شناسه خبر : 18099 لینک کوتاه

بررسی عوامل آسیب‌های اجتماعی در گفت‌وگو با سیدحسن موسوی چلک

به فکر سلامت روان نبودیم

صحبت از آسیب‌های اجتماعی که می‌شود، بسیاری صحبت از علت و عوامل آن می‌کنند اما وقتی پای کودکان و سالمندان یا به عبارتی بی‌دفاعان به میان بیاید، مساله خشونت به عنوان اولین عامل بیان می‌شود. با این حال، بسیاری از جامعه‌شناسان معتقدند نمی‌توان به آسیب‌های اجتماعی به صورت تک‌بعدی نگاه کرد و به طور قطع، کودک‌آزاری و سالمند‌آزاری نیز معلول عوامل مختلفی است.

صحبت از آسیب‌های اجتماعی که می‌شود، بسیاری صحبت از علت و عوامل آن می‌کنند اما وقتی پای کودکان و سالمندان یا به عبارتی بی‌دفاعان به میان بیاید، مساله خشونت به عنوان اولین عامل بیان می‌شود. با این حال، بسیاری از جامعه‌شناسان معتقدند نمی‌توان به آسیب‌های اجتماعی به صورت تک‌بعدی نگاه کرد و به طور قطع، کودک‌آزاری و سالمند‌آزاری نیز معلول عوامل مختلفی است. سید‌حسن موسوی‌چلک به واسطه سال‌ها فعالیت در معاونت آسیب‌های اجتماعی سازمان بهزیستی، این آسیب‌ها را از نزدیک دیده و قضاوتی جامع از آن ارائه می‌دهد. وقتی پای گفت‌وگو می‌نشیند، از عوامل آزار بی‌دفاعان تا علل ایجاد خشونت را بررسی می‌کند اما مصرانه معتقد است که این آسیب‌های اجتماعی به صورت آنی و یک‌روزه ایجاد نشده است. حتی معتقد است این مساله مختص دولت‌های گذشته نیز نبوده است. چلک که حالا در قامت رئیس انجمن مددکاری آسیب‌های اجتماعی را پایش می‌کند، اذعان می‌کند که در برنامه‌های توسعه قبل، توجهی به حوزه اجتماعی نشده و تنها برنامه سوم بود که بهترین برنامه‌ها را برای این حوزه داشت.
در هفته‌های قبل دو اتفاق مهم در حوزه آسیب‌های اجتماعی رخ داده است. یکی از آنها مربوط به کودک‌آزاری در یک مهدکودک و دیگری قتل سالمند در خانه سالمندان بود. این اتفاق‌ها مربوط به گروه‌هایی است که قدرت دفاع از خود را ندارند. قصد دارم با یک دید کلان‌تر به این مساله نگاه کنیم. از نظر جامعه‌شناسی اصولاً چرا چنین پدیده‌هایی اتفاق می‌افتد؟ یعنی در واقع علل جامعه‌شناسی‌اش چیست؟
موضوعی را که شما مطرح کردید از چند منظر می‌شود بررسی کرد. یکی اینکه ما بپذیریم آسیب‌های اجتماعی یک واقعیت است. بخش دوم این است که هیچ جامعه‌ای مصون از آسیب‌های اجتماعی نیست. بخش سومی هم وجود دارد آن هم اینکه در حوزه آسیب‌شناسی اجتماعی یک عده از افراد، میزان آسیب‌پذیری‌شان در مقابل آسیب‌های اجتماعی بیشتر از دیگران است. از جمله اینها کودکان، سالمندان، زنان، دختران و افراد دارای نیازهای خاص مانند معلولان را می‌توان نام برد. اینها میزان آسیب‌پذیری‌شان بیشتر است. اما باید این نکته را در نظر داشت که آسیب‌های اجتماعی نه مرز می‌شناسد و نه قشر خاصی را. به مسائلی از قبیل سن، میزان سواد، زن یا مرد بودن، شهری یا روستایی بودن هم ارتباطی ندارد. در حقیقت همه درگیر آسیب‌های اجتماعی هستند اما میزان روبه‌رو شدن‌شان با آسیب، شدت و ضعف دارد و تنوع و نوعش ممکن است متفاوت باشد.
آسیب‌های اجتماعی مختلفی در درون خانواده دیده می‌شود که شاید یکی از شایع‌ترین‌ آنها را بتوان خشونت‌های خانگی دانست. خشونت‌های خانگی به چند دسته تقسیم می‌شود: کودک‌آزاری، همسرآزاری، سالمند‌آزاری و حتی والدآزاری. در این میان، چند سالی است که حساسیت در مقابل خشونت‌های خانگی در جامعه بیشتر شده، رسانه‌ها بیشتر به آن می‌پردازند چرا که آزار وارد‌شده به کودک به دلیل معصومیت و نوع نگاه ترحم‌آمیزی که به آن می‌شود، بیشتر در معرض توجه است. در عین حال گروه دوم یعنی سالمندان نیز وضع مشابهی دارند. سالمندان با توجه به جایگاهی که در دین اسلام برایشان پیش‌بینی شده است برکت خانه هستند. اما بسیار دیده می‌شود که در هر کجا، چه در خانه و چه در بیرون از خانه بر آنها آزار روا می‌شود که به هیچ عنوان قابل ‌پذیرش نیست. با این حال، کودک‌آزاری و سالمند‌آزاری موضوع امروز نیست.

اما به این شدت هم هیچ‌وقت دیده نمی‌شد.
بهتر است ابتدا انواع آزار را طبقه‌بندی کنیم. انواع آزار اگر آزارهای سیاسی و اقتصادی را کنار بگذاریم، در بخش‌های جسمی، جنسی، روحی یا مسامحه نسبت به آن گروه، ممکن است دیده شود. خیلی از ما آزار را تجربه کرده‌ایم. کتک خورده‌ایم، تحقیر شده‌ایم و در نهایت این مساله را تجربه کرده‌ایم. پس این مساله موضوع جدید و خاص امروز نیست. شاید آنچه بیشتر دیده می‌شود، آزارهای جسمی است چرا که هیچ‌وقت کسی به این مساله اشاره نمی‌کند که کسی تحقیر شده و حساسیت‌ها نسبت به آن بیشتر شود. موارد این‌چنینی تنها در صورتی رسانه‌ای می‌شود که آسیب جدی به فردی وارد شده باشد یا منجر به فوت شده باشد. تنها این مسائل است که رسانه‌ای می‌شود. لذا کودک‌آزاری و سالمند‌آزاری همیشه بوده و وجود خواهد داشت و نمی‌توان آن را تجربه جدیدی دانست.
با این حال، در چند سال اخیر رسانه‌ها توجه بیشتری به این موضوعات کرده‌اند. در عین حال، منابع ارائه‌کننده خدمات در این حوزه بیشتر شده است. اورژانس اجتماعی به وجود آمد که قبلاً وجود نداشت. اورژانس اجتماعی که اجرا شد، خیلی از این موارد رسانه‌ای شد و به نوعی از پستوی خانه‌ها بیرون آمد. همزمان با این اقدامات، تشکل‌های غیردولتی نیز فعال شدند و سازمان‌های دیگر در این بخش حساسیت بیشتری از خود نشان دادند.

یعنی شما معتقد هستید که این حجم از آسیب‌های اجتماعی پیش از این هم بوده اما توجهی به آن نمی‌شده است؟
شاید این‌طور باشد. چون نمی‌دانیم که پیش از این چه حجمی از آسیب‌های اجتماعی در این حوزه وجود داشته که حالا بتوانیم این دو بازه زمانی را با یکدیگر مقایسه کنیم. آنچه می‌توان گفت این است که در شرایط فعلی، قوانین حمایتی بیشتری از این افراد آسیب‌دیده تصویب شده است. در قوانین موضوع حمایت از کودکان آزاردیده تصویب شده و ساختار جدیدی برای آن در نظر گرفته شده است. همه اینها، ظرفیت‌هایی است که در شرایط فعلی برای رسیدگی به مساله آسیب‌های اجتماعی صورت گرفته و به همین تناسب حساسیت نسبت به آزار کودکان و سالمندان در جامعه بیشتر شده است. همین هم سبب می‌شود که حتی یک مورد هم در حوزه آسیب‌های اجتماعی دیده شود.

حالا اگر قرار باشد به صورت صرف و بدون مقایسه دوره‌های مختلف با هم، صحبت کنیم باید علت را در چه چیزی بدانیم؟ آیا می‌توان رشد خشونت را در این میان تاثیرگذار دانست؟
خیر، در حقیقت در بخش سبب‌شناسی این موضوع باید از سه منظر به مساله نگاه کرد. اولین مساله عوامل اجتماعی است. دومین مساله عواملی است که به خانواده مربوط می‌شود. در نهایت منظر سومی هم وجود دارد که مربوط به خود فرد است. بچه‌ای که زشت یا بیش‌فعال است، طبیعتاً بیشتر از افراد دیگر در معرض آزار قرار می‌گیرد. افرادی که در دوران کودکی آزار دیده‌اند یا خانواده منسجمی ندارند نیز بیشتر در معرض این آسیب‌ها هستند. طبیعتاً احتمال کودک‌آزاری در چنین خانواده‌هایی به مراتب بیشتر است. خانواده‌ای که مهارت والد بودن را نیاموخته، به مراتب محیط مستعدتری برای ایجاد آسیب اجتماعی در اختیار دارد. بخش بعدی، در حوزه کلان جامعه است. در حقیقت وقتی که سیاستگذاری‌های کلان ما منجر به ارتقای سلامت و سواد اجتماعی نشود و زمانی که مردم به منابع اجتماعی مورد نیاز دسترسی نداشته باشند و از سوی دیگر هم، نشاط در جامعه نباشد، عوارض خود را نشان می‌دهد. در عین حال تقویت نشدن هویت فرهنگی و نبود پیوست‌های اجتماعی برای طرح‌های ملی نیز تاثیرگذار است. بخشی از این عوارض خود را در حوزه آسیب‌های اجتماعی نشان می‌دهد که کودک‌آزاری یا سالمند‌آزاری نیز بخشی از همین مقوله است.

الان شما این سه تا را چطور می‌بینید؟ در حقیقت در سال‌های اخیر چه اتفاقی در این سه حوزه افتاده است؟ آیا می‌توان گفت اتفاقی در این حوزه افتاده که در واقع بخواهیم بگوییم به رشد آسیب‌های اجتماعی ربط داشته است‌؟
طبیعتاً. ببینید اصلاً آسیب‌های اجتماعی دغدغه نیست. همیشه حاشیه بوده است. اگر قرار باشد زمانی که این مساله بروز پیدا می‌کند، به آن رسیدگی شود آن وقت رتق‌وفتق امور می‌شود. وقتی امور اجتماعی در حاشیه قرار می‌گیرند، طبیعتاً آسیب‌های اجتماعی-که کمی به خط قرمز نزدیک‌تر است- بیشتر در حاشیه قرار می‌گیرند.

نکته‌ای که در این رابطه وجود دارد این است که مکان‌هایی مانند مهدکودک یا خانه سالمندان حریم امن محسوب می‌شود و پلیس حق ورود به این مکان‌ها را ندارد. در حقیقت آن‌طور که باید نظارت در سطح بهزیستی انجام نمی‌شود یا بازرسی‌های سرزده دوره‌ای هم آن‌طور که باید دیده نمی‌شود...
درباره مهدکودک تا آنجایی که من خبر دارم، سیستم نظارت وجود دارد و نمی‌خواهم بگویم که اگر ما نظارت هم داشته باشیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد. ولی اینکه مطلق با یک مساله برخورد کنیم، درست نیست. من خودم چندین سال در سازمان بهزیستی بودم و به خوبی این مساله را دیده‌ام. اصلاً این‌طور نیست که نظارت وجود نداشته باشد. هم در مراکز سالمندان و هم در مراکز کودکان سیستم پایش و نظارت به طور کامل وجود دارد. اما اینکه پلیس قصد ورود داشته باشد، توجیه ندارد. یعنی پلیس با چه هدفی باید وارد شود؟ در چنین شرایطی، اگر کودک‌آزاری اتفاق بیفتد و نیاز به مداخله در هر محیطی باشد، طبق قوانین جاری کشور پلیس ضابط قضایی است و زمانی که دادگستری حکم دهد، پلیس می‌تواند ورود پیدا کند. در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب سال 1381 مجلس شورای اسلامی، این مساله تصریح شده است. پس هیچ‌کس نمی‌تواند مانع ورود پلیس شود در جایی که حکم قضایی را بگیرد. طبیعی است که وقتی حکم ندارد ممکن است کسی ممانعت کند.

در چنین شرایطی این بحث پیش می‌آید که بهزیستی باید نظارت‌های دوره‌ای و سرزده‌اش را بیشتر کند.
بهزیستی فعالیت‌های نظارتی خود را انجام می‌دهد. مشکلی که در این میان وجود دارد این است که هنوز سازمان‌های اجتماعی نقش ضابط اجتماعی را ندارند. یعنی هنوز مددکاران اجتماعی در حوزه کودک‌آزاری حق مداخله بدون حکم قضایی را ندارند، مگر جایی که با اجازه متصرف این کار انجام شود. آیین‌نامه اورژانس اجتماعی در دولت سال گذشته تصویب شد و خود من هم مسوول تدوینش بودم. آنجا دقیقاً عنوان شده که دادگستری در این بخش‌ها همکاری کند. لایحه دیگری در حال حاضر در مجلس تحت عنوان «لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان» وجود دارد که با محوریت کودکان در معرض بزه و بزه‌دیده ارائه شده است. آنجا دقیقاً تصریح شده است که در مواقع بحرانی مددکاران اجتماعی بدون حکم قضایی هم می‌توانند مراجعه کنند. الان خیلی محدودیت برای ورود به مکانی که کودک‌آزاری و سالمند‌آزاری اتفاق می‌افتد، وجود ندارد. من به عنوان کسی که در این بخش کار می‌کنم با قاطعیت این مساله را اعلام می‌کنم. اگر کسی می‌گوید محدودیت وجود دارد، ادعایش را با مصداق ثابت کند.

در عین حال نظارت بهزیستی را کافی می‌دانید؟
قطعاً هر قدر نظارت بیشتر باشد احتمال خطا کردن پایین می‌آید. باید این اصل را بپذیریم؛ چه بهزیستی و چه هر مرجعی که می‌تواند طبق وظایف ذاتی‌اش حق نظارت داشته باشد. با این حال، خطا به صفر نمی‌رسد.

بی‌دفاع بودن دو قشر کودک و سالمند اهمیت دوچندانی در حوزه آسیب‌های اجتماعی دارد. آیا نیازی به قانون مشخصی که در جهت حمایت از این دو گروه باشد، نیست؟
خیر، به نظرم در شرایط فعلی نیز از نظر قانونی چیزی کم نداریم.

در حوزه اجرا چطور؟ به درستی اجرا می‌شود؟
برای اجرا در واقع سیستم قضایی باید در این بخش ارزیابی شود. در عین حال، در اجرای قوانین مربوط به کودکان حتی اگر اشکالاتی هم وجود داشته باشد خیلی فراگیر نیست.

در مورد سالمندان هم همین‌طور است؟
بله، در مورد سالمندان هم همین‌طور است.

اولویت آسیب‌های اجتماعی در داخل خانواده به چه صورت است؟
در مقایسه خشونت‌های خانگی -یعنی همسرآزاری، کودک‌آزاری و سالمند‌آزاری- باید سالمند‌آزاری را جزو سومین مورد و کودک‌آزاری را دومین دانست. بالاخره سالمندان هنوز آن جایگاه خودشان را دارند. حالا به هر دلیلی، به دلیل ویژگی‌هایی که دارند، میزان آسیب‌پذیری‌شان زیاد می‌شود.

مساله‌ای که در حوزه کودک‌آزاری وجود دارد این است که در بسیاری از مواقع، این ارتکاب جرم از سوی والدین است...
معمولاً آزارها توسط کسانی صورت می‌گیرد که کودکان با آنها ارتباط بیشتری داشته‌اند.

مساله این است که اگر جرم از سوی بستگان یا اطرافیان صورت بگیرد، شاید شکایت یا پیگیری صورت گیرد اما اگر از سوی والدین صورت گیرد، به چه صورت می‌توان آسیب را پیگیری کرد؟
در آخرین قانون حمایت از کودکان این مساله لحاظ شده و هیچ‌کس مجاز به آزار جسمی، روحی و ارزشی کودکان نیست.

اما موردی در یکی از شهرهای جنوبی گزارش شد که پدری دختر خود را کشته بود. آن طور که اعلام شد، تنها جنبه عمومی جرم برای این مساله در نظر گرفته شده بود.
در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان هیچ‌کس حق آزار کودکان را ندارد و این مساله قابل پیگیری است.

یعنی در واقع همان مجازاتی که برای دیگران در نظر می‌گیرند برای والدین هم در نظر می‌گیرند؟ چون در آن مورد من خاطرم هست که خیلی‌ها اعتراض کردند و گفتند درواقع هیچ مجازاتی برای آن پدر در نظر گرفته نمی‌شود...
یک ماده قانونی وجود دارد که پدر را مستثنی می‌کند. طبیعتاً در اکثر مواردی که آزار صورت می‌گیرد باید حق را به جانب کودکان داد. نمی‌خواهم بگویم مطلق در همه حوزه‌ها این‌طور است. ولی واقعیت این است که قضات این مساله را در نظر می‌گیرند. ممکن است مصداقی در این زمینه دیده شود که کودکی از سوی پدر خود آزار ببیند و قاضی حق را به پدر بدهد اما فراگیر نیست.

پس قانون صریحی نیست که پدر را از فرزندآزاری بازدارد؟
یک ماده قانونی داریم که در واقع اگر پدر، بچه را مورد آزار قرار دهد این‌طور گفته شده که می‌تواند این آزار را مصداق الگوهای تربیتی‌اش بداند. هر چند که در اکثر مواقع که چنین جرمی اتفاق می‌افتد، حوزه‌های جانبی است و در نهایت پیگیری می‌شود.

تلاشی انجام شده که این ماده قانونی، اصلاح شود؟
همین قانون حمایت از کودکان و نوجوانان آنجا دقیقاً پیش‌بینی شده است.

اگر قرار باشد این آسیب‌ها را کنار بگذاریم و جامعه را از نظر خشونت بررسی کنیم، سهم این آسیب‌های اجتماعی را در رشد خشونت به چه میزان می‌دانید؟
خشونت عوامل مختلفی دارد. یکسری مولفه‌هایی در این میان وجود دارد که باید آنها را در نظر گرفت. اگر این مولفه‌ها در جامعه بالا باشد، شاخصه‌های مربوط به خشونت در جامعه پایین‌تر می‌آید. باید توجه داشت که در هر جامعه‌ای که سلامت، نشاط، وفاق، سرمایه اجتماعی بیشتر باشد، آن جامعه بانشاط‌تر می‌شود و طبیعی است که در چنین جامعه‌ای، گذشت، مهربانی، عطوفت، همکاری و همیاری بیشتر خواهد شد. خود خشونت نشان‌دهنده این است که این شاخص‌ها خیلی بالا نیست. این مساله در همه جا همین‌طور است. فرقی هم نمی‌کند که در ایران باشد یا در کشور دیگر. لذا خشونت معلول یکسری عواملی است که اگر وجود نداشته باشد، در قالب خشونت خودش را نشان می‌دهد. ضرب و جرح‌هایی که صورت می‌گیرد نیز بخشی از همین خشونت است. وقتی فشار روانی بالا باشد، آستانه تحمل پایین است. آستانه تحمل که پایین باشد مهارت مدیریت هیجان‌ها و استرس‌ها پایین است.
خشونت‌ها زاییده عوامل دیگری هستند که خیلی از سازمان‌های اجتماعی نقشی در کنترل آن ندارند. به همین دلیل شاهد پدیده‌های مختلف و آسیب‌های اجتماعی در کشور هستیم که روند آن هم رو به رشد است. تقریباً همه گروه‌ها درگیر این مساله هستیم. تنها شدت و ضعف آن متفاوت است.

همه عوامل را نام بردید. اما راهکار اصلی چیست؟ آیا بازگرداندن سلامت روانی به جامعه پله اول است؟
چند مورد را باید نام برد. اولین مساله در حوزه سیاستگذاری است که توجه به امور اجتماعی بیشتر شود. تمام تلاشی که الان می‌شود برای اصلاح مواردی است که باید در برنامه ششم لحاظ شود. حالا باید پرسید چه موضوعاتی باید در سیاستگذاری مبنا قرار گیرد؟ نشاط اجتماعی، تقویت امور فرهنگی، تقویت سلامت روانی اجتماعی، افزایش سرمایه اجتماعی، مشارکت اجتماعی، مسوولیت‌پذیری اجتماعی، پرسشگری و پاسخگری اجتماعی از مهم‌ترین این موارد است. اینها مولفه‌های بسیار کلیدی است که باید در حوزه سیاستگذاری لحاظ شود. قدم بعدی این است که پیوست‌های اجتماعی و فرهنگی را در طرح‌های ملی‌مان لحاظ کنیم و در قدم بعدی به بحث آموزش برسیم.

دقیقاً همین سوال هم مطرح می‌شود که چرا آموزش کافی داده نمی‌شود. در حال حاضر بسیاری از گروه‌ها به حقوق خود آگاه نیستند...
بله، در حوزه آموزش باید از دوران کودکی آغاز کرد. آموزش مسوولیت‌پذیری، مهارت‌های زندگی و اجتماعی، چگونگی بهره‌گیری از منابع اجتماعی، چگونگی مطالبه پرسشگری و ... باید در حوزه آموزش لحاظ شود. ما باید استقلال داشته باشیم. باید مهارت لازم برای ورود به جامعه را داشته باشیم که بتوانیم از زندگی‌مان لذت ببریم نه اینکه دچار آسیب شویم. از این منظر باید آموزش را مبنا قرار دهیم. برای آموزش هم باید از همه ظرفیت‌ها استفاده کرد. اما ظرفیت‌هایی که ظرفیت‌های موثر باشند، مخاطب‌شناسی شود، نیازسنجی شود، روش‌های جذاب انتخاب شود و استمرار داشته باشد.
در چنین شرایطی می‌توان امیدوار بود که مشکل را در بلندمدت حل کرد. البته نباید توقع داشت که اگر امسال آموزش داده شد باید تا آخر عمر مصون ماند. در این میان تکثر در مسائل اجتماعی وجود دارد. امروزه آسیب‌های فضای مجازی وجود دارد که در سال‌های قبل دیده نمی‌شد. حتی چندین سال قبل به دلیل ساختار خانواده، نحوه حمایت از سالمندان متفاوت بود.

به برنامه‌های توسعه اشاره کردید. در برنامه‌های قبلی وضعیت به چه صورت بود؟
تنها برنامه‌ای که خیلی خوب به این موضوع در آن توجه شد، برنامه سوم بود. من در آن زمان در سازمان برنامه و بودجه بودم. هرچند که بعد از آن، برنامه‌های توسعه حرکتی در حوزه آسیب‌های اجتماعی نداشت. در حقیقت بود و نبود آن برای حوزه اجتماعی تفاوتی نداشت. امیدوارم که برنامه ششم رونوشتی از برنامه پنجم نباشد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها