شناسه خبر : 4389 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آسیب‌شناسی شبکه‌های قدرت در عرصه سیاسی ایران و آمریکا

مخالفان حزبی آمریکایی؛ مخالفان محفلی ایرانی

مخالفت با بهبود روابط بین ایران و جامعه بین‌الملل از سوی محافل داخل ایران و خارج از ایران، یک تفاوت اساسی دارد. مخالفت‌ها در کشور ما در همه حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و رسانه‌ای، مخالفت‌های محفلی است.

index:1|width:50|height:50|align:left علی بیگدلی / استاد روابط بین‌الملل
مخالفت با بهبود روابط بین ایران و جامعه بین‌الملل از سوی محافل داخل ایران و خارج از ایران، یک تفاوت اساسی دارد. مخالفت‌ها در کشور ما در همه حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و رسانه‌ای، مخالفت‌های محفلی است. در حالی که در آمریکا مخالفت‌ها سازمان‌یافته است. فرض بفرمایید اگر «آیپک» را در نظر بگیریم، می‌بینیم که از نهادهای بسیار زیادی تشکیل شده‌اند و این نهادها نهادهای اقماری هستند که یک مجموعه را تشکیل می‌دهند. این مجموعه در همه حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی مذهبی حضور دارند و دخالت می‌کنند. NGO‌های فراوانی دارند. کمیسیون روابط خارجی‌شان شاید چند درجه از کمیسیون روابط خارجی مجلس سنا پایین‌تر باشد. اما همین NGO‌ها روی کشورهایی که آمریکا در آستانه رفع مشکل با آنهاست، مطالعه می‌کنند و راجع به آنها مطلب می‌نویسند و کسب اطلاعات می‌کنند. در نهایت هم این اطلاعات را به کمیسیون روابط خارجه مجلس سنا که مسوولیت احیای این روابط را دارد، ارائه می‌دهند. بنابراین در آمریکا همه چیز سازمان‌یافته است. مخالفت‌ها و مخالفت کردن‌ها به دلایل قطعی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مستدل است. فرض بفرمایید لابی اسرائیل ده‌ها روزنامه و ده‌ها کانال تلویزیونی دارند که فعالیت‌های سیاسی و مخصوصاً اقتصادی می‌کنند. در دوره اول آقای اوباما اینها موفق شدند حدود 76 درصد از آرای اوباما را برایش به صندوق بریزند. بنابراین الان گروه‌هایی که بیش از همه اوباما را مذمت می‌کنند که چرا آنقدر تحت تاثیر اظهار نظرهای نتانیاهو قرار می‌گیرد و در برابر نتانیاهو که می‌نشیند، شاید گذشته‌هایش را فراموش کند، فراموش می‌کنند که اوباما با لابی اسرائیل به این پیروزی در انتخابات رسید. به عبارتی اوباما مجبور است این کار را بکند. اصلاً سیستم آمریکا این‌چنین است. رئیس‌جمهور آمریکا در همین شیوه بزرگ شده و با همین شیوه کار کرده است و این الگوها را محترم می‌شمارد. بنابراین مخالفت‌های درون آمریکا در برابر نزدیکی با ایران، مخالفت‌های سازمان‌یافته و کانالیزه‌شده است. اما در کشور ما این‌چنین نیست. مخالفت‌ها محفلی است یعنی یک گروه 50 نفره می‌نشینند و چای‌شان را هم می‌خورند و قلیان‌شان را هم می‌کشند و تصمیم می‌گیرند که امسال 13 آبان را خیلی مفصل‌تر بگیرند و فریاد مرگ بر آمریکا را بلندتر بکنند. حالا اینکه منافعی دارند -که قطعاً دارند- بحث جداگانه‌ای است. در مورد جو رسانه‌ای هم دو سطح است، یکی جو رسانه‌ای ناشی از لابی‌های اقتصادی و جو رسانه‌ای ناشی از لابی‌های سیاسی. یک مقداری هم شاید بحث حیثیتی برای روزنامه‌ها باشد. یعنی روزنامه‌ای مانند کیهان این همه سال غضب‌آلود به آمریکا نگاه کرده است حالا یک‌مرتبه تغییر مسیر بدهد، برایش خیلی سخت می‌شود. ولی در آمریکا این‌چنین نیست. اگر به آن نقطه‌ای برسند و احساس کنند نزدیکی با ایران هم به نفع منافع ملی آمریکاست، به راحتی با موضوع کنار می‌آیند. در سیاست سیاستمدار تابع شرایط لحظه‌ای است. ما می‌گوییم امام(ره) در دو بعد از ظهر روز سه‌شنبه سال 1364 این‌چنین فرمایش کردند، بنابراین دیگر نمی‌شود حرفی زد. اما از نظر علم سیاسی، سیاستگذار تابع شرایطی است که به وجود می‌آید و معتقد است که در آن شرایط هم باید حرف بزند و هم عمل بکند. بنابراین چون غربی‌ها این را بلد هستند همین کار را هم می‌کنند و به سرعت تغییرش می‌دهند. منتها چون سیاست در کشور ما، جنبه حیثیتی و ناموسی پیدا می‌کند، وقتی اظهار نظر می‌کنیم هم شخصیت‌هایمان برای ما تابو می‌شوند و هم کلمات‌شان برایمان حالت کرامتی پیدا می‌کند. دیگر نمی‌توانیم از اینها بگذریم. رسانه ملی ما هم همین طور است. یک‌مرتبه بخواهند تا این میزان در مواضع رسانه چرخش داشته باشند، برایشان سخت می‌شود. برایشان جنبه روان‌شناختی دارد. البته در خیلی از گروه‌ها، جنبه‌های اقتصادی هم مطرح است. یک نکته مهم دیگر این است که آمریکایی‌ها سطح پذیرش نظرات حاکمان‌شان بالاست. یعنی اگر رئیس‌جمهور آمریکا همین الان بگوید روز است آن بخشی که آن را قبول دارند و به او رای داده‌اند، حتماً باور می‌کنند. بعد به رسانه‌هایشان می‌گویند که اصلاً راجع به ایران هیچ مطلبی ننویسید. این موضوع احتیاج به نظر کنگره هم ندارد. رئیس‌جمهور آمریکا پرقدرت‌ترین رئیس‌جمهور جهان است. به رسانه‌هایش می‌گوید که اصلاً راجع به ایران هیچ مطلبی ننویسید، در تلویزیون هیچ مطلبی در مورد ایران پخش نکنید و اینها هم نمی‌کنند. اصلاً شاید دلیل هم نداشته باشد و آنها هم دلیل نمی‌خواهند. همه اینها به دلیل اختلافات ذاتی است که هم تربیت، هم هویت، و هم شخصیت ما با آنها تفاوت می‌کند. اصلاً بحث خوب بودن و بد بودن‌مان نیست. امیدوارم این روند مذاکراتی که الان ما به دنبال آن هستیم به یک نقاط مثبتی برسد. این مذاکرات به همین جا ختم نمی‌شود که بیایند چند دوربین در مراکز هسته‌ای نصب کنند و بخشی از تحریم‌های خصوصی آمریکا هم لغو بشود. خیر این طور نیست. یعنی آنها بعد از داستان هسته‌ای حتماً به این نکته می‌رسند که خب حالا آقای رئیس‌جمهور ایران اختلافات دیگر کدام است؟ می‌گویند که بیایید آن نگاهتان نسبت به اسرائیل را تغییر بدهید. می‌گویند خب حالا باید بیایید آن حمایت‌هایتان را از آنهایی که ما اسم‌شان را گذاشتیم تروریست بردارید. یعنی این چنین نیست که با همین چهار تا رفت و آمد با آقای دکتر عراقچی این مشکل حل بشود. ممکن است این مشکل حل بشود ولی هیچ فاصله‌ای بین مشکلات بعدی و بعد از آن وجود ندارد. بنابراین این مساله می‌تواند خیلی پردامنه باشد. بخش دیپلماسی ما باید با هوشیاری بسیار زیاد و آینده‌نگری، این مذاکرات را انجام بدهد و حتماً آنها هم در جریان هستند که بعد از حل اختلافات‌مان با آمریکا باز انتظارات و توقعات بیشتری می‌آید که اگر توقعات بعدی عمل نشود شاید خیلی از مذاکرات ما که در این شرایط فعلی صورت می‌گیرد، برود روی هوا و اصلاً هیچ نتیجه‌ای ندهد. بنابراین این روند مذاکرات باید روند طولانی باشد که همه بخش‌ها را شامل شود. یعنی آمریکا نمی‌تواند ببیند این همه فشاری که نتانیاهو می‌آورد که اینها اصلاً نباید سانتریفوژ داشته باشند چه برسد به اینکه 20 درصدش را بیاورد به پنج درصد برساند. هم از جهت حقوق بین‌الملل و هم از جهت روابط آژانس حرف بی‌معنایی می‌زنند. ولی روزی می‌رسد که اوباما می‌گوید ما تکلیف خودمان را انجام دادیم ولی من نمی‌توانم از کنار اسرائیل رد بشوم، بنابراین بدون کسب رضایت اسرائیل ما نمی‌توانیم حتی قول‌هایی را که به شما داده‌ایم اجرا کنیم مگر اینکه شما نگاهتان را نسبت به اسرائیل عوض کنید به معنای اینکه اسرائیل به رسمیت شناخته بشود. نه اینکه مبادله سفیر بکنیم، نه این چنین نیست ولی همان کاری که مثلاً عربستان سعودی دارد می‌کند هیچ صحبت راجع به اسرائیل نمی‌کند و از کنار اسرائیل می‌گذرند. از همین الان که من دارم با شما صحبت می‌کنم در بعضی رسانه‌های آمریکایی این چنین مسائلی مطرح است. در گاردین هم چنین اظهار نظری تلویحی شده بود که آمریکا بعد از حل مشکلاتش با ایران با اسرائیل چه خواهد کرد؟ با توجه به اینکه گاردین یک روزنامه اشرافی در لندن است به این شکل و صورت به این موضوع می‌پردازد که وضعیت ایران و اسرائیل و آمریکا چطور می‌شود؟ می‌پرسند وضعیت آینده ایران با اسرائیل به چه شکل و صورتی خواهد بود؟ بنابراین هم رسانه‌ها روی این موضوع خیلی‌خیلی حساس هستند و هم مردم آمریکا و هم مقامات آمریکا کاملاً تحت تاثیر نظرات روزنامه‌هایشان قرار می‌گیرند. البته هم در ایران و هم در آمریکا یک شبکه‌هایی داریم که از بیرون و از حومه قدرت دولت به نوعی کار لابی‌گری خود را انجام می‌دهند.گروه‌هایی که دارای منافع اقتصادی خاصی هستند. طیف‌هایی که از تنش بین ایران و آمریکا سود می‌برند. این گروه هم در داخل ایران است و هم آن طرف وجود دارد. این شبکه‌ها هم برای اینکه به منافع بیشتری دسترسی پیدا کنند و هم از مالیات‌های سنگین دولت آمریکا فرار کنند، از طرق غیرقانونی به دور زدن تحریم‌ها و فروختن کالای آمریکایی باواسطه به ایران، می‌پردازند. می‌توانند کالاهایشان را به قیمت‌های بالاتری بفروشند. مالیات هم پرداخت نمی‌کنند. همین طیف اقتصادی را این طرف در داخل ایران هم می‌بینیم و به این جهت خیلی پیشرفته هم هستیم. به هر حال مخالفان بهبود رابطه ایران و آمریکا، بسیار متنوع هستند. گروهی سیاسی، گروهی ایدئولوژیک و گروهی اقتصادی، که سازوکارشان در ایران و آمریکا بسیار متفاوت است اما هر دو طرف یک هدف دارند: «رسیدن به هدف؛ باقی ماندن تنش».

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها