شناسه خبر : 11807 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ضرورت‌ گذار از «دولت رفاه» به «جامعه رفاهی»

وحید محمودی/عضو هیات علمی دانشگاه تهران
مایلم این بحث را با تمثیلی عامیانه تحت عنوان «درسی از پروانه» شروع کنم. یک روز شخصی به سوراخ کوچکی که در پیله یک پروانه ظاهر شده بود، نگاه می‌کرد. آن شخص نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد‌شده در پیله نگاه کرد. سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی‌تواند ادامه دهد. آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما بدنش ضعیف و بال‌هایش چروک بود. آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد. چون انتظار داشت که بال‌های پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند. هیچ اتفاقی نیفتاد! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند. چیزی که آن مرد با همه مهربانی‌اش نمی‌دانست این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن، راهی بود که خداوند برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بال‌هایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند.
چه نسبتی بین این داستان و سیاست‌های رفاهی و فقرزدایی در کشور ما وجود دارد. به عبارتی، سوالی که قابل طرح است این است که چرا پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی که دستیابی به عدالت اجتماعی، رفع استضعاف و فقر و محرومیت از شعارها و اهداف محوری آن بود، و با همه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی که در حوزه رفاه و تامین اجتماعی انجام شده است و با فروش بیش از هزار میلیارد دلار نفت طی سه دهه گذشته، توفیقات اندک بوده یا حداقل با انتظارات و منابع صرف‌شده همخوانی ندارد. دلایل عمده‌ای پشت این ناکامی نهفته است. بنده در این بحث به سرخط اصلی خواهم پرداخت. با وجود تفاوت در ویژگی‌ها و عملکردهای دولت‌های مستقر، عملاً رویکرد حاکم بر اقتصاد 30ساله جمهوری اسلامی رویکرد دولت رفاه (دولت‌محور) بوده است.
برخورداری از منابع سرشار نفت و دیدمان حاکم بر نوع رابطه دولت- ملت، وظایف تعریف شده و کارکردهای دولت،‌ ما را به سوی دولت رفاه رهنمون کرده است. دولت رفاه تجربه ناموفقی از خود در کشورهای دیگر به ویژه در غرب به جا گذاشته است. در واقع دولت رفاه تجربه شکست‌خورده‌ای بود که در ایران نیز تکرار شده است. دولت رفاه پاسخی به پدیده «شکست بازار» بود اما خود پدیده «شکست دولت» را به دنبال داشت. رویکرد دولت رفاه حداقل با ویژگی‌های جهان سومی و ایرانیزه شده آن یک رویکرد درآمدی به عدالت و رفاه اجتماعی است. تصور می‌شود با تزریق پول بیشتر می‌توان بر مشکلات فائق آمد. رویکرد دولت رفاه یک رویکرد خیرخواهانه و اما ناکارآمد و غیر اثر‌بخش است. رویکرد دولت رفاه انسان‌ها را در عمل اسیر و سیر می‌خواهد. دولت مایل است نقش پدر و نان‌آور خانواده را بازی کند و با پر کردن شکم افراد تحت تکفل خود پدرسالاری کند. بدیهی است که چنین ساخت پدر‌سالار یعنی دولت‌سالاری اجازه رشد مردم‌سالاری را نمی‌دهد و عملاً به عنوان مانع عمل می‌کند. از ویژگی‌های دولت رفاه این است که مرتب هزینه‌های آن افزایش می‌یابد و یک رویکرد یارانه‌فزونی بر آن حاکم است و به تبع آن اندازه دولت مرتب افزایش می‌یابد. با ملاحظه ارقام تصدی‌ها و بنگاه‌داری دولت، یارانه پنهان، دخالت‌های غیر‌بودجه‌ای دولت و ارزش اقتصادی نرخ ارز در هزینه‌های اقتصادی دولت، در 30 سال گذشته اندازه دولت در ایران همواره افزایش یافته است. نگرش دولت رفاه به فقر و نابرابری اقتصادی، معلول‌محور و خود زاینده فقر و نابرابری است. چنین دولتی عملاً در پی رفع استضعاف نیست. بلکه با مستضعف همذات‌پنداری و همدردی می‌کند و لذا تلاش می‌کند با حمایت نقدی و کالایی بخشی از دردهای او را التیام بخشد و به آنها قول دهد که دولت همیشه در کنار آنهاست و آنها را مورد ترحم و اطعام قرار خواهد داد. دولت رفاه دولت پرستار است و یک رویکرد غیر‌مشارکتی و دولت‌محور دارد.
بلاشک استمرار چنین نگرشی اقتضای زمانه ما نیست. با مبانی ارزشی، قانون اساسی و اهداف چشم‌انداز 20ساله توسعه ملی ما نیز همخوان نیست.؛ لذا زمان تغییر فرا رسیده است. به همین خاطر بهتر است ما تغییر را بیشتر بر دیدمان و برنامه‌ها متمرکز کنیم نه صرفاً افراد. باید بپذیریم که مردم باید با احترام زندگی کنند نه ترحم. وظیفه دولت در مقابل مردم اکرام است نه اطعام و لذا اداره کردن مردم با صدقه هنر نیست. نباید مردم را با عصا نگه داریم، بلکه باید به آنها درس ایستادگی بیاموزیم. آیت‌الله جوادی‌آملی به عنوان یک عالم برجسته دینی زمانه ما بیان زیبایی در این خصوص دارند. می‌فرمایند اداره کشور با کمیته امداد و اقتصاد صدقه‌ای هنر نیست و باید زمینه زندگی عزتمندانه مردم را فراهم کنیم. ایشان ریشه‌کنی فقر را از اولویت‌های جامعه ‌اسلامی دانسته و تصریح می‌کند، اینها از افزایش کمک‌های خود به مردم احساس خوشوقتی می‌کنند، در حالی که زمانی باید خوشوقت باشیم که این گونه کمک‌ها کم شود و مردم با احترام زندگی کنند نه ترحم. وی قوی بودن کمیته امداد را نشانه ضعف اقتصاد کشور دانسته و ابراز می‌دارد اطعام و پر کردن شکم مردم کاری ندارد. هنر این است که برای خوداتکایی و اشتغال برنامه‌ریزی و اقدام اصولی انجام بدهیم (روزنامه‌های سراسری 20 مهر 1387). واقعیت این است که تجربه دولت رفاه ایرانی نه‌تنها در «سیر سلولی» بلکه در «سیری شکمی» مردم و اطعام آنها هم ناموفق بوده است. اما به فرض که شکم فقرا با پول نفت سیر شود، آیا دولت به وظیفه خود عمل کرده و ماموریت او تمام است؟ آیا این است مفهوم فقر و فقرزدایی؟ فقرا (و البته همه مردم) حق دارند دیده شوند و شنیده شوند. این است معنای عدالت. در نگرش دولت رفاه جهان سومی فقرا نه دیده می‌شوند نه شنیده می‌شوند. به بیان دیگر فقرا صدا ندارند و نهادهای مدنی مدافع حقوق آنها وجود ندارد. در چنین ساخت‌های دولت‌سالاری پاسخگویی دولت ضعیف است و دولت خود یک طرفه مرجع تشخیص نیاز فقر است و بر اساس همان تشخیص سنتی خود فقرا را اطعام می‌کند.
بنابراین نیازمند گذار از دیدمان «دولت رفاه» به «جامعه رفاهی» هستیم. منظور از جامعه رفاهی مشارکت مردم و نهادهای مدنی در تولید رفاه در جامعه است. به عبارت دیگر، در نگرش جامعه رفاهی مردم خود تولیدکننده رفاه خویش هستند. وظیفه دولت‌ها معطوف به زمینه‌سازی و ظرفیت‌سازی در جامعه می‌شود. نگرش جامعه رفاهی بر‌خلاف دولت رفاه علت‌محور است. علت فقر و محرومیت را در عدم توانایی‌ها و قابلیت‌های انسان‌ها جست‌وجو می‌کند نه در کمبود درآمد. به همین خاطر عمده توجه خود را معطوف به توانمندسازی و قابلیت‌آفرینی می‌کند. نگرش جامعه رفاهی بر این پایه و آموزه قرآنی استوار است که انسان‌ها باید خودشان سرنوشت‌شان را تغییر دهند. طبعاً وظیفه دولت‌ها بسترسازی و کمک به تحقق این مهم است. رویکرد جامعه رفاهی تامین‌کننده عدالت اجتماعی، عزت و منزلت انسانی و رشد اقتصادی پایدار به صورت توامان است. این رویکرد رشد اقتصادی را قابل دسترس و دستیابی برای عموم مردم می‌کند. به عبارتی اجازه می‌دهد مردم خودشان با مشارکت خود از عواید رشد اقتصادی بهره ببرند. در نگرش جامعه رفاهی معنی عدالت همراه رشد اقتصادی این نیست که به صورت تلفیقی مجموعه‌ای از سیاست‌های رویکردهای رشدگرا و رویکردهای باز‌توزیعی را به صورت آش شله‌قلمکار اجرا کنیم. بلکه منظور این است که رویکرد توسعه‌ای را مستقر کنیم که حاصل عملیات کارکردی و برونداد آن دستیابی به میوه‌های دو گونه عدالت و رشد باشد. در قالب چنین رویکردی و بر بستر چنین پایانه‌ای باید راهبردهای جامعه رفاهی نمود پیدا کند. راهبردهای مردم‌محور، مشارکتی و رشد فقیر‌محوری که با استقرار یک نهضت کارآفرینی، توانمندسازی و ظرفیت‌سازی اجازه می‌دهد که توده‌های مردم با مشارکت عملی خود در اقتصاد از عواید رشد اقتصادی به طور مستقیم سهم ببرند.
بنابراین اقتضا و مختصات زمانه و چشم‌انداز 20ساله توسعه کشور عملیاتی کردن چنین رویکردی را طلب می‌کند. یادآوری می‌شود، بلاشک منظور این نیست که دولت کاملاً خود را کنار بکشد و مردم را به حال خود رها کند، بلکه نقش دولت قوی‌تر و معنی‌دار اما با کارکردها و نگاهی متفاوت خواهد بود. دولت باید زمینه پرواز عزتمندانه مردم را فراهم کند. باید با استقرار نهضت کارآفرینی و توانمند‌سازی به تقویت قابلیت‌های فردی مردم کمک کند و نیز به جد زمینه‌های برابری فرصت‌ها را فراهم کند (به عنوان مثال آیا فرزند یک فرد فقیر می‌تواند به راحتی وارد وزارت خارجه کشور جمهوری اسلامی ایران شود!؟) چون پرنده برای پرواز هم بال (قابلیت‌های فردی) و هم فضا برای پرواز (برابری فرصت‌ها) می‌خواهد. به همین خاطر گذار از «دولت رفاه» به «جامعه رفاهی» نیز نیازمند تعریف و استقرار نظام تدبیر شایسته و کشورداری خردمندانه است.

دیدگاه تان را بنویسید