شناسه خبر : 11163 لینک کوتاه

نسل جدید خانواده صنعتگر حاجی‌بابا چه مسائل و مشکلاتی پیش‌رو دارد؟

مصائب نسل سوم

مسائلی که ما در صنایع خود با آنها مواجهیم دو دسته هستند. یک دسته از این مسائل مربوط به تمام کسب و کارهاست و یک دسته دیگر به این جهت وجود دارد که کسب و کار ما خانوادگی است. در حال حاضر یکی از موضوعات بسیار مهم برای همه صنایع کشور حفظ بازار است.

مهدی حاجی‌بابا / صنعتگر
مسائلی که ما در صنایع خود با آنها مواجهیم دو دسته هستند. یک دسته از این مسائل مربوط به تمام کسب و کارهاست و یک دسته دیگر به این جهت وجود دارد که کسب و کار ما خانوادگی است. در حال حاضر یکی از موضوعات بسیار مهم برای همه صنایع کشور حفظ بازار است. در این زمینه علاوه بر رکودی که بر کل صنایع کشور حاکم است، عدم حمایت درست از صنایع نیز یک معضل بسیار بزرگ است. حمایت‌های تعرفه‌ای و واقعی شدن نرخ ارز از جمله حمایت‌های مورد نیاز صنایع است. تامین نقدینگی از دیگر مسائلی است که صنعتگران با آن مواجه هستند. در شرایطی که عمده صنایع کشور بانک‌محور هستند، نرخ سود بانکی بسیار بالاست و صنایع به تامین‌کننده سود بانک‌ها تبدیل شده‌اند. این در حالی است که بسیاری از صنعت‌گران برای اینکه بتوانند قسط‌های وام یک بانک را بپردازند از بانکی دیگر وام می‌گیرند و در واقع گرفتن وام برای تولید محصول بیشتر و کسب سود بیشتر نیست، بلکه برای برطرف کردن مشکلات پیشین است. مسائل مربوط به بیمه تامین اجتماعی هم یک معضل بسیار بزرگ است. در مجموع صنایع و تولیدی‌ها در این شرایط سخت، باید بخش بزرگی از هزینه‌های کشور را هم بپردازند به این دلیل که کاملاً شفاف کار می‌کنند. البته شفافیت بسیار خوب است، اما تولید امروز با قوانین مالیاتی موجود، عملاً چوب همین شفافیت را می‌خورد. در عرصه‌ای که ما فعالیت می‌کنیم، بسیاری از واحدهای کوچک زیرپله‌ای هم هستند که اصلاً به چشم نمی‌آیند و پایبندی چندانی به قانون ندارند، اما در بازار با ما که با این حجم سرمایه‌گذاری به زحمت کارمان را پیش می‌بریم رقابت می‌کنند. در بازار امروز دیگر نمی‌توان گفت کیفیت محصول ما بیشتر است چون همه به دنبال ارزان‌تر خریدن هستند. در نتیجه صنایع کوچک به‌راحتی فعالیت صنایع بزرگ را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و در این میان کسانی که به‌درستی کار می‌کنند لطمه می‌خورند. مساله دیگر این است که برخلاف گذشته، امروز نیروی کار تعهد چندانی به مجموعه ندارد و همه به دنبال این هستند که چیزی یاد بگیرند، بار خود را ببندند و از مجموعه جدا شوند.

ترجیح می‌دهیم نفروشیم
در زمینه صادرات مشکل ما این است که ارتباط چندان خوبی با کشورهای اطراف نداریم. زمانی که من مدیر عامل شرکت رزیتان شدم، میانه روسیه و ترکیه به هم خورد و من به‌سرعت به تیم بازرگانی خود گفتم وارد بازار روسیه شوید تا در غیاب ترکیه بخشی از بازار این کشور را به دست آوریم. طی یک سال گذشته از جانب دولت برای حمایت از صادرات به این کشور کارهایی شروع شد، اما این روند آنقدر به طول انجامید که مجدداً روابط سیاسی روسیه و ترکیه بهبود پیدا کرد. کشور عراق کنار ماست و خیلی از شرکت‌ها در صنعت «رزین» صادرات خوبی به این کشور دارند، اما با وقوع یک درگیری در این کشور، دولت مرکزی حقوق و عوارض گمرکی می‌گیرد و دولت کردستان هم برای خودش حقوق و عوارض گمرکی جداگانه‌ای دریافت می‌کند و ما باید دائماً مرزهایی را که از طریق آنها محموله می‌فرستیم عوض کنیم. دولت‌ها درباره حمایت از صنایع سخن‌هایی می‌گویند، ولی در عمل حمایتی نصیب صنایع نمی‌شود. با زحمت بسیار یک مشتری پیدا می‌کنیم، اما با یک تصمیم اشتباه دولت همان را هم از دست می‌دهیم. بر اهمیت صادرات تاکید می‌شود، ولی دو درصد جایزه صادراتی هم که می‌دادند، نزدیک به پنج، شش سال است در عمل قطع شده و جوایز صادراتی سال‌های 1387 و 1388 را هم هنوز نداده‌اند. در حالی که کشوری مثل چین با وجود هزینه‌های پایین تولید، باز هم یارانه‌های 10 تا 25‌درصدی صادراتی می‌گذارد. در داخل کشور هم شرکت‌هایی که می‌خواهیم با آنها کار کنیم، عمدتاً با شرکت‌های بزرگ دولتی مثل خودروسازی‌ها، شهرداری‌ها و وزارت راه طرف حساب هستند و از ابتدای کار می‌گویند ما هیچ تعهدی به پرداخت به شما نداریم و شما باید منتظر بمانید تا پول از شهرداری، ایران خودرو یا وزارت راه برسد. در این شرایط ترجیح می‌دهیم نفروشیم. چرا باید با زحمت زیاد کار کنیم تا پنج درصد سود به دست بیاوریم و بعد برای جبران کسری حاصل از تاخیر خریدار در پرداخت، مجبور شویم از بانک وام با سود 18 درصد بگیریم؟

خوب و بد کسب و کار خانوادگی
جنبه مثبت خانوادگی بودن کسب و کار ما این است که به دلیل اینکه همه از یک خانواده هستیم، اعتماد و شفافیتی بین ما وجود دارد که باعث پیشرفت کار می‌شود. در جلسات کاری هم به دلیل اعتمادی که بین ما هست، نظراتمان بر یکدیگر اثرگذار است و با وجود اختلاف نظرها همیشه در نهایت با مشورت به نتیجه‌ای واحد می‌رسیم. نکته دیگر این است که اگرچه من مالک این کارخانه‌ها نیستم، ولی چون این کارخانه‌ها متعلق به خانواده‌ام هستند همیشه به آنها به این دید نگاه می‌کنم که متعلق به خودم هستند. علت علاقه من به این صنایع این است که از سن کم با آنها درگیر بوده‌ام. به نظرم بهتر بود سایر فرزندان خانواده هم از سن پایین در کار دخیل می‌شدند تا این عشق و علاقه در آنها هم شکل بگیرد. در حال حاضر از نسل پدرم فقط خود ایشان و عمویم در این کار هستند و از نسل ما هم فقط من در این کارخانه‌ها مشغولم.

اختلاف نظر پسر با پدران
من در سال‌های اخیر به این نتیجه رسیده‌ام که به‌رغم نظر پدر و پدربزرگ واقعاً رشد دادن صنایع در ایران کار درستی نیست. برعکس همه جای دنیا که هرچه صنایع و کسب و کارها رشد می‌کنند، شکست دادن و از گردونه خارج کردنشان سخت‌تر می‌شود، در ایران هرچه کسب و کارها کوچک‌تر باشند راحت‌تر کار می‌کنند. امروز مشکل ما این است که صنعت خانواده ما خیلی بزرگ شده است، در نتیجه به منابع مالی بیشتری نیاز دارد که باید این منابع مالی را از سیستم بانکی تامین کنیم و در واقع ما به خاطر این بزرگ بودن هزینه‌ای مضاعف می‌پردازیم. در حالی که صنایع رقیب کوچک هستند و نیاز به وام گرفتن و درگیری‌های مالیاتی ندارند.
ممکن است اختلاف نظر پدر و پدربزرگم بیشتر باشد، اما دیدگاه من و پدرم بسیار نزدیک است، هرچند اختلاف نظرهایی هم داریم. من به سیستم مدیریتی پدرم ایرادهای زیادی وارد می‌دانم. البته به نظر من ایشان یکی از مدیران برجسته کشور هستند، اما معتقدم سیستم مدیریتی که تا امروز اجرا کرده‌اند، قدیمی و کهنه است و در این فکر هستم که با کمک شرکت‌های مشاور بتوانم آن را به‌روز کنم. با این حال ایشان هنوز معتقدند سیستم مدیریتی خودشان بهتر است.

آینده برای ما قابل پیش‌بینی نیست
به نظر من اگر در زمینه حمایت از صنعت تغییرات اساسی در کشور رخ ندهد، آینده روشنی پیش روی صنایع نیست. من واقعاً به کار و سرمایه‌گذاری علاقه دارم، اما در شرایط فعلی با چه انگیزه‌ای سرمایه‌گذاری کنم؟ کار در صنعت، کار دشواری است. در این کار باید سرمایه‌ات را زمین‌گیر کنی و در اختیار دیگران قرار دهی. بعد از آن هم دیگر آن صنعت مال تو نیست. سرمایه ما دیگر متعلق به ایران است. پولی که در این زمین‌ها صرف کرده‌ایم دیگر قابل تبدیل به پول نیست. پس شاید سرمایه‌گذاری در این کار منطقی نباشد. نمی‌گویم صنعت خانوادگی ما بد بوده است. این صنعت در دورانی شکل گرفته که ایران به آن نیاز داشته و سودش هم خیلی خوب بوده است، ولی در 10 سال گذشته وضعیت واقعاً بغرنج شده است. ما همیشه با مسائل خاصی درگیر هستیم. امروز حساب و کتابی می‌کنیم و فردا همه چیز تغییر می‌کند. اینکه امروز بخواهیم درباره آینده صحبت کنیم کار دشواری است. شب عید مقاله‌ای از یک کارشناس اقتصادی خواندم که می‌گفت اگر کسی بخواهد برای سال آینده در ایران کار کند، همین که بتواند جلو چشمش را برای مدت دو ماه آینده ببیند، کافی است. اظهار نظر کردن درباره آنچه تا پایان سال رخ می‌دهد واقعاً ممکن نیست. در کشور ما نمی‌توان بر اساس اصول اقتصادی تصمیم گرفت. با تمرکز بر کدام مولفه‌ها می‌توانیم برای آینده برنامه‌ریزی کنیم؟ آیا می‌توانیم به رفع تحریم‌ها، برقراری مجدد ارتباطات بانکی، باز شدن سوئیفت، حمایت‌های تعرفه‌ای،‌ تک‌نرخی شدن ارز و کاهش بهره بانکی امیدوار باشیم؟ ما در این آب شناوریم و تنها کاری که می‌توانیم بکنیم این است که دست و پا بزنیم تا کمتر به تخته‌سنگ‌ها بخوریم. این شرایطی است که ما و همه صنایع و کسب و کارهای کشور با آن درگیر هستیم. مولفه روشنی وجود ندارد که بتوانیم بر اساس آن برای آینده برنامه‌ریزی کنیم و همان‌طور که در فیلم «پنبه تا آتش» تاکید کردم، آینده برای ما قابل پیش‌بینی نیست.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها