شناسه خبر : 12920 لینک کوتاه

گفت‌وگو با مدیر انتشارات بین‌المللی شمع و مه

باید دولت را محتاج به خودمان کنیم

افشین شحنه‌تبار مدیر موسسه نشر شمع و مه، از معدود ناشران ایرانی است که به دلیل فعالیت همزمان در ایران و انگلستان توانسته نقش قابل توجهی در ترجمه و حضور نشر ایران در آوردگاه‌های جهانی ایفا کند.

افشین شحنه‌تبار مدیر موسسه نشر شمع و مه، از معدود ناشران ایرانی است که به دلیل فعالیت همزمان در ایران و انگلستان توانسته نقش قابل توجهی در ترجمه و حضور نشر ایران در آوردگاه‌های جهانی ایفا کند. این اتفاق بیش از هر چیز مدیون بخش بین‌المللی موسسه نشر وی و دارا بودن امکان تعاملات بین‌المللی با این بخش از موسسه اوست. به بهانه حضور متعدد وی در نمایشگاه‌های کتاب در ایران، اروپا، ایالات متحده و... با وی به گفت‌وگو نشستیم و برخی از مشکلات پیش روی این عرصه را مرور کردیم.



به نظر می‌رسد مهم‌ترین رویکرد در مواجهه نشر ایران با نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب، مساله نگاه ناشران ایرانی به این پدیده است. به نظر شما ناشران ایرانی بیش از اینکه دست به دامن رونق توانایی‌های خود برای حضور در عرصه‌های بین‌المللی نشر باشند، چشم‌انتظار حمایت دولتی نیستند؟
سال‌هاست که این توقع تبدیل به بلایی شده که قبل از هر چیز گریبان خود ناشران را گرفته است. توقع داشتن حمایت دولتی که ریشه آن را می‌توان در حمایت‌های بی‌دلیل و احساسی پس از پیروزی انقلاب مشاهده کرد. این شیوه کمک‌ها که در دوره جنگ سرد در کشورهای سوسیالیستی هم وجود داشته مثل سمی بوده که هم آفت را کشته هم گیاه را. دو مقوله جدا از هم وجود دارد که نباید آنها را یکی دانست. حمایت‌های فرهنگی دولتی بدون استثنا در تمامی کشورهای دنیا به شیوه‌های گوناگون وجود داشته اما تفاوت آن در کشور ما باعث ایجاد توقعی در قشر فرهنگی و به‌خصوص ناشران شده که الان آن را تبدیل به وظیفه‌ای برای دولت کرده. به کرات از ناشران می‌توان شنید که باید آثاری را تولید کرد که وزارت ارشاد آن را بخرد یا مدام گلایه از آن دارند که محصولی را که تولید کردند دولت نخریده و باعث دپو شدن آن در انبارهایشان شده است. این تفکر به همان نگاهی برمی‌گردد که در اول صحبت‌های خود به آن اشاره کردم. هیچ تولید‌کننده محصول فرهنگی که ناشران بخش بزرگی از آن هستند نباید با این نیت اثری را تولید کنند که دولت آن را خریداری کند وگرنه خود را شکست‌خورده بدانند.
در طول سال‌ها بدون تکیه کردن به دولت این کار را به جلو راندم و خیلی از مواقع به خصوص در دولت گذشته اعتقاد داشتم اگر دولت مانع‌تراشی نکند حمایت هم نیازی نیست. هر شخصی که متولی تولید محصولی فرهنگی در هر قالب است باید در قدم اول کالایی را عرضه کند که دولت شیفته و نیازمند او شود. باید این را بدانیم که متولی دولتی نیازمند تولید‌کننده فرهنگی است و این ما هستیم که باید دولت را به خودمان محتاج کنیم.

شاید بد نباشد در ادامه نگاهی به حمایت‌های دولتی از نشر در دنیا بیندازیم. سیستم حمایتی فعلی و وزارت ارشاد از موسسات نشر برای حضور در یک رویداد بین‌المللی، مشابهی در جهان دارد؟ به نظر شما همین رویه حمایتی فعلی باید ادامه پیدا کند یا اینکه نیاز به تغییراتی داریم؟
همان‌طور که در ابتدای صحبت اشاره شد بدون استثنا در تمامی کشورها حمایت دولتی وجود دارد اما نوع آن با ایران کمی متفاوت است. وظیفه دولت‌ها آماده‌سازی زیرساخت‌ها برای مهیا شدن فعالیت‌های فرهنگی و ادبی است. نوع دیگری از این کمک‌ها در قالب بحث گرنت در بخش ارائه جهانی آثار آن هم بسیار دقیق و به دور از رابطه‌های بیمار در بخش دولتی ایران صورت می‌پذیرد که اگر درست اجرا شود دستاوردی بسیار ارزشمند برای کشور به ثمر خواهد آورد. نمونه صحیح آن را می‌توانیم در کشور همسایه خود ترکیه مشاهده کنیم که حمایت دولتی در بخش ترجمه به معرفی جهانی آثار نویسندگان ترک و حتی کسب جایزه نوبل ختم شد و نگاه دنیا را به قدرت قلم آنها چرخاند. گردش مالی ناشران را چند برابر کرد. به نمایشگاه کتاب استانبول رونق صد‌چندان داد. نمایشگاه بزرگی همچون فرانکفورت را مجبور ساخت تا ترکیه را مهمان ویژه کند. ناشران و آژانس‌های ادبی را برای خرید رایت آثار نویسندگانشان راهی کرد و‌...، حال بیایید این همه ثمره را با هزینه‌ای که دولت آن کشور تخصیص داده مقایسه کنید تا درک این نکته سهل شود که حمایت صحیح دولتی چطور می‌تواند چرخه اقتصادی و فرهنگی کشوری را به گردش دربیاورد در صورتی که در ایران تمام توقع از دولت در این موضوع تبدیل به رویای خرید 100 جلد کتاب از ناشر شده است.

در میان سینماگران وقتی قرار است اثری برای حضور در جایزه اسکار انتخاب شود، وجود یک پخش‌کننده و موسسه نمایش بین‌المللی آن اثر سینمایی و پخش به موقع اثر در بازارها اتفاقی بسیار مهم به شمار می‌رود. به نظر شما در عرصه نشر ایران نیز می‌توان این الگو را دستمایه کار قرار داد و ناشرانی را که ظرفیت و عزمی برای حضور استاندارد در رویدادهای جهانی ندارند از شمول حمایت دور کرد؟
قطعاً این‌طور است منتها با این تفاوت که در طول این سال‌ها در بخش نشر این زیر‌ساخت‌ها شکل نگرفته. به‌طور مثال اصلاً اقدامی برای توزیع اثر قبل از معرفی آن در بخش بین‌الملل صورت نگرفته است. حتی اثری با استانداردهای لازم برای حضور در بازار جهانی تولید نشده است. ناشرانی هم که در این راستا فعالیت داشتند اغلب دولتی بوده و از آنها جز رزومه‌ای بلند‌بالا با مصرف داخلی چیزی به ارث نمانده است. اعتقاد دارم شرایط جهانی نشر را با وضعیت موجود نمی‌توان مقایسه کرد. ما هنوز ابتدایی فکر می‌کنیم در حالی که خود را بزرگ می‌دانیم و بعد که حرکت باعث مستهلک شدن ما می‌شود آن را به گردن دیگران می‌اندازیم. باید حرکت کرد و اگر صاحب ایده نیستیم از کشورهای موفق فکر و روشی را که باعث موفقیت آنها شده کپی کنیم. در تمامی کشورهایی که سینما و موسیقی و هنرهای دیگرشان موفق هستند آن را به موفقیت ادبیات در حوزه فرامرزی کشورشان نسبت می‌دهند ولی در ایران سینما و موسیقی و هنرهای تجسمی تا حدی در دنیا برای خودشان جا باز کردند اما کتاب در اولین قدم‌ها از نفس افتاد.

امسال برخی از تشکل‌های نشر به ویژه در حوزه دفاع مقدس پس از چندین سال حضور در نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب اعلام کرده‌اند که به این نتیجه رسیده‌اند که حضورشان از ابتدا بی‌فایده بوده و نتیجه‌ای به ویژه در زمینه فروش حق رایت و ترجمه برای آنها نداشته است. به نظر شما مزیت نسبی ما برای حضور در نمایشگاه‌های جهانی کتاب در کدام بخش از تولیدات ما نهفته است؟
شاید باید این‌طور گفت که آیا ما درست حرکت کردیم که الان به این نتیجه رسیدیم که حضور ما در نمایشگاه‌های بزرگ دنیا اشتباه بوده؟ آیا اینکه هر سال چهار روز با دست خالی و تعدادی کتاب فارسی که در خود ایران هم اقبالی برای موفقیت ندارند به بزرگ‌ترین نمایشگاه کتاب دنیا می‌رویم و در جواب انگشت‌شمار افرادی که به کتاب‌ها نگاه می‌کنند لبخند می‌زنیم توقع جهانی شدن داریم؟ اگر این حضور اشتباه است علت این همه هزینه و این شوری که همه‌ساله برای حضور در آن بین بزرگان نشر دنیا وجود دارد چه می‌تواند باشد؟ آیا خارجی‌ها هم در این سال‌ها بی‌نتیجه سرمایه خود را دور ریخته‌اند؟ مگر ما چه کرده‌ایم که توقع داریم مردم دنیا جلوی غرفه بی‌رنگ و روح ما برای یک تعداد کتاب بی‌کیفیت از لحاظ ظاهری با زبانی که نمی‌توانند یک کلمه از آن را بخوانند یا ترجمه‌هایی که از خط اول اشتباه است برای ما صف بکشند و به ما التماس کنند و فرش قرمز بیندازند. متاسفانه در ایران تمام زحمات نشر در حوزه بین‌الملل خلاصه در اخذ ویزای شنگن شده و بعد از آن حضور چند‌ساعته در یک نمایشگاه آن هم در دو روز اول و‌...
موضوع فروش حق رایت برخلاف صحبت‌هایی که چندین سال به صورت کلیشه‌ای می‌شود ارتباطی به عدم حضور ایران در WIPO ندارد. اگر اثری قابلیت داشته باشد می‌توان در باب قرار‌دادی داخلی حق آن را قانوناً واگذار کرد اگر نشد باید دلیل آن را در عدم جذابیت محصول، نداشتن علم ارتباط گرفتن در فضای جهانی نشر، ترجمه ضعیف و پرغلط و کمبود آژانس‌های ادبی حرفه‌ای در این حوزه جست‌وجو کرد. در قسمت بعدی پاسخ به سوال شما باید بگویم ادبیات ایران در دو بحث صاحب مزیت و قابلیت برای جذب مخاطب است. در ادبیات کودک در بخش تصویر‌گری و در بزرگسال به‌خصوص در نویسندگان نسل نو به دلیل وجود ممیزی‌های دولتی نویسندگان ما به جایی رسیده‌اند که می‌توانند شخصی‌ترین مسائل جاری روی کاغذ بیاورند و این موضوع داستان‌نویسی در ایران را صاحب سبک و امضای خاصی کرده که آن را نسبت به دیگران متفاوت و حتی جذاب می‌سازد. فراموش نکنیم در حال حاضر مخاطبان آثار ادبی از داستان‌های یکنواخت و کلیشه‌ای در غرب خسته شده و به دنبال قلمی نو هستند که اگر کمی با ذکاوت به آن بنگریم می‌توانیم عقب‌ماندگی خود را در فضای جهانی نشر جبران کنیم.

موضوع بعدی که مایلم در مورد آن صحبت کنم مساله فروش رایت کتاب است که به نظر می‌رسد ناشران ما در آن چندان موفق نیستند. الزامات این اتفاق در کل چیست؟ چه اتفاقی در نشر کشور باید رخ دهد تا بتوانیم رایت آثارمان را بفروشیم؟ در این زمینه مهم‌ترین کمبودهای ما چیست؟
این سوالی است که به‌خصوص بعد از نمایشگاه کتاب فرانکفورت بین اهالی کتاب زیاد شنیده می‌شود و بالطبع پاسخ‌هایی عجیب نیز به گوش می‌رسد. هنوز علت این که بعضی از دوستان پس از نمایشگاه بگویند رایتی واگذار نکرده‌اند به نوعی ضعف یا کسر شأن محسوب می‌شود. وقتی ما هنوز قدم‌های اولیه را در بازار جهانی کتاب برنداشته‌ایم چطور توقع فروش رایت داریم؟ و روی دیگر سکه اینکه بعضی از ناشران فقط برای خالی نبودن عریضه حق چاپ و تالیف چندین عنوان کتاب خود را به زبان‌های دیگر به طور تمام و کمال با چند صد دلار ناقابل معاوضه کرده که این از همان کار نکردن در این حوزه بسیار باارزش‌تر بوده است. واضح است که اولین قدم برای جذب مخاطب انتخاب درست آثار، ترجمه صحیح و دقیق و حرفه‌ای، چاپ آن داستان با استانداردهای روز دنیا و توزیع مناسب است. اگر این مراحل به خوبی اجرا شود خود به خود مخاطب برای نویسنده ایرانی پیدا می‌شود، وقتی چند نویسنده ما در این مسیر قرار گرفتند و وارد دنیای کتاب شدند حس کنجکاوی آنها را به سمت بقیه آثار سوق می‌دهد. باید قبول کنیم راه زیادی داریم تا آنها را جذب کنیم. راهی را که سال‌ها از آن غفلت کردیم یک‌شبه نمی‌توان طی کرد.

فروش رایت آثار ایرانی در زمانی که ایران خودش را هنوز ملزم به مساله کپی‌رایت نمی‌داند تا چه اندازه میسر و منطقی است؟
درست است که لازمه ورود به بازارهای جهانی کتاب داشتن تعهد به قانون کپی‌رایت است اما تجربه ثابت کرده است با همین وضعیت هم می‌توان به نوعی آثار فارسی را واگذار کرد همین‌طور که بعضی از عزیزان فعال در این عرصه همچون آژانس ادبی کیا سال‌هاست در ژانر کتاب‌های مصور کودک به این گونه آثار خود را واگذار می‌کنند و این عمل را در قالب قراردادهایی قابل اطمینان انجام می‌دهند.

درباره بازارهای جهانی پخش کتاب صحبت کنیم و الزامات پیوستن به آنها. جز داشتن یک ترجمه مناسب از تولیداتمان، مساله دیگری هم در این زمینه لازم است. نظر شما درباره این الزامات چیست؟
تجربه شخصی من در باب موضوع پخش در فضای جهانی آن را از جهاتی شبیه به شرایط بازارهای داخلی دیده است. در بیرون از کشور هم توزیع نسخه‌های چاپی همیشه باعث نگرانی ناشران بوده است. برای توزیع مناسب باید تعدد عناوین چاپ‌شده یک ناشر در سال و استمرار معرفی آثار جدید همیشه وجود داشته باشد. با چاپ یک اثر نمی‌توانیم توقع داشته باشیم مرکز پخشی مناسب پیدا کنیم. و یک موضوع که شاید کمتر به آن توجه می‌شود این است که در بیرون از کشور هم مراکز پخش کوچک همچون صدها مرکز پخش ضعیف داخلی می‌توانند برای ناشر دردسرساز شوند. نکته مهم بعدی که در داخل ایران آن را بی‌جهت بزرگ و مهم جلوه می‌دهند حضور اثر در سایت آمازون است. البته در شرایط فعلی بودن در آمازون واجب است ولی کافی نیست. اینکه با این تفکر حرکت کنیم که وقتی یک اثر روی سایت آمازون نشست به فاصله زمانی کوتاهی دنیا را فتح می‌کنیم اشتباهی بزرگ بوده است. هنوز در دنیا حرف اول را برای موفقیت اثر ناشر خوب می‌زند نه یک سایت اینترنتی. در هر صورت برای حضور در بازار جهانی کتاب باید بسیار دقیق‌تر و قوی‌تر قدم برداشت تا سرخوردگی و شکست طعم همیشگی حضور در فضای جهانی کتاب نشود.

مساله آخر را هم به پدیده گرنت اختصاص دهیم. چقدر از مراودات جهانی نشر در دنیای امروز بر پایه گرنت دولت‌ها شکل می‌گیرد؟ بهترین شکل و شیوه اجرایی کردن این اتفاق چیست؟
اصولاً بحث گرنت در کشورهایی صورت می‌گیرد که محدودیت زبانی آنها مانعی برای حضور و معرفی آثارشان می‌شود که زبان فارسی نیز از آن جمله بوده. حمایت صحیح در قالب گرنت بخشی از هزینه سنگین ارائه جهانی را پوشش می‌دهد ولی در کشور ایران این موضوع که با همین عنوان جدیداً در دفتر مجامع وزارت محترم ارشاد صورت گرفته یا طرحی که با سرو‌صدای زیاد تحت نام طرح تاپ از سوی سازمان محترم ارتباطات اسلامی ارائه شد که می‌توان هر دو طرح را ناپخته دانست و دلیل ناکارآمدی و غیر‌موثر بودن آن از جمله این دلایل بوده است. در انتها باید گفت ورود به بازار جهانی همتی بالاتر از تفکر حضور چند‌روزه هر‌ساله در یک نمایشگاه کتاب را می‌طلبد و این ضعف را ناشران باید پر کنند چون منصفانه به موضوع نگاه کنیم وزارت ارشاد و موسسه فرهنگی در حد فراهم کردن شرایط حضور برای همه عملکرد بدی نداشته‌اند و در اینجا باید برگردیم به صحبت ابتدای این مقاله که نگاه همیشگی به دستان دولتی برای گذر از این مسیر اشتباه است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها