شناسه خبر : 13709 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

داستان ریزگردها

ریزگردها و تنش اجتماعی

استقرار ایران در عرض ۳۵ درجه شمالی، موسوم به کمربند خشک جهان و در مجاورت مشهورترین بیابان‌های دنیا در ربع‌الخالی عربستان و شمال آفریقا، سبب شده تا از دیرباز مردمان ساکن در مناطق جنوب باختری کشور، به‌ویژه ایلام و خوزستان با رخدادی به نام گردوغبار بیگانه نباشند.

استقرار ایران در عرض 35 درجه شمالی، موسوم به کمربند خشک جهان و در مجاورت مشهورترین بیابان‌های دنیا در ربع‌الخالی عربستان و شمال آفریقا، سبب شده تا از دیرباز مردمان ساکن در مناطق جنوب باختری کشور، به‌ویژه ایلام و خوزستان با رخدادی به نام گردوغبار بیگانه نباشند؛ رخدادی که البته ابعاد، شدت و شمار آنها هرگز با توفان‌های رخ‌داده در یزد یا وزش بادهای 120‌روزه در سیستان قابل قیاس نیست. با وجود این، از اوایل دهه 1380 به تدریج نه‌تنها بر شمار و شدت رخداد ریزگرد اضافه شد، بلکه ابعاد آن تا 25 استان کشور را در نواحی غربی، مرکزی و حتی شمالی درنوردید. رخدادی که نخست حیرت و سپس ناخشنودی شدید مردم را به همراه داشت؛ واکنشی که البته در اردوگاه دولتی‌ها، نخست نادیده‌انگاشتن و سپس انفعال کامل بود! انفعالی که آرام‌آرام بر میزان نارضایتی مردمی افزود، به‌ویژه هنگامی که آشکار شد در بین 10 شهر آلوده جهان، نام دو شهر ایرانی (اهواز و سنندج) به دلیل غلظت متراکم ذرات کوچک‌تر از دو و نیم میکرون هم می‌درخشد! به هر حال، آشکار است در ماجرای طغیان دوباره ریزگردها، نمی‌توان اینگونه پنداشت که متهم شماره یک، موقعیت جغرافیایی ایران است که در کنار دو صحرای بزرگ جهان واقع شده. هر چند که نمی‌توان و نباید عامل طبیعی یا خشکسالی و تغییر اقلیم را به کل حذف کرد. شاید مهم‌ترین دلیل یا نقطه آغاز بحران، به خطای فاحش صدام حسین در تغییر مسیر دجله و فرات و ایجاد نهر پنجم یا نهر صدام به بهانه توسعه اراضی کشاورزی در شمال بصره برگردد؛ اقدام نابخردانه‌ای که منجر به آغاز خشک شدن بزرگ‌ترین تالاب منطقه -هورالعظیم- شد. متعاقب آن و پس از سقوط صدام حسین، دولت ترکیه از ضعف دولت مرکزی در عراق نهایت سوءاستفاده را کرده و عملاً حقابه دجله و فرات را به یک‌سوم کاهش داد تا بیش از چهار میلیون هکتار از اراضی کشاورزی عراق در بین دو رودخانه دجله و فرات هم به چشمه‌های تولید گردوخاک جدید بدل شوند. همزمان، طرح شکست‌خورده عربستان در استحصال آب‌های فسیلی و تولید گندم هم به دلیل پایان یافتن منابع آب فسیلی با فرجامی تلخ و خجلت‌بار روبه‌رو شده و چند میلیون هکتار چشمه‌های تولید گردوخاک جدید در مجاورت مرز با عراق آفریده شد. سوریه و ایران هم با شروع به مهار آب‌های داخلی خود که در پایاب به عراق منتهی می‌شدند، ضربه آخر را تکمیل کردند تا شرایط به شکلی باورنکردنی و شتابناک به مرزهایی غیرقابل برگشت نزدیک شود. به عنوان مثال، با احداث سد کرخه، اندک آب موجود در هورالعظیم هم عملاً قطع و این تالاب نیم‌میلیون هکتاری کاملاً خشک شد. شاید به همین دلیل بود که جمهوری اسلامی ایران هم عملاً در برابر پروژه‌های عظیم سدسازی در ترکیه، کاملاً سکوت کرده یا منفعلانه برخورد کرد؛ چرا که وقتی متولیان مدیریت آب در کشور، با افتخار از رتبه سوم سدسازی در جهان یاد می‌کنند، نمی‌توان به دولت ترکیه اعتراض کرد! می‌توان؟ نتیجه آنکه حاصل طرح‌های متعدد سدسازی، گسترش اراضی کشاورزی، حفر زهکش‌های متعدد در جنوب خوزستان (محور هندیجان به ماهشهر)، حفاری‌های شرکت نفت در هورالعظیم و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای در سرچشمه‌های کوهرنگ سبب شد تا بر تعداد چشمه‌های تولید گردوخاک در داخل مرزهای ایران -‌جنوب و غرب خوزستان و پاره‌ای از نواحی استان ایلام (در مجاورت کبیر‌کوه) افزوده شده و در گرانیگاهی دراماتیک، نفس شهروندان اهوازی همزمان با آغاز جشن‌های پیروزی انقلاب اسلامی به شماره بیفتد. نخست آنکه باید از هر نوع پروژه آبی که منجر به کاهش آورد رودخانه‌های کارون، کرخه، جراحی، زهره و مارون شود، ممانعت کرد. باید به سرعت اقدام به تثبیت زیست‌شناختی ناهمواری‌های ماسه‌ای در غرب کرخه کرد. دولت‌های همسایه، به‌ویژه عراق، ترکیه و عربستان سعودی را باید به عنوان کشورهای عضو کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی، واداشت تا در طراحی چیدمان توسعه خود تجدیدنظر کنند. باید با کاهش نگاه امنیتی، سهل کردن فعالیت تشکل‌های مردم‌نهاد در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی و آموزش مردم، اوضاع را کنترل کرد و اجازه داد با خرد و خونسردی، واکنش بخردانه دولت و ملت در مواجهه با ریزگردها به بار نشیند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها