شناسه خبر : 3972 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نقدی بر مقاله «استقرار آموزشی مکتب نیاوران»

اباذری، مکتب نیاوران و مهندسی سیستم‌ها

از نظر دکتر یوسف اباذری در مقاله «استقرار آموزشی مکتب نیاوران، تاریخچه ایجاد نهادهای دولتی آموزش مدیریت و اقتصاد بازار آزاد» که مشترکاً با حمیدرضا پرنیان تالیف و در نشریه علمی - ‌‌پژوهشی مطالعات جامعه‌شناختی منتشر کرده انتقادهایی به مکتب نیاوران وارد است.

میثم خسروی / استاد دانشگاه
از نظر دکتر یوسف اباذری در مقاله «استقرار آموزشی مکتب نیاوران، تاریخچه ایجاد نهادهای دولتی آموزش مدیریت و اقتصاد بازار آزاد» که مشترکاً با حمیدرضا پرنیان تالیف و در نشریه علمی-‌‌پژوهشی مطالعات جامعه‌شناختی منتشر کرده انتقادهای ذیل به مکتب نیاوران -‌که اصطلاحاً به گروهی منسجم از اقتصاددانان ایرانی معتقد به سیاست‌های بازار آزاد اطلاق شده و به نظر ایشان آموزه‌های اقتصاد مدرن را با جهت‌گیری اقتصاد آزاد و سویه‌ای ایدئولوژیک آموزش می‌دهند-‌ وارد است:

1-
بزرگان مکتب نیاوران به‌جای بحث‌کردن‌های بی‌حاصل با کارشناسان چپ‌مسلک سازمان برنامه (به قول اباذری پرسش از چرایی) به فکر تربیت دانشجویان مهندسی که نه درسی در تاریخ و جامعه‌شناسی خوانده‌اند نه سابقه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشتند، افتادند تا مشکل کمبود نیروی آموزش‌دیده برای سیاستگذاری اقتصادی و اجرا برطرف شود.
2- محتوای رشته مهندسی سیستم‌های اقتصادی-‌‌اجتماعی در جهت تئوری اقتصادی‌ای است که مستقل از زمینه تاریخی، اجتماعی؛ اقتصاد را شبیه به فیزیک و مکانیک مدرن می‌کند. این علم ناب عمل‌گرایانه‌ای که از مدل‌های ریاضی استفاده می‌کند، بهتر می‌تواند به ‌خود و به‌ دیگران بقبولاند که جهان‌شمول است، در نتیجه آنان در عمل به اقتصادی تن می‌دهند که در ظاهر علمی ناب اما در باطن تا مغز استخوان، پروژه‌ای سیاسی است و حاضر است در هر زبانی و با هر کسی برای پیشبرد اهداف خود عقد اخوت ببندد. آنان غافل‌اند که در علوم اجتماعی هر مفهومی را نمی‌توان ریاضی کرد و ریاضی‌سازی فی‌نفسه دردی را دوا نمی‌کند.
3- دانشکده مدیریت و اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف از دل دانشکده صنایع و سیستم‌های دانشگاه صنعتی اصفهان و موسسه آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی سازمان برنامه (موسسه نیاوران) از سوی همان تیم یکدست و هم‌فکر با همراهی جمعی از مدیران ارشد در محل تجمع استعدادهای درخشان مهندسی به عنوان اولین دانشکده علوم انسانی در یک دانشگاه صنعتی تشکیل شد. از نظر اباذری این دانشکده در کنار بنیاد نخبگان، پارک‌های علم‌ و فناوری و مراکز رشد محلی برای تجمع اندیشه بازار آزاد است.

درباره بند نخست و اینکه چرا مکتب نیاوران دانشجویان کارشناسی ارشد خود را از میان دانشجویان مهندسی پذیرش می‌کرد، می‌توان مساله‌ را باتوجه به یک معضل اجتماعی و عدم تقارن در آموزش عالی ایران تبیین کرد. دانشگاه در ایران قدمتی 80ساله دارد و سرعت فراگیری آموزش‌های دانشگاهی در نیمه دوم این زمان 80ساله بیشتر بوده است، در حالی ‌که استفاده از نیروهای متخصص خارجی تا ابتدای دهه هفتاد خورشیدی متداول و فراگیر بود. رشته‌های گروه مهندسی کشاورزی نخستین رشته‌هایی بودند که مثل یک مد به دلیل اقبال زیاد متقاضیان اشباع شدند، پس از آن گروه پزشکی در نقطه تمرکز مد قرار گرفت و در این حین رشته‌های فنی و مهندسی متاثر از سیاست‌های صنعتی‌سازی و سپس ورود پول سرشار نفت به اقتصاد ایران از اواخر دهه چهل خورشیدی مورد توجه قرار گرفتند. این امر اکنون تبدیل به معضل بزرگی برای نظام آموزش عالی کشور شده که دانش‌آموزان مستعد به سمت گروه‌های فنی و مهندسی گسیل می‌شوند، اما دانشگاه‌ها و دانشکده‌های علوم انسانی از دانش‌آموزان نخبه بی‌بهره شده‌اند. نتیجه آنکه گروه‌های علوم انسانی فعالیت چشمگیر و هیچ توجهی به نظریات روز و تحولات جاری دنیا در رشته خود نداشته و زبان مشترک جوامع علمی غیر خود را درک نمی‌کنند.
بند دوم، در واقع بیان‌کننده دیدگاه خاص اباذری در مورد متدولوژی اقتصاد و نقد مکتب نیاوران بر اساس آن ‌است. اباذری محتوای رشته مهندسی سیستم‌های اجتماعی را مستقل از زمینه‌های تاریخی و اجتماعی و شبیه فیزیک و مکانیک مدرن توصیف می‌کند که با جادوی عدد و رقم سیاستمداران و مدیران شیفته علم را می‌فریبد، اما این نقد ریشه در دعوایی صدساله در روش‌شناسی علم دارد. پرسش اباذری را می‌توان چنین خواند که آیا «مهندسی اجتماعی و اقتصادی» ممکن است و می‌توان مفاهیم اجتماعی و اقتصادی را با زبان ریاضی مشابه دیگر موضوعات مهندسی بیان کرد؟ بخش‌های مختلفی از این دعوا در روش‌شناسی علوم اجتماعی به صورت‌های مختلفی در دعوای یگانگی یا چندگانگی دانش‌ها، دعوای معروف به علت و دلیل و بحث موسوم به تبیین و تفسیر در علوم اجتماعی نمایان شده و در طول سالیان طولانی طرفداران هرکدام از دیدگاه‌ها به روشن و قوی کردن استدلال‌های خود پرداخته‌اند، به‌طوری که هیچ‌کدام از دو طرف دعواهای موصوف در علوم اجتماعی صورت استدلال‌های پیشینیان خود را کاملاً یکباره درست و معتبر تلقی نمی‌کنند و در مواضع خود دخل و تصرف‌های زیادی کرده‌اند. البته اباذری هر چند در موضوع مکتب نیاوران و نمونه موردی ایران به صورت تند و تیز و عتاب‌آلودی موضوع را نمی‌پذیرد اما وقتی درباره مبانی بحث می‌کند موضعی حداقلی و در منتهی‌الیه جبهه تفسیر نسبت به پروژه مهندسی اجتماعی یا به عبارت دقیق‌تر ریاضیات اجتماعی اتخاذ می‌کند.
اسپینوزا، جان استوارت میل، فوئرباخ، مارکس، همپل و دیگر اعضای حلقه‌های نئوپوزیتیویست وین و برلین و پوپر هرکدام در دوره‌های مختلف و به صورت‌های متفاوت از طرفداران امکان صورت‌بندی ریاضیاتی همه علوم انسانی و اجتماعی بوده‌اند. جان استوارت میل در کتاب یک نظام منطق، استدلالی و قیاسی خود موضعی دارد که بر اساس آن چون اندیشه‌ها و احساسات علت کنش‌های انسانی‌اند پس بر آن مبنا می‌توان به یک روش خاص برای کشف و توجیه انتظام‌های علی در رابطه بین اندیشه و کنش‌های انسانی دست یافت که عیناً مشابه با علوم طبیعی است، یعنی راه را برای ریاضیات اجتماعی باز می‌کند. از نظر میل تفاوت بین علوم فیزیکی و انسانی صرفاً تفاوت در درجه و میزان پیچیدگی‌هاست و رفتار انسانی را نیز می‌توان با توسعه تبیین‌های علی روشن کرد. بر این اساس حداکثر تمایزی که میل بین علوم قائل می‌شود دسته‌بندی آنها به علوم دقیق و علوم نادقیق است که ملاک این تمایز نیز از نظر میل توان پیش‌بینی این علوم است.
مارکس در مقاله مالکیت خصوصی و کمونیسم که از دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی 1844 است، پیش‌بینی کرده‌ بود که روزی علوم طبیعی علوم انسانی را در‌بر خواهدگرفت، همان‌گونه که علوم انسانی علوم طبیعی را در خود جای خواهد داد و بدین ترتیب دانشی یگانه پدید خواهدآمد. بر این مبنا دستیابی به یک ریاضیات یا فیزیک جهانی در قرن هجدهم میلادی پارادایمی بود که بسیاری از دانشمندان برای سازگار کردن کنش‌های علمی خود با آن تلاش می‌کردند.
اگرچه واژه پوزیتیویست برای سالیان طولانی به عنوان یک دشنام از سوی استادان علوم اجتماعی ریاضی و فیزیک نخوانده مورد استفاده قرار گرفت، اما نباید فراموش کرد که بخش عمده‌ای از ریاضیات و منطق امروز مدیون به اصطلاح نئوپوزیتیویست‌های نیمه اول قرن بیستم است. ریاضی کردن علوم اجتماعی در گرایش‌های خام پوزیتیویست‌های نخستین نظیر آگوست کنت چه در صورت‌های پیشرفته آن نظیر حلقه وین و برلین نه‌تنها ممکن بود، بلکه برای دستگاه فکری آنها اهمیت ویژه‌ای هم داشت. پایه زبان ریاضی واحد علم بحثی به نام یگانه‌کردن دانش‌ها بود که در اعلامیه 1929 حلقه وین به عنوان فهم جهانی علمی و تجویزی سازنده برای مبارزه با تاریک‌اندیشی متافیزیکی معرفی شد. اتونویرات در سال 1936 موسسه یگانگی دانش‌ها را تاسیس کرد و با همکاری رودولف کارنپ اقدام به نشر دانشنامه بین‌المللی یگانگی دانش‌ها الهام‌گرفته ‌از دانشنامه قرن 18 فرانسه و با آرمان تاسیس جمهوری دانشمندان کرد. تا 1970 بیست مجلد از این دانشنامه به چاپ رسید و کتاب ساختار انقلاب‌های علمی نوشته تامس کوون -‌که در ادبیات مبارزه با حلقه وین به صورت مبتذلی باطل‌کننده آرای نئوپوزیتیویستی معرفی شده-‌ نیز یکی از آخرین کتاب‌های همین سری بوده است.
مهم‌ترین تلاش در این راستا ارائه مدل‌های قیاسی-‌قانونی و استقرایی-‌آماری در مقاله معروف «مطالعاتی در منطق تبیین» کارل همپل است. همپل در این مقاله دو مدل موصوف تبیین را برای علوم تجربی ارائه داد که در مدل قیاسی قانونی یک پدیدار فیزیکی که گزاره‌ای بیانگر یک نظم عمومی یا پدیداری جزیی است، نتیجه منطقی گزاره‌هایی است که بیانگر قوانین طبیعت و شرایط اولیه هستند. مدل استقرایی‌-‌‌آماری نیز مشابه مدل قیاسی-‌‌قانونی است با این تفاوت که در آن گزاره‌های محتمل، با قوانینی تبیین می‌شوند که شأن احتمالاتی دارند یا مناط صدق آنها تکرارهای آماری است. اما کار مهم همپل در حوزه علوم اجتماعی مقاله پرحاشیه «کارکرد قانون کلی در تاریخ» بود که به سال 1942 میلادی منتشر کرد. همپل در این مقاله مدعی شد رخدادهای تاریخی را نیز می‌توان با استفاده از مدل قانون فراگیر تبیین کرد. از نظر همپل مهم‌ترین ویژگی تبیین ساختار استدلالی آن است. بر همین منوال تبیین‌خواه که پدیداری تاریخی است به صورت استدلالی معتبر از مقدمات نتیجه می‌شود. مقدمات نیز مشابه با طرح‌بندی مدل قیاسی‌-‌‌قانونی شامل دسته‌ای از عبارت‌هاست که از شرایط موضعی یا تعین‌بخش پدیدار تاریخی حمایت می‌کنند و دسته‌ای از فرضیات کلی و قوانین عام که جزو لاینفک مدل قانون فراگیر است. همپل 20 سال بعد در مقاله‌ای 32‌صفحه‌ای با عنوان «تبیین در علم و در تاریخ» مدل جدیدی را برای تبیین رفتارهای اجتماعی ارائه کرد. در این مدل وجه تشابه تبیین در علوم اجتماعی و علوم فیزیکی این است که هر دو دارای صورت استدلال (استقرایی یا قیاسی) هستند و در آن تبیین‌خواه نتیجه شرایط اولیه و قانون است که مقدمات استدلال تبیینی را تشکیل می‌دهند. کار همپل در تبیین و نقدهای وارد بر آن چه نقدهای مبنایی و بنیادین و چه مدل‌هایی که به صورت موضعی و برای رفع نقایص مدل همپل ارائه شد بخش عمده‌ای از ادبیات فلسفه علم در نیمه دوم قرن بیستم را در برمی‌گیرد. در طرف مقابل دعوا، مخالفت با موضع میل، مارکس و کاربست تبیین در علوم اجتماعی و تاکید بر تمایز بین علوم طبیعی و علوم انسانی که منظور اباذری در نقد پروژه مهندسی اجتماعی مکتب نیاوران است را می‌توان از آرای ویلهلم دیلتای سرچشمه‌یابی کرد. مبنای این روش‌شناسی دوگانه از دوگانه‌های کانتی بود و نمود و هگلی روح و طبیعت سرچشمه می‌گیرد. بر این اساس دو گونه علم داریم؛ یک علم که به بررسی جهان مادی بی‌جان و بی‌شعور می‌پردازد و دیگری علمی که به بررسی جهان انسانی و اجتماعی روی می‌آورد. مشابه با کار دیلتای و اعقاب او، کالینگ‌وود در کتاب ایده تاریخ که به سال 1946 منتشر کرد قائل به دو کلاس علمی شد: اول کلاس اندیشه‌های تاریخی شامل انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، روان‌شناسی، اقتصاد و تاریخ؛ دیگری کلاس علوم فیزیکی شامل فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی تکاملی و جغرافیا که تمایز میان این دو کلاس در علت رخدادهای آنهاست. به‌طور کلی مواضعی که علوم انسانی را متفاوت از علوم طبیعی می‌دانند در سه شاخص مشترکند که گارتنر به اختصار آنها را چنین روایت کرده‌ است:
الف-‌ ماهیت و طبیعت کنش‌های انسانی با ماهیت پدیدارهای فیزیکی که علمی همچون فیزیک به بررسی و تبیین آن می‌پردازد متفاوت است. طبیعت آدمی ثبات جاودانی ندارد بلکه تحت تاثیر فرهنگ محیط زندگانی اوست، از این‌رو برای بیان قانون کلی در باب علوم اجتماعی و تبیین افعال انسانی مشابه با علوم طبیعی نمی‌توان از قوانین علی استفاده کرد.
ب-‌ حتی اگر بتوان کنش‌های انسانی را با استفاده از شرایط علی مترتب بر آن تبیین کرد، این تبیین امکان دخول و اندراج اغراض، نیات و عوامل محرک کنش‌های انسانی را ندارد. از این‌رو چنین تبیینی چون بازتابی از باورها و دیگر خصائل انسانی ندارد وافی به مقصود نیست.
ج-‌ شرط گذار از آزمایش‌ها و مشاهدات به قوانین کلی امکان تکرار‌پذیری و قابلیت آزمودن آنهاست که در خصوص بسیاری از پدیدارها در علوم اجتماعی نظیر تبیین رخدادهای تاریخی امکان حصول این شرط فراهم نیست.

اصحاب مکاتب انتقادی نظیر اعضای مکتب فرانکفورت، السدر مک‌اینتایر و یورگن هابرماس از دیگر منتقدان استفاده از زبان ریاضی و روش فیزیکی در بازنمایی علوم اجتماعی به صورت اعم بودند. هابرماس در فصل اول کتاب نظریه کنش ارتباطی و السدر مک‌اینتایر در کتاب پس از فضیلت از دیدگاه‌های متفاوتی به نقد زبان مشترک بین علوم اجتماعی و علوم فیزیکی می‌پردازند و اعتقاد دارند این تلاش نتایج اخلاقی نگران‌کننده‌ای به دنبال داشته و تهدیدی برای استقلال انسان به شمار می‌روند و آن‌ را ناشی از خلط بین علم و تکنولوژی می‌پندارند.
این تضارب آرا در خلأ رخ نمی‌داد و گذر زمان موجب جرح و تعدیل‌هایی در آرای طرفین شد و این مساله‌ در ظرف‌ها و متن‌های دیگری به انحای مختلف طرح و بحث می‌شد. به عنوان مثال در مناظره بین کارل پوپر و تئودور آدورنو، پوپر بر مبنای نظریه ابطال‌گرایی‌اش صراحتاً روش علوم تجربی و علوم اجتماعی را یکی معرفی می‌کرد، به‌طوری که در هردو آنها حدس‌ها به محک آزمون سنجیده می‌شوند و اگر عملاً قابل ابطال نباشند، ولو به گونه‌ای موقتی غیرعلمی تلقی می‌شوند.به مرور نقدهای جدیدی بر دوگانه تفسیری-‌تبیینی که یکی به دنبال طراحی زبان ریاضیاتی علوم اجتماعی بود و دیگری چنین چیزی را ممکن نمی‌دانست وارد شد. روی باسکار در پروژه واقع‌گرایی انتقادی خود این دوگانه را به تبع مقابله با ایده‌های پوزیتیویستی و هرمنوتیکی هرکدام در جای خود نفی می‌کرد. از نظر باسکار روش‌شناسی پوزیتیویستی مترصد کشف پیوندها و روابط ثابتی در عالم انسانی‌اند، هرچند این پیوندها در طبیعت کمیابند. از سوی دیگر روش تفسیری هرمنوتیکی از فقدان چنین روابط ثابت و پیوندهایی حکم به تمایز علوم طبیعی از علوم اجتماعی می‌دهند. راه ورود ریاضیات به اقتصاد اما چندان هم هموار نیست. اباذری می‌گوید اقتصاد یک دانش فراگیر نیست و قوانین آن مثل قوانین فیزیک عمومیت و فراگیری ندارند و متقارن نیز نیستند، از طرفی نیز منتقدان می‌گویند ارائه نسخه‌ها و تجویزهای اقتصادی مشابه که دارای شمول و فراگیری باشند ممکن نیست. برای مواجهه با این نقد باید زبان و چارچوبی جدید ارائه شود که از عهده این پیچیدگی‌ها برآید. نظریه ریاضیاتی بازی پروژه‌ای است که چنین دورنمایی را به‌ دست می‌دهد. کتاب معروف نظریه بازی‌ها و رفتار اقتصادی نوشته جان فون نویمان و ادگار مورگنشترن که در سال 1944 منتشر شد در‌صدد مدل‌سازی رفتارهای اقتصادی و اجتماعی با استفاده از بازی‌ها بود و تمرکز مباحث آن برروی بازی‌های دونفره سرجمع‌صفر، بازی‌های تعاملی، بازی‌های با مطلوبیت قابل انتقال؛ تبانی و مجموعه‌های پایدار قرار داشت، اما این کتاب به مبدایی برای نظریه بازی تبدیل شد و بخش مهمی از ادبیات مرتبط با پارادایم مهندسی سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی در این نظریه پدید آمد. نظریه بازی به کوتاه‌ترین تعریف صورت‌بندی ریاضیاتی کنش‌های انتخابگر در موقعیت‌های استراتژیک است اما خیلی زود در طیف متنوعی از علوم اجتماعی؛ از اقتصاد و تاریخ تا علوم سیاسی و روابط بین‌الملل کاربست گسترده‌ای پیدا کرد. کتاب اقتصاد دموکراسی آنتونی داونز به سال 1957 نخستین کاربست نظریه در متن علوم سیاسی و مقاله «نظریه بازی به مثابه ابزاری برای فیلسوف اخلاقی» از ریچارد بریث‌ویث به سال 1955 نخستین کاربست در اخلاق بودند، پیش از اینکه مفاهیم مبتنی بر نظریه دستمایه سناریوهای کارگردانانی چون استنلی کوبریک شوند. خلاصه اینکه نظریه بازی مهم‌ترین کوشش برای تدوین زبان ریاضی علوم اجتماعی است که هرچند پروژه‌ای تمام‌شده به حساب نمی‌رود اما موفقیت‌های زیادی در ساخت این زبان داشته و هنوز به مثابه یک برنامه پژوهشی در دستور کار طیف گسترده‌ای از ورزندگان و آکادمیسین‌های علوم اجتماعی قرار دارد.
نظریه بازی اما با بحران‌هایی مواجه شد. مشکل استفاده از عوامل ابرهوشمند و عدم لحاظ محدودیت‌های معرفتی و مشکل عدم ربط تبیینی مهم‌ترین چالش‌ها برای کاربرد ریاضیات نظریه در متن اجتماع به شمار می‌رفتند، اما نظریه بازی تکاملی با استفاده از نظریه تکامل به خوبی توانست مشکل عوامل ابرهوشمند در نظریه بازی را برطرف کند. از سوی دیگر کلان‌پروژه‌ای که می‌توان آن را شناخت در بازی نامید و همچنین تفسیر منطق‌های معنایی مضاف نظیر منطق شناخت (Epistemic Logic) مشخصاً با مرتبه‌ای از پرسش نسبت بین تبیین (تعلیل) و تفسیر (معناکاوی) سروکار دارد و می‌کوشد بدون آن‌که با امتناع‌ها و محدودیت‌های جریان‌های معناکاو که گاه موضوع را تا مرز تعطیلی اندیشیدن درباره امکان آن پیش می‌برد به تبیین‌هایی با لحاظ محتوا و اراده عمل انسانی بپردازد. کوتاه سخن آنکه امروز نه طرفداران ریاضیات اجتماعی و مهندسی سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی به بی‌پروایی کارل همپل به دنبال نگارش ریاضیات علوم اجتماعی‌اند نه طرفداران عدم ورود ریاضیات به علوم اجتماعی منکر استفاده از آن در لایه‌هایی از واقعیت، شاهد هم به رسمیت شناختن لایه آمار و صورت‌بندی ریاضیاتی داده‌ها در لایه لیتانی در عین پابرجا ماندن بر عدم ورود ریاضیات به لایه علل اجتماعی در روش پساساختارگرایانه تحلیل لایه‌ای علت‌ها؛ اما به‌نظر می‌رسد موضع نقد مکتب نیاوران هنوز خام نشان می‌دهد. اشکال ندارد بگوییم برجستگان مکتب نیاوران به واسطه حضور در بالاترین رده‌های سیاستگذاری و اجرا، بعضی از سیاست‌های خود را منقطع از زمینه‌های اجتماعی ایران طراحی و اجرا کرده‌اند؛ اما این نقد غیر از متهم کردن هر تلاش میان‌رشته‌ای بین ریاضیات و علوم‌اجتماعی به سرسپردگی دیو بازار آزاد است. منتقدان نشسته در برج عاج و معبد نقد هنوز از دیدگاه خام تفسیرگرا و با نشانی فرانکفورتی، گمان می‌برند مهندسان سیستم‌های اجتماعی سربازان بی‌جیره و مواجب بازار آزادند و ابزارها و افق‌های جدیدی ندارند.
مشکل دیگر نقد اباذری این ‌است‌که فراموش نباید کرد وقتی نقد یک کوشش با محتوای ریاضیاتی برای صورت‌بندی کنش‌های اقتصادی و اجتماعی طرح می‌شود، دیدگاه منتقد مبتنی بر موضع مشخصی قرار ندارد. این نقد بر نقادان وارد است که نخست باید پاسخ دهند برج عاج و فرامکانی که منتقدان در آن نشسته‌اند، کجاست؟ چارچوب پیشنهادی بدیل چگونه است؟ از طرف دیگر مشخص نیست منتقد در نقدش بر علوم اجتماعی، انسان را در کجای اجتماع جای خواهد داد؟ شاید بتوان گفت بهترین تجویزی که از این دیدگاه استفاده می‌شود این است که فرد مثل شیوای هندوان فقط سرخوش از بنگ بر تخت لب جوی بنشیند و گذر عمر ببیند.
بازسازی نظری استقرار نهاد دولتی آموزش مدیریت و اقتصاد بازار آزاد از سوی اباذری با نقشه تاسیس دانشکده مدیریت و اقتصاد به عنوان اولین دانشکده علوم انسانی در یک دانشگاه صنعتی به وسیله بزرگان مکتب نیاوران صورت و محتوای درستی ندارد. به این دلیل که اول، گروه فلسفه علم از سال 74 یعنی پنج سال پیش از تاسیس دانشکده موصوف این تقدم تاریخی را نقض کرد، دوم، سیاستگذاری و طراحی دانشگاه‌های صنعتی شریف و اصفهان از ابتدا و به اعتراف موسسان آن الهام‌گرفته از موسسه موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) بوده و در مدل MIT در کنار گروه‌های فنی و علوم پایه، دپارتمان‌های علوم انسانی از فلسفه و جامعه‌شناسی تا تاریخ فعالند و در عین حال دعاگوی سرمایه‌داران و غول‌های نفتی هم نیستند. اگر استادان، دانشجویان و علاقه‌مندان مبانی مفهومی و اجتماعی علم را غیر از سربازان بازار آزاد، کوشندگانی در نظر بگیریم که در عین آگاهی از ریاضیات و فیزیک مدرن و درک مهندسی، به مسائل مبنایی و جنبه‌های اجتماعی علم و فناوری می‌اندیشند نیز هیچ تناقضی پدید نخواهد آمد؛ اما اگر مهندسی‌نخوانده‌های نکوهش‌کننده ریاضیات مدرن برچسب‌هایشان روی دستشان مانده باید چاره دیگری برای آن بیندیشند. اباذری طوری مساله‌ را طرح کرده که انگار استادان مکتب نیاوران نیت سوئی نسبت به دانشجویان باهوش مهندسی داشته‌اند و در برابر این کنایه که اینها از اتاق کوچکی در سازمان مدیریت بعد از 35 سال به دانشکده‌ای در دانشگاه شریف رسیده‌اند، نمی‌داند نظر اباذری را چگونه به دانشگاه آزاد اسلامی تعمیم دهد؟

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها