شناسه خبر : 13666 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آمنه هنوز تنهاست

هر ایرانی سالی نیم‌کیلو سم می‌خورد

هفته گذشته، برای ایرانیان هفته خاطره‌انگیزی بود. از سویی حمید سوریان با کسب مدال طلای جهانی، ایران را بر صدر کشتی فرنگی جهان قرار داد. از سوی دیگر والیبالیست‌های ایرانی با انجام بازی‌های درخشان در جام‌جهانی والیبال به جمع شش تیم برتر جهان پیوستند. مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهور به مناسبت قهرمانی کشتی‌گیران ایرانی در اطلاعیه‌هایی ضمن تقدیر از آنان این قهرمانی را به ملت ایران تبریک گفتند. در حوزه هنر نیز رسانه‌ها خبر از آغاز تور محمدرضا شجریان در اروپا دادند.

حمیده حق‌پرست
هفته گذشته، برای ایرانیان هفته خاطره‌انگیزی بود. از سویی حمید سوریان با کسب مدال طلای جهانی، ایران را بر صدر کشتی فرنگی جهان قرار داد. از سوی دیگر والیبالیست‌های ایرانی با انجام بازی‌های درخشان در جام‌جهانی والیبال به جمع شش تیم برتر جهان پیوستند. مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهور به مناسبت قهرمانی کشتی‌گیران ایرانی در اطلاعیه‌هایی ضمن تقدیر از آنان این قهرمانی را به ملت ایران تبریک گفتند. در حوزه هنر نیز رسانه‌ها خبر از آغاز تور محمدرضا شجریان در اروپا دادند. خبری که بسیاری از ساکنان این مرز پرگهر را در حسرت اندوه فروبرد که آب در کوزه است و برای آن باید گرد جهان را چرخید. موش‌های مرضیه برومند هم که این روزها از سر وکول ایرانیان دوستدار سینما بالا می‌روند و با فروش استثنایی منتظر مهرند تا رویدادی بزرگ‌تر را در تاریخ سینمای ایران ثبت کنند. در حوزه بهداشت هم اخبار امیدوارکننده‌ای به گوش می‌رسد. سیدحسن قاضی‌زاده‌هاشمی وزیر بهداشت در هفته گذشته اعلام کرد: «امسال بحران دارویی نداریم و 206 قلم داروی وارداتی ارزان می‌شود.» از دیگر اخبار مهم هفته گذشته اعلام نتایج کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه آزاد بود. در همان روز نخست بعضی نمایندگان مجلس از اقدام غیرقانونی دانشگاه آزاد در افزایش هشت برابری ظرفیت آموزش تکمیلی خبر دادند، این خبر به شدت از سوی مسوولان این دانشگاه تکذیب شد. با این حال نکته جالب این است که طبق شنیده‌ها هر داوطلبی که در جلسه امتحان حضور یافته و مجموع نمراتش منفی نشده توانسته است که از سد که چه عرض کنیم، سرسره کنکور ارشد و دکترای این دانشگاه عبور کند.

هر ایرانی سالی نیم‌کیلو سم می‌خورد
روزنامه شهروند در هفته گذشته گزارشی درباره وضعیت مواد غذایی در ایران منتشر کرد. در این گزارش ادعا شده بود: «فقط ۱۸ درصد خاک کشاورزی ایران سالم است. مصرف کود شیمیایی۱۰ سال اخیر، از ۵/۲ به ۵/۶ میلیون تن رشد رسید.» این روزنامه در گزارش خود به نقل از سعید سلیمانی مدیر زراعت سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی اعلام کرد هر ایرانی سالانه حدود نیم کیلوگرم سم کشاورزی مصرف می‌کند. این در شرایطی است که گذشت زمان نه‌تنها میزان سموم مصرفی در تولید محصولات کشاورزی را کاهش نداده است که در ۱۰سال گذشته مصرف کودهای شیمیایی از ۲/۵ به ۶/۵ میلیون تن افزایش داشته است. در عین حال وزیر بهداشت خبر می‌دهد که ۵۰ درصد از سمومی که در مزارع ایران مورد استفاده قرار می‌گیرد از راه قاچاق تامین می‌شود و سموم قاچاق کیفیت بسیار پایین و آلایندگی‌های خطرناک‌تری دارد. بهزاد عین‌اللهی عضو هیات علمی دانشگاه بقیه‌الله نیز در این ‌باره می‌گوید: مصرف بی‌رویه اوره و فسفات باعث قلیایی شدن خاک کشور و تخریب آن شده است به گونه‌ای که در حال حاضر تنها ۱۸درصد از خاک کشاورزی ایران درحد ایده‌آل باقی‌مانده است. در این میان چند سالی است که بحث تولید ارگانیک در ایران مطرح و کالاهایی با این برچسب به بازار وارد شده است اما به گفته فعالان این عرصه نه‌تنها مشتریان ایرانی که حتی مدیران رده‌بالای کشوری مفهوم ارگانیک را به درستی نمی‌دانند. غیر از این ضعف نظارت بر بازار ارگانیک ایران باعث شده است که کالاهای تقلبی توجیه اقتصادی تولید ارگانیک در کشور را از بین ببرند. در بخش دیگر این گزارش آمده است: «بنا به اعلام انجمن ارگانیک ایران بازار فرانسه سالانه ۱/۹ بیلیون پوند از محل فروش محصولات ارگانیک گردش مالی دارد، در ایتالیا این رقم هشت میلیون پوند و در انگلیس ۲/۶ بیلیون پوند است. اسپانیا، سوئد و هلند هرکدام شش میلیون پوند در بازار محصولات ارگانیک گردش مالی دارند. با این حال در سرتاسر ایران تنها ۱۸ فروشگاه مجاز وجود دارد که محصولات ارگانیک مورد تایید انجمن ارگانیک ایران را به فروش می‌رسانند. بیشتر این فروشگاه‌ها علاوه بر عرضه محصولات غذایی ارگانیک محصولات غیر‌ارگانیک نیز می‌فروشند. خودشان می‌گویند اگر بنا باشد تنها محصولات ارگانیک بفروشند به‌زودی ورشکسته می‌شوند!» خدا آخر و عاقبت همه ما را به خیر کند.

کاهش حدود یک‌سوم مصرف غذایی ایرانیان طی 10 سال
در هفته گذشته درباره وضعیت خوراکی ایرانیان نیز گزارش‌هایی به نقل از منابع رسمی منتشر شد. بنا بر آمار بانک مرکزی متوسط مصرف سالانه اقلام خوراکی ایرانیان طی ۱۰ سال گذشته ۳۰ درصد کم شده است. مصرف اقلام خوراکی و آشامیدنی خانوارها در سال ۸۲ حدود ۱۳۹۲ کیلوگرم بوده که این رقم در سال ۹۱ به ۹۸۱ کیلوگرم رسیده است. شرق در این باره نوشت، کوچک‌تر شدن سبد غذایی خانوار در ایران و میزان فشار اقتصادی واردشده به آحاد مردم در طول سال‌های گذشته، در آمار بانک مرکزی قابل مشاهده است: «وقتی خوراک خانوار کم می‌شود، یعنی توان خرید آنها کاهش یافته و سبد غذای آنها کوچک‌تر شده است. » طی این دوره 10‌ساله مصرف نان، قوت غالب مردم ایران که نسبت به باقی اقلام غذایی ارزان‌ترین برآورد می‌شود، ۳۷ درصد کاهش یافته است. به غیر از نان، تمام اقلام اساسی یعنی گوشت قرمز، نان، برنج، روغن و تخم‌مرغ نیز بین ۲۷ تا ۳۷ درصد کاهش مصرف داشته‌اند. نکته جالب آنکه مصرف شیر که ماده غذایی بدون جایگزین خوانده می‌شود؛ طی این مدت ۳۱ درصد کمتر شده است. در طول ۱۰ سال یعنی از سال ۸۲ تا سال ۹۱، هزینه تامین خوراک، پوشاک و مسکن به عنوان نیازهای اولیه خانوار، بیش از ۳۶۵ درصد افزایش داشته و به عبارت دیگر مخارج خانوار چهار برابر شده است. این در حالی است که در این مدت دستمزد تعیین‌شده تنها ۲۵۰ درصد افزایش‌ یافته که رقمی بسیار پایین‌تر از تورم نیازهای اولیه خانوار است. در نظر بگیرید که این کاهش اسفبار در دوره‌ای بوده است که ایران شاهد درآمدهای افسانه‌ای نفتی بوده است.

از ملاله تا آمنه
«فرهیختگان» در شماره هفته گذشته گفت‌وگویی با آمنه بهرامی- قربانی مشهور اسیدپاشی- داشت. این روزنامه به این بهانه یادداشتی نیز منتشر کرد. در بخشی از این یادداشت آمده بود: آمنه در گفت‌وگوی خود درباره خیلی چیزها سخن گفت؛ از ماجرای آن روز پاییزی که او را به خبر اصلی صفحه حوادث روزنامه‌های 10 سال پیش بدل کرد، از اهمال پرستاران و پزشکانی که در قلب پایتخت دوره اورژانس ندیده بودند و در مواجهه با او آماتورانه کاسه «چه کنم؟» به دست گرفته بودند، از پزشکی که در آن لحظات سرنوشت‌ساز آن هم در بیمارستانی تخصصی، تناول عصرانه را به حضور بالای سر مصدوم ترجیح داده بود و از ثانیه‌هایی که اگر تلف نمی‌شد، شاید آمنه امروز می‌توانست دنیا را نه‌تنها با دیده دل که با دیده سر نیز مشاهده کند. او از تشویق‌ها، تهدیدها، امیدها، ناامیدی‌ها، یاری‌ها و جفاهای 10 سال گذشته نیز داستان‌ها روایت کرد. با این حال آنچه در متن گفته‌های او بیش از همه چیز حس می‌شود، تنهایی او است. تنهایی شهروندی که در مقابل حادثه‌ای مهیب جز پشتیبانی ناچیز خانواده و شاید دوستان، هیچ ملجایی ندارد. کافی است برای لحظه‌ای خود را جای او بگذارید تا عمق خشونت این واقعیت را دریابید. این واقعیت آنگاه اسفبارتر می‌شود که دریابیم ماجرای آمنه به‌صورت گسترده رسانه‌ای نیز شده است و دست‌کم اکثر خوانندگان حرفه‌ای روزنامه‌ها که نیم‌نگاهی نیز به صفحه حوادث دارند، نام و چهره او و حتی فداکاری این دختر جوان در گذشتن از قصاص جوان اسیدپاش را به خاطر می‌آورند. با این حال او هنوز تنهاست. کافی است به نمونه‌های رسانه‌ای‌شده دختران آسیب‌دیده در میان کشورهای همسایه نگاهی بیندازیم تا بهتر به عمق این تنهایی پی ببریم. در یکی دو سال گذشته ملاله، دختر نوجوان پاکستانی به یکی از چهره‌های شاخص خاورمیانه بدل شده است؛ دختری معمولی که در زمینه تدریس دختران فعالیت می‌کرد. او توسط طالبان با سلاح گرم مورد حمله قرار گرفت. با توجه ویژه رسانه‌های پاکستان و منطقه به این رویداد، ملاله یک‌شبه به یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های این کشور بدل شد. از سویی با کمک‌های مختلف بشردوستانه، او از چنگ مرگ رهایی یافت و از سوی دیگر نام او بهانه‌ای برای تاسیس چند NGO در جهت حمایت از بانوان و کمک به آسیب‌دیدگان اقدامات طالبان شد. فعالیت‌های ملاله چنان گسترش یافت که او حتی برای نامزدی جایزه صلح نوبل معرفی شد. شاید در این بحث این اشکال مطرح شود که ماجرای آمنه با ملاله متفاوت است. ماجرای ملاله اجتماعی و سیاسی است، اما روایت آمنه شخصی است. مثال دیگری مطرح می‌کنم. حدود چند سال پیش ‌تصویر بانویی با بینی بریده روی جلد تایم قرار گرفت؛ تصویر زنی از دیار افغانستان به نام عایشه که همسرش بینی و گوش او را بریده بود. ماجرای او دیگر سیاسی نبود، با این حال او نیز از توجه رسانه‌ها سود برد و ضمن حل مشکلات خود، موجی علیه رفتارهای بدوی علیه زنان در افغانستان به پا کرد. از این دست روایت‌ها زیاد است و مجال اندک. اگر به تجربه آمنه نگاهی مجدد بیندازیم درخواهیم یافت که تجربه تلخ آمنه با همه هولناکی آن می‌توانست فرصتی برای جامعه امروز ایران باشد. فرصتی برای نه گفتن به خشونت در مناسبات انسانی، نه گفتن به روش‌های بدوی انتقام و در کنار آن، التیام بخشیدن به آلام آمنه و آمنه‌های دیگری که قربانی این‌گونه خشونت‌ها شده‌اند‌... با این حال هنوز نیز فرصت وجود دارد و می‌توان به بهانه آمنه و آمنه‌های دیگر، جامعه مدنی ما از روزنامه‌نگار گرفته تا اهالی فرهنگ و هنر و حتی صاحبان سرمایه که علاقه‌مندند نام‌شان در امور خیریه نیز سر زبان بیفتد، همت کنند و در این زمینه بیرقی را بلند کرده و مامنی برای آسیب‌دیدگان این قبیل حوادث فراهم کنند و همچنین با آگاهی دادن به جامعه، مانع از بروز چنین فجایعی در آینده شوند. حتی مجید، جوانی که مرتکب آن جنایت شده و با بزرگواری آمنه هنوز می‌تواند جهان را با چشم سر ببیند، نیز می‌تواند فرصتی باشد برای جامعه. او نیز در صورت تنبه و پی بردن به عمق اشتباه خود می‌تواند محملی باشد برای تشکیل گروه‌های مردم‌نهاد برای کنترل خشم و مقابله با روش‌های خشونت‌آمیز. امید که یاد بگیریم در صورتی که نتوانستیم مانع وقوع فاجعه‌ای شویم، در آن فاجعه نیز فرصتی بیابیم یا بسازیم برای فردایی بهتر.

«آشوراده» دود شد و به هوا رفت
در هفته گذشته یک خبر دیگر نیز باعث نگرانی دوستداران محیط زیست شد. خبرآنلاین در گزارشی نوشت: «ساعت حوالی ۱۰ شب دوشنبه گذشته می‌چرخید که تاریکی در شرق میانکاله به روشنی تبدیل شد. آشوراده، آتش گرفته بود. آتش به جان سازید، تمشک و انارهای وحشی افتاده بود و تا دم‌دمای صبح ادامه داشت. نزدیکای سحر، آتش‌سوزی مهیبی که شب را از محیط‌بانان گرفته بود، مهار شد اما خورشید که بالا آمد، باد شروع شد و آتش زیر خاکستر گُر گرفت. آتش، دوباره شروع شد و پس از مهار، چیزی که از خود به جای گذاشت، ۱۰۰ هکتار خاکستر بود... سریال آتش‌سوزی‌های میانکاله ادامه دارد. حالا شمار آتش‌سوزی‌ها به هفت رسیده، هفت آتش‌سوزی کوچک و بزرگ در شش ماه. می‌گویند هفت آتش‌سوزی که از تعطیلات نوروز شروع شد، بیش از ۳۰۰ هکتار از اراضی پناهگاه حیات‌وحش میانکاله را به خاکستر تبدیل کرده است.»

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها