شناسه خبر : 812 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گفت‌وگو با علیرضا رحیمی‌بروجردی، نویسنده کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد

طبیبیان و نیلی، رئالیست اقتصادی هستند

پرداختن به موضوعات جدید علمی، جسارت و قدرت خاص خود را می‌خواهد. اینکه پس از سال‌ها درس و بحثدر دانشگاه و نگارش و ارائه مقالات و کتب گوناگون و همچنین راهنمایی، مشاوره و داوری پایان‌نامه‌ها، بتوان به نقطه‌ای رسید که نظریه‌ای جدید را برای نخستین بار مطرح کرد، اتفاق فرخنده‌ای است که می‌توان آن را به فال نیک گرفت. علیرضا رحیمی‌بروجردی، استادتمام دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، این کار را در کتاب «زیبایی‌شناسی علم اقتصاد» انجام داده است.

پرداختن به موضوعات جدید علمی، جسارت و قدرت خاص خود را می‌خواهد. اینکه پس از سال‌ها درس و بحث در دانشگاه و نگارش و ارائه مقالات و کتب گوناگون و همچنین راهنمایی، مشاوره و داوری پایان‌نامه‌ها، بتوان به نقطه‌ای رسید که نظریه‌ای جدید را برای نخستین بار مطرح کرد، اتفاق فرخنده‌ای است که می‌توان آن را به فال نیک گرفت. علیرضا رحیمی‌بروجردی، استادتمام دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، این کار را در کتاب «زیبایی‌شناسی علم اقتصاد» انجام داده است. به بهانه انتشار کتاب «زیبایی‌شناسی علم اقتصاد» از سوی انتشارات دنیای اقتصاد، گفت‌وگویی با نویسنده آن (رحیمی‌بروجردی) داشته‌ایم، که در ادامه می‌خوانیم.



به عنوان نخستین سوال، آیا کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد را یک کتاب آکادمیک اقتصادی می‌دانید؟ یا کتابی هنری و ادبی؟
شاید پرسش شما دارای دو بخش باشد.
نخست: اگر منظور از کتاب آکادمیک، کتاب دانشگاهی باشد؛ باید بگویم که بسیاری از کتاب‌های هنری و ادبی نیز در جرگه کتاب‌های دانشگاهی‌اند؛ به‌صورت کتاب درسی یا کتاب کمک‌درسی. بنابراین، کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد نیز از این قاعده مستثنی نبوده و می‌تواند در دانشگاه‌ها هم کتاب درسی برای دانشجویان باشد، ضمن آنکه برای برخی از رشته‌های دانشگاهی، کتاب کمک‌درسی بسیار مفیدی است.
دوم: آیا کتاب «زیبایی‌شناسی علم اقتصاد»، کتابی اقتصادی است یا کتابی هنری و ادبی؟ باید بگویم: هر دو. این کتاب را با نگاهی بین‌رشته‌ای نوشته‌ام و می‌تواند در دانشکده‌های اقتصاد و هنر و حتی تاریخ و فلسفه به شکل کتاب درسی یا کمک‌درسی مورد استفاده استادها و دانشجویان قرار گیرد.

از نظر شما موضوع این کتاب را در کدام یک از گرایش‌های رشته اقتصاد می‌توان جای داد؟
دوباره باید بگویم این پرسش دارای دو بخش است.
نخست: موضوع اصلی کتاب؛ زیبایی‌شناسی علم اقتصاد است. موضوعی بدیع و نو که تاکنون از سوی هیچ اندیشمندی مورد تتبع قرار نگرفته است. با نگاه زیبایی‌شناسانه، می‌توان شناخت بهتری از فضاها، شرایط و اوضاع پیرامونی پیدا کرد که این امر، فهم و نگرش ما را نسبت به موضوعات مورد مطالعه تغییر داده و در جهت درست و واقعی اصلاح می‌کند. زیبایی‌شناسی به ما می‌آموزد که چگونه می‌توان با نظمی منطقی و هماهنگ و از طریق در کنار هم گذاشتن اجزای مختلف معرفت بشری (برای مثال، هنر، ادبیات، فلسفه و‌...)، به کلیت موضوع مورد مطالعه دست پیدا کرد. بنابراین، نگاه زیبایی‌شناسانه را هم می‌توان در علوم طبیعی به‌کار برد و هم در علوم اجتماعی و انسانی از جمله اقتصاد؛ در این کتاب، نگاه زیبایی‌شناسانه از طریق امتزاج تعقل (اقتصاد) و تخیل (هنر، فلسفه، ادبیات و‌...) و به‌عبارت دیگر، کاربرد هنر، اخلاق، ادبیات و فلسفه در مولفه‌ها و نظریه‌های اقتصادی ارائه شده است.
افزون بر این موارد، نگاه خاصی به انسان اقتصادی داشته‌ام که این نگاه هم به‌نوبه خود جدید و بدیع است. بنیان اصلی کتاب بر دو رکن «زیبایی‌شناسی» و «ادراک هولوگرافیک» استوار بوده و تمامی موضوعات فرعی با توجه به این دو رکن اساسی کتاب مورد بررسی قرار گرفته‌اند. «ادراک هولوگرافیک اقتصاد» نیز موضوعی کاملاً نو و بدیع در علم اقتصاد بوده و تاکنون در هیچ مقاله یا کتابی به آن پرداخته نشده است.
همچنین با استفاده از الگوی هولوگرافیک رابطه میان تعقل و تخیل را در علم اقتصاد آشکار ساخته‌ام. درواقع، الگوی هولوگرافیک همزمانی میان جهانِ عینی (که بر مبنای ابزار عقلانیت توضیح داده می‌شود) با واقعیت‌های درونی (یا شهود هنری که حاصل فعالیت‌های شهودی و ذهنی هستند) را برقرار می‌کند. بنابراین ادعای من در کتاب این است که هیچ‌گونه شکافی میان خویشتنِ درونی و واقعیتِ بیرونی وجود ندارد. نظریه‌های اقتصادی هرکدام به شیوه و روش خود به دنبال برقراری «نظم» و «تعادل» هستند و درواقع، می‌توان گفت چنین نظمی از نظم مستتر در عالم هستی نشات گرفته است. نظم و تعادل اقتصادی از نگاه زیبایی‌شناسانه را نمی‌توان خارج از نظم حاکم بر عالم هستی جست‌وجو کرد و بنابراین، یک‌بار دیگر در اینجا ادراک هولوگرافیک را در تبیین نظریه‌های اقتصادی حاکم کرده‌ام.
در این کتاب از نگاه زیبایی‌شناسانه نشان داده‌ام چگونه «آگاهی» جوامع در رفتار و اندیشه‌های اقتصادی طی زمان تغییر کرده و درواقع، بسیاری از مولفه‌های آگاهی که توسط اسطوره‌ها، ادبیات، هنر، فرهنگ و... در جوامع مختلف که به‌صورت تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متقابل شکل می‌گیرند، تطور اندیشه‌های اقتصادی را دامن می‌زنند.
با توجه به این نکات می‌توان به جزء دوم پرسش شما پرداخت.
دوم: از آنجا ‌که نگاه این کتاب به علم اقتصاد کاملاً جدید و منحصر به‌فرد است، شاید بتوان ادعا کرد نیاز به تاسیس رشته‌ای جدید در دانشکده‌های اقتصاد باعنوان «زیبایی‌شناسی» است. با توجه به سرعت پیشرفت علم اقتصاد از بعد نظری و کاربرد آن در زندگی اجتماعی-سیاسی کشورها، این رشته درسی در دانشکده‌های اقتصاد می‌تواند بسیار مفید و حتی کاربردی باشد. تاکید بیش از حد بر معادلات ریاضی نئوکلاسیک و ارائه نگرشی یک‌سویه از اقتصاد نئوکلاسیک در دنیای پیچیده کنونی نه می‌تواند انگیزه یادگیری مشتاقان علم اقتصاد در دانشکده‌های اقتصاد را برآورده سازد و نه حتی خواهد توانست راه‌حل‌های صحیح پیش‌روی کشورها را با توجه به ساختارهای متفاوت اجتماعی-سیاسی-ادبی-هنری و‌... آنها ارائه کند. در همین راستا، معتقدم استادها در دروس مختلف باید دانشجویان را تشویق به مطالعه کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد کرده؛ به‌ویژه برای درس‌هایی مثل کلیات علم اقتصاد و تاریخ عقاید اقتصادی اگر به‌عنوان کتاب درسی مطرح نباشد، حتماً باید به‌عنوان کتاب مکمل و حداقل کمک‌درسی برای دانشجویان در نظر گرفته شود.

برای نگارش این کتاب، مقدار زیادی اطلاعات هنری، ادبی و تاریخی به خواننده منتقل می‌شود. چقدر مطالعه در این زمینه‌ها از شما وقت گرفته است؟
شاید برای خواننده خوش‌ذوق جالب باشد که بداند نگارش این کتاب از سال 1361 شمسی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. در آن سال، درسی را در دانشکده افسری (دانشگاه امام علی‌(ع) کنونی) ارائه می‌دادم با عنوان: «شناخت مکاتب». حاصل پژوهش‌ها و مطالعاتم در آن درس در نهایت تبدیل شد به کتابی با عنوان: «سیر تفکر عصر جدید در اروپا» که این کتاب را مرحوم استاد فخرالدین حجازی با گشاده‌رویی در سال 1368 به بازار عرضه کرد. پیش از چاپ کتاب سیر تفکر، فکر کنم طی دوران 1364 تا 1366 بود که روزنامه کیهان هوایی، بخش‌های زیادی از این کتاب را به ‌طور مرتب چاپ می‌کرد.
با شروع فعالیتم در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران از ابتدای سال 1368، همچنان به تصحیح و پژوهش موضوعات سیر تفکر می‌پرداختم تا اینکه انتشارات علمی در سال 1370 کتابی را با عنوان «سیر تحول اندیشه و تفکر عصر جدید در اروپا» به بازار عرضه کرد. دانشجویان درس تجارت بین‌الملل طی سال‌های 1368 تا 71 و 72 شاید به خاطر داشته باشند که این دو کتاب را به‌عنوان کتاب‌های کمک‌درسی برای درس تجارت واجب کرده بودم. اما موضوعات آن دو کتاب مرا راضی نمی‌کرد و هنوز معتقد بودم که باید ژرف‌نگری اساسی در کتاب به عمل آورم و بنابراین، پژوهش و تحقیق را در این خصوص در اولویت‌های کارهای تحقیقاتی خویش قرار داده بودم و حتی در فرآیند نگارش کتاب‌های «اقتصاد اخلاقی» و حتی «جهانی‌سازی»، بخش‌هایی از یادداشت‌هایم را در آن کتاب‌ها می‌گنجاندم تا اینکه سرانجام در اوایل دهه 90 شمسی بود که تصمیم گرفتم حاصل سال‌ها مطالعه‌ام را جمع‌آوری کرده که با فضل و عنایت خاص حضرت حق، کتاب «زیبایی‌شناسی علم اقتصاد» در سال 1393 متولد و در سال 1395 چاپ و به بازار عرضه شد.

فکر می‌کنید مخاطبان این کتاب بیشتر از کدام قشر باشند؟ فارغ‌التحصیلان رشته اقتصاد یا فارغ‌التحصیلان رشته‌های هنر و ادبیات؟
فکر می‌کنم در پاسخ به پرسش‌های بالا تا حدودی به این موضوع اشاره کرده باشم. اما اگر واقعیت را از نگاه من بخواهید، گمان می‌کنم دانشجویان دانشکده‌های هنر، ادبیات و حتی علوم اجتماعی اگر استفاده بیشتری از کتاب زیبایی‌شناسی در مقایسه با دانشجویان اقتصاد، نبرند، قدر مسلم بهره کمتری نصیبشان نخواهد شد؛ چراکه کتاب «زیبایی‌شناسی علم اقتصاد» سرشار از موضوعات جذاب هنری-تاریخی-اجتماعی و ادبی اما با نگاه ویژه و تازه ادراک هولوگرافیک بوده که برای دانشجویان می‌تواند نوید نوآوری در برداشت‌های رشته مورد مطالعه خویش را به ‌دنبال داشته باشد.
دانشجویان رشته‌های مختلف در این کتاب مشاهده خواهند کرد که انگیزه‌های اقتصادی و حتی غیراقتصادی در طول تاریخ، محرکی برای پیدا کردن بهترین انتخاب، روش یا مناسب‌ترین نظام اقتصادی برای افزایش منفعت اقتصادی بوده است. برای این منظور، عوامل متنوعی در یافتن روش یا نظام اقتصادی به‌یاری «انسان اقتصادی» آمده و او سعی کرده است در قالب‌ها و صورت‌های مختلف اعم از ادبیات، شعر و هنر تا فلسفه و سیاست و روندهای تاریخی و حتی تمسک به اسطوره‌ها و از دریچه تلفیق تخیل و تعقل، بهترین شیوه رفتار و اندیشه اقتصادی را که متضمن بالاترین منفعت، رفاه یا حتی سعادت «انسان اقتصادی» باشد، از «الگوی هولوگرافیک هستی» استخراج کرده و آن را به کرسی عمل یا نظر بنشاند. مطالعه کوشش‌ها و مجاهدت‌های «انسان اقتصادی» طی تاریخ برای پیدا کردن مناسب‌ترین رفتار و اندیشه اقتصادی که در لابه‌لای صفحات تاریخ، سطور اوراق فلسفی و حتی صورت‌بندی‌های مختلف مکاتب هنری نهفته است، ضمن داشتن اهمیت و جذابیت فراوان در تطور علم اقتصاد، کمتر به‌صورت یکجا و در قالب مجموعه‌ای واحد در معرض مطالعه گذاشته شده است که این کتاب با سماجت خواسته است این کار را انجام دهد که فکر کنم برای کلیه دانشجویان مفید و جذاب باشد.
معتقدم که استادان در دروس مختلف باید دانشجویان را تشویق به مطالعه کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد کرده؛ به‌ ویژه برای درس‌هایی مثل کلیات علم اقتصاد و تاریخ عقاید اقتصادی اگر به‌عنوان کتاب درسی مطرح نباشد، حتماً باید به‌عنوان کتاب مکمل و حداقل کمک‌درسی برای دانشجویان در نظر گرفته شود.


ایده استفاده از هولوگرام‌های فکری چگونه شکل گرفت؟ ممکن است کمی در مورد هولوگرام‌های فکری برای خوانندگان توضیح دهید؟
همان‌طور که پیشتر بیان کردم، پژوهش پیرامون موضوعات کتاب سال‌ها به طول انجامید. هرچند نگرش زیبایی‌شناسانه خویش را در تمامی کتاب تسری داده بودم و اعتقاد داشتم که ارتباط ناگسستنی میان تعقل و تخیل یا مشاهدات عینی و شهودی برقرار بوده و این ارتباط در طول تاریخ بشریت تسری داده شده است؛ اما هنوز حلقه مفقوده‌ای در کتاب وجود داشت تا اینکه به‌طور اتفاقی یکی از استادهای برجسته دانشگاه تهران (آقای دکتر جعفر عبادی) کتاب «جهان هولوگرافیک» نوشته مایکل تالبوت با ترجمه شیوای داریوش مهرجویی را به من هدیه داد. با خواندن کتاب، حلقه مفقوده کتاب را یافتم و با تحقیق بیشتر در مطالعات همسو مثل کتاب «نیمه تاریک وجود» اثر دبی فورد با ترجمه فرناز فرود و کارهای جرالد هولتون و الکس ویسکوواتوف و دیگران، توانستم برای نخستین بار به ایده جدید «ادراک هولوگرافیک اقتصاد» در علم اقتصاد نائل شوم و از این منظر موضوعات کتاب را به هم متصل کنم. برایم بسیار جالب بود که می‌دیدم «الکس ویسکوواتوف» اقتصاددان نهادگرا، با استفاده از نظریه «هولتون»، «جریان اصلی اقتصاد» و به‌طور کلی «اقتصاد نئوکلاسیک» را که به اعتقاد وی از متدولوژی «جان استوارت میل» بهره جسته و تا به امروز از این روش استفاده می‌کند، با نگاهی خاص زیر سوال ببرد. او معتقد است که «جریان اصلی علم اقتصاد» و اقتصاد نئوکلاسیک فقط با استفاده از روش قیاسی و عقلانیت می‌خواهد فرضیه‌های خود را به کرسی ادعا بنشاند، درحالی‌که در بسیاری از تحلیل‌های اقتصادی باید محورهای دیگری ازجمله «تماتا» را اضافه کرد و آن هنگامی است که مشاهدات تجربه بیرونی یا عقلانیت قیاسی به‌درستی نتوانند تصویر واضحی از واقعیت موضوع را ارائه بدهند. یعنی، «تماتا» عبارت است از آرا و دریافت‌های شهودی که عالم را در جریان تحقیق تحت تاثیر قرار می‌دهد. «ویسکوواتوف» می‌پرسد که حال اگر «اطلاعات تجربی» با «تماتا» ناسازگاری نشان دادند، اقتصاددان باید کدام یک را بر دیگری ترجیح دهد؟ آرای شهودی یا تجربه بیرونی؟ او ادعا می‌کند که مواقع ثبت‌شده بسیاری وجود دارد که اقتصاددان، شهود درونی خویش را بر تجربه بیرونی یا متدولوژی عقلانیت ارجحیت داده است. تمامی این موارد و مواردی از این دست که در آرای برخی از اقتصاددانان وجود دارند، من را بر آن داشت که نظریه ادراک هولوگرافیک اقتصاد را ارائه دهم که بر کلیتی هولوگرافیک اذعان دارد که بنا بر آن، موضوعات اقتصادی باید در دنیایی سه‌بعدی نگریسته و تحلیل شوند و این همان دغدغه کلی من در این کتاب بوده که اعتقاد دارم تبیین و قوام هر نظریه اقتصادی با استفاده از دریافت‌های درونی صورت گرفته است که این دریافت‌ها شامل فلسفه، ادبیات، شعر و هنر، در کنار اسطوره‌سازی و تاریخ و مواردی دیگر که در کتاب به آنها اشاره شده، می‌شوند. بدین‌سان بود که نگاه ویژه خویش را از الگوی هولوگرافیک اقتصاد در تمامیت کتاب ارائه دادم.
از منظر هولوگرافیک، واقعیت‌های عینی و اقتصادی، محصول تصویری است از منظری خاص که بر ذهن نظریه‌پرداز اقتصادی افتاده و درحالی‌که سعی در نمایان کردن چهره واقعیت دارد، همزمان می‌پذیرد که چهره‌های واقعیت نامحدود بوده و بسته به کیفیت موج‌های تداخلی که بر ذهن تابانده می‌شوند، آن را می‌سازند. درمجموع، اعتقاد دارم که یک کلیت هولوگرافیک در نظم اقتصادی جهان وجود دارد که غیرقابل تجزیه بوده و هر جزو ناچیز از رفتار و اندیشه‌های اقتصادی در دوران مختلف تاریخی بیانگر همین کلیت هولوگرافیک است که از دیرباز در رویه‌های «انسان اقتصادی» وجود داشته و در هر دوره، شکل خاصی از آن به‌منصه ظهور رسیده است. اصولاً هر اندیشه یا نظریه‌ای خواه علمی یا به اصطلاح غیرعلمی، از کیفیت غیرفیزیکی برخوردار بوده و هولوگرام‌گونه است. در بهترین حالت، نظریه‌پرداز می‌تواند آن را به‌صورت سه‌بعدی در فضای موضوع آن تحقیق و علم به تصویر کشیده و سپس توسط پدیده‌های پیرامونی تبیین کند. هولوگرام اندیشه همیشه پابرجاست حتی اگر پس از مدتی غیرکاربردی بودن آن توسط تخمین‌های کاربردی آشکار شود ولی در مجموع می‌توان گفت «جابه‌جا شدن» هولوگرام نظریه قدیمی با نظریه جدید را که آن نیز هولوگرام‌گونه ظاهر می‌شود، می‌توان در دنیای موازی هولوگرام‌های اندیشه توضیح داد. منظور من از دنیای موازی هولوگرام‌های اندیشه این است که می‌توان برای توضیح پدیده‌های پیرامونی در زمان‌های مختلف متوسل به چندین هولوگرام نظریه شد که اصطلاحاً گفته می‌شود یکی توسط دیگری ابطال شده است، اما این ابطال‌پذیری به‌صورت قراردادی و با توجه به علم محدود بشر بوده و آن نظریه به‌اصطلاح ابطال‌شده هنوز در الگوی هولوگرافیک اندیشه بشری پابرجاست.
الگوی هولوگرافیک رابطه میان تعقل و تخیل را در علم اقتصاد آشکار می‌سازد که یکی از موضوعات محوری ما در این کتاب است. درواقع، الگوی هولوگرافیک همزمانی میان جهانِ عینی (که بر مبنای ابزار عقلانیت توضیح داده می‌شود) با واقعیت‌های درونی (یا شهود هنری که حاصل فعالیت‌های شهودی و ذهنی هستند) را برقرار می‌کند. این الگو ادعا می‌کند هیچ‌گونه شکافی میان خویشتنِ درونی و واقعیتِ بیرونی وجود ندارد. توسط الگوی هولوگرافیک می‌توان میان «تفکر و اندیشه» و «انتخاب اقتصادی» رابطه برقرار کرد و همچنین، قادر خواهیم بود با استفاده از آن، تسری تاریخ، فرهنگ و اندیشه را در تطور علم اقتصاد توضیح بدهیم. بر اساس ادراک هولوگرافیک، تطور آگاهی و علم بشر نشات گرفته از اندیشه وی بوده و درواقع می‌توان ادعا کرد واقعیت هر نظریه اقتصادی برگرفته از تفکر یا اندیشه نظریه‌پرداز آن است؛ یعنی رابطه‌ای معنی‌دار میان «تفکر و اندیشه» و «انتخاب اقتصادی» حاکم است. در این نظریه، تقدیری که خارج از اندیشه باشد، در خلق نظریه اقتصادی به کار نرفته و درواقع، اندیشه‌ها و تفکر انسان اقتصادی، خالق و معمار تقدیر اقتصادی اوست.

نظریه‌های جدید اقتصاد کلان که مبتنی بر ایجاد پایه‌های خردی (Microfoundations) و تحلیل آنها با استفاده از برنامه‌نویسی رایانه‌ای هستند، گاهی سعی می‌کنند پیشینه فرهنگی و تاریخی جوامع را نیز در قالب فرمول‌های ریاضی بگنجانند که بتوانند تبیین واقعی‌تری از تغییرات اقتصادی جوامع ارائه دهند. در این زمینه یک مثال خوب می‌تواند آقای دارون عجم‌اوغلو باشد که تاکنون در مقاله‌های متعددی سعی کرده مولفه‌های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی را در قالب الگوها و فرمول‌های ریاضی پیاده‌سازی کند. از نظر شما ممکن است روزی فرا برسد که مطالبی نظیر آنچه در کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد آمده نیز قابلیت تبدیل به الگوها و فرمول‌های ریاضی را پیدا کنند؟
بله، با این دیدگاه آشنایی دارم. اتفاقاً در سال‌های نخست تدریس در دانشگاه ایالتی کانزاس و حتی در دانشگاه امام صادق (ع)، کتاب اقتصاد کلان Robert Hall & John Taylor را تدریس می‌کردم که تاکید بر Micro Foundations of Aggregate supply and Economic Growth داشت. شاید برای آن سال‌ها تدریس این کتاب در ایران بسیار جدید بود و افق تازه‌ای از اقتصاد را برای دانشجویانم می‌گشود.
بگذریم؛ از پرسش شما درمی‌یابم که می‌خواهید به ارتباط میان نظم‌های مستتر و نامستتر و زبانی که می‌توان آن را بیان کرد، اشاره کنید. نخست اشاره کنم که با استفاده از ادراک هولوگرافیک، پیوند ناگسستنی میان علوم پیدا خواهیم کرد که به ما اجازه می‌دهد هر علم را با زبان علم دیگر نیز توضیح دهیم. به‌عبارت دیگر، برخلاف کسانی که معتقدند هر علم زبان مخصوص و منحصربه‌فرد خود را داراست، در الگوی هولوگرافیک، انحصار زبانی نیز گسسته خواهد شد. در خصوص ارتباط میان نظم‌های مستتر و نامستتر همان‌طور که در کتاب نوشته‌ام: به ادعای بسیاری از فیزیکدانان ازجمله «بوهم»، نظم موجود در عالم هستی از لحاظ هولوگرافیک، نظمی سازمان‌یافته بوده و به‌تعبیر بوهم «از آنجا که هرچه در عالم است، از بافت یکپارچه نظم مستتر تشکیل شده است‌... هرچه در جهان وجود دارد جزئی از یک پیوستار است. برخلاف جداگانگی ظاهری چیزها در سطح نظم نامستتر، هر چیز، گستره یکپارچه هر چیز دیگر است و در نهایت حتی نظم‌های مستتر و نامستتر در هم آمیخته می‌شوند‌... چیزها می‌توانند بخشی از یک کل تقسیم‌نشده باشند و کماکان کیفیات یگانه خود را نیز حفظ کنند‌... درواقع، بوهم بر این باور بود که گرایش کمابیش فراگیرِ ما به پاره‌پاره کردن جهان و نادیده گرفتن همبستگی ماهوی همه چیزها را می‌باید دلیل بسیاری از مشکلات‌مان دانست، نه‌تنها در حیطه علوم که در زندگی و در جامعه نیز‌... شاید ورای این نظم مستتر، نظم‌های حتی به خواب ندیده‌ای هم وجود داشته باشند، یعنی بی‌نهایت مراحل تحول و پیشرفت.» از این دیدگاه نباید تعجب کرد که پژوهشگران روزی به راحتی بتوانند موضوعات گسترده کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد را با زبان ریاضی هم توضیح دهند.

چشم‌انداز مباحث مطرح‌شده در کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ فکر می‌کنید علاقه‌مندان چگونه می‌توانند به بسط دانش در این حوزه اقدام کنند؟
نگاه و روش پیشنهادی مطالعه مباحث کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد بسیار متنوع هستند. در این کتاب از نگاه زیبایی‌شناسانه نشان داده‌ام که چگونه «آگاهی» جوامع در رفتار و اندیشه‌های اقتصادی طی زمان تغییر کرده و درواقع، بسیاری از مولفه‌های آگاهی که توسط اسطوره‌ها، ادبیات، هنر، فرهنگ و‌... در جوامع مختلف که به‌صورت تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متقابل شکل می‌گیرند، تطور اندیشه‌های اقتصادی را دامن می‌زنند. اندیشه‌هایی که گاهی ادامه پیدا کرده و گاهی زمان مصرف‌شان به سر آمده و جای خود را به نگرش و رفتار اقتصادی دیگری می‌سپارند. به عبارت دیگر همان‌طور که در کتاب نوشته‌ام، «ایده هولوگرافیک ارتباط و پیوندِ توضیح‌ناپذیری را هم که گهگاه میان آگاهی دو یا چند فرد به‌وجود می‌آید، روشن می‌سازد‌... فراز و نشیب آگاهی ما را نمی‌توان دقیقاً تعریف کرد، ولی می‌توان آن را همچون واقعیتی ژرف و بنیادی در نظر گرفت که از میانش اندیشه‌ها و عقاید ما شکوفا می‌شوند و به ‌نوبه خود، این اندیشه‌ها و عقاید بی‌شباهت به امواجِ آب، گرداب‌ها و آبفشان‌هایی نیستند که در مسیر جریان رودخانه می‌بینیم و پاره‌ای نظیر گرداب‌ها دوام می‌آورند و همچنان بیش‌و‌کم ثابت و پایدار می‌مانند؛ حال آنکه پاره‌ای زودگذرند و به‌همان سرعت که پدیدار شده‌اند، ناپدید می‌شوند‌... مساله همبستگی ماهوی همه چیزها که توسط الگوی هولوگرافیک پیش‌بینی شده می‌تواند چنین تبیینی را ارائه دهد. در جهانی که همه چیز (از جمله، نگرش‌ها و رفتار اقتصادی) از درون بی‌نهایت به‌هم پیوسته‌اند، همه آگاهی‌ها نیز ماهیتاً به‌هم پیوسته‌اند. به‌رغم همه ظواهر و نشانه‌ها، ما موجوداتی هستیم بی‌حدومرز. یا آن‌طور که بوهم بیان می‌کند: «آگاهی بشریت در نهایت عمیقاً یکی است»» بنابراین، آنچه در این کتاب به دنبال آن هستم، نشان دادن ارتباط و پیوند «آگاهی اقتصادی» یا به‌عبارت دیگر، ارتباط میان «تفکر» و «انتخاب» درون نسل‌ها طی تاریخ بشریت است. این یکی از چشم‌اندازهای ویژه کتاب است که امیدوارم توسط پژوهشگران بسط داده شود و همان‌طور که در کتاب تاکید کرده‌ام: تاثیر حوزه‌های فکری و هنری بر تحول علم اقتصاد، همگی در دایره هولوگرام فکری اومانیستی بوده و نقش انسان اقتصادی به ‌مثابه فعال ما‌یشاء در آنها غیرقابل انکار است. هولوگرام فکری اومانیسم در «رنسانس» یک بار دیگر نمایان شد که از آن به «تفکر عصر جدید» یاد کرده‌ام. هولوگرام فکری عصر جدید اعم از فلسفه، شعر، موسیقی، نقاشی، مجسمه‌سازی، معماری، آداب و معاشرت و‌... در حوزه‌های علوم بشری ازجمله علم اقتصاد نمایان شد و در حالی‌ که در تمامی رشته‌های علمی تاثیر می‌گذارد، سمت‌وسوی هرکدام را در الگوی هولوگرافیک اقتصاد با خود هم‌آوا و هم‌جهت می‌کند. الگوی هولوگرافیک اقتصاد در این تحقیق که بر‌مبنای زیبایی‌شناسی و پرداختن به هولوگرام‌های فکری هنری-فلسفی و تاریخی نمایش داده شده است، می‌خواهد نشان دهد که چگونه می‌تواند به «رضایتمندی» و نیازهای هر دوره از زمان خویش، پاسخ شایسته‌ای دهد.
دکتر یدالله دادگر و موسی غنی‌نژاد از جمله استادانی هستند که توانسته‌اند میان تجربه‌های بیرونی و آرای شهودی ارتباط برقرار کنند. یا دکتر طبیبیان و دکتر مسعود نیلی شاید بر رئالیسم اقتصادی بیشتر تاکید داشته باشند.


فکر می‌کنید مهم‌ترین کمکی که مطالعه کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد می‌تواند برای اقتصاددانان و تصمیم‌گیران اقتصادی کشور دربر داشته باشد، چیست؟
پرسش بسیار مهمی است. نخست آنکه این کتاب می‌تواند افق دید اقتصاددانان و تصمیم‌گیران اقتصادی را گسترده کند. یکی از ناهنجاری‌های نظام آموزشی و حتی سیاسی کشور، تک‌بعدی و یک‌سویه‌نگری نسبت به موضوعات است. این کتاب کمک می‌کند تا ارتباط ناگسستنی میان افکار و انتخاب‌ها را طی قرون متمادی با یکدیگر آشکار سازد.
ان‌شاء‌الله. اگر موافق باشید در آینده فرصت بیشتری را برای پاسخ همه‌جانبه به این پرسش مهم فراهم کنید تا از ابعاد مختلف به آن بپردازم.

آیا برنامه‌ای برای تدریس درسی تحت عنوان «زیبایی‌شناسی علم اقتصاد» دارید؟
حتماً باید انجام این وظیفه مهم یکی از اولویت‌های آموزشی دانشکده‌های اقتصاد باشد؛ اما متاسفانه در ایران برای ارائه دروس جدید باید از هفت‌خوان وزارتخانه و دانشگاه گذشت و اگر اغراق نباشد، سال‌ها طول می‌کشد. استاد دانشگاه، حتی اگر مثل من استادتمام دانشگاه باشد که در همه جای دنیا حرف‌هایش را گوش می‌دهند، نمی‌تواند راساً اقدام به برگزاری یا برپایی کلاس یا همایشی کند. امیدوارم در آینده فرصتی فراهم شود تا بتوانیم کرسی زیبایی‌شناسی را در دانشگاه‌های کشور راه‌اندازی کنیم.

در ادامه نام چند مکتب از مکاتب هنری ذکرشده در کتاب زیبایی‌شناسی علم اقتصاد را ذکر می‌کنم. لطفاً شما با توجه به جریان‌های اقتصادی موجود در ایران و اقتصاددانان منتسب به آنها، نام یکی از همکاران اقتصاددان خود را ببرید.
رئالیسم اقتصادی / سوررئالیسم اقتصادی / کوبیسم اقتصادی / مدرنیسم اقتصادی
پست مدرنیسم اقتصادی / رمانتیسم اقتصادی؟
نخست باید اشاره کنم که مکاتب مورد بحثی که به آنها اشاره کردید، برای نخستین بار در علم اقتصاد توسط این کتاب طراحی و معرفی شده‌اند و استادان دانشگاه شناختی نسبت به این مکاتب ندارند؛ به ویژه آنکه نگرش سنتی نئوکلاسیک بر اندیشه‌ها و درس‌های اکثر استادهای اقتصاد در دانشکده‌های اقتصاد سایه افکنده است. اما شاید بتوان رگه‌هایی از اندیشه‌های زیر را در نوشته‌ها و آثار استادهای اقتصاد یافت. برای مثال، دکتر یدالله دادگر و موسی غنی‌نژاد از جمله استادانی هستند که توانسته‌اند میان تجربه‌های بیرونی و آرای شهودی ارتباط برقرار کنند. یا دکتر طبیبیان و دکتر مسعود نیلی شاید بر رئالیسم اقتصادی بیشتر تاکید داشته باشند (شاید هم شما بتوانید مثال‌های دیگری را اضافه کنید).

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها