شناسه خبر : 35091 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کنترل اپیدمی، بهترین کمک به اقتصاد است

محمد اکبرپور از سیاست‌های موثر بر کنترل کرونا می‌گوید

کنترل اپیدمی، بهترین کمک به اقتصاد است

مقابله نفس‌گیر جهان با کرونا هنوز ادامه دارد. دولت‌ها در کشاکش بین احیای اقتصادهای در حال اغما و حفاظت از جان شهروندان خود به سیاست‌هایی روی می‌آورند که گاهی سختگیرانه و گاه با تساهل همراه است. بهترین سیاست‌ها اما، آن‌گونه که پژوهش محمد اکبرپور، استادیار جوان دانشگاه استنفورد و همکارانش نشان می‌دهد، بسته به ناهمگونی‌های جمعیت و مهم‌تر از آن مرحله شیوع بیماری متفاوت است. اکبرپور معتقد است اعمال محدودیت‌ها برای کنترل اپیدمی در ایران از نقطه مطلوب بسیار دور است و به اقدامات تهاجمی بیشتری نیاز است. او می‌گوید شدت گرفتن آمار شیوع بیماری و مرگ‌ومیرها هشداری برای سیاستگذار است که دست‌کم برای مدت محدودی سیاست‌های سختگیرانه‌تری برای کنترل شرایط اعمال کند. این اقتصاددان تاکید می‌کند بهترین راه کمک‌کردن به اقتصاد، کنترل اپیدمی است. چراکه در غیر این صورت حتی با بازگشایی اقتصاد، کسب‌وکارهای زیادی از دست خواهد رفت. اکبرپور حضور مردم در جامعه در شرایط کرونایی را یک اکسترنالیتی منفی برای جامعه می‌داند و می‌گوید در شرایط پاندمیک، رفتار مردم هم بر سلامت خودشان و هم بر سلامت دیگران اثر می‌گذارد بنابراین بدون دخالت دولت و صرفاً با حساب‌کردن روی رفتار عقلانی مردم هیچ‌وقت نمی‌توان به نقطه مطلوب رسید. تشویق مشاغل به دورکاری، با ایجاد انگیزه یا حتی به‌اجبار نیز یکی دیگر از توصیه‌های او برای کمک به کنترل اپیدمی و احیای اقتصاد است.

♦♦♦

به‌عنوان نخستین سوال می‌خواهم بدانم یک محقق در کشوری مثل آمریکا چگونه به داده‌های کلان دسترسی پیدا می‌کند؟ شما چطور توانستید به داده‌های موبایل، پرداخت و اطلاعات بهداشتی و درمانی افراد دسترسی پیدا کنید؟

طبعاً این دسترسی بسته به نوع دیتا متفاوت است. مثلاً ما در این مطالعه از سه نوع دیتا استفاده کردیم: اطلاعات لوکیشن موبایل‌ها (جی‌پی‌اس)، برای اینکه ببینیم چه کسی نزدیک چه کسی است. اطلاعات بهداشتی و درمانی برای اینکه ببینیم که چه کسی دیابت دارد یا چه کسی دچار چنداختلالی است یعنی احتمال فوت او براثر کرونا بیشتر است و اطلاعات اینکه چه شغل‌هایی می‌توانند از خانه کار کنند و در هر منطقه چه تعداد افرادی هستند که شغل A را دارند یا چه تعداد افراد در بخش تکنولوژی کار می‌کنند و غیره.

دیتای موبایل را از یک کمپانی جدید در منطقه سیلیکون گرفتیم و علت اینکه توانستیم این کار را بکنیم رابطه بسیار خوب دانشگاه استنفورد با کل شرکت‌هاست. بنیانگذاران بسیاری از شرکت‌های اینجا از فارغ‌التحصیلان استنفورد هستند و رابطه نزدیکی بین آنها و دانشگاه وجود دارد. اطلاعات بهداشتی درمانی هم اساساً در اختیار خود دانشگاه استنفورد قرار دارد و ما از دانشگاه پزشکی همین‌جا به آن دسترسی پیدا کردیم. اطلاعات مربوط به نوع شغل افراد هم در وب‌سایت وزارت کار به‌طور عمومی وجود دارد.

مهم‌ترین یافته مطالعه شما آن است که سیاست‌های یکسان برای مقابله با شیوع کرونا در هر منطقه، الزاماً به نتایج مشابه و مطلوب منتهی نمی‌شود. تفاوت‌هایی که سبب می‌شود به سیاست‌های جایگزین برای مناطق مختلف نیاز داشته باشیم کدام‌اند؟

یکی از تفاوت‌های اصلی که ما اسم آن را «ناهمگونی» گذاشتیم در ساختار شبکه اجتماعی هر منطقه است. بخش زیادی از پژوهش خودم در مورد شبکه‌های اجتماعی است. شما در شهری مثل نیویورک در طول روز افراد بسیاری را می‌بینید و با آنها برخورد فیزیکی دارید به دلیل اینکه شما در برج‌های 50، 60 طبقه زندگی می‌کنید، کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌ها به‌شدت شلوغ هستند، شرکت‌ها شلوغ هستند، تاکسی‌ها و متروها پر هستند و این خیلی مهم است. اما شهری مثل منطقه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم (منطقه خلیج یا اطراف دانشگاه استنفورد) بسیار خلوت‌تر است و پراکندگی افراد زیاد است.

نکته بعدی تفاوت شغل‌هایی است که افراد در شهرهای مختلف دارند. شما ممکن است شهری داشته باشید مثل منطقه ما که شغل افراد بیشتر حول‌وحوش تکنولوژی، وکالت و مشاغلی از این دست است و همین باعث می‌شود افراد بتوانند از خانه کار کنند.

مساله دیگر سلامت کلی مردم در هر منطقه است. فرهنگ هر منطقه هم بسیار مهم است، که مثلاً افراد مسن چقدر با افراد جوان‌تر رابطه دارند. این در ایران دغدغه مهمی است که یک شخص مسن حتی اگر در خانه بماند و بیرون نرود، ممکن است که فرزندان یا نوه‌هایش بیرون از خانه تردد کنند و شب به خانه بیایند چون با هم زندگی می‌کنند. این مشکلی بود که ایتالیا هم داشت یا مثلاً آلمان کمتر دچارش بود. این ترکیب چیزهایی است که تعیین می‌کند که سیاست مناسب برای منطقه A چیست و سیاست مناسب برای منطقه B کدام است؟

نکته دومی هم که بسیار مهم است این است که ما الان کجای اپیدمی هستیم. یعنی بخش اول راجع به ناهمگونی‌ها بود. بخش دوم می‌گوید که وقتی در کل شهرتان 100 مورد ابتلا وجود دارد و بخواهید تصمیم بگیرید، تصمیمتان خیلی متفاوت است تا وقتی‌که در شهرتان مثلاً 10 هزار مورد بیمار وجود دارد. در مورد اول، می‌توانید کارهای ساده‌تری انجام دهید تا بیماری کنترل شود و خیلی نیازی نیست سیاست‌های تهاجمی داشته باشید.

آیا همین یافته را می‌توان با اندکی اغماض به سایر کشورها از جمله ایران تعمیم داد؟ به‌ویژه با در نظر گرفتن اینکه دسترسی به بسیاری از داده‌های مطالعه شما در ایران میسر نیست.

کاری که ما انجام دادیم این بود که یک چارچوب ریاضی و شبیه‌سازی برای این مساله ایجاد کردیم که شما می‌توانید آن را شبیه‌سازی کنید و مدل برایتان نتایج را محاسبه کند. به‌عنوان ورودی، باید به این مدل اطلاعات مربوط به ساختار شبکه اجتماعی را بدهید که خب این اطلاعات در هر جایی وجود ندارد برای اینکه جزئیاتش سخت است. ولی می‌شود در جاهای مختلف، تخمینی این دیتا را داشت. به هر حال شما به‌عنوان ورودی «ساختار شبکه اجتماعی» را می‌دهید، نوع کارهایی را که اشخاص دارند می‌دهید، وضعیت سلامت کلی را می‌دهید و به‌عنوان خروجی، مدل به شما می‌گوید که بر اثر سیاست‌های مختلف چقدر آدم خواهند مرد و چقدر شغل در آنها برای مدت طولانی از دست خواهد رفت. درنتیجه از این لحاظ، هر کشور دیگری ازجمله ایران می‌تواند از این چارچوب استفاده کند.

نکته مهم این است که دیتای شبکه اجتماعی، نوع کارها و... وجود داشته باشد و ورودی‌ای که به مدل می‌دهید به نسبت، ورودی قابل‌اعتمادی باشد. برای مدل تفاوتی ندارد که شما دیتای کدام شهر را وارد می‌کنید؛ نتایج خروجی بستگی به دیتای شما دارد. درنتیجه بله، می‌شود به ایران هم تعمیم داد با این شرط که چنین اطلاعاتی در ایران هم یافت شود. بنابراین مشکل اصلی که ما خواهیم داشت همین اطلاعاتی است که باید به‌عنوان ورودی به مدل بدهیم مثل داده‌های جابه‌جایی افراد، و پیداکردنش در ایران سخت‌تر است. البته به این معنی نیست که نمی‌توان برای ایران کاری کرد؛ می‌شود با توجه به اطلاعات مسکن یا تردد مردم تخمین‌هایی زد. مشکل دیگر هم این است که قوانین مربوط به حریم خصوصی و غیره، حداقل برای من خیلی شفاف نیستند، درنتیجه نمی‌دانم اصلاً این اطلاعات را می‌توان گردآوری کرد یا خیر.

 یکی دیگر از یافته‌های مهم پژوهش شما آن است که در مناطقی که در فازهای نخست اپیدمی با نرخ بالای ابتلا مواجه شدند در صورت بازگشایی مشاغل و کمتر کردن محدودیت‌ها، سرعت شیوع کمتر خواهد بود. اما در ایران نرخ شیوع هنوز در استان‌هایی مثل هرمزگان، مازندران یا خراسان رضوی که مدت‌هاست درگیر بیماری هستند بالاست. تصور می‌کنید علت این تفاوت چیست؟

این نکته حساس و درعین‌حال خطرناکی است، یافته‌ای است که شما نمی‌توانید به‌راحتی به شهرهای دیگر تعمیم بدهید. این نرخ بالای ابتلایی که در مقاله آمده و گفته‌ایم که بعد از آن در صورت بازگشایی، سرعت شیوع کمتر خواهد بود نرخ بسیار بسیار بالایی است و ما این را فقط و فقط در نیویورک مشاهده کردیم. علت آن هم این است که نیویورک یکی از چگال‌ترین شهرهای جهان است و اصلاً از لحاظ اینکه آدم‌ها در روز چقدر با هم تعامل دارند و برخورد می‌کنند حتی با تهران قابل مقایسه نیست. نزدیک به 25 تا 30 درصد مردم این شهر کرونا گرفتند و وقتی که شما به این عدد می‌رسید،‌ اگر دوباره بازگشایی داشته باشید سرعت شیوع به آن شدتی نیست که اول بوده است. اما تهران و استان‌های دیگر ایران با آن اعداد و ارقام خیلی فاصله دارند. لازم است که در کلانشهر تهران مثلاً با 12 میلیون جمعیت، نزدیک به چهار میلیون نفر کرونا گرفته باشند که بتوانید تازه با نیویورک مقایسه کنید. به همین دلیل ایران اصلاً در شرایطی نیست که با بازگشایی، سرعت شیوع مثل قبل نباشد و همان‌طور هم که می‌بینید شدت، خطر و تعداد مرگ‌ها در موج دوم از موج اول کمتر نیست.

 طبق این پژوهش بهترین سیاست، تداوم دورکاری برای مشاغل مختلف یا انعطاف‌پذیری برنامه زمانی مدارس و مشاغل است به نحوی که مواجهه دانش‌آموزان و کارمندان به حداقل برسد. آیا این سیاست، صرف‌نظر از ویژگی‌های جغرافیایی و ناهمگونی‌های مختلف، برای تمام مناطق پاسخگوست؟

نه؛ حتماً سیاست درست در جاهای مختلف براساس ناهمگونی‌ها و اینکه شما کجای اپیدمی قرار دارید، متفاوت است. یک مثال شهر ساکرامنتو است که یک و نیم میلیون نفر جمعیت دارد ولی بیماری در این شهر خیلی زود کنترل شد. تا امروز (یعنی سیزدهم جولای) جمع مرگ‌ها 83 نفر است و کلاً 5000 نفر در این منطقه یک و نیم میلیونی دچار کرونا شدند. بنابراین بیماری بسیار کنترل‌شده است و درنتیجه سیاستی که آنها دارند خیلی متفاوت خواهد بود از سیاست شهری مثل لس‌آنجلس یا شیکاگو یا نیویورک یا شهرهایی مثل تهران، مشهد و اهواز و غیره در ایران. بنابراین همه این عوامل اهمیت دارد. ولی درس‌های کلی و اینکه به چه سیاست‌هایی می‌شود فکر کرد حتماً برای دیگر مناطق نیز کاربردی است.

 بر مبنای ادبیاتی که در حوزه سیاستگذاری مقابله با پاندمی وجود دارد اگر بخواهید سیاست‌های بازگشایی اقتصاد در ایران را نقد کنید روی چه نکاتی دست می‌گذارید؟

این سوال حساسی است و من به‌عنوان یک پژوهشگر باید برای جواب دادن به آن محتاط باشم چراکه به اطلاعات دقیقی نیاز دارم تا بتوانم بگویم بهترین سیاست برای ایران کدام است. اما این توافق عمومی دانشمندان، هم دانشمندان اپیدمیولوژی و هم اقتصاد است که بهترین راه کمک‌کردن به اقتصاد، کنترل اپیدمی است. و این کاری است که بسیاری از کشورها مخصوصاً کشورهای اروپایی و حتی آسیای شرقی انجام داده‌اند. اگر اپیدمی را در حد پایین نگه ندارید، حتی اگر بازگشایی اقتصاد صورت بگیرد مثلاً رستوران‌ها و کافه‌ها باز شوند یا برخی فعالیت‌ها از سر گرفته شوند، باز هم استقبالی نخواهد شد و ممکن است بسیاری مشاغل از دور خارج شوند. و البته خیلی از درس‌های سیاستگذاری برای کنترل بیماری مشترک است. سیاست‌هایی مثل رعایت فاصله اجتماعی، محدودکردن رستوران‌ها و کافه‌ها به سروکردن غذا در محیط باز، لغوکردن همه مراسم‌ها مثل عروسی، عزا، مراسم ورزشی؛ محدودکردن کلیساها و اماکن مذهبی. به همین دلیل وقتی پدیده‌هایی مثل عروسی و عزا در ایران از سر گرفته شد برای من تعجب‌برانگیز بود. هر مدل کرونایی در هر جای دنیا به شما می‌گفت که اینها مراسمی هستند که می‌توانند ناگهان، افراد زیادی را به بیماری دچار کنند و فعلاً نباید وجود داشته باشد.

نکته دیگر اینکه بهترین پاسخ سیاستگذاری به کرونا در مکان‌های مختلف متفاوت است و تابع جزئیات بسیاری است که آنجا وجود دارد. درنتیجه در ایران هم بسیار مهم است که بدانیم بهترین سیاست در تهران با بهترین سیاست در شهری مثل دامغان که شهر بسیار کوچکی است، متفاوت است. چگالی جمعیت در تهران به‌شدت بالاست، رفت‌وآمدها زیاد است، حمل‌ونقل عمومی در آن خیلی جدی است، فرهنگ رستوران و کافه و پدیده‌هایی مثل سینما و ورزش و مراسمی که افراد خیلی کنار هم جمع می‌شوند خیلی جدی وجود دارد. درحالی‌که در شهری مثل دامغان، جمعیت بسیار پخش است و تماس‌های اجتماعی از تهران خیلی کمتر است و درنتیجه بهترین سیاست در آن متفاوت می‌شود.

مهم‌تر اینکه هر شهری در نقطه خاصی از اپیدمی قرار دارد؛ یک زمان شما صد نفر بیمار دارید و یک زمان 10 هزار نفر. خیلی مهم است که ما بدانیم کجا هستیم و این بلافاصله ما را به این سمت می‌برد که اعلام نشدن آمار استان به استان لزوماً سیاست خوبی نیست به این دلیل که گرچه ممکن است این آمار در اختیار سیاستگذاران هر استان باشد اما خیلی مهم است که مردم هم بدانند که وضعیت اپیدمی در شهرشان چگونه است تا بتوانند رفتار خودشان را تطبیق بدهند. مثلاً سالمندان وقتی می‌بینند که آمار مرگ‌ومیر بالا رفت تصمیم می‌گیرند که سرکار نروند یا بیشتر مواظب باشند. این حداقل کاری است که تقریباً در همه کشورهای اروپایی و آمریکا دارد صورت می‌گیرد تا مردم بتوانند خود را با شرایط وفق دهند. البته ما آمار استان به استان یا شهر به شهر را در کشور نداریم، اما می‌دانیم که تعداد مرگ‌ومیر به‌شدت بالا (بالاترین از زمان شروع کرونا) است و این به این معنی است که تعداد افراد بیمار هم احتمالاً بسیار بالاست. در نتیجه برای کنترل عوارض سلامت بیماری و حتی عوارض اقتصادی بیماری، لازم است که در یک بازه حداقل کوتاه چندهفته‌ای، پاسخ به‌شدت جدی باشد و همه محدودیت‌هایی که گفتیم از جمله لغو مراسم‌هایی که نرخ شیوع را یکباره بالا می‌برد، همین الان اعمال شود. هر یک روزی هم که تاخیر داشته باشیم، کار سخت‌وسخت‌تر می‌شود.

شما آثار دورکاری بر اقتصاد را هم مورد مطالعه قرار داده‌اید. بر مبنای یافته‌های شما اساساً دورکاری در چه مشاغلی و در چه مواردی سیاست درستی به شمار می‌رود؟

در بسیاری منابع عمومی این اطلاعات موجود است که چه شغل‌هایی می‌توانند از خانه کار کنند و با چه میزان بهره‌وری این کار را انجام می‌دهند. مثلاً شغلی مثل استاد دانشگاه می‌تواند از خانه کار کند و 80 درصد هم بهره‌وری خواهد داشت (اگر کارش به آزمایشگاه نیاز نداشته باشد). یک مهندس فیس‌بوک می‌تواند از خانه 90 درصد کارایی داشته باشد و البته می‌دانیم که مثلاً یک آرایشگر اصلاً نمی‌تواند از خانه کار کند.

در دوران کرونا، تقریباً برای هر شغلی که بتوان هنگام دورکاری به بالای 80، 90 درصد بهره‌وری رسید، حتماً باید کار از منزل تشویق بشود. الان در دورانی هستیم که بنا به ادبیات اقتصادی، حضور شما در جامعه یک اکسترنالیتی منفی برای جامعه دارد چون شما دارید احتمال گسترش بیماری را بالا می‌برید؛ یا بیمار هستید یا می‌توانید بیماری را با گرفتن آن منتقل کنید. به همین دلیل هروقت اکسترنالیتی وجود دارد، مهم است که دولت وارد بشود و برای کنترل آن اکسترنالیتی به شما مشوق بدهد. اینجا مشوق این است که شما در خانه بمانید و بیرون نیایید. بنابراین وقتی شغلی وجود دارد که شما می‌توانید از خانه کار کنید، دولت حتماً باید یا اجبار کند یا مشوق‌هایی در نظر بگیرد که شرکت‌ها هم کارکنان خود را به دورکاری تشویق کنند. این یافته درس مهمی هم برای ایران دارد که شغل‌هایی که با بهره‌وری معقول، امکان دورکاری دارند، حتماً باید تشویق به این کار بشوند. یا دولت به آنها انگیزه بدهد یا حتی مجبور شوند؛ بسته به اینکه کدام سیاست موفق‌تر باشد. دورکاری، هم استفاده از حمل‌ونقل عمومی و هم تماس افراد در محل کار را کاهش می‌دهد. نتایج ما هم نشان می‌دهد که این سیاست می‌تواند برای کنترل اپیدمی بسیار مهم باشد. البته کافی نیست، اما شاید از لحاظ هزینه فایده، یکی از بهترین کارهایی باشد که می‌شود انجام داد.

 فکر می‌کنید مطالعه شما تا چه اندازه مورد توجه سیاستگذار در آمریکا قرار می‌گیرد؟ آیا تاکنون سیگنالی دریافت کرده‌اید؟

نخست اینکه ما به این پژوهش به شکل یک پژوهش بین‌المللی نگاه می‌کنیم چون حتی ‌ همکاران من در نگارش این مقاله از ایتالیا، چین، استرالیا و غیره هستند. اما اینکه آیا مورد توجه سیاستگذار قرار می‌گیرد یا نه؛ حقیقت این است که تمرکز اصلی ما روی خود کار بود و اینکه مطمئن شویم کار از لحاظ علمی دارد دقیق پیش می‌رود. دانشگاه استنفورد و به‌طور خاص دانشکده پزشکی که ما با آن در تماس هستیم، حتماً با سیاستگذارها در تماس هستند و نتایج را به اطلاع آنها می‌رسانند. در شهر شیکاگو هم یکی از شرکت‌هایی که ما از آن دیتا گرفتیم، کار ما را به شهردار معرفی کرده و ممکن است از آن استفاده شود. اما هنوز هیچ شهری نیست که از این مدل مستقیماً برای سیاستگذاری استفاده کند.

 و البته سیاستگذاران معمولاً از چند مدل در کنار هم استفاده می‌کنند و سیاست‌هایی را انتخاب می‌کنند که همزمان چندین مدل، آنها را تایید کنند.

دراین پرونده بخوانید ...