شناسه خبر : 31716 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مطلوبیت انتظاری

مسعود فرخی از کاربرد نظریه بازی در دیپلماسی ایران و انگلیس می‌گوید

انتخاب بوریس جانسون به عنوان نخست‌وزیر بریتانیا، این نگرانی را به وجود آورده که آیا ترامپی دیگر در بریتانیا ظهور کرده است؟ و با حضور او روابط میان ایران و بریتانیا که پس از غائله نفتکش‌ها کمی پیچیده شده، به چه شکل پیش خواهد رفت؟

مطلوبیت انتظاری

انتخاب بوریس جانسون به عنوان نخست‌وزیر بریتانیا، این نگرانی را به وجود آورده که آیا ترامپی دیگر در بریتانیا ظهور کرده است؟ و با حضور او روابط میان ایران و بریتانیا که پس از غائله نفتکش‌ها کمی پیچیده شده، به چه شکل پیش خواهد رفت؟ به همین بهانه گفت‌وگویی را با مسعود فرخی، پژوهشگر اقتصاد سیاسی در دانشگاه اسکس بریتانیا انجام دادیم تا به بررسی نقش نظریه بازی‌ها در تحلیل روابط بین‌الملل و به ویژه آینده روابط میان ایران و بریتانیا بپردازیم.

♦♦♦

‌چگونه علم اقتصاد به کمک علم سیاست می‌آید و با استفاده از آن می‌توان روابط بین‌الملل را توضیح داد؟

وقتی قصد داریم سیاست را در قالب یک فرمول در چارچوب تئوری‌هایی که اقتصاد به ما یاد داده بیان کنیم باید این موضوع را در نظر بگیریم که رفتار عقلایی (Rational Behavior) در اقتصاد معنای خاص خودش را دارد به این معنا که فرد یا واحد اقتصادی زمانی‌که عقلایی تصمیم می‌گیرد در هر زمان سود و زیان را در نظر گرفته و بر اساس آن کنش اقتصادی خود را انجام می‌دهد و قاعدتاً اگر سود فرآیندی بیشتر از ضرر آن باشد، از نظر این واحد اقتصادی آن فرآیند مطلوب تلقی می‌شود. اگر این نظریه کلی قابل قبول باشد، به علم سیاست نیز می‌توان از دو جنبه کلی نگاه کرد. یکی از دید Normative (دستوری، هنجاری) است که فارغ از هزینه‌ها و فایده‌ها بیشتر به بایدها و نبایدها می‌پردازد. مشکلی که این مدل در برخورد با علم سیاست می‌تواند داشته باشد این است که یا ما را به سمت ایده‌آل‌گرایی سوق می‌دهد یا ما را به سمت مدلی می‌کشاند که بازیگران دیگر نمی‌توانند موقعیت استراتژیک را تشخیص داده و در چارچوب آن تصمیم‌گیری کنند. دیدگاه دیگر، دیدگاه کمّی (Positive) است که در آن فرآیند تصمیم‌گیری سیاسی تا حدود بسیار زیادی همانند فرآیند تصمیم‌گیری اقتصادی بر مبنای عقلانیت بر پایه سود و زیان است. یک فرآیند سیاستگذاری را در نظر بگیرید، فرض کنید دولتی در اجرای فرآیندی نظیر تخصیص بودجه عمومی برای مصارف آموزشی یا بهداشتی نیاز به تعامل با شهروندان خود دارد و اینجاست که وارد محاسبات هزینه و فایده خواهد شد. اگر این دولت یک دولت دموکراتیک باشد چیزی که برایش اهمیت دارد این است که از طریق یک سیستم آزاد و عادلانه و سالم انتخاباتی در قدرت باقی بماند. بنابراین با خود محاسبه می‌کند که هزینه انجام دادن این سیاست نسبت به سودی که از اجرای آن عاید من می‌شود، چقدر است. اما در یک دولت غیردموکراتیک، سیاستگذار این پاسخگویی و مسوولیت‌پذیری و حساب‌پس‌دهی را ندارد بنابراین سیاست‌هایش را به نحوی انتخاب می‌کند که تنها موجب بقای قدرت شود. در واقع جایی که علم اقتصاد به کمک علم سیاست می‌آید جایی است که نظریه‌های هزینه و فایده یا نظریه‌های محاسباتی و انتخاب عقلایی را بتوان برای آن به‌کار برد. اما محل بحث ما در علم سیاست چیست؟ آیا مطالعه یک نهاد سیاسی است؟ آیا بررسی مدلی دولت‌محور است یا اینکه تحلیل و مطالعه روابط بین‌الملل؟ در واقع روابط بین‌الملل با سیاست بین‌الملل تفاوت بسیاری دارد. زمانی‌که از روابط بین‌الملل سخن می‌گوییم طیف وسیعی از روابط تجاری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و عوامل ساختاری دیگر مربوط به کشورهای مورد بررسی درگیر می‌شوند ولی زمانی‌که در مورد سیاست بین‌الملل صحبت می‌کنیم، تمرکز ما روی جنبه‌های سیاسی در تعاملات کشورها خواهد بود. از حدود دو دهه گذشته علم سیاست و به‌خصوص مطالعه روابط بین‌الملل به سمتی رفته که از پایه‌ای‌ترین نظریه‌های اقتصادی نظیر تئوری انتخاب عقلایی (Rational Choice Theory) متاثر شده و پروسه سیاستگذاری را در چارچوب هزینه و فایده بررسی کرده و آن را تجزیه و تحلیل می‌کند.

‌انتخاب عقلایی چگونه در سیاستگذاری‌ها به کمک ما می‌آید؟

اگر ما اصل را سود یا زیان در سیاستگذاری قرار دهیم، با یک نظریه بسیار متقن در علم اقتصاد مواجه خواهیم شد که به آن نظریه «انتظارات عقلایی» (Rational Expectations) می‌گویند. این نظریه اساسی را به ما می‌دهد که وقتی دو بازیگر مختلف می‌خواهند وارد یک فرآیند تصمیم‌گیری شوند، بعد جدیدی به نام تصمیم‌گیری استراتژیک اضافه خواهد شد. زمانی‌که یک فرد وارد فرآیند تصمیم‌گیری و انتخاب فردی می‌شود، بر مبنای ترجیحات شخصی (Individual Preferences) انتخاب‌های خودش را دارد اما زمانی‌که در تعامل با بازیگر دیگر می‌شود انتخاب و تصمیم نهایی نه‌تنها بر اساس ترجیحات فردی بلکه بر اساس مطلوبیت انتظاری (Expected Utility) و متاثر از ترجیحات بازیگر دیگر خواهد بود و این در حقیقت مفهوم تصمیم‌گیری استراتژیک است. به مفهوم دقیق‌تر در این شرایط است که تصمیم‌گیری در موقعیت نااطمینانی خواهد بود و این بنیان پایه‌ای تصمیم‌گیری استراتژیک است. در نظریه بازی‌ها، انتخاب‌های هر بازیگر و مطلوبیت انتظاری که هر بازیگر از انتخاب خود دارد در کنار تصمیم و انتخاب بازیگران دیگر اصول یک بازی را ایجاد می‌کند. در واقع می‌توان گفت نظریه بازی‌های مورد استفاده در علم اقتصاد تا حدود زیادی با نظریه اقتصادی که در علم سیاست به‌کار گرفته می‌شود شباهت اصولی دارد ولی در نوع بازیگران تفاوت پیدا می‌کند چراکه بازیگرها به دولت-ملت‌ها یا نهادهای بین‌المللی یا حتی بازیگران غیردولتی تبدیل می‌شوند.

‌منظور از مطلوبیت انتظاری چیست؟

اگر بحث نظریه بازی در روابط بین‌الملل را به صورت پایه‌ای‌تر مورد بررسی قرار دهیم به نظریه مطلوبیت انتظاری (Expected Utility) خواهیم رسید که در آن یک فرآیند تصمیم‌گیری تحت شرایط نااطمینانی مورد بررسی قرار می‌گیرد. این نااطمینانی می‌تواند شامل ریسک یا ادراک آن بازیگر از ریسک باشد. در چنین شرایطی بازیگر بر اساس برآورد و احتمالی که از میزان ریسک و ادراک ریسک در هر مقطع زمانی دارد مطلوبیت انتظاری و در نهایت فرآیند تصمیم‌گیری خود را تعدیل می‌کند. این موضوع در ادبیات روابط بین‌الملل بسیار اهمیت دارد چراکه کشورها نه می‌توانند همه با هم متحد باشند و نه می‌توانند علیه یکدیگر دشمنی کنند؛ این همان عاملی است که هنگام بررسی روابط بین‌الملل از دید نظریه بازی‌ها پیچیدگی‌ها را بسیار افزایش می‌دهد. اینجا جایی است که دیدگاه کمّی می‌تواند با محدودیت مواجه شود. یعنی اگر قرار باشد فقط از دیدگاه نظریه بازی به موضوع نگاه ‌کنیم می‌توانیم به مدلی انتزاعی دست پیدا کنیم که بتواند قدرت پیش‌بینی بالایی داشته باشد در صورتی که پیچیدگی روابط بین‌الملل شامل دیدگاه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و پیشینه‌هایی که وجود داشته، باعث دشواری در محاسبه ریسک و ادراک ریسکی که کشورها نسبت به یکدیگر دارند، می‌شود. در اصل اعتمادسازی و اعتماد متقابل زاییده همین ساختار پیچیده است. اگر بخواهیم قدرت نظریه مطلوبیت انتظاری را در روابط بین‌الملل نشان دهیم، باید چند مولفه آن را در نظر بگیریم. هر سیاستگذار برای ورود به فرآیند تصمیم‌گیری با دو مولفه اصلی مواجه است. نخست تصمیم سیاستگذاری یعنی آن چیزی که سیاست (احزاب و مردم) برایش ارزش قائل است. و دوم، Attribute Leadership and Personal یعنی مولفه‌ای که رهبری سیاسی برایش مهم است و بر اساس آن شناخته می‌شود. فرض کنید قرار است یک توافق تجاری اتفاق بیفتد. دو مولفه در اینجا اهمیت پیدا می‌کند؛ نخست اینکه تا چه حد اذهان عمومی مردم این توافق را به سود خود می‌دانند. مولفه دوم خصوصیات و شهرتی است که یک رهبر نسبت به یک سیاست دارد و از آن طریق شناخته می‌شود.

چگونه می‌توان روابط میان ایران و آمریکا را پس از خروج آمریکا از برجام تشریح کرد؟

در کشور ما چارچوب ذهنی مشخص در خصوص بحث هسته‌ای وجود ندارد چراکه میزان هزینه و فایده بحث هسته‌ای برای کشور ما محاسبه نشده و مشخص نیست فرآیند سیاستگذاری هسته‌ای از چه طریقی شکل می‌گیرد. در اینجا به یک پرسش و در اصل یک چالش می‌رسیم. آیا به طور کلی کشورها با محاسبه هزینه و فایده و از طریق یک مکانیسم انتخابات آزاد و عادلانه به این نتیجه رسیده‌اند که باید از انرژی هسته‌ای برای تولید برق استفاده کنند یا چرخه آزاد و عادلانه انتخابات ممکن است مخالف چنین سیاستی باشد؟ به نظر من برای پاسخ به این پرسش باید یک مفهوم جدید از منافع ملی در چارچوب کشور خودمان تعریف کنیم. یعنی اگر ما نتوانیم یک انسجام محکم و عقلایی راجع به مفهوم منافع ملی تعریف کنیم هرگونه ترجیحات و انتخاب‌های سیاستگذاران در نااطمینانی شکل خواهد گرفت. وقتی راجع به کشورهای گوناگون صحبت می‌کنیم چیزی که علم سیاست می‌گوید این است که در مورد برخی از مسائل مستقیماً به نظر مردم رجوع نمی‌شود. در واقع هنگامی که از نظریه بازی‌ها در روابط بین‌الملل استفاده می‌کنیم باید به این موضوع کلیدی و مهم توجه داشته باشیم که یکسری قواعد و زمین بازی در روابط بین‌الملل وجود دارد و یک زمین بازی در جایی که تصمیمات در آن گرفته می‌شود یعنی داخل هر کشور. در واقع تعامل این دو محیط با یکدیگر چیزی است که من آن را تعامل خردگرایانه (Rational Engagement) می‌نامم. یعنی اگر ترجیحات مردم یک کشور را در زمین بازی روابط بین‌الملل بتوانید به درستی ابراز کنید، آنگاه به موفقیت خواهید رسید. ولی تا زمانی‌که تصمیمات سیاست خارجی یک کشور به درستی نماینده ترجیحات مردم آن کشور نباشد، به دلیل ریسک، ادراک ریسک و نااطمینانی‌هایی که در تصمیمات سیاستگذار در زمینه مفهوم منافع ملی وجود دارد، بازی خطرناک خواهد شد. کاری که ترامپ به عنوان یک سیاستگذار غیرقابل پیش‌بینی انجام داده این است که تنظیمات روابط بین‌الملل ایران را به‌هم‌ریخته است. در واقع ترامپ محاسبات ما را از ادراک ریسک نسبت به آمریکا به‌هم ‌ریخته و از سوی دیگر از ابزار ظالمانه تحریم استفاده کرده است. ابزاری که زمین بازی داخلی ما را هم به همان دلیل عدم انسجام و نبود تحلیل هزینه - فایده پیچیده و سخت کرده است.

‌تحریم‌ها چه نقشی در این بازی دارند؟

اگر یک محدوده و طیف از گزینه‌های مختلف داشته باشیم در انتهای یک طیف همکاری و متحدسازی و در سر دیگر طیف رویارویی نظامی خواهد بود. پس طیف وسیعی از گزینه‌ها در زمین بازی روابط بین‌الملل برای هر دو طرف وجود دارد. چیزی که به شما قدرت چانه‌زنی می‌دهد، تقویت زمین بازی داخلی است. هرچقدر زمین بازی داخلی شما قوی‌تر باشد و ترجیحات مردم را بهتر ارائه دهید، موفق‌تر خواهید بود. در واقع این طیف گزینه‌هایی که به آنها اشاره کردم به بهانه غنی‌سازی اورانیوم و برنامه هسته‌ای ایران به وجود آمده است. در این شرایط این بحث مطرح می‌شود که اگر ما از غنی‌سازی اورانیوم دست بکشیم مرحله بعدی دست کشیدن از برنامه موشکی خواهد بود و در مرحله بعد آمریکا به دنبال تغییر ساختار داخلی کشور خواهد بود. بله، قطعاً همین‌طور است. در واقع اینجاست که بازنگری و تعریف درست و شفاف از مفهوم منافع ملی به داد ما خواهد رسید. در چنین شرایطی باید بدانیم ما به عنوان یک بازیگر مسوولیت‌پذیر در جامعه جهانی چه جایگاهی داریم. در واقع مشکل کجاست که حتی وقتی در مورد برنامه هسته‌ای به توافق رسیدیم، خیر اقتصادی آن را ندیدیم. حتی الان هم می‌گوییم در صورت لغو تحریم‌ها باز هم بر سر میز مذاکره می‌آییم. آیا واقعاً این مشکلات مارا حل می‌کند؟ تا زمانی‌که ما تعامل خردگرایانه با تکیه بر لزوم بازنگری در تعریف منافع ملی از دیدگاهی که مردم نیز در آن سهیم‌اند، نداشته باشیم، مشکلی حل نمی‌شود. باید تفاوت و شکافی را که میان defacto (چیزی که در واقعیت اتفاق می‌ا‌فتد) و dejure (چیزی که قانون اساسی می‌گوید)  وجود داردکم کنیم.

‌اجازه دهید، بحث در خصوص بریتانیا را آغاز کنیم، بسیاری معتقدند بوریس جانسون شباهت زیادی به ترامپ دارد ولی از دیدگاه دیپلماسی باید بگوییم بوریس جانسون همانند یک هندوانه دربسته است. نظر شما در این رابطه چیست؟

در مورد مجموعه فعل و انفعالاتی که بوریس جانسون را به مقام فعلی‌اش رساند در روزهای اخیر صحبت‌های زیادی شده است. بوریس جانسون نمایندگی طبقه خاصی از جامعه به شدت طبقاتی بریتانیاست. طبقه‌ای که به مدارس خصوصی نظیر ایتان کالج دسترسی دارد، در آکسفورد درس خوانده و در کل جزو طبقه بسیار مرفه این جامعه محسوب می‌شود. همچنین اگر به کابینه‌ای که تشکیل داده نیز نگاهی بیندازید متوجه می‌شوید حدود 70 درصد از کابینه در مدارس خصوصی درس خوانده‌اند و جزو طبقه مرفه یا متوسط رو به بالا طبقه‌بندی می‌شوند. اینکه ترامپ خوشحال است و بیان می‌کند بوریس جانسون در واقع ترامپ بریتانیایی است از نظر من کاملاً اشتباه است و درک بسیار سطحی یک رئیس‌جمهور کارنابلد را نشان می‌دهد. مهم‌ترین تفاوت بوریس جانسون با ترامپ این است که جانسون زاییده رسانه است و از ژورنالیسم رشد و ترقی کرده است. او روزنامه‌نگار بوده در صورتی که ترامپ زاییده سلبریتی‌هاست و رابطه بسیار بدی با رسانه‌ها دارد.

‌با این توضیحات چرا بریتانیا وارد بازی نفتکش‌ها شد؟

در خصوص رابطه بریتانیا با ایران می‌توان به دو موضوع اشاره کرد. بحث اول در خصوص اتفاقات پیرامون نفتکش‌هاست. توقیف نفتکش ما در نزدیکی جبل‌الطارق نشانگر سیاست تحزب‌گرایانه انتخاباتی و بده‌بستان سیاسی است. در واقع تندروهای حزب محافظه‌کار به دنبال خوش‌خدمتی برای ترامپ و متحدان دیگرشان در کشورهای مختلف هستند و به واسطه آن به هر کاری دست می‌زنند. در واقع به نظر بسیاری از تحلیلگران، بریتانیا با توقیف نفتکش ایران وارد بازی‌ای شد که هم از نظر حقوقی، هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ استراتژیک غلط بود. دلیل این موضوع نیز خوش‌خدمتی جرمی هانت (وزیر سابق خارجه و رقیب جانسون در انتخابات درون‌حزبی) به ترامپ و بولتون بوده ولی به نظر من بخش عمده استخوان‌بندی دولت بریتانیا با این عمل مخالف بود. اگر شما از افراد مختلف در حزب محافظه‌کار، حزب کارگر، حزب لیبرال‌دموکرات و حزب استقلال اسکاتلند سوال کنید هیچ‌کس موافق توقیف نفتکش ایرانی نیست. پس به نظر می‌رسد بریتانیا وارد بازی غلطی شده است.

‌چگونه می‌توان از این بازی غلط خارج شد؟

 به نظر من توقیف نفتکش بریتانیا در خلیج فارس قدرت چانه‌زنی ما را بسیار بالا برد ولی در عوض هزینه‌های بالایی هم دارد برای مثال امنیتی شدن خلیج فارس و تنگه هرمز و تشکیل ائتلاف برای اسکورت نفتکش‌ها. از دیدگاه نظریه بازی‌ها در حال حاضر وارد شرایطی شده‌ایم که ما به عنوان تنها بازیگر مدافع با مهاجم‌های متعددی مواجه هستیم. در میان فعل و انفعالاتی که در خلیج فارس در حال رخ دادن است، عربستان و امارات خودشان را پنهان کرده‌اند و تمامی حمله‌ها علیه ماست. در واقع در چنین شرایطی است که سوء‌محاسبه اتفاقات می‌تواند اوضاع را به هم بریزد. در واقع چیزی که مسوولان و سیاستگذاران باید به آن توجه داشته باشند این است که از متهم شدن به چیزی که در آن نقشی نداشته‌اند خود را مبرا کنند. چراکه از منظر نظریه بازی‌ها وقتی یک مدافع و چندین مهاجم وجود دارد، شکاکیت بیشتر شده و عکسل‌العمل‌های تلافی‌جویانه بیشتر می‌شود در این صورت یک محاسبه اشتباه و پاسخ به یکی از مهاجمان، ممکن است با حمله مهاجمان دیگر همراه باشد. در چنین شرایطی مهم‌ترین مساله اجتناب از سوءمحاسبه است. در چنین شرایطی برای مثال ما می‌توانیم از بریتانیا نزد سازمان ملل شکایت کنیم و خواستار یک معاهده دریایی و حمل‌ونقل دریایی شویم و با چند کشور کنسرسیومی تشکیل دهیم که مسوولیت نظارت بر امنیت عبور و مرور دریایی را برعهده داشته باشد.

‌با توجه به نظریه بازی‌ها، آینده روابط ایران و بریتانیا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چیزی که در مورد آینده روابط ایران و بریتانیا وجود دارد به‌طور کلی با آمریکا متفاوت است. متاسفانه در حال حاضر برخی اعضای تندرو حزب محافظه‌کار در حال رسیدن به قدرت هستند که موفقیت آنها به 31 اکتبر و زمان برگزیت بستگی دارد. اینکه آیا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا با یک توافق آبرومندانه و موفق همراه خواهد بود یا احتمالاً شاهد برگزیتی بدون توافق یا دست‌کم بدون توافق کامل خواهیم بود مساله‌ای است که آینده بریتانیا و مخصوصاً سیاست خارجی و روابط با ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد. در واقع اثری که این موضوع روی ایران دارد این است که سیاست خارجی بریتانیا به دلیل جدایی از اتحادیه اروپا روزبه‌روز به سمت آمریکا بیشتر سوق پیدا می‌کند و در چنین شرایطی ایران باید تعامل بیشتری با بریتانیا داشته باشد. به دلیل نبود قانون اساسی مکتوب در بریتانیا ممکن است هر لحظه پارلمان این کشور منحل شود که با توجه به شرایط موجود این احتمال کم هم نیست و جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر می‌تواند درخواست انحلال پارلمان را بدهد در چنین شرایطی کاری که می‌توان انجام داد، ایجاد لابی یا خط ارتباطی با احزاب مختلف در بریتانیاست تا بتوان از این راه به مذاکره بر سر منافع ملی پرداخت تا در انتخابات آینده بریتانیا اجازه ندهیم منافع ملی ما درگیر بازی‌های انتخاباتی و خوش‌خدمتی برخی سیاستمداران بریتانیایی به آمریکا شود.

دراین پرونده بخوانید ...