شناسه خبر : 9021 لینک کوتاه

چرا ایرانیان دراستفاده از شبکه‌های اجتماعی افراط می‌کنند؟

فرهنگ مصرف مفرط

این روزها استفاده افراطی مردم و به‌ خصوص جوانان از انواع رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی برای بسیاری از کارشناسان به مساله‌ای ملموس و پرسشی قابل توجه تبدیل شده است.

عبدالله گیویان /عضو هیات علمی و مدرس دانشکده صدا و سیما

این روزها استفاده افراطی مردم و به‌ خصوص جوانان از انواع رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی برای بسیاری از کارشناسان به مساله‌ای ملموس و پرسشی قابل توجه تبدیل شده است. به نظر می‌رسد بتوان این استفاده فراگیر از رسانه‌های نوین را با رفتارهای «افراطی» که یکی از ویژگی‌های فرهنگی جامعه ما دانسته می‌شود، توضیح داد. یعنی، افراطی رفتار کردن که یکی از ویژگی‌های فرهنگی ماست نمودهای مختلفی دارد که می‌توان یکی از مصادیق آن را در استفاده فردی و جمعی از انواع رسانه مشاهده کرد. نمونه‌های فردی‌تر، شخصی‌تر و فردگرایانه‌تر این افراط‌گری در استفاده از انواع گوشی‌های هوشمند و مشارکت در شبکه‌های اجتماعی مشاهده می‌شود و نمونه‌های جمعی‌تر آن استفاده از شبکه‌های ماهواره‌هاست.
در بحث از شبکه‌های اجتماعی باید به این واقعیت توجه کرد که خاستگاه تکنولوژی و شیوه ارتباطی شبکه‌های اجتماعی و قالب‌های محتوایی آنها خارج از عرصه فرهنگی ماست. تاریخ و سنت مواجهه ما با فناوری‌های ارتباطی حاکی از آن است که ما پس از گذشت مدتی از وارد کردن این تکنولوژی‌ها به کشور توانسته‌ایم در نوع استفاده از آنها تاثیراتی بگذاریم و آنها را به اشکالی، بومی کنیم ولی متاسفانه اکنون هزینه و انرژی که صرف بومی‌سازی و سازگار کردن حداقلی این تکنولوژی‌ها و محتواهای آنها می‌شود، متناسب با آرمان‌ها و نیازهای ما نیست. بخش قابل توجهی از این مساله ناشی از سرعت بسیار بالای تحولات تکنولوژیک است و بخش دیگر ناشی از عدم زایایی فرهنگی در کشور است. این عدم زایایی را باید در دو سطح دید: اول در سطح راهبردها و برنامه‌ریزی‌های مدیران فرهنگی کشور و دیگر، در سطح مردم.
می‌گویند تاجری به اصفهان رفت و از کودکی پرسید: پول اندکی دارم و می‌خواهم چیزی بخرم که هم خودم بخورم، هم به چارپایم از آن بدهم و هم در ادامه مسیر سرگرم شوم. کودک زیرک گفت: خربزه‌ای بخر. گوشتش را خودت بخور، پوستش را به حیوانت بده و تخمه‌اش را در طول راه، بخور. آن تاجر راهش را کشید و رفت چون فهمید در آن سامان چندان عایدی‌ای نخواهد داشت. کودکان ما فاقد آن زیرکی «تاجر فراری‌ده» شده‌اند. اینکه کودکان دیروز چنین نبوده‌اند که مدیران امروز چنین‌اند یا برعکس، البته که موضوع این نوشته نیست. واقعیت این است که نسل‌های جوان‌تر ما یا آن زیرکی را ندارند یا زیرکانه دارند فروشنده بومی محصولات فرهنگی را سرگردان می‌کنند!
پس، از آنجا که در کشور رقبایی برای صورت‌ها و محتواهای رسانه‌های مختلف وارداتی نداریم، لاجرم زمینه برای گرایش مخاطبان ایرانی به محصولات وارداتی فراهم و موجه می‌شود. گاهی می‌بینیم که در سطوح جمعی و فردی به آرامی دستکاری‌هایی در صورت‌های رسانه‌ای انجام می‌گیرد تا آنها با «خود ما» سازگارتر شوند. ولی در این موارد نیز تا افراد به خودشان بیایند درمی‌یابند که باز هم صورت‌های تازه و تکنولوژی‌های نویی پدید آمده است. هنوز با ویدئو کنار نیامده بودیم که اینترنت‌... هنوز در وبلاگ‌نویسی از پیشتازان نشده بودیم که.... هر دم در این بازار مکاره تکنولوژی تازه‌ای می‌رسد و بار دیگر جمعیت مشتریان مشتاق به هوای فرآورده جدید صف می‌بندند و... تا محصول تازه‌ای پاگشا شود. نمونه روزانه این موضوع را می‌توان مثلاً در اپلیکیشن‌های گوشی‌های نسل‌های تازه دید.
البته در داخل کشور هم عده‌ای برای جلب مخاطب ایرانی به صورت‌های بومی‌شده رسانه‌ای تلاش‌هایی می‌کنند ولی چندان با اقبال عمومی روبه‌رو نمی‌شود چون افراد جامعه در کاربرد و آمیختن با صورت‌های سازگار‌شده تحت نظارت، دچار احساس و گاه توهم عدم آزادی می‌شوند چرا که تصور می‌کنند صورت‌های ایدئولوژیک در فرم‌بندی‌های داخلی و بومی تکنولوژی‌های مدرن، بارزتر و تحمیلی‌تر از نمونه‌های جهانی است.
یکی از تحلیل‌های رایج اما سستی می‌گوید پایین آمدن میزان مطالعه کتاب در ایران علت اعتیاد به فضای مجازی است. نمی‌توان بین این دو رابطه علی قائل شد چون این هردو، پدیده‌هایی هستند که افزایش یا کاهش آنها ناشی از دلایل مستقل و تحت تاثیر شرایط دیگری است. این ادعا که چون فرزندان ما کتاب نمی‌خوانند گوشی هوشمند به دست می‌گیرند، ساده‌سازی افراطی مساله است. بعضی شبکه‌های اجتماعی را در مقابل ارزش‌های مطلوبی مانند کتاب خواندن قرار می‌دهند تا اقبال جوانان از این تکنولوژی را پدیده‌ای مبتذل معرفی کنند و با زدن انگ ابتذال بر پیشانی این کار، خشم خود را تخلیه کنند. چنین رویکردهایی مشکل را حل نمی‌کند، باید چرایی فاصله موقعیت کنونی جوانان از موقعیت مطلوب را واکاوی کنیم.

در خلأ تفریح
یکی از موضوعاتی که به محبوبیت گوشی‌های هوشمند کمک می‌کند این واقعیت ساده است که جوانان ما بسیاری از فعالیت‌ها و از جمله تفریحاتی را که باید داشته باشند، در اختیار ندارند. نگاهی به وضعیت ورزشگاه‌ها یا فعالیت‌های هنری کافی است. چند مرکز ورزشی یا آموزشگاه هنری معتبر وجود دارد که با امکانات جوانان همخوانی داشته باشد؟ وقتی که حتی کنسرت موسیقی سنتی هم تحمل نمی‌شود چگونه می‌توان توقع داشت جوان از پناهگاهی که امکان برقراری ارتباطات گزینشی و راحت را در اختیار او می‌گذارد بیرون بیاید و طعمه امر و نهی‌های دیگران شود؟ وقتی امکانات عمومی برای پرورش جوانان فرهیخته فراهم نیست چه انتظاراتی داریم؟ وقتی اندرونی ذهن بخشی از جوانانمان را «چون گور کافر» پر‌خلل بار می‌آوریم نمی‌توانیم انتظار سواد رسانه‌ای مطلوب را از آنان داشته باشیم. طبیعی است که در چنین شرایطی جوان نه به تفاخر بنشیند و نه به جلالت بر‌خیزد بلکه تن داده به حداقل‌ها، از داشته خود استفاده و برای خود به هر شکلی، ملعبه و تفریحی تدارک کند و عملاً، ملعبه پوکمون شود. این است که دسترسی به گوشی‌های هوشمند یک ناگزیر اجتماعی و یک امر اجتماعی شدنی شده است. در بررسی دلایل رواج اعتیاد به این فناوری‌ها باید این نکته را در نظر بگیریم که تدابیر ما به تربیت جوان طراز آرمان‌هایمان نینجامیده است. در ترویج برخی بنیان‌های فرهنگی «خود» به غایت اغراق و در توسعه دیگر حوزه‌ها تفریط‌گرانه، بی‌اعتنایی می‌کنیم. یکی از نتایج این رویکرد نمی‌تواند گرایش افراطی به شبکه‌های اجتماعی باشد؟ مثلاً موسیقی و آموزش آن در ایران همواره مساله بوده است. بی‌توجهی به آموزش موسیقی سالم، نتیجه‌ای جز کشش جوانان به موسیقی‌های بی‌کیفیت دارد؟ اگر گوش و جان افراد از آغاز تربیت نشود، بعدها ممکن است هر صدایی را خوشایند تلقی کند.

چرا شبکه‌های ارتباطی با برخوردهای بازدارنده روبه‌رو هستند؟
وسایل ارتباطی همواره در ابتدای ظهورشان با برخوردهای بازدارنده روبه‌رو بوده‌اند. شاید فراگیری بیمارگون برخی وسایل ارتباطی حاصل ممانعت‌ها باشد! درختی که ریشه‌های عمیق دارد از توفان نمی‌هراسد! متاسفانه واکنش‌های مبتنی بر افراط یا تفریط در جامعه ما بی‌سابقه نبوده است. گویی شرح درد ما شده است:
مو آن آشفته خارم در بیابون
که هر بادی وزه پیشش دوونم!
مکرر دیده‌ایم که برخوردهای صرفاً بازدارنده با فناوری‌ها، واکنش‌های افراطی به دنبال داشته است. چرا به جای تلاش برای ساکن و ساکت کردن جریانات دیگر، تلاش نمی‌کنیم با درک واقعیت متحول دنیای معاصر صدای خود را به گوش‌ها برسانیم؟ شاید زمان مناسبی باشد تا با جوانان و فرزندانمان به سمت یک تفاهم تاریخی ملی برویم. با توجه به روند آسیمه‌سرانه و شتاب‌آلود تحولات تکنولوژی‌های ارتباطی، آیا وقت آن نشده است که با بازنگری در شیوه‌های پرورش و مراوده با نسل‌های بعدی خود طریقت /طریقت‌های تازه‌ای برای تضمین استواری بیشتر خود در این توفان‌های بی‌تردید بیابیم؟ نیازمند بازاندیشی در اینکه چه امکاناتی به آنان بدهیم و بعد چه توقعاتی از آنان داشته باشیم، نیستیم؟ با ادامه وضع موجود بسیاری از مبانی فرهنگی ما دچار خلل می‌شود. واقعاً در این تردیدی داریم که تاکنون نتوانسته‌ایم بنیان‌های فرهنگی خود را به ‌روز و با امکانات جدید ارائه و عمق آسمانی آنها را به فرزندان خود تفهیم کنیم؟ در این وضع نیز از کوزه همان برون تراود که در اوست. چقدر حق داریم و با چه شدتی باید گله کنیم که چرا فرزندان ما چند ساعت از وقت خود را صرف اموری می‌کنند که از نظر ما ارزشی ندارد؟
تحولات فرهنگی دو سه دهه اخیر در طول تاریخ بشریت، سابقه نداشته است و شاید تحولات یک دهه پیش رو نیز چنین باشد. گاهی که حرف از لزوم کنترل زده می‌شود، بد نیست برای تدقیق بیشتر از خود بپرسیم کنترل یعنی چه و چه چیزی را باید کنترل کرد؟ مگر تکنولوژی مهارگسیخته را می‌شود کنترل کرد؟ اساساً تلاش برای اعمال این کنترل چه فایده‌ای دارد؟ مگر می‌شود سرعت تکنولوژی را کند کرد؟ لاجرم راه دیگری جز تلاش و تقلا برای بومی‌سازی و بهره‌گیری از همین تکنولوژی‌ها نداریم. و این البته یک شرط بزرگ دارد: اهتمام ملی در آشتی با خود و دیدن خود در میانه رودررویی با تحولات عمیق روزبه‌روز در صورت و محتوای رسانه‌ها.
... و این یعنی تربیت نسل‌هایی که اگر تاجر بیگانه از ایشان پرسید، او را به خربزه رهنمون شوند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها