شناسه خبر : 13536 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ایرانی‌ها سال شادی در پیش دارند؟

هزینه شادی

جمعی هشت‌نفره را در نظر بگیرید که می‌خواهند جمعه صبح بروند کوه و صبحانه را در طبیعت میل کنند.

index:1|width:45|height:45|align:right علیرضا شیری / دکترای طب، دانش‌آموخته روانشناسی یونگ از دانشگاه آکسفورد
جمعی هشت‌نفره را در نظر بگیرید که می‌خواهند جمعه صبح بروند کوه و صبحانه را در طبیعت میل کنند. سرگروه به سه نفر از اعضای گروه می‌گوید که پنیر مرغوبی برای جمع تهیه کنند. فکر می‌کنید با شنیدن کلمه «مرغوب» چند نوع پنیر در این صبحانه کذایی پیدا خواهد شد؟ واقعیت این است که بسته به تجربه افراد از پنیرخوری‌های قبلی، هرکسی به زعم خود، خریدی خواهد کرد و خواهد آورد، حال وقتی کلمه «شادی مردم» را جایی می‌خوانیم، چه تصویری به ذهن‌مان می‌رسد؟ مردمی خندان و خوشحال؟ مردمی امیدوار و مصمم؟ عده‌ای که دور هم جمع شده‌اند و می‌زنند و می‌رقصند؟ در این صورت ایران شاد هم احتمالاً یک بزم ۷۹ میلیون‌نفره است! واقعیت این است که به شکلی جدی ما نیاز داریم بیندیشیم که:
احساس شادی با واقعیت شادی فرق دارد.
واقعیت این است که مغز افراد مختلف برداشت‌های مختلفی از یک مفهوم واحد دارد و من بنا دارم از تصویر ذهنی شادی اجتماعی نکاتی را به حضورتان عرضه دارم:
واقعیت این است که شادی به معنی رایج یعنی همیشه خندان بودن عملاً یک وهم بیش نیست زیرا زندگی بالا و پایین‌هایی دارد که رویه‌ای همیشه شاد را عملاً شدنی نمی‌کند.
مشخصاً یک آدم سالم «غم‌های سالم» و «شادی‌های سالم» دارد، منظورم این است که گاهی اوقات ما کسی را از دست می‌دهیم و بناست با این فقدان مدتی سوگواری کنیم و مصمم‌تر به صحنه زندگی برگردیم و عمیق‌تر از مواهب زندگی بهره ببریم و موثرتر زیست کنیم. طبیعتاً در این دوران، غم سالم به رشد فرد کمک می‌کند گو اینکه اگر کسی سوگواری بی‌پایان و درخودماندگی فلج‌کننده‌ای بگیرد عملاً از غم ناسالم آن شخص داریم صحبت می‌کنیم.
مراقب باشیم مهمانی رفتن و دورهمی‌های حتی خوب، موجب فاصله گرفتن از بعضی روزمرگی‌ها و حال خوب موقت می‌شود و این یعنی احساس شادی، خود شادی زمانی است که من رضایت قلبی و آرامش نسبت به آینده و گذشته خویش دارم که چه‌بسا در آن خیلی هم لبخند و قهقهه‌ای در کار نباشد.

نفرین «همیشه ناراضی بودن»
بخش‌هایی از جامعه ایرانی شاد نیست، و البته که خیلی هم متاسف از این وضعیت نیست زیرا اگر بود احتمالاً کاری می‌کرد. مثلاً آدم‌های زیادی هستند که فارغ از دارایی یا نداری خود، اکثراً نق می‌زنند و ناراضی هستند، چه در مرسدس نشسته باشند چه موتور ۱۲۵، باز ناراضی هستند، وقتی از کسب و کارشان می‌پرسی نمی‌گویند خدا را شکر، می‌گویند اوضاع افتضاح است. موقع تحریم، بعد از برجام، پنج سال قبل، پنج سال بعد و... فرقی ندارد، همیشه چیزی هست برای ناراضی بودن و گلام کارتون گالیور بودن!
هر روز صبح در گوانجوی ۳۵ میلیون‌نفری چین، میلیون‌ها نفر بلند می‌شوند که درآمدشان پس از یک روز کاری زیر پنج دلار است، خانه در حد سلول دارند ولی احساس موثر بودنی به مراتب بیشتر از بسیاری از شهروندان ما دارند. یکی از دوستان من نقل می‌کرد که یک کارگر چینی را دیده است که کارش از صبح سیخ کردن قورباغه بوده (شبیه جگر سیخ کردن) که نه خلاقیتی می‌خواهد نه پرستیژ اجتماعی دارد ولی طرف به مراتب از کارش احساس موثر بودنی غنی دریافت می‌کرد.
این بلایی که نسل‌های جدید کشور ما را گرفته باعث می‌شود همه مثل ویروس تو دل هم را خالی کنند، امید همگانی راهزنی بشود، همه به اشتباه فکر می‌کنند که با دارایی زیاد است که بناست مجوز به خود دهیم که شاد باشیم در حالی که این قضیه وهمی بیش نیست. ثروت بیشتر از یک جایی به بعد اضطراب‌های بیشتری نیز به همراه دارد؛ اضطراب نحوه حفظ ثروت، ترس از زیر آب خوردن و... .

نفرین رقابت
روزی دوستی انگلیسی برای اینکه متقاعدم کند به ایران عزیز برنگردم به طور استعاری گفت در کشور تو بیشتر پای هم را می‌گیرید تا دست هم را! واقعیت این است که خیلی‌ها هنوز می‌پندارند که برای بالا رفتن از پله‌های ترقی لازم است بقیه را از پله‌ها سرنگون کنند، در این صورت یک صنعتگر با هزار زحمت و تقلا یک دستگاه، یک وسیله، یک اثر را خلق می‌کند و محاسبه کرده است که ظرف شش ماه بازاریابی و فروش بتواند به نقطه سر به سر برسد و از نیم سال دوم به سود، اما متاسفانه هنوز در ماه دوم تولید هست که ده‌ها نمونه کپی‌شده از محصولش را در بازار می‌ریزند! خب کپی‌کاران عزیز چه خوب است که ریشه هم‌صنف خود را نزنند و به قوانین کسب و کار پایبند بمانند!

ظلوماً جهولاً
آدم‌های زیادی را می‌شناسم که برای ورود غیرقانونی به طرح ترافیک پایتخت، برچسب با برف شادی روی پلاک‌شان می‌زنند که مثلاً ۲۴ هزار تومان هزینه ورود به طرح را نپردازند یا مثلاً همه در ترافیک پشت سر هم ایستاده‌اند، یکهویی یک اتومبیل از خارج از قاعده از مسیر خاکی به خیال خود از همه در صف‌ماندگان بدبخت (!) جلو می‌زند. حالا در نظر بگیرید وقتی هرکی به فکر خویش است، همه دنبال منافع خود و تحقق ضرر بقیه می‌شوند و اعتماد از دست می‌رود. در این صورت یکسری آدم هستند که توهم موفق بودن و جلو بودن دارند و یکسری آدم هم توهم عقب ماندن از بقیه را دائم در مغزشان نشخوار می‌کنند! دو توهم پر ضرر! حجم شکایات ثبت‌شده ایران ۷۹‌میلیونی با هندوستان یک میلیارد‌نفری یکی است! تصور کنید چه جنگی بین مردم ما در جریان است، کمتر به حقوق هم احترام می‌گذاریم، کمتر می‌بخشیم و... .

هزینه شادی واقعی
سوال این است که آیا جامعه ما هزینه شادی واقعی را خواهد داد؟ ما به خاطر سواد اقتصادی پایین، درک‌مان از اقتصاد خوب فقط پول فراوان است نه زیرساخت‌های درست مالی. بنابراین بدون فهم تورم ۴۳ درصد چهار سال قبل، از یارانه ۴۵ هزار‌تومانی لذت می‌بریم و نمی‌فهمیم که اصل سرمایه‌های ماست که در حال فروکاستن است. بنابراین بیشتر دلخوشیم نه رضایتمند.

جامعه ایرانی نیمه بالغ است
صنعتگری نقل می‌کرد که برای اداره غرفه نمایشگاهی به آلمان سفر کرده بود و با مقیاس ایران خودمان، دو روزی زودتر به نمایشگاه رفته بود که ببیند سفارش‌های آنلاین غرفه و ملزوماتش آماده هست یا نه. وقتی به محل نمایشگاه می‌رسد، نگهبان تعجب می‌کند که این آقا چرا زود آمده و ایشان می‌گویند برویم غرفه را درست کنیم و وقتی می‌روند می‌بینند همه چیز با دقت نصب شده و آماده است. اما سطح قرارگیری مونیتور رایانه کمی بالاست و مثلاً باید چند سانتی پایین می‌آمده است. همشهری ما از نگهبان آلمانی پیچ‌گوشتی می‌خواهد برای پایین آوردن سطح زیر کامپیوتر و او تماس می‌گیرد مسوول فنی مربوطه با دم و دستگاه می‌آید و در برابر چشمان متعجب غرفه‌دار با محاسبات دقیق گونیا و... با نیم ساعت دقت فراوان بالاخره سطح را جابه‌جا می‌کند. هم‌میهن ما می‌گفت آنجا بود که فهمیدم چرا محصول آلمانی هرگز خرابی ندارد؛ زیرا حتی یک تکنسین ساده کارش را بسیار جدی می‌گیرد. ما در ایران یاد گرفته‌ایم کوتاه‌مدت لذت ببریم ولو دراز‌مدت درجا بزنیم یا عقب بیفتیم. ما باید بفهمیم بهبود اقتصاد زمان‌بر است، در کارهای خدماتی لازم است دقیق‌تر باشیم که چندباره هزینه سرویس و نگهداری ندهیم، باید جزییات را جدی بگیریم تا خسارت کمتر دهیم و این گونه است که استرس‌های آینده را کنترل خواهیم کرد.

برای شاد بودن در سال ۹۵
در بعد فردی موثر باشیم در شغل‌مان، روابط‌مان را مدیریت کنیم و به جای آزمون و خطا با مطالعه و خودسازی، بلوغ عاطفی‌مان را رشد دهیم. در بعد اجتماعی بی‌تفاوت نباشیم، کمک کنیم صنعتگران کشور بهتر کار کنند و سطح اشتغال بالاتری فراهم بیاورند، در سفرهای خارجی فرهنگ‌های خوب غیر‌خودمان را به داخل بیاوریم و بومی‌سازی کنیم، تاریخ‌مان را بخوانیم و به کم‌حافظگی مشهور ایرانی خاتمه دهیم و تاریخ نوین‌مان را از نو بنویسیم.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها