شناسه خبر : 36557 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

فرهنگ شرافت

چرا شریف بودن اهمیت دارد؟

 

 

حامد زرندی/ پژوهشگر اقتصاد رفتاری

 به تهدید، خشونت و توهین چطور باید پاسخ داد؟ آیا اصلاً پاسخ دادن منطقی است؟ احتمالاً خاطرات متنوعی از برخورد مردم در چنین شرایطی دارید. به طور واضح دو خاطره را در این موضوع به یاد دارم. اولین خاطره مربوط به بیش از 10 سال قبل است. جمعیتی ایستاده بودند و منتظر رسیدن دوستانشان بودند. از آنجا که ورودی بسیار محدودی بود، افرادی که در انتظار بودند در جای بسیار اندکی قرار گرفته بودند. در همین احوال، مردی که به نظر می‌رسید به همراه همسرش در آنجا حضور دارد، به مردی دیگر تذکری داد. تذکر در مورد رعایت فاصله آن مرد دیگر با همسرش بود. دقایقی از این صحبت گذشت که ناگهان آن مرد دستش را بر روی شانه‌های مرد دیگر گذاشت و او را به سمت عقب هل داد. برداشت ما این بود که مرد دوم به تذکر داده‌شده به خوبی گوش نداده است. بعد از چند لحظه، مردی که به عقب رانده شده بود، دوستش را فراخواند و به سمت آن مرد حمله کردند. یکی از آنها گلوی او را گرفت و دیگری شروع به زدن آن مرد کرد. آن دعوا بسیار ادامه پیدا کرد. مساله‌ای که افراد از آن صحنه برداشت کرده بودند این بود که فرد اول که دعوا را شروع کرد و دیگری را به عقب هل داد، به‌نظر مقصر نمی‌رسید. با اینکه او شروع‌کننده دعوا بود، اما کسی او را انسان بدی تصور نمی‌کرد.

خاطره دیگری که در ذهن دارم مربوط به سال‌های تحصیلی‌ام است. به طور معمول در هر کلاسی، دانش‌آموزانی وجود داشتند که اصطلاحاً قلدری می‌کردند. روزی یکی از قلدرهای کلاس به دانش‌آموز دیگری که اتفاقاً بسیار جثه کوچکی داشت، توهینی کرد. احتمالاً تمام افراد در آن لحظه تصور می‌کردند که دانش‌آموز کوچک واکنشی نشان نمی‌دهد و عبور می‌کند. اما اتفاق، طور دیگری رقم خورد. آن دانش‌آموز کوچک با اینکه زور زیادی هم نداشت اما ضربات بسیار سنگینی را بر قلدر کلاس وارد کرد. او به طور عادی دعوا نمی‌کرد. شاید بتوان گفت که خون جلوی چشمانش را گرفته بود. او از ضرباتی که بر او وارد می‌شد هراسی نداشت و فقط حمله می‌کرد. در نهایت توانست قلدر کلاس را بر زمین بکوبد. در آنجا نیز با اینکه تعداد ضربات و صدمه‌ای که دانش‌آموز کوچک‌تر بر قلدر وارد کرد، بیشتر بود، اما کسی از آن دانش‌آموز کوچک دلخور نبود.

به شرایطی که در آن، فردی که معمولاً مرد است با توهین، بی‌حرمتی و خشونت روبه‌رو می‌شود و بر آن می‌شود که پاسخ دهد فرهنگ شرافت یا Culture of Honor می‌گویند. در بخش‌های مختلف جهان، مانند خاورمیانه یا جنوب ایالات متحده، این فرهنگ به حالت‌ها، سنت‌ها و موارد مختلفی وجود دارد که به آن فرهنگ شرافت گفته می‌شود. این فرهنگ بر اساس تفاوت منطقه‌ای و افرادی که در آن قرار دارند بعضاً تعاریف مختلفی را در‌بر می‌گیرد. در برخی از این مناطق شرافت، بسیار بر پاکدامنی زنان تاکید می‌کند، در حالی که در مناطق دیگر این مفهوم به معنای ادب و مهمان‌پذیری در مقابل غریبه‌هاست. البته مناطق دیگری با معنای دیگری دارای مفهوم شرافت هستند. به‌طور مثال در برخی مناطق شرافت در ستیزه‌جویی نسبت به افراد گروه‌های دیگر است. اما چیزی که به‌نظر می‌رسد جوهره مشترک تمامی این مثال‌های گفته‌شده است، لزوم پاسخ به تهدید، توهین، بی‌حرمتی و خشونت است.

اگر به‌دنبال آن باشیم که چگونه اصلاً چنین مفهومی شکل گرفته است، احتمالاً می‌توانیم به وجود تاریخچه‌هایی دست ‌یابیم که در آنها دولتی برای حفاظت از شهروندان وجود نداشته است. در این شرایط توهین‌ها و خشونت‌ها معنای متفاوتی پیدا می‌کرده است. گاهی اوقات این پاسخ‌ها به دنبال ارائه یک ذهنیت بزرگ‌تر برای دیگران است. یعنی افراد زمانی که در برابر توهین کوچکی، واکنش سختی نشان می‌دهند، به دنبال آن هستند که به تمام افراد نشان دهند که اولاً توانایی محافظت و نگهداری از خانواده، خود و اموالشان را دارند و دوماً نشان می‌دهند فردی که در برابر یک توهین کوچک چنین واکنش سختی را نشان می‌دهد، احتمالاً اگر توهین یا بی‌حرمتی بزرگ‌تری شکل بگیرد، بسیار سخت‌تر و با شدت بیشتری پاسخ می‌دهد. یعنی یک پیام جدی می‌دهد که دیگران با او درگیر نشوند. اگر به داستان‌های رخ داده‌شده در ارتباط با فرهنگ شرافت دقت کنید، احتمالاً متوجه می‌شوید بسیاری از داستان‌ها برای افراد خارج از آن محدوده یا گروه غیرقابل درک است. اما همین اتفاقاتی را که رخ داده، وقتی در همان محدوده مرور می‌کنیم و به برداشت عمومی از این اتفاق می‌نگریم، متوجه می‌شویم که اتفاقاً افراد برای این تلاش برای دفاع از حرمت اهمیت بسیار بالایی قائل شده‌اند. به ‌نظر می‌آید که این فرهنگ با مردانگی بسیار زیاد گره خورده باشد.

یکی از اتفاقات مشهور در این‌باره مربوط به یک پرونده در ایالت لوئیزیانای آمریکا مربوط به سال 1930 است. فردی در نزدیکی یک پمپ بنزین زندگی می‌کرده است و کارگرانی که در آن منطقه حضور داشته‌اند او را به طور مداوم مورد آزار و اذیت قرار می‌داده‌اند. روزی آن فرد که دیگر از این شرایط درمانده شده است، شروع به تیراندازی به افرادی که او را مورد آزار قرار می‌داده‌اند، کرده است. در همین حادثه دو نفر زخمی می‌شوند و یکی از آنها هم کشته می‌شود. پرونده راهی دادگاه می‌شود. در ابتدا برای یکی از اعضای هیات منصفه این مساله بسیار ساده و بدیهی به نظر می‌رسد و فردی را که شلیک کرده است، گناهکار تشخیص می‌دهد. اما اتفاق جالب توجه آن بوده است که 11 نفر دیگر اعضای هیات منصفه چنین نظری نداشته‌اند. آنها معتقد بودند که آن فرد از حق خودش دفاع کرده است و این بدین معناست که او گناهکار نیست. این نظر چنین پیامی را در‌بر دارد که دفاع از حق، فضیلتی است که در فرهنگ‌های شرافت وجود دارد.

در موضوع روانشناسی اجتماعی تجربی، کتاب فرهنگ شرافت از ریچارد نیسبت (Richard Nisbett) و داو کوهن (Dov Cohen) در سال 1996 این موضوع را مطرح می‌کند که میزان نرخ قتل در بین سفیدپوستان ساکن جنوب ایالات متحده به دلیل فرهنگ شرافت در ارتباط با موضوعاتی‌ از قبیل: دعوا، موارد عاطفی مانند مثلث عشقی و مواردی از این دست نسبت به دیگر افراد در این ایالت بالاتر است. در نظرسنجی‌ها همچنین نتایج نشان می‌دهد که مردم در منطقه جنوب آمریکا، زمانی که با تهدید در مورد خانه، خانواده و مال‌هایشان مواجه می‌شوند نسبت به بقیه مردم آمریکا بیشتر موافق انجام خشونت در این شرایط هستند. دانشجوهای اهل شهرهای جنوبی آمریکا نیز با درصد مقایسه 85 نسبت به 35 گرایش بیشتری به رفتار پرخاشگرانه در برابر توهین‌ها نشان داده‌اند. گزارش‌های دیگر تحقیقاتی نشان می‌دهد که قوانین و سیاست‌های اجتماعی جنوب آمریکا در مقایسه با شمال در مورد واکنش به خشم تمایل و گرایش بیشتری نشان می‌دهد. البته در چرایی اینکه این تفاوت در میزان خشم به چه پس‌زمینه‌ای برمی‌گردد موضوع دیگری است که می‌توان به آن پرداخت. برخی محققان معتقد هستند که این اختلاف و بالاتر بودن میزان خشونت مردم جنوب آمریکا نسبت به مردم شمال آمریکا به گذشته آنها ارتباط معناداری ندارد و به نظر می‌رسد که داده‌ها نیز از این فرضیه حمایت نمی‌کنند. به نظر می‌رسد که دلیل اصلی احتمالاً به موضوعاتی مانند فقر، تجربیات کودکی و مذهب آنها مرتبط باشد.

مردم‌نگاری‌های مختلف در ارتباط با فرهنگ شرافت در ارتباط با موضوعات دیگر نیز وجود دارد. به عنوان مثال الیجا اندرسون (Elijah Anderson) جامعه‌شناسی است که در ارتباط با فرهنگ شرافت مردم مختلف در ایالات متحده مطالبی نوشته است. همچنین متخصصان دیگری از جمله جولیان پیت ریورز

 (Julian Pitt-Rivers) و جی جی پریستیانی (J. G. Peristiany) در مورد شرافت در منطقه مدیترانه مطالبی را عنوان کرده‌اند. مطالب مهمی را می‌توان در همین راستا در مجموعه مقالاتی که در کتاب شرافت و شرم (HONOUR & SHAME) منتشر شده، پیدا کرد. در این کتاب فصلی از پیت ریورز، پریستیانی و پیر بوردو

(Pierre Bourdeau) وجود دارد که در مورد شرافت و اهمیت پاکدامنی زنان در کابیل الجزایر نوشته شده است. همانند بسیاری از فرهنگ‌هایی که در بخش مدیترانه وجود دارد، تقدس نام خانوادگی در مورد کابیلی‌ها تا حد زیادی به پاکی زنان و میزان محافظت مردان از آن بستگی دارد. در چنین فرهنگ‌هایی زنانی که خانواده را رسوا می‌کنند ممکن است توسط خویشاوندان مرد آنها در تلاش برای پاک کردن نام خانوادگی حتی کشته شوند.

همان‌طور که در ابتدای مطلب اشاره کردیم، بخشی از علت‌هایی که این فرهنگ به وجود آمده است مربوط به نبود دولت برای نظارت بر این مسائل بوده است. به عنوان مثال، گله‌داری جزو مسائلی بوده که محل اختلاف می‌شده است، زمانی که به دور از مکانیسم‌های اجرایی دولت قرار می‌گرفته است. در جنوب ایالات متحده توسط دامداران اسکاتلندی و ایرلندی، فرهنگ شرافت شکل گرفته بوده است. در مناطق مرزی که ایالت قدرت کمی برای فرمان پیروی از قانون بر مردم دارد، ساکنان مجبور بوده‌اند سیستم نظم خود را ایجاد و اجرا کنند. طبق گفته‌های نیسبت و همکارانش، این سیستم نظم، معمولاً تحت شرایطی با قاعده تلافی‌جویی ایجاد می‌شده است. قاعده‌ای که چنین تعریف می‌شود: «اگر از من عبور کنی، تو را مجازات می‌کنم».(If you cross me, I will punish you).

 در ادامه این توضیحات اشاره می‌شود که این واکنش‌ها در برابر کسانی که می‌توانند جان یا مال افراد را به خطر بیندازند به طور هوشیارانه‌ای وجود داشته باشد. به نظر می‌رسد وقتی کسی اجازه می‌دهد به خودش توهین و بی‌احترامی شود، این احساس را ایجاد می‌کند که فاقد قدرت محافظت از خودش و خانواده و اموالش است. با توجه به نبود حضور رسمی دولت برای برخورد با رفتارهایی که ایجاد خطر می‌کند، اگر فرد نتواند نسبت به این مسائل واکنش درستی نشان دهد، احتمال داشته است که دام‌های خود را از دست بدهد و دچار ضرر اقتصادی زیادی شود. کوهن (‌Cohen) در سال 1996 فرهنگ شرافت را از نگاه قانون، سیاست اجتماعی و خشونت مورد بررسی قرار داده است. او معتقد است که انواع قوانین، نهادها و سیاست‌های اجتماعی که به مشارکت مردم به صورت یک سیستم اشتراکی اعتقاد دارند، با ویژگی فرهنگ شرافت در جنوب ایالات متحده سازگاری دارند. در این مناطق ترجیح بر قوانینی است که اجازه می‌دهد خشونت در حمایت از خود و خانواده و اعمال انجام شود. همچنین در این مناطق تمایل برای اجرای مجازات اعدام و سایر اشکال خشونت دولتی برای پیشگیری از جرم و حفظ نظم اجتماعی وجود دارد. همچنین به نظر می‌رسد در برخی مناطق فرهنگ شرافت در بین زنان از محبوبیت زیادی برخوردار است. زن‌های سفید‌پوست جنوبی بیش از زنان سفید‌پوست شمالی نگرش‌هایی طبق فرهنگ شرافت دارند. آنها بیشتر مخالف کنترل اسلحه هستند. آنها نیز معتقد هستند برای دفاع از خودشان، خانواده، اموال، دفاع از ملیت و همچنین تهمت والدین در مدرسه به کودکانشان باید واکنش نشان دهند. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد زنان سفیدپوست جنوبی نقش بسیار مهمی در تربیت پسران خودشان (این مساله در مورد دخترانشان وجود ندارد) برای واکنش نشان دادن به توهین‌ها و تهمت‌ها دارند. طبق تحقیقی که انجام شد مشخص شده است که با تشخیص آنکه مادر آن فرد جنوبی یا شمالی است، اطلاعات معناداری در مورد نحوه واکنش آن فرد در برابر توهین و تهمت‌ها می‌توان پیش‌بینی کرد. همچنین تحقیقات دیگر نشان می‌دهد که مشارکت زنان در ارتباط با فرهنگ شرافت در مجلس نمایندگان این کشور نیز وجود دارد. اعضای زن مجلس نمایندگان ایالات متحده که مربوط به جنوب این کشور باشند بیشتر از دیگر زنان نسبت به نیاز حضور یک ارتش قوی در این کشور رای می‌دهند و همچنین با کنترل اسلحه نیز مخالفت می‌کنند. 

ماهیت روانشناسی فرهنگ افتخار چیست؟

نیسبت و همکارانش تحقیقات گسترده‌ای نسبت به فرهنگ شرافت و خشونت مردم جنوب توسط مردان سفیدپوست جنوبی ارائه می‌دهند. اما به نظر توصیف روشنی از ساز‌و‌کارهای روانشناختی و پایه‌های رفتاری تعریف‌کننده فرهنگ شرافت وجود ندارد. یک دیدگاه روانشناختی تکاملی می‌تواند چارچوب خوبی را برای پرداختن به این سوالات فراهم کند. به نظر می‌رسد ساز‌و‌کارهای فرهنگ شرافت برای حل مشکلات مربوط به سازگاری انتخاب شده باشد. به گفته نیسبت، فرهنگ شرافت جنوبی در پاسخ به اقتصاد گله‌داری و در شرایطی به وجود آمده است که حضور نسبی قدرت دولت کمرنگ بوده و مردم برای مجازات سرقت اموالشان آن را گسترش داده‌اند. اما نکته‌ای که اهمیت دارد این است که فرهنگ گله‌داری فقط چند‌صد سال در این منطقه وجود داشته است و اقتصاد این منطقه را شکل داده است. حتی اگر فشارهای شدیدی وجود داشته باشد هم چند‌صد سال زمان کمی برای شکل گرفتن ساز‌و‌کارهای روانشناختی پیچیده همچون راهی است که برای بازدارندگی سارقان احتمالی برای سرقت از گله خود انتخاب کرده باشند.

آنچه نیسبت و همکارانش ارائه کرده‌اند شرح برخی از ورودی‌های کلیدی است که توسط مکانیسم‌های روانشناختی تکامل یافته‌اند. به نظر می‌رسد که یک مجموعه نتایج حاصل از عملکرد این مکانیسم‌ها، افزایش هوشیاری در برابر توهین، تهدید یا به چالش کشیدن توانایی اشخاص و متعاقباً مجازات کسانی است که قصد سرقت اموال شخصی‌شان را دارند. به نظر می‌رسد مکانیسم‌های روانشناختی، زیربنای فرهنگ شرافت در بین مردان، تحت شرایط آسیب‌پذیری اقتصادی و نبود یک قانون رسمی در بین دیگر مردان نیز وجود دارد و این یک مساله جهانی است. اگر به دیگر برخوردهای مردان در دیگر مناطق نگاه کنیم، متوجه واکنش سریع، قطعی و اغلب خشونت‌آمیز آنان نسبت به توهین و فرهنگ‌های ناموسی می‌شوید. این استدلال در این شرایط حمایت می‌شود که ممکن است مظاهر رفتاری فرهنگ ناموسی نیز توسط مکانیسم‌های روانشناختی تکامل‌یافته جهانی پایه‌ریزی شود.

سوال دیگری که مطرح می‌شود این است که با توجه به اینکه اقتصاد جنوب ایالات متحده دیگر مبتنی بر اقتصاد گله‌داری نیست، پس چگونه فرهنگ شرافت حفظ شده است؟ چرایی و بررسی این مساله اهمیت دارد که ببینیم چگونه فرهنگ شرافت در هر شرایطی باز هم ادامه پیدا کرده است. در حالی که سفیدپوستان جنوبی دیگر به دنبال گله‌داری نیستند پس چرا مردان سفید‌پوست جنوبی بیش از مردان سفید‌پوست شمالی با خشونت به توهین یا تهدید دیگران پاسخ می‌دهند؟ این در حالی است که اکنون دیگر خطر سرقت و خطر خسارت‌های اقتصادی مثل قبل نیست و در حال حاضر نهادهای قانون‌گذاری ایالتی برای مجازات سرقت و اقدام به سرقت به وجود آمده است. نیسبت و همکارانش اظهار می‌کنند که فرهنگ افتخار در میان مردان سفید‌پوست جنوبی به این دلیل ادامه دارد که این افراد به درجه‌ای از استقلال عملکردی رسیده‌اند. این مساله بدان معناست که فرهنگ شرافت دیگر راه و روش، و اصطلاحاً سبک زندگی‌اش را در بین مردم پیدا کرده است و دیگر برای ادامه پیدا کردن این فرهنگ نیاز به اقتصاد گله‌داری یا نبود دولت نیست. این توضیح نشان می‌دهد که چرا این پدیده پایدار شده است و همچنین چطور فرهنگ مربوط به ناموس که همچون فرهنگ شرافت است ادامه پیدا کرده است. دومین مساله‌ای که نیسبت و همکارانش در ادامه حدس و گمان‌هایشان برای تداوم فرهنگ شرافت داشته‌اند تحت عنوان جهل کثرت‌گرایانه مطرح شده است. این مساله توضیح می‌دهد که برای فرهنگ شرافت همه معتقدند که اگر در برابر توهین با خشونت به درستی پاسخ ندهند، شهرت آنها لکه‌دار و شرافتشان خدشه‌دار می‌شود. این مساله در حالی که به نظر جواب خوبی است، اما نکته‌ای را بدون پاسخ می‌گذارد. اینکه چطور سفیدپوستان جنوبی در برابر این جهل کثرت‌گرایانه آسیب‌پذیرتر هستند. همچنین مساله مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که چه مسائلی باعث شده است مشارکت در جهل کثرت‌گرایانه در ساز‌و‌کارهای روانشناختی شکل گرفته باشد.

در نهایت، به نظر می‌رسد که به نوعی واکنش مردم نسبت به تهدید و توهین‌ها ریشه تکاملی داشته باشد. انسان‌ها سعی دارند برای شرافتشان در برابر هرگونه تهدید و بی‌حرمتی‌ها واکنش‌های سختی نشان دهند که اولاً با این واکنش خودشان را در جایگاه اجتماعی مناسبی قرار داده باشند و دوماً از تهدیدها و چالش‌های آینده‌شان جلوگیری کرده باشند.

 منابع:

1- Anderson, E. (1994, May). The code of the streets. Atlantic Monthly, 5, 81-94.

2- Daly, M., & Wilson, M. (1988). Homicide. Hawthorne, NY: Aldine de Gruyter.

3- Gilmore, D. (1990). Manhood in the making: Cultural concepts of masculinity. New Haven, CT: Yale University Press.

4- Nisbett, R. E., & Cohen, D. (1996). Culture of honor: The psychology of violence in the South. Boulder, CO: Westview Press.

5- Peristiany, J. G. (1966). Honor and shame. Chicago: University of Chicago.