شناسه خبر : 8048 لینک کوتاه

سوئیس و آلمان را با ایران مقایسه نکنید

تمایل دارم در ابتدای مطلب به قانون گذشته نگاه کنم. در قانون کار قانونگذاران ماده‌ای ایجاد کردند، برای کار زنان و کودکان. در این ماده عنوان شد که مشاغل سخت برای زنان و کودکان ممنوع است و در مورد زنان شیرده هم ذکر شد که هر سه ساعت کار باید نیم ساعت زمان شیردهی آنها باشد و مرخصی زایمان به شش‌ ماه افزایش پیدا کرد.

زهره ارزنی / وکیل دادگستری و فعال حقوق زنان
تمایل دارم در ابتدای مطلب به قانون گذشته نگاه کنم. در قانون کار قانونگذاران ماده‌ای ایجاد کردند، برای کار زنان و کودکان. در این ماده عنوان شد که مشاغل سخت برای زنان و کودکان ممنوع است و در مورد زنان شیرده هم ذکر شد که هر سه ساعت کار باید نیم ساعت زمان شیردهی آنها باشد و مرخصی زایمان به شش‌ ماه افزایش پیدا کرد. با وجود تمام این قانون‌ها اما در واقعیت هیچ اتفاق مثبت و نیکویی در وضعیت زنان ایجاد نشد. گویا این قانون‌ها با تمام نواقصی که دارند فقط در رویا مورد توجه قرار می‌گیرند و در عرصه عمل و واقعیت اکثر کارفرماها خود را ملزم به انجام قوانین نمی‌دانند چرا که نظارتی بر کار و رفتار آنها نمی‌شود.
کارفرما هشت ساعت از کارگرش کار مفید می‌خواهد حال اگر کارگر زنی در طول دوران کار باردار و مجبور به شیر دادن به فرزندش باشد، کارفرما مجبور خواهد شد، یک ساعت و نیم در روز به مادر مرخصی شیردهی بدهد، یا مجبور می‌شود برای فرزند کارگرش مهدکودکی فراهم کند، که همه اینها هزینه در بر خواهد داشت. همه این عوامل باعث می‌شود که کارفرماها گرایش کمتری برای استخدام زنان داشته باشند و قوانینی که در ظاهر به نفع زنان شناخته می‌شود در عمل به ضررشان تمام می‌شود.
اگر قرار است ساعت کاری زنان کاهش پیدا کند، سوالی که برای کارفرما پیش می‌آید این است که در نبود کارمند یا کارگر زن چه شخصی را جایگزین کند؟ با وجود این آیا تمایلی برای استخدام زنان در نهادها یا سازمان‌ها باقی خواهد ماند؟ یا پرسش دیگر این است که آیا برای سازمان یا نهاد، حال چه دولتی یا خصوصی به صرفه است که یک زن را با ساعات کاری کم استخدام کند و حقوق کامل یک کارمند را در اختیارش بگذارد؟ مشکل زمانی سخت‌تر می‌شود که کار زن، تخصصی باشد و فعالیتی باشد که فقط از عهده خود آن شخص بر‌می‌آید و آن زمان است که کلیه فعالیت‌های یک شرکت یا سازمان به هم می‌ریزد، در صورتی که می‌تواند از مرد که طالب هیچ‌کدام از این مزایا نیست استفاده کند و این نکته را هم باید در نظر بگیریم که کارفرما هیچ تمایلی ندارد زیر بار هزینه اضافی برود و نه‌تنها شرکت‌ها و ادارات خصوصی زیر بار چنین هزینه‌ای نمی‌روند بلکه سازمان‌ها و ادارات دولتی هم زیر بار چنین هزینه‌ای نمی‌روند و تا زمانی که در بودجه کشور برای این کار هزینه مشخصی تعریف نشود و دولت خودش تقبل نکند، هیچ کارفرمایی زیر بار چنین کاری نمی‌رود.
راهکاری که برای کارآمدی و اصلاح این طرح وجود دارد، این است که به کارخانه‌ها یا ادارات در ازای استخدام زنان معافیت از مالیات بدهند یا مزایا و تسهیلاتی به آنها تعلق بگیرد که از جمله مزایای این کار این است که سطح اشتغال زنان بالاتر می‌رود.
اگر می‌بینیم در کشور آلمان زنان زیادی در حال کار هستند و چنین مزایایی را هم در اختیار دارند و جامعه هم از این مزایا استقبال می‌کند به دو دلیل است، اول اینکه هزینه این طرح‌ها بر دوش کارفرمایان نیست بلکه دولت بار هزینه را بر دوش می‌کشد و دوم اینکه زمانی که زنی بچه‌دار می‌شود به او این مزایا را می‌دهند، نه اینکه بخواهند این مزایا را برای همه زنان اجرا کنند و سومین نکته این است که کشور آلمان دارای جامعه‌ای مدرن است و به چنین طرح‌هایی نگاه منفی نمی‌شود و یا در کشور سوئد کودکان از بالاترین درجه امنیت اجتماعی و اقتصادی برخوردار هستند و در زمان تولد هر کودک، به خانواده او ماهانه مبلغی تعلق می‌گیرد که مادر با این مبلغ می‌تواند برای کودک پرستار بگیرد یا او را به مهدکودک بسپارد و تا سه سال هم مرخصی به مادر تعلق می‌گیرد با اطمینان از اینکه بعد از مرخصی کار خود را همچنان دارد اما در ایران زنان شاغل زمانی که مادر می‌شوند، همواره این استرس را دارند که زمان بازگشت به کار با شخص دیگری در جای خود مواجه نشوند.
به جای این طرح بهتر بود افرادی که واقعاً به فکر آسایش و آرامش زنان هستند، امکانات و تسهیلاتی در اختیار زنان قرار می‌دادند تا آنها راحت‌تر و با دغدغه کمتری به امور زندگی برسند. برای مثال مهدکودکی در محل کار زنان شاغل ایجاد می‌کردند یا مزایایی در اختیار مادر قرار می‌دادند که می‌توانست پرستار برای فرزندش بگیرد. این مزایا برای کودک است نه مادر و با وجود این مزایا دیگر احتیاجی به کاهش ساعت کاری نیست. اینکه ما ساعت کاری مادر را به خاطر بچه کاهش دهیم برای اینکه می‌خواهیم به بچه کمک کنیم، عملاً به زنان کمک نمی‌کنیم. از طرفی زنان شاغل بیشتر احساس مسوولیت می‌کنند و کودکانی که در مهد بزرگ شده‌اند بیشتر از کودکانی که در خانه تربیت می‌شوند، اجتماعی هستند و اعتماد به نفس دارند.
از جمله اهداف این طرح می‌توانم به صراحت به خانه‌نشین کردن زنان و محدود کردن آنان اشاره کنم. با اجرایی شدن این طرح زنان از شغل‌های حساس، سازمانی و مدیریتی محروم می‌شوند و کارفرماها تمایلی برای استخدام زنان از خود نشان نمی‌دهند.
نگاه جامعه باید نسبت به زنان عوض شود و نگاه غالب جامعه که مرد را نان‌آور خانواده می‌داند و زن را خانه‌نشین می‌داند، باید تغییر کند. پرسشی که از طراحان این لایحه دارم این است که چه فکری برای زنانی که فقط نام شوهر را در شناسنامه دارند اما به هزاران دلیل خودشان سرپرست خانواده شده‌اند و شوهرشان قادر به کار نیست، کرده‌اند؟ در نکته آخر این را بگویم که من یک زن شاغل هستم. هم به مسائل درون خانواده می‌پردازم و هم به کار و فعالیت اجتماعی‌ام و هیچ مشکلی هم ایجاد نمی‌شود. چرا مسوولان کار و فعالیت‌های بیرون از خانه را مانع از رسیدگی زنان به امور خانه می‌دانند؟ چرا به این فکر نمی‌کنند که مردان هم می‌توانند در تربیت فرزند و رسیدگی به امور خانه نقش داشته باشند؟ در دنیای مدرن و صنعتی زن و مرد در کنار یکدیگر نان‌آور خانواده شناخته می‌شوند و هر دو موظف هستند هزینه زندگی را بپردازند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها