شناسه خبر : 6161 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

توافق هسته‌ای چگونه بر همه ارکان سیاست و اجتماع ایران تاثیر گذاشت؟

علت‌العلل سال

همه راه‌ها در تحلیل وقایع سیاسی در سال ۱۳۹۴ به پرونده هسته‌ای و برجام ختم می‌شود؛ از بسیاری اتفاقات سیاسی داخلی گرفته تا بسیاری از تحولات در عرصه سیاست خارجی ایران.

index:1|width:50|height:50|align:right مرضیه محمودی/روزنامه‌نگار
همه راه‌ها در تحلیل وقایع سیاسی در سال 1394 به پرونده هسته‌ای و برجام ختم می‌شود؛ از بسیاری اتفاقات سیاسی داخلی گرفته تا بسیاری از تحولات در عرصه سیاست خارجی ایران.
به واسطه حل پرونده هسته‌ای و اجرای برجام است که از نیمه دوم سال 1394 ترافیک حضور هیات‌های تجاری و سیاسی به تهران افزایش می‌یابد. از کشورهای دور و نزدیک مهمانانی به ایران می‌آیند، از سفر رئیس‌جمهور چین پس از 14 سال گرفته تا سفر رئیس‌جمهور روسیه و هیات‌های آلمانی و حتی حضور گردشگران آمریکایی در ایران. در مقابل رئیس‌جمهور روحانی و همراهانش هم مهمان کشورهای دیگر می‌شوند. سفر روحانی به فرانسه و ایتالیا هم دستاورد حل پرونده هسته‌ای است. سفرهایی که اگرچه همه به قراردادهایی اقتصادی ختم می‌شود اما نمی‌توان ابعاد سیاسی و دیپلماتیک آنها را نادیده گرفت.
پرونده هسته‌ای فضای سیاست داخلی ایران را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. جدال میان موافقان برجام و مخالفان آن، افزایش دامنه اعتراض دلواپسان، برخوردهای تند و افزایش تندروی‌ها اگرچه مسبوق به سابقه بوده، اما همه را می‌توان این بار از زاویه دیگری هم بررسی کرد. دلواپسان در عرصه پرونده هسته‌ای قافیه را به دولت و تیم مذاکره‌کننده باخته‌اند اما عرصه‌های دیگر فراهم است. این است که به بهانه شهادت شیخ نمر از دیوار سفارتخانه عربستان بالا می‌روند، این است که در سفر فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه به ایران با پلاکاردهایی در مسیر او می‌ایستند و خواسته خود را که ممنوعیت ورود فابیوس به ایران است به‌عنوان خواسته‌ای عمومی مطرح می‌کنند و در نهایت پرونده هسته‌ای دلیل پنهانی می‌شود که بسیاری از سخنرانی‌ها در تهران و جاهای دیگر لغو می‌شود. حل پرونده هسته‌ای است که سبب می‌شود علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی از طرف نماینده‌های تند اصولگرا تهدید شود که تو را در قلب رآکتور اراک دفن کرده و رویت سیمان می‌ریزیم! یا آنکه محمدجواد ظریف در همان صحن علنی از جانب نماینده دلواپس دیگری خائن خطاب شود.
اما در مقابل این همه، دولت هم به واسطه حل پرونده هسته‌ای و رفع تدریجی سایه تحریم‌ها از اقتصاد ایران است که به مردم وعده‌های اقتصادی بسیار می‌دهد، رشد اقتصادی پنج‌درصدی، افزایش اشتغال و کاهش تورم و افزایش سرمایه‌گذاری‌های خارجی در ایران همه به مدد رفع تحریم‌ها و حل پرونده هسته‌ای است. روز 27 دی‌ماه بود که با امضای برجام سایه برخی تحریم‌ها از اقتصاد ایران برداشته شد. اما این تنها بعد اقتصادی رفع تحریم‌ها بود. بعد از این روز بود که مسعود نیلی برای اولین بار از برجام2 سخن گفت و بعد از آن هم روحانی بر اجرای برجام2 در کشور تاکید کرد. برجام2 برنامه‌ای که به مسائل اقتصادی خواهد پرداخت برگرفته از برجام هسته‌ای است. مساله‌ای که بالاخره با اجماعی کلی به نتیجه رسید و دستاوردهای بسیاری در پی داشت.
موارد بسیار دیگری را می‌توان برشمرد که در عرصه سیاست داخلی و خارجی مساله هسته‌ای علت یا مانع وقوع آن بوده است. از همین منظر است که شاید در تحلیل رویدادهای سیاسی سال 1394 و بررسی چرایی بسیاری از این رویدادها نتوان از اهمیت مساله هسته‌ای و برجام غافل شد. برای همین است که می‌توان گفت همه راه‌ها و تحلیل‌ها به برجام ختم می‌شود.

چرا برجام به مساله‌ای ملی و مورد اجماع تبدیل شد؟
پرونده هسته‌ای ایران سال‌ها در حال پیگیری بود. چه زمانی که در شورای امنیت بود و چه زمانی که به شورای حکام رفت. نه تعلیق برخی از فعالیت‌های هسته‌ای در دولت اصلاحات توانست مشکل پرونده هسته‌ای ایران را حل کند و نه از سرگیری کلیه فعالیت‌ها در دولت محمود احمدی‌نژاد. نه گفت‌وگوی تمدن‌ها در دولت اصلاحات راه چاره بود و نه سخنان تند و تندروی‌های احمدی‌نژاد و حامیان آن. اما چه شد که در دولت روحانی اجماعی کلی در مورد این پرونده حاصل شد. چه شد که هم حاکمیت اجماع بر سر پرونده هسته‌ای را پذیرفت و هم مخالفان در نهایت سکوت کردند؟ مصطفی درایتی در تحلیلی که در فصل پیش رو ارائه داده معتقد است گره خوردن پرونده هسته‌ای با معیشت مردم دلیل اصلی حل شدن پرونده هسته‌ای ایران بود. او می‌گوید تا پیش از این دولت‌ها همیشه سعی کرده بودند مانع آن شوند که پرونده هسته‌ای از مسیر سیاسی خارج شده و به اقتصاد ایران نفوذ کند. اما دولت محمود احمدی‌نژاد با رفتارهای ویژه خود کاری کرد که قطعنامه‌های بسیاری علیه ایران صادر شد. شاخ و شانه کشیدن‌های رئیس دولت نهم و دهم و کاغذ پاره خواندن تحریم‌ها تا آنجا که گفته بود آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه‌دان‌تان پاره شود، اثر کرد. قطعنامه‌ها و تحریم‌ها اقتصاد ایران را نشانه گرفت.
مبادلات تجاری کشورها با ایران به کمترین میزان خود رسید، ایران شرکای تجاری خود را یکی پس از دیگری از دست داد. مشتری‌های نفتی از دست رفتند و آنهایی هم که باقی ماندند راهی برای انتقال پول نفت به ایران نداشتند. تحریم دارویی اواخر دولت قبل خاطره تلخی است که به راحتی فراموش نمی‌شود. یا ارزی برای واردات دارو و مواد اولیه لازم نمانده بود یا آنکه به گفته وزیر بهداشت برکنار‌شده دولت محمود احمدی‌نژاد، با پول دارو زین اسب و غذای سگ وارد می‌شد. درایتی در تحلیل توافق هسته‌ای می‌نویسد: نتیجه چنین اتفاقاتی آن بود که تحریم‌هایی که ابتدا رنگ و بوی سیاسی داشت، کاملاً اقتصاد و معیشت مردم را متاثر کرد. مردم در زندگی روزمره خود چنین فشارهایی را عملاً حس کردند. نتیجه تنگ و تنگ‌تر شدن حلقه تحریم‌ها آن شد که مردم چرخ سانتریفیوژها را بر گُرده زندگی خود حس کردند. در این زمان پرونده هسته‌ای دیگر یک موضوع تخصصی بین‌المللی نبود، بلکه با تمامی شئون زندگی مردم عادی گره خورد و به‌ویژه مردمی که سطح اقتصادی چندان بالایی نداشتند، بیش از بقیه از این روند ضربه خوردند. همین فشارها سبب شد دولت روحانی با شعار حل پرونده هسته‌ای آرای حداکثری را کسب کرد. رای مردم به دولتی معتدل که شعارش حل پرونده هسته‌ای بود نشان داد مردم این بار با همه وجود خواستار حل پرونده هسته‌ای هستند. خواسته‌ای که کم‌کم از بدنه مردم به سطوح بالای حاکمیت هم منتقل شد. همین دلیلی بود که طی یک سال گذشته هم دولت و هم مردم این مساله را با جدیت دنبال کردند. کارشکنی کاسبان تحریم نه در داخل و نه در خارج در روند کار تاثیری نگذاشت و پرونده هسته‌ای با اجماع ملی به اتمام رسید.

خروج از انزوا دستاورد دیگر توافق هسته‌ای
ترافیک سفر به تهران از سوی کشورهای مختلف، دستاورد دیپلماتیک دیگری بود که به واسطه حل پرونده هسته‌ای حاصل شد. با حصول توافق‌های اولیه پرونده هسته‌ای، تهران با صفی از هیات‌های تجاری و سیاسی مواجه شد که خواهان سفر به ایران و سرمایه‌گذاری در بازار جذاب ایران بودند. هیات ‌تجاری و سیاسی بسیاری در این فاصله به ایران آمدند. از هیات آلمانی و اتریشی گرفته، تا هیاتی از تجار و سرمایه‌گذاران آمریکایی که در قالب توریست وارد ایران شدند. برخی سفرها مهم‌تر هم بود. مانند سفر رئیس‌جمهور چین به ایران در راس یک هیات 600‌نفره از معاونان و وزرا و تجار چینی. یا سفر روس‌ها به ایران و بسیاری دیگر از هیات‌های تجاری و سیاسی. اما ایران در این مدت تنها میزبان هیات‌های مختلف نبود. ایران در این مدت مهمان اروپایی‌ها شد. فرانسه و ایتالیا دو کشوری بودند که حسن روحانی چند روزی مهمان آنها بود و دستاورد این سفر در عمل چندین قرارداد تجاری بود. قراردادهایی به ارزش 18 میلیارد و 400 میلیون یورو با ایتالیا و اسنادی به ارزش 30 میلیارد یورو با فرانسه امضا شد. چینی‌ها خواستار حضور در بازار ایران بودند و هیات‌های تجاری دیگر هم در این سفرها هم از جذابیت بازار 80 میلیون‌نفری می‌گفتند و هم از بازار خوب انرژی ایران.
اما همه اینها تنها بخشی از دستاورد حل پرونده هسته‌ای بود. پیروز مجتهدزاده، استاد دانشگاه و تحلیلگر روابط بین‌الملل در تحلیلی که در فصل پیش رو ارائه داده خروج از انزوا را مهم‌ترین دستاورد حل پرونده هسته‌ای می‌داند. او می‌گوید قطعاً این پرونده دستاوردهای اقتصادی بسیاری داشته اما خروج ایران از انزوای سیاسی یکی از مهم‌ترین این دستاوردهاست. او تاکید می‌کند که برجام پایان کار نیست، بلکه آغاز کار است. آغازی برای اینکه راه حضور ایران در مجامع جهانی و چانه‌زنی بر سر حقوق ایران هموار شود. بن‌بست‌ها شکسته، موانع برداشته شد و از انزوا خارج شدیم. روابط دنیا با ایران نسبت به گذشته دوستانه‌تر شد و این همه بدان معناست که راه‌ها هموار شده است تا در آینده نه چندان دور این هشیاری در تهران وجود داشته باشد که چانه‌زنی بر سر دستاوردهای دیگر را آغاز کند.

سفرهایی چندمنظوره به ایران و دیگر کشورها
خروج از انزوا احتمالاً همان دستاوردی است که سبب می‌شود سفر هیات‌های ایرانی و خارجی در سال 1394 به این اندازه مهم باشد. سفرهای دیپلماتیک بسیاری در همه این سال‌ها انجام شده است، سفرهایی در بالاترین سطوح سیاسی کشورها. اما در این میان برخی از این سفرها بیش از همه مهم است. مانند سفر روحانی به فرانسه و ایتالیا. اما چرا این سفر تا این اندازه مهم بود. طهمورث غلامی، تحلیلگر روابط بین‌الملل و مدرس دانشگاه در تحلیلی که در فصل پیش رو می‌خوانیم، نوشته شاید در نگاه اول دستاورد این سفر دو قرارداد باشد؛ یکی به ارزش 18 میلیارد و 400 میلیون یورو با ایتالیا و دیگری قراردادی به ارزش 30 میلیارد یورو با فرانسه. اما به گفته این مدرس دانشگاه دستاوردهای اقتصادی لایه رویی این سفر است. اهمیت این سفرها در این است که ایران سعی می‌کند اقتصاد خود را با اقتصاد جهانی پیوند زند. پیوندی که اگر ایجاد شود قطعاً تجربه تلخ تحریم‌های گذشته دیگر برای ایران تکرار نمی‌شود. غلامی در این نوشتار این سوال را مطرح می‌کند که چرا زمانی که ایالات متحده شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران را وضع کرد، جز چین همه کشورها به این تحریم‌ها تن دادند؟ پاسخ این سوال یک جمله بسیار کوتاه است. چون ایران با اقتصاد جهانی هیچ پیوندی ندارد و حذف ایران ضرری به منافع هیچ‌کدام از کشورها نمی‌زد. تنها چین مقاومت کرد و رابطه خود را با ایران نگه داشت. چون چین با اقتصاد ایران پیوند داشت. اما اینکه این کشورها در مقابل خواست و سیاست‌های آمریکا مقاومتی نکردند و به آسانی آمریکا را همراهی می‌کردند، نشان از عدم پیوند اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی بود. پیش از تحریم‌ها هم حجم مبادلات ایران با دیگر کشورها بسیار اندک بود.
ایران سرمایه‌گذاری چندانی در کشورهای دیگر نداشت و نتوانسته بود سرمایه‌هایی را هم برای خود جذب کند. ایران به کشورهای مختلف نفت صادر می‌کرد، کالایی که اگرچه بسیار مهم است اما تامین آن از طریق دیگر کشورهای نفت‌خیز نه‌تنها کار دشواری نبود، بلکه آسان هم بود. همه این عوامل سبب شد که آمریکا بتواند ایران را به انزوای اقتصادی و سیاسی بکشاند. پیش از این و در زمانی که حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود به دلیل برخی از پیوندهای اقتصادی بود که ایران توانست از ارجاع پرونده به شورای امنیت و وضع تحریم‌های اقتصادی جلوگیری کند. روندی که دولت قبل آن را حذف کرده بود. اما دولت یازدهم به همان نکته واقف است و در تلاش است تا این پیوندهای اقتصادی را از سر بگیرد. پیوندهایی اقتصادی که قطعاً دستاوردهای سیاسی بسیاری هم برای دولت خواهد داشت. همین دلیلی است که سفرها و قراردادهای اخیر را از یک دستاورد صرف اقتصادی خارج می‌کند. چون وابستگی متقابل کشورها به یکدیگر سبب می‌شود برای حفظ منافع هم که شده، کشورها دست به اقدامات خصمانه علیه یکدیگر نزنند.

درگیری با دلواپسان داخلی
دستاوردهای سیاسی و اقتصادی در فضای بین‌الملل تنها یکی از ابعاد حل پرونده هسته‌ای و به انجام رسیدن آن بود. در داخل اما همه چیز ختم به خیر نشد و گروه‌های تندرو مخالف دولت و آنهایی که روحانی آنها را کاسبان تحریم نامیده بود، اجازه ندادند حلاوت پیروزی هسته‌ای زیر دندان دولت چندان ماندگار شود. مخالفت‌ها از همان آغاز سال 1394 آغاز شد و هر مرحله هم پیش رفت. داستان این بود که چون تندروها و مخالفان برجام از توقف پرونده هسته‌ای ناتوان شده بودند به اشکال دیگری در مسیر حرکت دولت کارشکنی کردند. هر بار حضور محمدجواد ظریف و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در مجلس برای ارائه گزارش عملکرد به نمایندگان با یک حاشیه همراه شد. یکی از این دفعات همان باری بود که علی‌اکبر صالحی با صدایی لرزان از خشم گفت: «امروز در مجلس مردی با قسم جلاله به من می‌گوید که در قلب رآکتور اراک روی تو سیمان می‌ریزیم و تو را می‌کشیم! این نحوه سخن گفتن است؟» حاضران در جلسه آن روز مجلس این فرد را روح‌الله حسینیان معرفی کرده بودند. یا آن روزی که مهدی کوچک‌زاده با فریاد در مجلس ظریف را خائن خواند. اما داستان این تندروی‌ها به همین موارد ختم نشد. دلواپسان چه در مجلس و چه در محافل دیگر بارها اقدامات خودسرانه بسیاری انجام دادند. از لغو سخنرانی‌ها در شهرهای مختلف گرفته تا تجمع اعتراضی به حضور لورن فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه در ایران.
مخالفان یا به عبارتی دلواپسان حضور فابیوس در ایران تجمعی را شکل دادند که در آن افراد بسیاری با پلاکاردهایی ناراحتی خود را از حضور فابیوس در ایران نشان می‌دادند. پلاکاردهایی مزین به جملاتی مانند: «فابیوس نوکر آمریکا، جاسوس اسرائیل»، «سلطان ایدز خوش نیامدی»، «ورود قصاب ایرانیان ممنوع» و... اقدامات خودسرانه‌ای که هر آنچه را وزارت کشور در مسیر ارتباط با کشورهای مذاکره‌کننده هسته‌ای و ارتباط با دیگر کشورها بافته بود، پنبه می‌کرد.
اما سنگ‌اندازی مخالفان در رابطه ایران و دیگر کشورها به همین موارد ختم نشد. در جریان کشته شدن شیخ نمر باقر النمر عده‌ای به سفارت عربستان حمله کردند. اقدامی که با بازداشت عده‌ای از افراد مواجه شد. اما داستان به یک درگیری داخلی ختم نشد و مقام‌های کشورهای منطقه و جهان به آن واکنش نشان داده و این اقدام را محکوم کردند و حتی شورای امنیت هم در این مورد بیانیه‌ای داد. اما چرا اقدامات خودسرانه در این سال تا این اندازه افزایش یافت؟ بسیاری معتقد بودند این اقدامات و مخالفت‌ها در مجلس و بسیاری از گروه‌های افراطی ناشی از حل پرونده هسته‌ای بوده است. مخالفان که دست‌شان به پرونده هسته‌ای و سنگ‌اندازی در این مسیر نرسید، اقدامات دولت را در جای دیگری پنبه کردند. آذر منصوری، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی که در خصوص اقدامات خودسرانه در این فصل نوشته اولین نکته‌ای که به ذهن می‌رسد این است که این رفتارها به‌صورت ناگهانی، خودجوش و بدون هیچ برنامه‌ریزی پیشینی انجام می‌گیرد. اما در ادامه می‌پرسد اگر چنین است چرا تنها در برخی از دوره‌ها این رفتارها شدت می‌گیرد؟ چرا تنها در دوران اصلاحات یا اکنون در دولت یازدهم که بیشترین قرابت‌ها و نزدیکی‌ها را به دولت‌های هفتم و هشتم دارد، شاهد اوج‌گیری فعالیت‌های خودسرانه از قبیل حمله به سخنرانی‌های دارای مجوز، کنسرت‌های مورد تایید وزارت ارشاد و حتی حمله به سفارت یک کشور خارجی که می‌تواند روابط دیپلماتیک ما را در منطقه تحت‌الشعاع قرار دهد، هستیم؟ منصوری می‌گوید چون چنین تشکل‌هایی توان این را ندارند که با دولت‌هایی که از طریق رای مردم بر سر کار آمده‌اند مقابله کنند در نتیجه به چنین اقدامات مخربی دست می‌زنند. هر روز هم یک بهانه جدید دارند. اما منصوری به مساله‌ای فراتر از مساله هسته‌ای اشاره می‌کند. او می‌گوید در سالی که انتخابات مجلس را در پیش رو داریم، چنین گروه‌هایی در پی متشنج کردن فضا هستند. تشنج در فضای عمومی کشور و مانع‌تراشی برای دولت یازدهم جهت برگزاری برنامه‌های قانونی در چارچوب وظایفش، ناامیدی را در مردم دامن خواهد زد و این همان دستاوردی است که خودسرها و حامیان‌شان به دنبال آن هستند. به گفته منصوری، امید یکی از مهم‌ترین دستاوردهایی بود که انتخابات سال 1392 به دنبال داشت. پس از این انتخابات بود که در چارچوب عقلانیت ایجادشده مردم به آینده کشور و بهبود مسائل و مشکلات‌شان امیدوارتر شدند. قطعاً مانع‌تراشی برای دولت در اجرای برنامه‌هایش منجر به این تصور خواهد شد که دولت و کابینه‌اش توان و تسلط لازم را بر موضوعات ندارند و در این زمینه ضعیف عمل می‌کند و این همان نتیجه موردنظر خودسران است. نتیجه‌ای که شاید سبب شود مردم انتخابات مجلس را تحریم کنند که نکردند یا آنکه فراتر از آن انتخابات ریاست جمهوری بعدی را تحریم کنند.

رسانه‌ها در برابر دولت
در میان جریان‌های مخالف دولت، نقش صدا و سیما و رسانه‌های مختلف را نمی‌توان نادیده گرفت. رسانه‌های مخالف و در صدر آن صدا و سیما همواره مترصد فرصتی بوده‌اند که هر جا پای دولت لغزید این لرزش و لغزش را حتماً برجسته کنند و از همین منظر بارها زبان به نقد دولت گشوده‌اند. هادی خانیکی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی هم در این فصل تحلیلی بر موضوع نقد رسانه‌ای دارد. گفته‌های او هم ختم به پرونده هسته‌ای می‌شود. خانیکی می‌گوید طفلی به نام شادی بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم زاده شده است. پرونده هسته‌ای به نتیجه رسیده و مردم کمی بیش از گذشته امیدوار شده‌اند. در این شرایط مساله این نیست که دولت را نقد نکنیم، حتماً باید نقد کرد. اما مساله اصلی این است که به گفته او فضای گفت‌وگو و تعامل در ایران شکل نگرفته است. خانیکی می‌گوید: باید بپذیریم که خارج شدن از یک مهلکه برای همه مفید و سودمند است و همه از آن بهره‌مند می‌شوند. در این شرایط اگر نقدی هم مطرح می‌شود باید بر این اساس باشد که چطور می‌توان این شرایط سودمند را تثبیت کرد و پیش برد. او می‌گوید مساله این است که دولت را نباید رقیب خود ببینیم بلکه باید به شیوه‌ای عمل کنیم تا جهت‌گیری معطوف به امید و عقلانیت تضعیف نشود. دولت مشکلات بسیاری در مسیر پیش‌رو دارد، مشکلاتی را هم از پیش رو برداشته. قطعاً در مواردی خطا کرده و باز هم خواهد کرد. اما قرار نیست همه آن دستاوردها را نادیده بگیریم و فقط زبان به نقد بگشاییم.

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها