شناسه خبر : 13764 لینک کوتاه

آیا آسیب‌های اجتماعی، مسکن مهر را تهدید می‌کند؟

مسکن مهر، فرصت یا خطر؟

آیا پروژه مسکن مهر را می‌توان پروژه‌ای در راستای توسعه شهرنشینی تلقی کرد؟

مریم جمشیدی، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی

آیا پروژه مسکن مهر را می‌توان پروژه‌ای در راستای توسعه شهرنشینی تلقی کرد؟ فلسفه وجودی مسکن مهر بر مبنای کانون‌های محوری رشد و توسعه بنیان نهاده شده است؟ آیا می‌توان آن را الگوی توسعه فنی و اجتماعی جدید دانست؟ اگر پاسخ به این سوالات و پرسش‌های متعدد دیگر مثبت است، در ادامه این سوال پیش می‌آید ویژگی مکان‌های اجتماعی جدید چیست؟ آیا دل‌نگرانی‌های شهری که همیشه برای جامعه‌شناسان و آسیب‌شناسان شهری وجود داشته و پررنگ بوده است، در خصوص پروژه مسکن مهر نیز وجود دارد؟ همان دل‌نگرانی‌هایی که برای تمامی شهرها در طول تاریخ وجود داشته و البته که بعد از انقلاب صنعتی، ماهیتی جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه به خود گرفته است. بخشی از این نگرانی‌ها مربوط به افزایش جرم و کجروی‌های اجتماعی است و بخشی دیگر با کاهش تعصبات شهری. همچنین بسیاری نگران کمرنگ شدن و نادیده گرفته شدن حقوق شهروندی آن دسته از شهرنشینانی هستند که ساکن شهرهای پرجمعیت و یا حاشیه‌های آن هستند.
از سوی دیگر از آنجایی که همه انسان‌ها بنا بر کشور و مذهب خود دارای یک فرهنگ مشترک هستند، اما در عین حال دارای خرده‌فرهنگ‌ها هم هستند. خرده‌فرهنگ‌هایی که نقش پررنگی در سبک زندگی، گرایشات اجتماعی و اقتصادی و همین طور تنظیم روابط شخصی و اجتماعی مردم دارند. به همین خاطر بار دیگر این سوال مطرح می‌شود شهرهایی که مولود مسکن مهر هستند، تا چه میزان به این نگرانی‌ها دامن می‌زنند و در کدام بخش، احتمال آسیب‌زایی بیشتری وجود دارد؟ به عبارتی آیا پروژه مسکن مهر شئون حیات اجتماعی را به مخاطره می‌اندازد؟

چه نگرانی‌هایی درباره شهرهای جدید وجود دارد؟
در بسیاری از منابع مربوط به جامعه‌شناسی شهری، شهر مکانی توصیف شده که در آن جاذبه‌های متعدد اجتماعی، فرهنگی، هنری و اقتصادی موجب گسترش آن در تمام ابعاد می‌شود. شهرنشین نیز به کسی اطلاق می‌شود که شیوه و فرهنگ زندگی شهری در اندیشه و رفتار و عمل او آثاری محسوس بر جا بگذارد. همچنین در مورد نتایج اجتماعی و اخلاقی شهرنشینی گفته می‌شود شهر فضایی اجتماعی و فیزیکی است که از طریق شبکه ارتباطات درونی آن، ماهیت غیرمدنی انسان تغییر می‌کند و اسباب رشد و تعالی مادی و معنوی او را فراهم می‌آورد. در شهر است که امکان بروز و رویش اندیشه‌های گوناگون و سپس تعاطی و تعامل آنها زمینه رونق بیشتر بازار اندیشه و فرهنگ را فراهم می‌آورد. نگاهی اجمالی به پیشینه تمدن‌ها در تاریخ، این موضوع را روشن می‌کند که نبوغ، خرد و هنر انسانی چه در بُعد فردی و چه در بُعد جمعی در مکان‌هایی که شهر خوانده می‌شود؛ امکان نمود آشکارتر و درخشنده‌تری می‌یابد. اما آیا در گذشته، این دیدگاه درباره شهرنشینی وجود داشت؟ اگر ابن خلدون را یک جامعه‌شناس متقدم در نظر بگیریم، می‌بینیم که در گذشته، نه‌تنها این نگاه نسبت به فواید شهر و شهرنشینی وجود نداشته است بلکه نظری کاملاً متفاوت در این باره وجود داشته است. ابن خلدون به عنوان یک پیشاهنگ تئوریک، علت عمده سقوط تمدن‌ها و دولت‌ها را گسترش شهرها و انتقال جمعیت از مناطق بادیه‌ای به مکان‌هایی می‌دانست که شهر محسوب می‌شدند. مطالعاتی اوایل قرن بیستم توسط جامعه‌شناسان آمریکایی صورت گرفت، آنان در مطالعه شهر شیکاگو که دچار مشکلات اجتماعی، فقدان نظم و امنیت بود، به نکات جالب توجهی دست پیدا کردند که ویژگی‌های این شهر را تشکیل داده بود. از جمله اینکه ترکیب جمعیت این شهر به همراه شهرهای جدید، از گروه‌های قومی و ملیت‌های مختلف که ملزم به زندگی در فضاهای بسیار نزدیک به هم بودند، تشکیل می‌شد. در همین حال کمبود مسکن، کمبود کار، برخورد فرهنگ‌های مختلف که با یکدیگر مخالف و سازش‌ناپذیر بودند، از دیگر خصوصیات بارز این شهرها بود. به نظر جامعه‌شناسان وقت آمریکا، موج مهاجرت‌های روستایی و نبود سازمان‌دهی حرکت جمعیتی عامل مهمی در پیدایش تمرکزهای جمعیتی به سود تولید و اشاعه انواع بزهکاری‌های شهری بود.
مشاهده چنین وقایع و مشاهداتی باعث شده این باور بیش از گذشته طرفدار پیدا کند که به قول دیکنز جامعه‌شناس، شهر هم جای خطرات بزرگ است و هم جای فرصت‌های جدید. بدین شکل که شهر این فرصت را برای ساکنان خویش فراهم می‌کند که بتوانند استعدادهای فردی خویش را تکامل بخشند زیرا شهر برای بکرترین استعدادهای همه افراد، بازار به وجود می‌آورد. به قول «ازرا پارک» که در اواسط قرن 20، با تکیه بر این ضرب‌المثل آلمانی که «هوای شهر انسان را آزاد می‌سازد» خاطر نشان می‌شود: «مطمئناً یکی از جذابیت‌های شهر در این است که هر فردی چه یک نابغه یا جانی یا گدا، می‌تواند فردی درست همانند و شبیه خود پیدا کند.»
حال مساله این است که چه عوامل اجتماعی باعث می‌شود جرائم شهری شکل بگیرند؟ بسیاری از محققان به این پدیده از بُعد جغرافیای اجتماعی می‌نگرند و سعی دارند متغیرهای موثر در این باره را مورد تحقیق و بررسی و مطالعه خود قرار بدهند(موسوی، یعقوب). در تبیین تئوری‌های الگوهای جرائم شهری، چند عامل مورد اشاره قرار می‌گیرد که مهم‌ترین آنها عبارتند از‌: 1‌- محیط جغرافیایی جرائم شهری 2‌- بی‌سازمانی اجتماعی 3- الگوی سکونت. در ادامه به بررسی اجمالی هر یک از این عوامل می‌پردازیم.
1 - در خصوص مورد اول باید گفت به گفته بسیاری از جامعه‌شناسان و بر اساس تحقیقات صورت‌گرفته، در شهرهای جهان سوم و در حال توسعه، علاوه بر مناطق مرکزی، نواحی حاشیه‌ای شهرها به علت توسعه فقر، بیکاری و تجمع مهاجران، بهترین نقاط برای فزونی گرفتن نرخ ناهنجاری‌های اجتماعی هستند. همچنین پیدایش شهرک‌های فقیر و توسعه‌نیافته در اطراف شهرهای بزرگ میزبان انواع ناهنجاری‌های اجتماعی اسباب گسترش آن بوده‌اند. در همین راستا گالبرایت معتقد است توزیع جغرافیایی جرائم شهری تابعی است از توزیع ناقص امکانات و خدمات و سرانجام فقدان عدالت اجتماعی و اقتصادی در بیشتر کشورهای رو به توسعه.
اگر بخواهیم این الگو را برای بررسی مسکن مهر که همگی در حاشیه شهرهای بزرگ کشورمان احداث شده‌اند، در نظر بگیریم این سوال مطرح است که عدالت اجتماعی در این محل‌های سکونت به چه صورت تامین شده یا خواهد شد؟ آیا امکانات آموزشی، رفاهی، تفریحی، آموزشی و بهداشتی موجود در این شهرهای جدید، می‌تواند ساکنانش را راضی نگه دارد؟ آیا آنانی که ساکن خانه‌های مسکن مهر شده‌اند، به این حس درونی رسیده‌اند که هیچ فرقی با تمام آنانی که در شهری مثل تهران زندگی می‌کنند، ندارند زیرا از هر آنچه شهروندانی که 10 کیلومتر آن طرف‌تر از آنها زندگی می‌کنند، برخوردارند؟ متاسفانه نگاهی به تمام امکانات شهری‌ای که در مسکن مهر برای مردم در نظر گرفته شده است، باعث می‌شود به سوالات مطرح‌شده پاسخی منفی داد. زیرا در بسیاری از این مناطق، حتی مدرسه و یک شعبه از تمامی بانک‌های کشور وجود ندارد.
2 - بی‌سازمانی اجتماعی یا سامان‌نیافتگی اجتماعی، فرهنگی، تربیتی و اقتصادی عامل دیگری است که به نظر محققان شهری، باید در شناخت پدیده جرم و بزهکاری در نظر گرفته شود. در این حالت، بیشتر جمعیت مهاجر مد نظر قرار دارند. به خصوص تازه‌واردان روستایی که به دنبال کار و درآمد و زندگی بهتر زادگاه خود را ترک کرده و به سوی شهرهای بزرگ رو می‌آورند. این افراد که احتمالاً عمده‌ترین قربانیان نابسامانی اجتماعی هستند زمینه لازم برای پاسخ دادن به از هم پاشیدگی فرهنگی و اجتماعی آنان فراهم نشده است. آنچه در این حالت بیشتر مد نظر قرار دارد، پیوستگی اجتماعی است که می‌تواند ریشه در تفاوت فرهنگ‌ها و ناپایداری جمعیت داشته باشد. بر همین اساس این نکته قابل تامل است که وضعیت همبستگی اجتماعی ساکنان مسکن مهر به چه صورت است؟ آیا تنوع قومیتی و فرهنگی ساکنان مسکن مهر به رغم آنکه شاید به لحاظ اقتصادی از پایگاه مشابهی برخوردار باشند، می‌تواند مانعی در این مورد محسوب شود؟ همچنین این سوال مطرح است که آیا مردم این مناطق می‌توانند به هنجارهای پایدار و قواعد عمومی نزدیک به هم، دست پیدا کنند؟
3 - آنچه در این مبحث مورد نظر است، آن است که شهرنشینان در چه شرایطی از لحاظ نوع مالکیت مسکن، موقت یا پیوسته زندگی کردن در یک محل و نیز برخورداری از خدمات و امکانات فیزیکی محیط قرار دارند.
در خصوص الگوی سکونت ساکنان مسکن مهر نیز این سوال مطرح است که آیا جمعیت این مناطق در طول روز با جمعیت‌شان در شب برابر است؟ به عبارتی چند درصد مسکن مهرنشینان مجبورند برای کار و معیشت خود به شهرهای بزرگ بروند و شب به خانه یعنی خوابگاه خود برگردند؟ این رفت و آمدهای مداوم، چه تاثیری در ایجاد حس پیوستگی و همبستگی فرد با محل زندگی خود و همچنین بقیه ساکنان مناطق مسکن مهر دارد؟
در سال‌های اخیر بارها بر این نکته تاکید شده است که شهرها در کشورهای در حال توسعه مانند ایران با این خطر بالقوه روبه‌رو هستند که نابرابری انتظارات و خواسته‌های عمومی ساکنان با تجهیزات لازم فنی، مالی، اجتماعی و برنامه‌ریزی، پیوسته شکاف موجود میان هدف‌ها و ابزارها را بیشتر می‌کند و زمینه‌های بی‌نظمی و انحرافات اجتماعی را گسترش می‌دهد. در جامعه‌ای همانند ایران علاوه بر گسترش و توسعه شهرهای موجود، شهرهای جدیدی مثل پردیس، هشتگرد جدید و ... در قالب مسکن مهر به وجود آمده‌اند. اینک سوال و دغدغه مهم این است که این شهرهای تازه‌وارد به نقشه جغرافیایی ایران، جای خطرات بزرگ خواهند بود یا جایی برای فرصت‌های جدید؟

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها