شناسه خبر : 19246 لینک کوتاه

معاون وزیر راه و شهرسازی از دلایل عدم تاب‌آوری شهرها در برابر حوادثطبیعی می‌گوید

نغمه غم‌انگیز تاب‌آوری شهری

تاب‌آوری شهرها شاید در ظاهر تنها یک جمله لوکس باشد؛ اما در واقعیت آنچنان که باید به آن توجه شود، مورد واکاوی قرار نمی‌گیرد.

تاب‌آوری شهرها شاید در ظاهر تنها یک جمله لوکس باشد؛ اما در واقعیت آنچنان که باید به آن توجه شود، مورد واکاوی قرار نمی‌گیرد. اینک زنگ خطر برای کاهش تاب‌آوری شهری در برابر حوادث طبیعی به صدا درآمده و باید دید که برنامه‌ریزان و سیاستگذاران، چه تمهیداتی را برای آن در نظر می‌گیرند. پیروز حناچی، معاون شهرسازی وزیر راه و شهرسازی از وضعیت کنونی شهرها و استقامت آنها در برابر حوادث طبیعی می‌گوید.

موضوع تابآوری شهرها با توجه به حوادث طبیعی و به خصوص حادثهخیز بودن ایران به لحاظ سوانح طبیعی، همواره در معرض توجه قرار داشته است. اکنون آمارها از وضعیت تابآوری شهرهای کشور نگرانکننده است. ارزیابی وزارت راه و شهرسازی در این باره چیست؟

موضوع تابآوری شهرها در برابر حوادث طبیعی موضوع بسیار مهمی است. در واقع، داستان و حساسیتها روی این مبحث، بعد از وقوع زلزله ژاپن رخ داد. به این معنا که در سالی که زلزله ژاپن به وقوع پیوست که حدود سال 1995 بود، موضوع تابآوری شهرها اهمیت بسیار زیادی پیدا کرد؛ این در شرایطی بود که اهمیت این موضوع، زمانی بیشتر جلوه میکرد که ژاپن، خود را به صورت کامل برای زلزله آماده کرده بود؛ اما بهرغم این تمهیدات، وقوع آن زمینلرزه، شش هزار نفر کشته به جای گذاشت و در واقع، دنیا را شوکه کرد که چرا بهرغم همه تمهیدات ایمنی اجراشده، میزان تلفات تا این حد بالا رفته است. در واقع، این سرفصل یک جریان در مورد آسیبپذیری شهرها بود؛ چراکه قسمت اصلی این همه تلفات را اشکالات شهرسازی در ژاپن تشکیل میداد که بهرغم اینکه تمهیدات زیادی برای مقاومسازی تکتک بناها به کار گرفته شده بود؛ ولی خود زلزله آنها را نکشته بود؛ بلکه مردم مجروح شده بودند و امکان کمکرسانی به مجروحان ناشی از زلزله وجود نداشت. به عبارت دیگر، تلفات ناشی از جراحت و آتشسوزیهای بعد از زلزله بود که امکان امدادرسانی را سخت و در حالاتی غیرممکن میکرد. خاطرم هست شهردار کوبه در اثر این واقعه خودکشی کرد. طبیعتاً این موضوع، توجه همه شهرهای دنیا به این موضوع را متمرکز کرد که تابآوری شهرها در مورد حوادث طبیعی و انسانساخت، باید مورد توجه قرار گیرد. در این میان، میزان آسیبپذیری ما در ایران در این زمینه به میزان سرمایهگذاری و توجه در حوزه مربوطه مرتبط است؛ به این معنا که اگر توجه به این موضوع در تصمیمگیریهای ما در نظام مدیریتی تاثیر ندارد، معنایش این است که ما در این حوزه حتماً و حتماً آسیبپذیر خواهیم بود و باید به تمام جوانب آن توجه کنیم؛ اما اگر در تصمیمات خود، اعم از سیاستگذاری در حوزههای خرد و کلان به این موضوع توجه میکنیم، معنایش آن است که ما آسیب کمتری در برابر حوادث طبیعی خواهیم داشت و میزان تابآوری شهرهای ما در شرایط بحران، بیشتر خواهد بود. به عنوان مثال، اگر ما از ابتدای ساخت یک برج، بدون توجه به مسائل جانبی، آن را (یعنی این جرم سنگین را) دقیقاً روی گسلها ساختیم و به جوانب زیانبار آن فکر نکردیم، آنگاه مگر میتوان انتظاری غیر از این داشته باشیم که در یک لرزش و فعال شدن و حرکت گسل، صدمات شدید زیادی را تجربه نکنیم. اساساً نباید غیر از این باشد؛ پس اگر به این موضوعات توجه نکنیم، عارضه آن را نیز تجربه خواهیم کرد. یا مثلاً فرض کنید در شهرهایی مثل تهران، هشت روددره داریم که به مرور ممکن است تحت تاثیر توسعه شهری، این روددرهها به هر دلیلی بسته شوند؛ این اتفاق حال ممکن است با دبی کم یا بارش کوتاه آنی رخ دهد و وقتی مسیر بسته شود، میتواند مثل سدی عمل کند که وقتی آب پشت آن آزاد میشود؛ هر آنچه پشت آن است؛ از بین میرود. به خاطر دارید چند سال قبل، سیلی که در سولقان تهران رخ داد؛ به دلیل افزایش میزان بارش بود که در واقع، به دلیل اینکه مسیر آب باز نبوده و حریم رودخانه مورد تعرض قرار گرفته بود، خسارتهای زیادی وارد آورد. اگر هر یک از این رودخانهها، به هر دلیلی بسته شود و بارش فصلی شدید در زمان کوتاه اتفاق بیفتد؛ حادثه سولقان ممکن است مجدد تکرار شود. نمونه دیگر سیل سال 65 منطقه دربند بود که در اواسط تابستان و در تیرماه و مردادماه رخ داد که بر اساس آن، بارش زیاد تبدیل به سیل شد که خسارت زیادی را هم به لحاظ جانی و مالی به مردم وارد کرد. نباید فراموش کنیم که ایران، کشوری است که روی کمربند زلزله واقع شده و عمده مساحت کشور ما را کمربند زلزلهخیز آلپ-هیمالیا در بخش شمالی و صفحه عربستان در بخش جنوبی دربر میگیرد و بر همین اساس، ما دائماً با زلزله سر و کار داریم و خواهیم داشت. این موضوع باید در بخش عمدهای از تصمیمگیریهای ما مدنظر قرار گیرد؛ یعنی بخش زیادی از زندگی ما تحت تاثیر زلزله است؛ و زلزله موضوعی است که به طور دائمی با آن سر و کار داریم و مقابله با آن و تبعات احتمالیاش باید بخشی از زندگی ما باشد. به عبارت دیگر، هر تصمیمی در سیاستگذاریها و برنامهریزیها باید حتماً با لحاظ کردن وضعیت زلزله و تبعات ناشی از زلزلهخیزی کشور اتخاذ شود و نباید این موضوع را فراموش کرد. موضوع مهم این است که باید یاد گرفت که با زلزله چگونه کنار بیاییم.

به نظر میرسد تمام این نکات مدنظر همه سیاستگذاران و برنامهریزان و همچنین مردم کشور قرار دارد. اما چقدر در حوزه شهرسازی، این موضوع مورد عمل واقع شده و زمینه برای اقدام عملی در افزایش تابآوری شهرها فراهم میشود؟

در شهرسازی شهرها به بلاکهایی تقسیم شده و برای آنها برنامهریزی میشود. در این قطعات معمولاً با دیدن وضع موجود و پیشبینی آینده عرض معابر آنها، براساس جمعیتی خاص و تاسیسات زیربنایی آنها پیشبینی شده است و وقتی این پیشبینی را مخدوش میکنیم، یعنی تراکم مسکونی و تجاری را فرضاً در بخشهایی به دلایل اقتصادی و تقاضایی که وجود دارد، بالا میبریم، عملاً به تابآوری شهرها بیتوجه بودهایم. در واقع، وقتی تراکم مسکونی را در یک محدوده شهری، بدون برنامه بالا میبریم، یعنی در عمل، تعداد افراد ثابتی را که در آن محدوده باید زندگی کنند، افزایش میدهیم؛ در حالی که شبکه زیرساختی مورد نیاز آنها اعم از آب و فاضلاب و نیز شبکههای دسترسی شهری، به نسبت این افزایش جمعیت، گسترش نیافته است. به عبارت دیگر، وقتی که اجازه احداث برجهایی در منطقه الهیه تهران یا برخی نقاط دیگر شهر، بدون توجه به پتانسیل و ظرفیت آن محدوده صادر میشود، اگر لازم باشد به سرعت، در شرایط بحرانی آن جمعیت در آن منطقه، تخلیه شده یا جابهجا شوند، یا برعکس قرار باشد که به سرعت، به آنها کمکرسانی شود، قطعاً کار سخت یا غیرممکن خواهد بود. به عبارت دیگر، وقتی شما تراکم را در این مناطق، بدون توسعه زیرساختها افزایش میدهید، هر اتفاقی ممکن است رخ دهد و وقتی که به این شکل، ظرفیت جمعیتپذیری افزایش پیدا میکند، یعنی اینکه توجه به این موضوع بهرغم اینکه در مورد آن برنامههای متعددی وجود دارد، در عمل مورد غفلت واقع میشود. پس اگر به واقع به تابآوری شهرها توجه شود، نباید شهر را اینطور ساخت. این موارد از جمله چیزهایی است که معمولاً در برنامهریزی، به آن توجه میشود؛ ولی در تغییرات بعدی بدون برنامهریزی، مخدوش خواهند شد. در واقع مباحثی همچون تابآوری شهری و پدافند غیرعامل برای پاسخگویی شهر در زمان بحرانهایی مثل زلزله و آتشسوزی موضوعیت مییابد و البته اینها مواردی هستند که در طرحهای جامع و تفصیلی مورد توجه قرار میگیرند و پیشبینیهای لازم برای آنها صورت میگیرد. نکته اینجاست که وقتی این برنامهریزیها را تغییر میدهیم، یعنی بدون توجه به نکات ایمنی حرکت میکنیم و در حقیقت، باری را به شهر اضافه میکنیم که برای آن، قبلاً برنامهریزی نشده است. اگر از من بپرسید که آیا این موضوع، به یک مبحث محوری در نظام شهری و مدیریت شهری کشور تبدیل شده است، میگویم بله؛ یعنی در برنامه بله؛ ولی در عمل و در تحقق برنامهها با دستیابی به اهداف فاصله داریم.

در واقع این بیتوجهی را میتوان به زیرساختها و معایب کلی اقتصاد کشور نسبت داد؟

همه ماجرا و علت، این نیست. من خیلی به ادبیات فارسی در این چنین موضوعاتی اعتقاد دارم؛ گویا همه این موارد، در دورهای تجربه شده است و برای آن در قالب شعر، نکاتی بازگو شده است. در ادبیات فارسی میگویند که «آب کم جو تشنگیآور به دست.» این مصداقی برای شرایط کنونی ماست. پس باید افراد متخصص و شاید بهترین متخصصان را در نظام مدیریت شهری استفاده کرد؛ پس وقتی این موضوع مورد توجه واقع نمیشود، به تدریج نظامهای از پیش تعیینشده تغییر میکند و برعکس آن؛ وقتی بهترین متخصصان را به کار بگیریم، لازم نیست که به آنها بگوییم که به تابآوری شهرها در پروژهها و سیاستگذاریهای خود فکر کنند؛ بلکه آنها توجه به این مباحث را جزو وظایف خود میدانند که باید به این موضوعات بپردازند.

در الگوهای شهری، چقدر این پایین بودن تابآوری شهرها میتواند برای اقتصاد هزینهزا باشد؟

با این امیدواری نسبت به اینکه زلزله رخ ندهد و حادثه طبیعی سخت و غیرمترقبهای را تجربه نکنیم، باید گفت اگر یکی از زلزلههای پیشبینیشده در تهران، اتفاق بیفتد، از آن تحت عنوان فاجعه قرن نام میبرند. بنابراین در بدترین حالت، سناریوی وقوع زلزله در شب هنگام که همه در خانه هستند، اگر در یکی از گسلهای پیشبینیشده و البته در حداکثر شدت فعال شود، فاجعه قرن به وقوع پیوسته است؛ این را کارشناسان ژاپنی پس از بررسیهای بسیار روی گسلهای تهران و شرایط زلزلهخیز بودن این کلانشهر اعلام کرده و گفته بودند که اگر این زلزله رخ دهد، فاجعه قرن خواهد بود.

میگویند 30 درصد شهرها در برابر حوادث طبیعی پایداری پایینی دارند. آیا این آمار درست است؟

شکی نیست که بالاخره وضع ما از جهاتی نسبت به یک دهه یا دو دهه گذشته بهتر شده است؛ نمونه آن اجرای سراسری آییننامه 2800 است که در گذشته آن را رعایت نمیکردیم؛ ولی حالا در اکثر نقاط شهری رعایت میکنیم؛ یا برخی از آییننامهها را رعایت نمیکردیم که الان رعایت میکنیم؛ ولی در مجموعه کالبد شهر و در کل شهر، به این محکمی نمیتوان صحبت کرد؛ چراکه سرعت تغییرات در شهرها بسیار بالاست و این تغییرات نیز لزوماً همهجانبه و برنامهریزی شده نیست. اما اینکه چرا نیست بحث در مورد آن ازحوصله این مصاحبه خارج است.

به هرحال وزارت شهرسازی، بخشی از کار را در شهرسازی بر عهده دارد و شهرداریها هم در بخش عملیاتی کار وارد میشوند، این تقسیم وظایف طی سالهای گذشته به خوبی انجام شده است؟

در شرایطی که همه ملتزم به قانون و ضوابط باشند، این شرایط جواب میدهد. به هر حال برخی از دستگاهها، ستادی و برخی دیگر در صف در حال خدمت هستند؛ برخی وظایف حاکمیتی دارند و برخی دیگر، در حوزه اجرا وارد میشوند؛ اما جایگاه هر یک از آنها نیز در قانون مشخص است. در چارچوب رعایت قانون، همه چیز خوب پیش میرود، یعنی اگر همه قانون را رعایت کنند، مشکلی نیست. جایی مشکل به وجود میآید که در اجرای قانون دچار خلل شویم و عوامل بیرونی در اجرای قانون، تاثیرگذار باشند. این عامل میتواند منافع بخشی، فساد اداری یا درخواست رانت بوده و دلایل مختلف داشته باشد.

عملکرد بخش عملیاتی را در ساماندهی و شکلگیری پایداری شهری چطور ارزیابی میکنید؟

من دو مرتبه در این مسوولیت مشغول به کار شدهام. در بار دوم تغییر و خروج از ریل را مشاهده میکنم. در دوره قبلی که مسوولیت داشتم، اگرچه وضعیت بهشت نبود، اما به اندازه کنونی انحراف از برنامهریزیهای مصوب وجود نداشت؛ ولی متاسفانه اکنون سرعت خروج از ریل و عدم اجرای برنامهها به خصوص در کلانشهرها بالاتر رفته است.

به غیر از تهران، این ناپایداری شهری را در چه شهرهای دیگری میتوان به وضوح مشاهده کرد؟

در همه کلانشهرها. مشهد، اصفهان، شیراز و اهواز و... شاهدان مثال این حوزه هستند.

واقعاً عوامل اقتصادی چقدر در تشدید عدم تابآوری نقش دارد؟ به هرحال شهرداریها سازمانهای هزینه-درآمدی هستند که ممکن است برای آنها تراکمفروشی جذاب باشد و بدون توجه به الزامات اداره شهرها، این کار را صورت دهند. نقش عوامل اقتصادی چقدر پررنگ است؟

این یک وجه قضیه است؛ اما همه داستان نیست. آن طرف قضیه این است که باید شهرها قابل زیست باشند. تامین منابع مالی برای شهرداریها یک واقعیت است؛ ولی همه قضیه نیست؛ در ضمن باید به این نکته توجه کرد که شهرهای ما به صورت بهینه اداره نمیشوند. سوال اینجاست که چه کسی میتواند ادعا کند شهرداریها با کارایی بالا اداره میشوند. به عنوان مثال شهرداری اهواز در دوره قبل، هشت هزار پرسنل داشته که اکنون به 18 هزار نفر رسیده است؛ اما آیا این شهرداری، خدمات ویژهای ارائه میکند؟ پاسخ منفی است. در حالی که همه شهرهای دیگر نیز اینطور است، نرخ رشد بودجه جاری شهرهای ما به شدت بالاتر از نرخ رشد خود بودجه و البته نرخ رشد بودجههای عمرانی بوده است. این معنایش این است که شهرهایمان را با بهرهوری بالا اداره نمیکنیم.

این خلأ قانونی است که اجازه نمیدهد تابآوری شهرها را بالا ببریم یا نبود نظارتها مشکلساز است؟

ممکن است اینطور باشد که به دلایل مختلف، اجازه نمیدهیم مکانیسمهای واقعی نظارت فعال شود.

مشخصاً برنامه وزارت راه و شهرسازی در این موضوع چیست؟ چقدر این بازوی نظارتی وزارت راه میتواند قوی و محدودکننده باشد؟

تا جایی که در شرایط حاضر امکانپذیر باشد؛ در واقع، برای درک بهتر ماشینی را تصور کنید که موتورش روشن است و در حالت موتور روشن، بخواهیم آن را تعمیر کنیم. این حالت در شهرها و کلانشهرهای ما همچون تهران حاکم است؛ ما نمیتوانستیم ماشین را خاموش کنیم که از حرکت باز بایستد. بلکه به شیوه کجدار و مریز میتوان کار را پیش برد. به جرات میتوان گفت اتفاقی که حد فاصل سالهای 89 تا 92 رخ داده است، به دلایل مختلف بینظیر بوده است؛ البته نمیتوان تمام تقصیرها را در این دوره به گردن شهرداری انداخت. بنابراین بخشی از تلاشهای ما این بوده که این وضعیت را سامان دهیم که البته بیاثر نبوده است؛ ولی بخش عمدهای از تلاشهای دوستان ما این است که این وضعیت ساماندهی شود. هماکنون بخش مدیریت شهری نیز تلاش میکند این اوضاع را اصلاح کند؛ چراکه خود آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که ادامه و اجرای آن روش قابل انجام نیست و تبعات و هزینه بسیار بالاتر از آن چیزی دارد که آنها فکر میکردند خواهد داشت، به همین خاطر نوعی از تغییر رویکرد را مشاهده میکنیم که پیش از این سابقه نداشته است. در هر صورت تا اندازه زیادی توانستیم در این راستا تاثیرگذار باشیم؛ ولی اینکه بگوییم آن روند متوقف شده، چنین ادعایی را نمیتوان داشت. تمام زمینههای تخلف و انضباط شهری در حوزه کاربری و برنامهریزی نیست. بخش عمدهای از آن در اقتصاد است؛ ولی بخش عمده دیگر در شفاف نبودن مسائل اقتصادی کشور است. بخش عمدهای در وجود تورمی است که در کشور به چشم میخورد و از همه مهمتر در جلوگیری از گردش و شفافیت اطلاعات در همه جوانب تاثیرگذار است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها