش بیشتری پیدا کرد. و طبیعی است که هر چه چیزی ارزشمندتر شود کمیاب‌تر هم خواهد شد.
فرهنگ‌های فردگرا که بیش از وابستگی بر موفقیت تاکید دارند این ذهنیت «وقت طلاست» را تقویت می‌کنند. این امر این ضرورت را پیش می‌آورد که هر لحظه شمرده شود. شهرهای بزرگ‌تر و ثروتمندتر با نرخ‌های دستمزدی بالا و هزینه‌های فزاینده زندگی ارزش زمان افراد را بالا و بالاتر می‌برند. مردم نیویورک در مقایسه با مردم نایروبی به هر دقیقه از زمان بیشتر اهمیت می‌دهند و همیشه شتابان هستند. عابران پیاده در لندن سرعت بیشتری دارند تا در لیما پایتخت پرو. آهنگ زندگی در کشورهای ثروتمند سریع‌تر از کشورهای فقیر است. این روند سریع باعث می‌شود مردم احساس شتاب‌زدگی بیشتری پیدا کنند. ویلیام جیمز در شاهکار سال 1890 خود با عنوان «اصول روانشناسی» می‌گوید «به نظر می‌رسد درک ما از زمان تحت تاثیر قانون تضادهاست».
وقتی مردم زمان را بر حسب پول ببینند در مورد آن صرفه‌جوتر می‌‌شوند تا بتوانند حداکثر پول را کسب کنند. کارگرانی که بر مبنای ساعت دستمزد می‌گیرند اوقات کمتری را برای کارهای داوطلبانه صرف می‌کنند و هنگام کار نکردن اضطراب بیشتری دارند.
گری بکر رابطه بین زمان، پول و اضطراب را در سال‌های شکوفایی پس از جنگ در آمریکا کشف کرد. با وجود اینکه پیشرفت‌های اقتصادی دستمزدها را بالاتر برد و استانداردهای زندگی را تقویت کرد ساعات فراغتی که به آمریکاییان وعده داده شده بود تقریباً به صفر رسید. او در سال 1965 بیان کرد « اکنون در مقایسه با یک قرن پیش زمان با دقت بیشتری صرف می‌شود». او متوجه شد هرگاه مردم برای کار کردن پول بیشتری می‌گیرند ترجیح می‌دهند ساعات طولانی‌تری کار کنند چراکه کار کردن روش سودآوری برای استفاده از زمان است. بنابراین افزایش ارزش زمان کار باعث می‌شود زمان تحت فشار قرار گیرد. اوقات فراغت پر از دغدغه می‌شود چون مردم احساس اجبار می‌کنند که یا از آن عاقلانه‌تر استفاده کنند یا اصولاً از آن استفاده نکنند.

طبقه‌ای با اوقات فراغت پردغدغه
با وجود تمام دستگاه‌هایی که در زمان صرفه‌جویی می‌کنند این نظریه که پیشرفت اقتصادی باعث ایجاد فقر زمانی می‌شود در دهه 1960 عجیب به نظر می‌رسید. اما بین داشتن امتیاز خاص و فشار رابطه همبستگی مشخصی وجود دارد. بخشی از آن با معمای ثروت ارتباط دارد: اگر چه افراد ممکن است پول بیشتری برای خرج کردن به دست آورند همزمان نمی‌توانند زمان بیشتری برای خرج کردن پول داشته باشند. این باعث می‌شود زمان -‌که محدود و تجدیدناپذیر است- ارزش بیشتری پیدا کند. خانواده‌های ثروتمند بیشتر از دیگران از کمبود وقت شکایت دارند. افرادی که مبلغ چک حقوقی‌شان بالاتر است حتی با وجود ثابت نگه داشتن ساعات کار یا اوقات بودن در منزل نگرانی بیشتری درباره زمان دارند. هر چه طبقه ثروتمند آمریکا پول نقد بیشتری داشته باشد از نظر زمان احساس فقر بیشتری خواهد کرد. بنابراین مشغول بودن می‌تواند فرد را ثروتمند کند اما ثروتمند بودن باعث مشغولیت بیشتر می‌شود. افزایش بهره‌وری در رابطه کار‌-‌‌زمان افراد را مجبور می‌کند بهره‌وری از اوقات فراغت خود را به حداکثر برسانند. مستقیم‌ترین روش برای این کار آن است که افراد کالاهای بیشتری را در هر واحد زمانی مصرف کنند. برای بهره‌مندی از این مصرف همزمان یک مرد ممکن است قهوه برزیلی بنوشد، سیگار هلندی بکشد، نیویورک‌تایمز بخواند، به کنسرت گوش دهد و از همنشینی با همسر سوئیسی خود لذت ببرد و همه این کارها را در یک زمان انجام دهد. درجات موفقیت در این امر متفاوت هستند. محصول غیرمنتظره پیشرفت اقتصادی به وجود آمدن طبقه‌ای با اوقات فراغت پردغدغه است.
انفجار کالاهای قابل دسترسی باعث شد زمان فشرده‌تر به نظر برسد. سردرگمی بر سر انتخاب اینکه چه چیزی را بخرم، تماشا کنم یا انجام دهم هزینه فرصت اوقات فراغت را بالا می‌برد و احساس اضطراب را چند برابر می‌کند.
توانایی برآورده کردن فوری تمایلات نیز به بی‌قراری دامن می‌زند و این احساس نارضایتی را ایجاد می‌کند که فرد می‌توانست کارهای زیاد دیگری انجام دهد. اگر بارگذاری یک ویدئوی آنلاین بیش از پنج ثانیه طول بکشد بیش از یک‌پنجم از کاربران اینترنت از آن خارج می‌شوند. وقتی تجربیات را می‌توان بر اساس ارزش میلی‌ثانیه‌ها محاسبه کرد ارزش هر ثانیه با اضطراب بیشتری سنجیده می‌شود.
فناوری‌های جدیدی مانند تلفن هوشمند و ای‌میل این برقراری و اضطراب را تشدید می‌کنند. مدیریت این تقاضای مداوم و فزاینده اغلب به جابه‌جایی وظایف یا انجام چند وظیفه به طور همزمان منجر می‌شود و به نظر می‌رسد هیچ‌گاه کار به طور کامل انجام نمی‌گیرد. چند‌وظیفه بودن باعث می‌شود احساس کنیم از نظر زمانی تحت فشار هستیم. مهم نیست افراد چه کاری انجام می‌‌دهند. اگر هنگام انجام آن کار فقط بر آن متمرکز باشند احساس بهتری خواهند داشت.

مسابقه برای اوج
30 سال قبل احتمال بیشتری بود که کارگران ساده با دستمزد پایین نسبت به همتایان حرفه‌ای خود روزهای طولانی کار کنند. اما امروزه در همه جا احتمال کار طولانی‌مدت افراد حرفه‌ای دو برابر همتایان کمتر تحصیل‌کرده است. به نظر می‌رسد حتی اوقات ناهار نیز موثر باشند به طوری که غذا پشت میز و با عجله و با یک چشم بر صفحه نمایشگر و صندوق ای‌میل صرف می‌شود. بالاخره در یک ساعت از روز آنها اداره را ترک می‌کنند اما چشمک‌زدن‌ها و هشدارهای تلفن هوشمند مرتب به آنها یادآوری می‌کند که کار هرگز تمامی ندارد. طبق یک نظرسنجی 60 درصد از افرادی که از تلفن همراه استفاده می‌کنند 5/13 ساعت در روز را با کار خود ارتباط دارند. کار زیاد زمان کمی برای تفریح باقی می‌گذارد. اگر چه در مجموع اوقات فراغت بیشتر شده است نگاهی دقیق‌تر به ما نشان می‌دهد بیشترین تحولات مفید در این باره بین دهه‌های 1960 و1980 اتفاق افتاده‌اند. از آن زمان به بعد اقتصاددانان متوجه رشد «شکاف اوقات فراغت» شده‌اند. که در آن زمان سهم بزرگی از اوقات فراغت نصیب افراد دارای تحصیلات کمتر می‌شود. به عنوان نمونه در آمریکا بین سال‌های 1985 و 2005 مردان با تحصیلات زیر دیپلم تقریباً هشت ساعت در هفته زمان فراغت داشتند اما اوقات فراغت مردان با تحصیلات دانشگاهی به کمتر از شش ساعت در هفته رسید. بدین معنا که آنها حتی از سال 1965 نیز اوقات فراغت کمتری داشتند. وضعیت برای زنان تحصیل‌کرده آمریکایی نیز مشابه بود. آنها نه‌تنها از سال 1965 اوقات فراغت کمتری داشتند بلکه اوقات فراغت‌شان تقریباً یازده ساعت در هفته از زنان دارای تحصیلات زیر دیپلم کمتر بود.
چه چیز عامل بروز این شکاف بین ثروتمندان دارای فقر زمانی و فقرای دارای زمان فراوان شده است؟ بخشی از آن به تحولات ساختاری در بازار کار ارتباط دارد. فرصت‌های شغلی برای افراد بدون تحصیلات دانشگاهی کمتر است. کارهای تولیدی و مشاغل کم‌مهارت در جهان ثروتمند کاهش یافته‌اند. تنها شغل‌‌های باقی‌مانده در بخش خدمات هستند که اغلب راضی‌کننده نیستند و دستمزد کمی دارند. بنابراین از هر جهت، ارزش ساعات کاری در میان افراد دارای تحصیلات اندک نسبتاً پایین است بنابراین افزایش اوقات فراغت برای آنها هیچ‌گونه احساس حسادت برای دیگران ایجاد نمی‌کند.
اما شکاف اوقات فراغت بین کارکنان دارای تحصیلات بالا و پایین صرفاً محصول تحولات بازار کار نیست. در مقایسه با افراد تحصیل‌کرده بیکار، مردان دارای تحصیلات اندک زمان کمتری را برای جست‌وجوی کار، انجام کارهای غیرعادی یا آموزش دیدن صرف می‌‌کنند. علاوه بر این آنها در منزل کار نمی‌کنند و زمان کمتری را با فرزندان‌شان می‌گذرانند. اما اینها توضیح نمی‌دهند چرا بسیاری از افراد تحصیل‌کرده و پردرآمد نسبت به دهه 1960 اوقات فراغت کمتری دارند. عوامل متعددی می‌توانند مسوول این پدیده باشند. یک دلیل می‌تواند آن باشد که افراد دارای تحصیلات دانشگاهی بیشتر از کارشان لذت می‌برند و هویت خود را در آن می‌‌یابند بنابراین مشتاقانه ساعات طولانی‌تری کار می‌کنند. به ویژه در مناصب بالا، مسوولیت سنگین می‌تواند منبع پرستیژ باشد بنابراین منافع حاصل از کار طولانی‌مدت از سطح مالی فراتر می‌روند.
دلیل دیگر آن است که عدم امنیت شغلی بین کارگران افزایش یافته است. کندی رشد اقتصاد و بحران‌ها در هر صنعتی از رسانه تا معماری تا تبلیغات به همراه افزایش زیاد نابرابری درآمدی رقابت زیادی برای مشاغل جذاب و پردرآمد ایجاد کرده است.
همزمان در بیشتر نقاط جهان ثروتمند هزینه‌های مسکن و تحصیل خصوصی بالا رفته است. امید به زندگی افراد نیز بیشتر است بنابراین آنها باید مطمئن شوند پس از بازنشستگی مستمری مناسبی دریافت می‌کنند. حتی حرفه‌ای‌های طبقه برتر که با رقابت شدیدتر، هزینه‌های بالاتر و نیاز بیشتر برای پس‌انداز مواجهند در مقایسه با گذشته با اضطراب بیشتری به چشم‌انداز آینده می‌نگرند. این اضطراب می‌تواند افراد را ساعت‌ها در اداره مشغول به کار نگه دارد. به ویژه در آمریکا که محدودیت‌های بسیار اندکی برای ساعات کاری کارکنان حقوق‌بگیر وضع شده است.
اضافه‌کاری در اداره بی‌فایده نیست. از آنجا که مقیاس‌های اندکی برای اندازه‌گیری برون‌داد کارکنان تحصیل‌کرده وجود دارد زمانی که آنها پشت میزشان صرف می‌کنند به عنوان نشانه‌ای از بهره‌وری و وفاداری به شغل محسوب می‌شود. بنابراین کارمندی که از اول صبح تا آخر شب در اداره است مرتب پاداش و ترفیع می‌گیرد یا از گزند کاهش هزینه‌ها در امان می‌ماند. از اواخر دهه 1990 این روند «ساعت طولانی کار» باعث شد درآمد افرادی که اضافه‌کار دارند شش درصد از همتایان تمام‌وقت‌شان بیشتر باشد. علاوه بر این شکاف جنسیتی نیز افزایش یافته است چراکه مادران شاغل نمی‌توانند چنین زمانی را در اداره بگذرانند. سرانجام اینکه افراد رده‌بالا اوقات فراغت خود را با کار جایگزین کرده‌اند. چراکه منافع کار کردن و هزینه‌های از زیر کار در رفتن برایشان از هر زمانی بیشتر شده است. نابرابری در اوقات فراغت با سایر نابرابری‌ها در دستمزد و مصرف همزمان شده است، که از دهه 1980 روندی افزایشی داشته‌اند. در حالی که دستمزد اکثر کارگران به ویژه افراد دارای تحصیلات اندک ثابت مانده یا رشد کمی داشته است، در مناصب بالا درآمدها رشد بسیار سریعی داشته‌اند. این باعث می‌شود هزینه اوقات فراغت به شدت بالا برود.
بنابراین، اگر داشتن اوقات فراغت در قرن 19 نشانه افتخار ثروتمندان بود اکنون مشغولیت و احساس اضطراب به خاطر کمبود زمان جای آن را گرفته است. قرار گرفتن تحت فشار کمبود زمان نشانه شکوفایی و جایگاه اجتماعی است و اکنون اکثر مردم به اجبار ادعا می‌کنند وقت ندارند. این تحول بیشتر در اقتصادهایی طبیعی به نظر می‌رسد که در آنها افراد دارای بیشترین تاثیرگذاری بیشترین کارها را انجام می‌دهند.

آمریکایی‌های همیشه شتابان
اگر چه افراد حرفه‌ای در همه جا از کمبود وقت گلایه دارند ناله آنها در آمریکا از همه جا بلندتر است. این امر منطقی است: کارگران آمریکایی طولانی‌ترین ساعات کاری را در جهان صنعتی دارند. کارفرمایان ملزم به دادن تعطیلات به کارکنان نیستند اما حتی هنگامی که تعطیلات داده می‌شود کارگران تمایلی به استفاده از این حق خود ندارند. یک کارمند معمولی فقط نیمی از تعطیلات استحقاقی را استفاده می‌کند در حالی که 15 درصد از کارکنان هیچ‌گاه به تعطیلات نمی‌روند. در هیچ جای دنیا ارزش کار اینقدر بالا و ارزش اوقات فراغت اینقدر پایین نیست. به هر حال آمریکا همان کشوری است که غذای برون‌بر را اختراع کرد.
در دهه 1980 در آمریکا، رونالد ریگان مالیات‌ها و برنامه‌های رفاه اجتماعی را برداشت. این کار نابرابری را افزایش داد و باعث توقف کاهش ساعات کاری شد. هزینه‌های اساسی مانند مستمری، بهداشت و تحصیلات عالی (که در اروپا به آن یارانه تعلق می‌گیرد) باعث شد مبادله زمان با پول برای افراد منطقی‌تر باشد. و از آنجا که تعطیلات در آمریکا محدود است و کارفرمایان برای دادن آن رغبتی ندارند و به ندرت می‌توان اوقات فراغت خود را با دیگران هماهنگ کرد، این مشکل ارزش اوقات فراغت را پایین می‌آورد.
علاوه بر این منافع کار کردن به ویژه برای افراد دارای مدارک دانشگاهی در آمریکا بسیار بیشتر است. چراکه مالیات‌ها و پرداخت‌های مستقیم به مردم در مقایسه با آنچه در بریتانیا، فرانسه و ایرلند اتفاق می‌افتد برای پر کردن شکاف بین فقیر و غنی بسیار اندک است. جدال برای یافتن جایگاهی بر این سکوی کوچک افراد را وادار می‌سازد ساعت‌های طولانی کار کنند. به گفته جوزف استیگلیتز اقتصاددان برنده جایزه نوبل «در آمریکا عواقب قرار نداشتن در راس آنقدر وخیم است که همگان در مسابقه برای رسیدن به آن شرکت می‌کنند. در جامعه‌ای که در آن برندگان همه چیز دارند می‌توان انتظار داشت کمبود زمان احساس شود».
بنابراین افزایش دستمزدها، افزایش هزینه‌ها، کاهش امنیت شغلی و وجود مشاغل سخت اما سودآور همگی اوقات فراغت را حداقل برای کسانی که رابطه زمان‌-‌کار برایشان ارزشمند است کمتر می‌سازند. اما بدون تردید بلندترین ناله‌ها از جانب والدین تحصیل‌کرده شاغل است. داده‌های مرتبط با استفاده از زمان نشان می‌دهند چرا این افراد هیچ‌گاه زمان کافی ندارند. آنها نه تنها بیشترین ساعات کاری را دارند بلکه بیشترین زمان را نیز با فرزندان‌شان می‌گذرانند.
به عنوان مثال مادران آمریکایی دارای مدارک دانشگاهی در مقایسه با مادران دارای مدرک دیپلم 5/4 ساعت در هفته بیشتر با بچه‌ها وقت می‌گذرانند. این شکاف حتی در صورتی که مادر شاغل باشد هم ادامه دارد. در مورد پدران نیز آنهایی که شغل و مدرک دانشگاهی دارند زمان بیشتری را با کودکان صرف می‌کنند. چنین والدینی را می‌توان در سراسر جهان به ویژه در کشورهای نسبتاً ثروتمند پیدا کرد.

کار مادر
به نظر می‌رسد افزایش اشتغال زنان با افزایش معیارهای مادر خوب همزمان بوده است. احساس گناه ناشی از کار در بیرون منزل به همراه فشارهای اجتماعی بسیاری از زنان را وادار می‌سازد تا تلاش کنند تصویرهای آرمان‌گرایانه از مادری را تحقق بخشند. شاید جدال برای داشتن همه چیز یک چالش برای افراد خاص باشد اما باید توجه داشت که حتی در خانواده‌های دارای دو درآمد، مادران سهم بیشتری در منزل دارند. پدران دلسوز بیشتر کارهای لذت‌بخشی مانند بردن کودکان به زمین بازی را انجام می‌دهند در حالی که مادران درگیر تغذیه، تمیز کردن و غرولند بچه‌ها هستند. اگر چه مادران نسبت به قبل کمتر در خانه کار می‌کنند کارهایشان هیچ‌گاه تمامی ندارد. به همین دلایل است که زمان برای مادران به ویژه مادران شاغل همیشه کمیاب است.
علاوه بر این والدین بینش وسیع‌تری درباره یادگیری و پیشرفت فرزندان دارند بنابراین ابزارها (و نگرانی) آنها برای تربیت فرزندان بیشتر است. به همین دلیل است که افراد ثروتمند زمان بیشتری را برای وظایف پدری و مادری صرف می‌کنند. تربیت فرزندان برای موفق شدن بهترین راه انتقال امتیازات خاص از یک نسل به نسل دیگر است.

زمانی برای از دست دادن نیست
اکنون اوقات فراغت به اسطوره تبدیل شده است. برخی افراد فراوان دارند، دیگران لذت بردن از آن را پرهزینه می‌بینند. در این میان مشغولیت منافع خود را دارد در غیر این صورت چه دلیلی دارد مردم خود را به دردسر بیندازند؟
زمان یک منبع عجیب و لغزنده است که به آسانی مبادله می‌شود و تنها هنگامی قابل مشاهده و با‌ارزش است که گذشته باشد. هیچ کس از داشتن وقت زیاد گله‌مند نیست. اما اکثر مردم از گذشت سریع آن نگران‌اند و از خود می‌پرسند زمان به کجا می‌رود. با پیرتر شدن افراد زمان در کمال قساوت سریع‌تر می‌گذرد. تجربیات دیگر تازه نیستند و به عادت تبدیل می‌شوند. سال‌ها به سرعت می‌گذرند در حالی که زنده‌ترین خاطرات در سال‌های اولیه قرار دارند و البته هر چیز را محکم‌تر بگیری سریع‌تر از دست می‌رود. سنکا (Sencca) که در قرن اول میلاد می‌نوشت از دیدن عجله و مشغولیت مردم، بی‌پایانی آرزوها و اتلاف وقت حیرت‌زده بود. او متوجه شد چگونه حتی افراد ثروتمند زندگی را با عجله می‌گذراندند، بخت خود را تباه می‌کردند و منتظر زمانی در آینده بودند تا بیاسایند. او در کتابش با عنوان «کوتاهی زندگی» -‌که شاید اولین کتاب مدیریت زمان باشد، نوشت: «افراد اغلب از دارایی‌های خود به شدت محافظت می‌کنند اما وقت را تلف می‌سازند. چیزی که بیشترین خساست را باید در موردش به خرج داد.»
شاید زمان بر روی کره زمین مبهم و گذرا باشد اما هرکس به آن اندازه وقت دارد که نفس عمیق بکشد، تفکر عمیق داشته باشد و گل‌های رز را عمیقاً بو کند. «زمان دراز است اگر بدانید چگونه از آن استفاده کنید.»
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید