شناسه خبر : 2732 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پتانسیل نقش‌آفرینی ایران در دوران پساتحریم بالفعل شده است

لزوم همکاری ایران با قدرت‌های جهانی

index:1|width:40|height:40|align:right علی خرم / نماینده پیشین ایران در مقر اروپایی سازمان ملل و استاد دانشگاه
پس از آنکه ایران و گروه 1+5 به دنبال ماه‌ها رایزنی و گفت‌وگوهای مستمر به توافق هسته‌ای یا همان سند برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) دست یافتند، بسیاری از موانعی که بر سر راه نقش‌آفرینی منطقه‌ای و حتی جهانی ایران وجود داشت، برداشته شد؛ از این‌رو به دنبال برداشته شدن این موانع نظیر تحریم‌های سیاسی که مهم‌ترین آنها بود و سپس تحریم‌های اقتصادی، جمهوری اسلامی توانست در بسیاری از زمینه‌ها با کشورهای اروپایی، قدرت‌های بین‌المللی و کشورهای منطقه همکاری‌هایش را افزایش دهد و در پی این همکاری‌ها خود را به عنوان یک قدرت منطقه‌ای نمایان سازد. البته جمهوری اسلامی ایران از قبل از انقلاب، پتانسیل تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای را داشت و در آن دوران این پتانسیل را به منصه ظهور درآورد اما بعد از انقلاب چون بلافاصله با جنگ عراق مواجه شد و از لحاظ سیاسی نیز با قدرت‌های بزرگ درگیر شد طی این 37 سال نتوانست به خوبی قدرت منطقه‌ای خود را نمایان کند. اکنون که توافق به نتیجه رسیده و تحریم‌ها لغو شده است پتانسیل بالقوه قدرت و نقش ایران در حال آزاد و بالفعل شدن است.
باید توجه داشت که به‌رغم آنکه ایران در زمینه سیاسی با قدرت‌های جهانی و به ویژه آمریکا و سپس انگلستان دارای نوعی اختلاف نظر است یعنی با اروپا روابط سردی دارد و با آمریکا نیز دارای خصومت است، اما این باعث نمی‌شود که ایران به نقش و نفوذ منطقه‌ای خود فکر نکند و دیگران نیز ایران را به حساب نیاورند. درواقع با وجود اعلام و اظهار ایران مبنی بر اینکه با ایالات متحده آمریکا در دشمنی قرار دارد و این کشور را دشمن خود می‌داند ولیکن واشنگتن به‌رغم شکل ظاهری مواضع اعلامی ایران می‌داند ایران می‌تواند در بسیاری از بحران‌های خاورمیانه نقش‌آفرینی کند و آگاه است که اگر ایران در راستای تقویت و توسعه نقش و نفوذ خود به سمت صلح‌سازی گام بردارد، بسیاری از خصومت‌ها در منطقه برطرف می‌شود؛ بسیاری از خصومت‌هایی که شاید واقعی نباشد. در این میان ایران و آمریکا خرده‌حساب‌هایی دارند که دیوار بی‌اعتمادی میان دو کشور به وجود آورده از این‌رو نمی‌توانند در اوضاع کنونی جهان و منطقه با طیب خاطر با یکدیگر همکاری کنند.
از سوی دیگر اگر جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا از ایران خواسته که در حل و فصل بحران‌های منطقه همچون سوریه و یمن همکاری کند به این خاطر است که او می‌داند تقریباً 10 ماه بیشتر به پایان عمر دولت باراک اوبامای دموکرات باقی نمانده است. از این‌رو کری در این اندیشه است که در این زمان باقی‌مانده به ترتیبی عمل کند که اگر کوچک‌ترین امکان برای همکاری مشترک میان ایران و آمریکا در مسائل منطقه‌ای وجود دارد از بین نرود و به کار گرفته شود.
حل شدن مشکلات لیبی، یمن، سوریه، عراق، افغانستان و... برای آمریکا از اهمیت بسزایی برخوردار است به‌خصوص که ایالات متحده برای این منظور هزینه سنگینی نپردازد. ایران در این رابطه می‌تواند در کم کردن هزینه‌ها برای خود و سایر قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای دخیل و اثرگذار باشد. این یک برد دوطرفه است؛ زیرا امروز ایران به عنوان مثال در سوریه نیروی مستشاری دارد و هزینه‌هایی نیز متحمل می‌شود، بنابراین برای تهران نیز گزینه مطلوب آن است که در سوریه موفقیت‌های بیشتری داشته باشد؛ در نهایت نیز به اهدافش نائل شود که هدف ایران در سوریه عمدتاً حفظ تمامیت ارضی این کشور است و ایران نگران آن است که اگر آتش‌بس به شناسایی تکه‌پاره شدن سوریه بینجامد، بی‌ثباتی بیشتری بر این کشور حاکم شود. به این صورت که توافق شود بخشی از کشور به وسیله کردها اداره شود، بخشی توسط دولت سوریه، بخشی به وسیله جبهه النصره یا حتی توسط داعش؛ در این صورت ناپایداری و بی‌ثباتی صحنه سوریه را در بر می‌گیرد و این بی‌ثباتی می‌تواند دولت بشار اسد را به یک دولت شکست‌خورده و ضعیف تبدیل کند. همچنین اثرات چنین وضعیتی بر روی لبنان و محور مقاومت در برابر اسرائیل بسیار تاثیرگذار است. پس اگر اهداف ایران شامل این نکات است، ایران ترجیح می‌دهد به نوعی اوضاع سوریه را هر چه زودتر سروسامان دهد.
از سوی دیگر البته نقش دیگر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در خصوص بحران روسیه نیز حائز اهمیت است. در این میان کشوری چون سوریه یک نقش نامعلوم را دنبال می‌کند. از یک سو ممکن است نقش مسکو در نهایت در راستای اهداف ایران باشد و یا می‌تواند علیه منافع سوریه و به تبع آن ایران دنبال شود. یعنی تمامیت ارضی سوریه حفظ نشود، وضع سوریه برهم ریزد و بی‌ثباتی آن به کشورهای منطقه سرریز شود. در قضیه قره‌باغ هم اختلاف میان ترکیه و روسیه و تاثیرات آن بر منطقه می‌تواند مساله قره‌باغ را به یک بحران جدید تبدیل کند که به بحران سوریه، عراق، لیبی، تونس و... افزوده شود و آتش بی‌ثباتی و کشت و کشتار اطراف ایران را دربر گیرد. لذا ایران باید اقدامی صورت دهد که بین روسیه و ترکیه اختلافات بیش از این دامن‌گیر نشود و از سوی دیگر کاری کند که بین آذربایجان و ارمنستان نیز نوعی صلح یا آتش‌بس برقرار شود تا این آتش‌بس به طور موقت هم که شده صلح را به منطقه بازگرداند و مشکلی برای ایران در کنار مرزهایش وجود نداشته باشد.
در باقی مسائل منطقه‌ای هم ایران نیاز دارد سیاستی را در پیش گیرد که مشکلات دیگر کشور بر منافع و امنیت ملی ایران سرریز نکند. ایران برای پیشبرد نقش و نفوذ منطقه‌ای خود نیاز به یاران و متحدانی دارد که هزینه صلح را برای ایران کمتر کنند و اهداف کشور برآورده شود. البته این یک پیام دوگانه برای ایران و آمریکاست. یعنی در برخی موارد به‌رغم برخی خصومت‌ها، دو کشور ترجیح می‌دهند روی مسائل منطقه‌ای مستقل از روابط دوجانبه کار کنند و با همکاری این مشکلات را حل کنند.
البته با بررسی سیاست‌های آمریکا در قبال کوبا در دولت فعلی به این نتیجه می‌رسیم که آمریکای دوره اوباما-کری مایل هستند روابط دوجانبه‌شان با ایران نیز به نتایج مثبتی ختم شود و از خصومت‌های 37 سال گذشته کاسته شود. این در حالی است که اگر مسوولان عالی‌رتبه ایران به این موضوع علاقه‌ای نداشته باشند در این صورت آمریکا ترجیح می‌دهد فقط بحث همکاری‌های منطقه‌ای را با ایران دنبال کند.
از سوی دیگر موانعی نیز بر سر راه افزایش نقش منطقه‌ای ایران وجود دارد که به رقبای ایران در منطقه مربوط می‌شود. در این خصوص تهران اگر می‌خواهد موفق عمل کند و برای پیشبرد اهداف خود باید با قدرت‌های بزرگ جهانی همکاری‌های نزدیک‌تری داشته باشد. همچنان که سایر کشورهای منطقه که وضعیتی مشابه ایران دارند نیز همین سیاست را در دستور کار دارند. عربستان، ترکیه و رژیم اسرائیل هم اگر بخواهند به تنهایی عمل کنند، موفق نمی‌شوند اما در کنار قدرت‌های بزرگ موفق خواهند شد لذا اگر ایران نیز با قدرت‌هایی مانند کشورهای اروپایی و آمریکا همکاری داشته باشد، آنها اثرگذاری‌شان بر این قدرت‌ها کمتر می‌شود و نفوذ و نقش‌آفرینی ایران افزایش خواهد یافت.
این کشورها سعی دارند به گونه‌ای با قدرت‌های بزرگ همکاری کنند تا خود را به عنوان مثال در برابر خواسته‌های ایران ضدضربه کنند. ایران نیز اگر تنهایی کار کند، قادر نخواهد بود تمام اهدافش را به ثمر برساند اما در صورتی ‌که با قدرت‌های جهانی وارد همکاری شود، راحت‌تر و با هزینه کمتری می‌تواند به اهداف خود در منطقه دست یابد و رقبایی چون عربستان و ترکیه را کنار بزند. اگر تهران به صورت یکه و تنها وارد عرصه شود، مجبور است هم قدرت‌های منطقه‌ای و هم قدرت‌های جهانی را به تنهایی از میدان به در کند. ایران برای پیش بردن قدرت منطقه‌ای خود باید قدرت‌های منطقه را پشت سر بگذارد؛ از این زاویه قرار گرفتن آمریکا و اروپا در کنار ایران برای کشور مفید است. چرا که اگر ایران فقط روی قدرت روسیه و چین حساب کند نه می‌تواند قدرت‌های منطقه‌ای را کنار بزند و نه می‌تواند به درستی با آمریکا و اروپا همکاری کند. بنابراین تهران نباید فقط به روسیه و چین فکر کند بلکه برای موفقیت بیشتر، در کنار آنها باید با اروپا و آمریکا نیز تا حدی همکاری کند. همچنین جالب است بدانیم که روسیه احترام کشوری که روابط خوبی با غرب داشته باشد مانند ترکیه و عربستان را بیش از کشوری که مستقل است، نگه می‌دارد؛ درنتیجه اگر روسیه مطمئن باشد ایران با آمریکا روابط خصمانه دارد و با اروپا هم روابط خوبی ندارد، تمام اهداف و نظرات خود را به ایران دیکته خواهد کرد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید