شناسه خبر : 8099 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خودکشی دانش‌آموزان به دلیل نمره تشدید شد

ستاره‌های خاموش

ترس از اخراج باشد یا سرخوشی، فرقی نمی‌کند. دلیل هرچه که باشد، در سالی که گذشت، ۱۳ دانش‌آموز مردند؛ نه مردنی مثل همه مردن‌ها، آنها انتخاب کردند که بمیرند. سال ۱۳۹۴ را شاید باید یکی از عزادارترین سال‌ها برای دانش‌آموزان ایرانی دانست

index:1|width:50|height:50|align:right الناز محمدی/روزنامه‌نگار
ترس از اخراج باشد یا سرخوشی، فرقی نمی‌کند. دلیل هرچه که باشد، در سالی که گذشت، 13 دانش‌آموز مردند؛ نه مردنی مثل همه مردن‌ها، آنها انتخاب کردند که بمیرند. سال 1394 را شاید باید یکی از عزادارترین سال‌ها برای دانش‌آموزان ایرانی دانست؛ سالی که به طرز عجیبی کلاس‌های درس آتش نگرفتند، دانش‌آموزان مناطق مرزی در آتش نسوختند و چندان خبری از آوار شدن سقف مدارس کهنه روی سر دانش‌آموزان نبود اما یک موضوع بیشتر از همیشه بود: خودکشی دانش‌آموزان. در سالی که گذشت 13 دانش‌آموز دیگر نخواستند زنده باشند و هرکدام به روشی خودش را از بین برد؛ یکی خودش را با کمربندش در دستشویی مدرسه دار زد، یکی خودش را از ساختمان پایین انداخت، یکی تفنگ شکاری پدرش را سمت خودش گرفت و شلیک کرد و... . همه این اتفاقات بود که امسال را به یکی از سیاه‌ترین سال‌ها برای کودکانی تبدیل کرد که قرار بود بروند در مدرسه درس بخوانند اما نماندن را به ماندن و درس نخواندن را به درس خواندن ترجیح دادند.
اما دلیل چه بود؟ اینها فقط چند نمونه از دلایلی است که برای خودکشی این دانش‌آموزان اعلام شده است: شش خودکشی مرتبط با افت تحصیلی، قبول نشدن در امتحانات یا کنکور و احضار والدین به مدرسه، سه مورد به دلیل سرزنش والدین، خستگی از شرایط زندگی و دیدن فیلم در رابطه با خودکشی نامعلوم بودن علت چهار خودکشی.
خیلی‌ها اما در ماه‌های گذشته و با زیاد شدن خودکشی‌های دانش‌آموزان، وقتی این دلایل را شنیدند، گفتند اینها همه‌اش لوس‌بازی است. گفتند زمان ما که این‌طوری نبود، هفته‌ای چندبار پدر و مادرمان را مدرسه می‌خواستند و تازه چقدر هم کتک می‌خوردیم. گفتند بچه‌های این دوره و زمانه لوس شده‌اند، نازک‌نارنجی و حق به جانب. این گفته‌ها را اگر کنار سخنان مسوولان آموزش و پرورش بگذاریم که موضع‌شان در یک سال گذشته و در مقابل خبر خودکشی دانش‌آموزان یا سکوت بوده یا حمله به جلو یا انکار، می‌بینیم که چقدر این 13 دانش‌آموزی که امسال خودکشی کردند و دیگر دانش‌آموزانی که در سال‌های گذشته، روش مرگ‌شان، خودکشی بود، مظلومانه مرده‌اند و چقدر ناآگاه به قضاوت‌هایی که قرار است نه درس نخواندن و ترس از دعوا شدن و حسادت‌هایشان را، که این بار مرگ‌شان را، بدن بی‌جان و سردشان را نشانه بگیرد. آنها هنوز آنقدر بزرگ نشده بودند که بدانند وزیرشان کیست، معاون وزیرشان کیست و «انکار» یعنی چه. آنها هنوز نمی‌دانستند اگر یک روز بیاید که آنها دیگر پایشان را به مدرسه نگذارند و بدن بی‌جانشان را زیر خروارها خاک دفن کنند، یکی دو روز سر زبان‌هایند و هر وقت درباره‌شان از مسوولان‌شان پرسیده شود، آنها خواهند گفت: «ما مسوول نیستیم. موضوع، خانوادگی بوده.» آنها حتماً حدسش را هم نمی‌زدند فردا و فرداهای بعد روز مرگ‌شان، مسوولان آموزش و پرورش کشور و شهرشان، حتی برای تسلیت هم به خانه‌هایشان نیایند و وقتی خبرنگارها از آنها برای پیگیری پرونده مرگ‌شان سوال می‌کنند، شانه بالا بیندازند و بگویند: تقصیر ما نبود.
در مدتی که از منتشر شدن خبرهای مربوط به خودکشی دانش‌آموزان گذشته، برخی گفته‌اند که بهتر است یک بار برای همیشه دست از سر وزارت آموزش و پرورش برداشت و به دنبال پیدا کردن دلیل‌های شخصی این موضوع در میان دانش‌آموزان رفت. اما به راستی اگر نخواهیم به توصیه این «بعضی‌ها» توجه کنیم و باز هم به سراغ مسوولان آموزش و پرورش برویم، چه می‌یابیم؟ یک روز اگر از خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش بپرسند تا به حال کمترین پاسخ را از چه سوالاتی در این حوزه گرفته‌اید، قطعاً پاسخ درباره وضع اعتیاد، مصرف دخانیات، رابطه‌های جنسی و البته خودکشی دانش‌آموزان خواهد بود؛ قطعاً پاسخ یکی از آنها که من باشم، در برابر این سوال این خواهد بود: «چه گفت؟ هیچ و هیچش مرا پریشان کرد.»

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها